سعید

آموزه چهارم: همنشین

قلمرو زبانی: رویارو: مواجه / خرسندی: خوشنودی، شادمانی / مصاحبت: همسخنی، همنشینی، دوستی / شکیبا: بردبار، صبور / دل انگیز: خوب ، پسندیده / صفا:  پاکی / قلمرو ادبی: از پیشِ رو بردارد: کنایه از اینکه حل کند / تضاد: خوشی و ناخوشی / همچون وزش نسیم دل‌انگیزی: تشبیه

همنشین

قلمرو زبانی: دیدار: ملاقات / غایب: ناپیدا / قلمرو ادبی: تشبیه: دیدار یار غایب دانی مانند ابری است که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد (مشبه: دیدار یار غایب؛ مشبه به: ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد؛ وجه شبه: ذوق داشتن؛ ادات تشبیه: ندارد) / واج آرایی «ر» و «د» / مراعات نظیر

قلمرو زبانی: در پی: به دنبال / مصائب: ج مصیبت؛ بلاها و سختی‌های بزرگ/ ذوق: شوق / قلمرو ادبی: تضاد: روانی و جسمانی / تضمین: شعر سعدی (ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی)

قلمرو زبانی: دلسوز: مهربان، نیکدل / مربّی: آموزگار، پرورنده / دام: تله / لاف زدن: ادعای زیاده از حد / جامه: لباس / قلمرو ادبی: دام و چاه: استعاره از مشکلات / [اینان] گرگ‌هایی در جامۀ گوسفندان اند: تشبیه / گرگ، گوسفند: تضاد

مولوی: ( ۶۰۴ – ۶۷۲هـ. ق.) مولانا جلال الدین محمد بلخی از شاعران و عارفان بزرگ ایران در قرن هفتم است. کتاب عظیم «مثنوی معنوی» با ۲۶۰۰۰ بیت که گنجینه‌ای از معارف اسلامی است، معروف ترین اثر اوست. آرامگاه او در «قونیه» در کشور ترکیه واقع است.

قلمرو زبانی: ستاندن: گرفتن / سلیم: سالم، دارای قدرت تشخیص و داوری درست / نار: آتش (منظور آتش دوزخ است.)/ نار مقیم: آتش همیشگی و پایدار / قلمرو ادبی: جان ستاندن: کشتن/ واج آرایی «ر» و «د» / جناس: مار، یار، نار

بازگردانی: مار بد فقط مار گزیده را می کشد؛ ولی یار بد آدمی را به سوی دوزخ می کشاند.

پیام: دوری از همنشینی با بدان

قلمرو زبانی: منش: خوی، شخصیّت / پلید: آلوده، ناپاک / ار: اگر / مقیم: ماندگار / قلمرو ادبی: قالب: قطعه / تضاد: پاک، پلید / واج آرایی «ب» و «ر» / تضمین از گفته پیامبر

بازگردانی: با انسان های بد ننشین؛ زیرا اگرچه تو پاکی، گفتگو با بدان تو را ناپاک می‌کند.

اگر چه آفتاب روشن است؛ اما تکه ابری، می تواند آن را ناپدید و ناپیدا کند.

پیام: دوری از همنشینی با بدان

قلمرو زبانی: طبیعت: خلق و خو، سرشت / طریقت: راه و روش / متّهم: کسی که کار بدی به او نسبت داده شود، تهمت زده شده / قلمرو ادبی: سجع / تضمین از گلستان سعدی

قلمرو زبانی: خاندان: خانواده، دودمان /  نبوّت: پیامبری / روزی چند: چند روز (صفت مبهم وارون یا مقلوب) / مردم: انسان / قلمرو ادبی: تلمیح به داستان حضرت نوح و اصحاب کهف / تضاد: خوشی و ناخوشی / تشبیه: سگ اصحاب مردم شد / گم شدن: کنایه از «از دست داده شد»

بازگردانی: پسر نوح با انسان های بد نشست، خاندان پیامبری از او گرفته شد.

سگ اصحاب کهف چند  روزی دنبال انسان های نیک رفت و همانند انسان ارزشمند شد.

نوح: یکی از پیامبران اولوالعزم که سالها قوم خود را به راه راست دعوت کرد؛ اما آنان همچنان بر کج‌رفتاری اصرار ورزیدند. آنگاه خداوند نوح را از طوفانی عظیم با خبر ساخت و نوح با ساختن کشتی، پیروان و خاندان خود و انبوهی از جانداران را از مرگ نجات بخشید.

