اَلتَّمرینُ الخامس: تَرجِمْ أَنواعَ الْفِعلِ فِی الْجُمَلِ التّالیَهِ (فعلها را در جمله های زیر به فارسی برگردانید.)
۱ | رَجاءً، اُکْتُبْنَ حَلَّ الْأسَئِلَهِ مَعَ زَمیلاتِکُنَّ. | لطفاً حلّ پرسشها را با هم کلاسیهایتان بنویسید. |
۲ | إنْ تَکتُبْ بعَجَلهٍ، فسَیُصْبحُ خَطّک قبَیحا.ً | اگر با عجله بنویسی، خطّت زشت خواهد شد. |
۳ | أرُیدُ أَنْ أَکْتُبَ ذِکری فی دَفتَرِ الذِّکْرَیاتِ. | می خواهم [که] خاطرهای در دفتر خاطرات بنویسم. |
۴ | لَن یکَتْبَ العْاقلُ عَلَی الْآثارِ التّاریخیّهِ. | [انسانِ] خردمند، روی آثارِ تاریخی نخواهد نوشت. |
۵ | إنَّهُ سَوفَ یکَتْبُ أفَکارَهُ عَلیَ الوَرَقهِ. | قطعاً او اندیشههایش را روی کاغذ خواهد نوشت. |
۶ | عِندَما شاهَدْتُهُ کانَ یَکتُبُ تَمرینَهُ. | هنگامی که او را دیدم، تمرینش را مینوشت. |
۷ | قَدْ یکَتْبُ الکَسولُ تَمارینَ الدَّرسِ. | تنبل، تمرینهای درس را شاید بنویسد/ گاهی مینویسد. |
۸ | یا تَلامیذُ، لِمَ لاتکَتْبُونَ التَّرجَمَهَ؟ | ای دانشآموزان، چرا ترجمه را نمینویسید؟ |
۹ | رَجاءً، لاتَکتُبوا عَلی جِلدِ الکِتابِ. | لطفاً روی جلدِ کتاب ننویسید. |
۱۰ | هیَ قَد کَتَبَتْ رِسالَهً لِصَدیقَتِها. | او نامهای به دوستش نوشته است. |
۱۱ | لِنَکْتُبْ جُمَلاً جَمیلَهً فی دَفاتِرِنا. | در دفترهایمان جملههایی زیبا باید بنویسیم. |
۱۲ | أَنَا لَم أَکْتُبْ واجِباتی أَمسِ. | من دیروز تکلیفهایم را ننوشتم. |
۱۳ | ما کَتَبْنا شَیئا عَلَی الجِدارِ. | روی دیوار چیزی ننوشتیم. |
۱۴ | کُتِبَ حَدیثٌ عَلَی اللوَّح.ِ | حدیثی روی تخته نوشته شد. |
۱۵ | کانوا یَکْتُبونَ الْأَجوِبَهَ. | جوابها را می نوشتند. |
۱۶ | کانوا قَد کَتَبوا درسَهمُ. | درسشان را نوشته بودند. |
۱۷ | یُکْتَبُ نَصٌّ قَصیرٌ. | متنی کوتاه نوشته می شود. |

اَلتَّمرینُ السادس: عَینِ اسْمَ الفْاعِلِ، وَ اسْمَ المَفعولِ، وَ اسْمَ المُبالغَهِ، وَ اسْمَ المَکانِ وَ اسْمَ التفَّضیلِ فی هٰذِهِ العِباراتِ؛ ثم عینْ ترْجَمَهَ الکْلَمِاتِ الحَمْراءِ. (اسم فاعل و اسم مفعول و اسم مبالغه و اسم مکان و اسم تفضیل را در این عبارات شناسایی کن؛ سپس ترجمه کلمههای سرخ را معین نما.)
۱- ﴿ سُبحْانَ الَّذی أسرَی بِعبدِه لَیلاً مِنَ المَسْجِدِ الْحَرامِ إلَی المَسْجِدِ الأقصَی﴾ المسجد: اسم مکان (هر چند «الأقصی» اسم تفضیل است؛ امّا به صورت «المسجد الأقصی» حالت «عَلَم بِالْغَلَبه» شده است.)
پاک است آن ]خدایی[ که بنده اش را شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصیٰ حرکت داد.
۲- ﴿وَ جادِلْهُم باِلَّتی هی أحسَنُ إنَّ رَبَّک هُوَ أعلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ﴾ أحسن، أعلم: اسم تفضیل
و با آنان با ]شیوه ای [که نکوتر است بحث کن. قطعاً پروردگارت به ] حال [کسی که از راهش گم شده، داناتر است.
۳- ﴿یقولونَ بِأفواهِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم وَ اللهُ أعلَمُ بِما یکتُمونَ﴾ أعلم: اسم تفضیل
با دهانهایشان)زبانهایشان( چیزی را می گویند که در دلهایشان نیست و خدا به آنچه پنهان می کنند داناتر است.
۴- ﴿وَما أُبَرِّئُ نَفْسی إنَّ النَّفْسَ لَأمّارَهٌ بِالسُّوءِ إلاّ ما رَحِمَ رَبّی﴾ أمّاره: اسم مبالغه
و نفْسم را بی گناه نمی شمارم؛ زیرا نفس، بسیار دستور دهنده به بدی است؛ مگر اینکه پروردگارم رحم کند.
۵- ﴿قد أفلَحَ المُؤمِنونَ الَّذینَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعونَ﴾ مُؤمِن: اسم فاعل ثلاثی مزید/ خاشعون: اسم فاعل ثلاثی مجرّد
به راستی که مؤمنان رستگار شده اند؛ همانان که در نمازشان فروتن اند.
۶- ﴿قالوا لا عِلْمَ لَنا إنَّکَ أنتَ عَلّامُ الْغُیوبِ﴾ عَلّام: اسم مبالغه
گفتند :هیچ دانشی نداریم؛ قطعاً تو بسیار دانای نهانهایی.
۷- ﴿وَ أحْسِنوا إنَّ اللهَ یحِبُّ المُحسِنینَ﴾ و نیکی کنید؛ زیرا خدا نیکوکاران را دوست می دارد. الْمُحْسِنینَ: اسم فاعل ثلاثی مزید
۸- ﴿وَ جَعَلنَا السَّماءَ سَقفاً مَحْفوظاً﴾ و آسمان را سقفی نگه داشته شده قرار دادیم. مَحْفوظاً: اسم مفعول
اَلتَّمرینُ السّابِعُ: ضَعْ فی الفَراغ کلَمَهً مُناسِبهً. (در جای خالی واژه مناسب بگذار.)
۱- سُئلَ المُدیرُ: أ فی المَدرَسَهِ طالبٌ؟ فأَجَاب: «… طالبَ هُنا.» (لِأنَّ □ لا ■ فَإنَّ □)
ترجمه: از مدیر پرسیده شد: آیا در مدرسه دانش آموزی هست؟ او پاسخ داد: هیچ دانش آموزی اینجا نیست.
۲- حَضَرَ السُّیاحُ فی قاعَهِ الْمَطارِ؛ … الدَّلیلَ لمَ یحْضُرْ. (أنَّ □ لکنَّ ■ لعَلَّ □ )
ترجمه: گردشگران در سالن فرودگاه حاضر شدند؛ ولی راهنما حاضر نشد.
۳- هذَا التَّمرینُ سَهلٌ وَ … أَکثَرُ الزُّمَلاءِ خائفونَ. (لیت □ إنَّ □ لکِنَّ ■)
ترجمه: این تمرین آسان است؛ ولی بیشتر هم کلاسیها ترسانند.
۴- قالَ الْمُدیرُ: … طالبَ راسبٌ فِی الاِمْتِحاناتِ. (لا ■ لن □ لم □)
ترجمه: مدیر گفت: «هیچ دانش آموزی در آزمونها مردود نیست.»
۵- تَمَنَّی المُزارِعُ: «… الْمَطَرَ ینزِلُ کَثیراً!» (کَأَنَّ □ لِأنَّ □ لیتَ ■)
ترجمه: کشاورز آرزو داشت: کاش باران بسیار ببارد.
۶- ألا تعْلمُ …… الصَّبْرَ مِفتاحُ الْفَرَجِ؟ (لکِنَّ □ أنَّ ■ لا □)
ترجمه: آیا نمی دانی که بردباری کلید گشایش است؟
۷- لِماذا یبکِی الطِّفلُ؟ – … جائِعٌ. (أنَّهُ □ لِأنَّهُ ■ لیتَ □)
ترجمه: چرا کودک می گرید؟ – زیرا او گرسنه است.
التمرینُ الثّامِنُ: ضَعْ فی الفَراغ کلَمَهً مُناسِبهً. (در جای خالی واژه مناسب بگذار.)
۱- اِعلَموا أَنَّ …… النّاسِ إلَیکُم مِن نِعَمِ اللّٰهِ عَلَیکُم. الَإْمامُ الحُسَینُ. حَوائِجُ □ حَوائِجَ ■ حَوائِجِ □
بدانید که نیازهای مردم به شما از نعمتهای خدا بر شماست.
۲- إنَّ أَحسَنَ الْحَسَنِ …… الْحَسَنُ. اَلْإمامُ الْحَسَنُ. الْخُلُقُ ■ الْخُلُقَ □ الْخُلُقِ □
همانا بهترین نیکی خوی نیک است.
۳- ﴿فَاصْبِرْ إنَّ وَعْدَ اللّٰهِ …… وَ اسْتَغفِرْ لِذَنبِکَ﴾ غافِر: ۵۵٫ حَقٌّ ■ حَقّاً □ حَقٍّ □
پس بردبار باش؛ همانا وعده خداوند حق است و برای گناهانت آمرزش بخواه.
۴- ﴿وَ أَوْفوا بِالْعَهدِ إنَّ …… کانَ مَسئولاً﴾ الَأْسراء: ۳۴٫ العَهدُ □ العَهدَ ■ العَهدِ □
به پیمان [خود] وفا کنید؛ همانا [در رستاخیز] از پیمان پرسش می شود.
۵- ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّٰهِ …… مِنَ الْمُحْسِنینَ﴾ الَأْعراف: ۵۶٫ قرَیبٌ ■ قَریباً □ قَریبٍ □
همانا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.
۶- ﴿وَ اسْتَغفِرُوا اللّٰهَ إنَّ اللّٰهَ …… رَحیمٌ﴾ الَبْقَرَه: ۱۹۹ غَفورٌ ■ غَفوراً □ غَفورٍ □
از خداوند آمرزش بخواهید؛ همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
۷- لا تدْری لعَلَّ …… یُحْدِثُ بعدَ ذلکَ أمَراً! اللهُ □ اللهَ ■ اللهِ □
نمی دانی شاید خدا پس از آن، پیشامدی نو پدید آورَد.





پی دی اف درس ۱ عربی ۳ انسانی؛ الداء و الدواء

صرف فعل «کان» در عربی