اصحاب کهف (یاران غار): چند تن از اهالی یونان بودند که در زمان دقیانوس بت پرست، به خداپرستی گراییدند و از بیم دقیانوس به غاری داخل شدند و خفتند. خواب ایشان  309 سال طول کشید و چون از خواب برخاستند یکی از ایشان در طلب غذا به شهر رفت و چون سکه او متعلّق به عهد دقیانوس بود، او را پیش حاکم شهر بردند. دانشمندی در مجلس حاکم، واقعه را دریافت. مردم خواستند ایشان را به شهر آورند. اصحاب کهف راضی نشدند و دعا کردند تا خداوند ایشان را بمیراند.

گلستان سعدی: شیخ، گلستان را به سال  656 هـ. ق آفرید. گلستان به یقین یکی از درخشان‌ترین و استادانه‌ترین نمونه‌های نثر پارسی است که پس از گذشت قرون متمادی هنوز اثری که از حیث فن نگارش و محتوا یارای برابری با آن را داشته باشد، خلق نشده است. نثر گلستان مسجع است؛ یعنی نثری که گوشه چشمی نیز به شعر دارد. زیبایی سبک نگارش گلستان آنچنان در پهنه ادب سرزمین ما به جلوه‌گری پرداخته که بسیاری را به دام تقلید از آن کشانده است. در میان تقلیدکنندگان معتبر سعدی می‌توان از جامی، (صاحب بهارستان) قاآنی، (پدید آورنده پریشان) و همچنین قائم مقام، نام برد. گلستان سعدی علاوه بر دیباچه، دارای هشت باب است که آمیخته به نظم و نثر است.

بابهای گلستان عبارت اند از:  1- در سیرت پادشاهان ۲- در اخلاق درویشان ۳- در فضیلت و قناعت ۴- در فواید خاموشی ۵- در عشق و جوانی ۶- در ضعف و پیری ۷- در تأثیر تربیت ۸- در آداب صحبت

قلمرو زبانی: گرایش: میل / کردار: رفتار / همدم: همنشین، مونس / خصال: ج خصلت، ویژگیها؛ نیکو خصال: دارای اخلاق پسندیده / خصلت: خوی، ویژگی / شخصیت: منش / متعالی: والا

گزار
گزاردن گذاشتن گذشتن

۱- در متن درس، چه کسانی به عنوان مشاوران خوب، معرّفی شده اند؟ – پدر و مادر، معلّمان دلسوز و مربّیان باتجربه

۲- به نظر شما چرا سعدی، پسر نوح (ع) را با سگ اصحاب کهف، مقایسه کرده است؟ – زیرا نوح با دوستان بد نشست و گمراه شد. سگ اصحاب کهف یاران خوب یافت و ارزنده شد.

۳- چرا باید از معاشرت با همنشین بد، پرهیز کرد؟ – زیرا انسان، تحت تأثیر رفتار و کردار دوست قرار می‌گیرد. رفیق بد، عامل ویرانگری و انحراف انسان را فراهم می‌کند. همنشینی با بدان باعث می شود خوی و خصلت آنان در ما اثر کند یا اینکه به فساد و بدی متهم گردیم.

۴- ……………………………………….

به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

حسن، خانه ای بزرگ تر از خانه علی خرید.

زهرا رفتاری دوستانه تر از فرنگیس دارد.

در جمله نخست، خانه حسن با خانه علی مقایسه شده است، در جمله دوم برتری زهرا در مقایسه با فرنگیس بیان شده است.

هر گاه بخواهیم دو چیز را با هم بسنجیم و یکی را بر دیگری برتری بدهیم، از «صفت برتر» یا «تفضیلی» بهره می‌گیریم، در این نمونه‌ها، خانه حسن از نظر اندازه، بزرگ تر از خانه علی و دوستی زهرا بیشتر از فرنگیس، بیان شده است.

نشانه صفت برتر یا تفضیلی، پسوند «تر» است که به آخرِ صفت ساده، افزوده می شود؛ مانند: خنک تر، قوی تر، زیباتر، آسوده تر.

صفت برتر، گاهی وابسته پسینِ اسم قرار می‌گیرد؛ مانند: تبریز هوایِ خُنک تری از یزد دارد.

اکنون به جمله های زیر، توجّه کنید:

آقای حسینی، مهربان ترین معلم مدرسه است.

نثر گلستان سعدی، بهترین نثر ادب فارسی است.

در جمله نخست، آقای حسینی با دیگر معلّمان مدرسه مقایسه شده و مهربان‌ترین آنها توصیف شده است و در جمله دوم، نثر گلستان سعدی با دیگر نثرهای ادب فارسی مقایسه شده و بر همه برتری داده شده است.

نشانه صفت «برترین» یا «عالی» پسوند «ترین» است. این نشانه، همواره به آخر صفت ساده، افزوده می شود.

در صفت برتر، مقایسه میان دو چیز صورت می‌گیرد، امّا در صفت برترین، یک چیز با چیزهای دیگر (یک نمونه با انواع خود) سنجیده می‌شود. صفت برترین، وابسته پیشینِ اسم است مانند: مهربان ترین معلّم

صفت سادهصفت برترصفت برترین
پاکپا ک‌‍ترپا ک‌ترین
آرامآرام‌ترآرام‌ترین
🌺اینستاگرام: jafari.saeed.ir    🌺 @sjafari_ir    🌺 www.jafarisaeed.ir    @JS_ir 🌺    
saeedjafari
jafarisaeed

۱- درباره آیات، روایات و داستان‌ها و اشعار دیگری که درباره دوستی و دوست یابی دوره نوجوانی شنیده یا خوانده اید، گفت وگو کنید. – به اختیار دانش آموز.

۲- درباره بیت زیر، گفت وگو کنید و نتیجه را به کلاس گزارش دهید.

– به اختیار دانش آموزان

بازگردانی: آیا می‌دانی دیدار دوستی که مدتی غایب بوده است، چه ذوقی دارد؟ مانند اَبری است که در بیابان بر تشنه ببارد.

گیف آبنبات

 الف) تنهایی، یکی از ………… مصائب است. (سنگین، سنگین‌تر، سنگین ترین)

ب) میهن ما ………… از هر کشور دیگر جهان است . (زیبا، زیباتر، زیباترین)

– که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟ / یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟

– چو بفروختی، از که خواهی خرید؟ / متاع جوانی به بازار نیست

یکی از بزرگان، پارسایی را گفت چه گویی در حقِّ فلان عابد که دیگران در حقِّ وی به طعنه، سخن‌ها گفته اند. گفت: «بر ظاهرش، عیب نمی‌بینم و در باطنش، غیب نمی‌دانم

قلمرو زبانی: پارسا: پاکدامن، پرهیزکار / در حقِّ: درباره / عابد: پرستشگر، پرستنده، زاهد / طعنه: سرزنش، سرکوفت / قلمرو ادبی: ظاهر، باطن: تضاد / سجع (پایه سجع: نمی بینم، نمی دانم؛ عیب، غیب)

نباید درباره دیگران زود داوری کنیم، همچنین نباید تحت تأثیر گفته دیگران قرار گرفته و زود درباره دیگران قضاوت کنیم.

هلن کلر، زنی نابینا و نویسنده است که برای درک بهتر معجزه آفرینش، ما را به بهره گیری از قابلیت های وجودمان دعوت می کند. اینک خلاصه ای از زندگی او را از زبان خود او می‌خوانیم:

دختر

قلمرو زبانی: درک: فهم / بهره گیری: استفاده / قابلیت: توانمندی / اینک: اکنون / ناخوشی: بیماری / محروم: بی بهره / عَشَقه: پیچک / دیری: مدتی / پاییدن: ماندن، مراقب بودن / زودگذر: گذرا / خزان: پاییز / زرین: طلایی / سپری شدن: گذشتن / ملال انگیز: خسته‌کننده، موجب رنجش / تدریجاً: کم کم / ظلمت: تاریکی / دانش ادبی: مانند دیگران: تشبیه / چشمان و گوش‌های مرا بست: کنایه از اینکه کور و کرم کرد

قلمرو زبانی: وقایع: ج واقعه، رویداد / رخ دادن: اتفاق افتادن / تکلّم کردن: سخن گفتن / جنباندن: تکان دادن / تعلیم و تربیت: آموزش و پرورش / مغموم: غمگین، اندوهگین / مدارس: ج مدرسه / قلمرو ادبی: دیوانه وار: مانند دیوانگان (وا: ادات تشبیه)

قلمرو زبانی: خاص: ویژه / مزارع: ج مزرعه / مواهب: ج موهبت، بخشش، دهش / رویاندن: رشد دادن / معلومات: دانسته‌ها / تحقیق: پژوهش / هجی کردن: جداگانه تلفظ کردن و مشخص کردن حروف و صداهای یک واژه / اشیا: ج شیء / قلمرو ادبی: کلید زبان: استعاره (زبان مانند قفلی است که کلید دارد.)

قلمرو زبانی: لوح: وسیله‌ای شبیه تخته که شاگردان در قدیم روی آن می‌نوشتند؛ لوحه / خسته: دردمند، آزرده، مجروح / بی قرار: ناآرام / متوقّع: دارای روحیه زیاده خواهی، پرتوقع / راضی: خرسند / قلمرو ادبی: پرسش‌های خشکِ: حس آمیزی / سر را گرم کردن: کنایه از مشغول کردن

قلمرو زبانی: مصمّم: استوار، پابرجا / پاییدن: ماندن، مراقب بودن / زرین: طلایی / ظلمت: تاریکی / قلمرو ادبی: زندان خاموشی: اضافه تشبیهی / در … شکسته شدن: از خاموشی رستن و نجات یافتن / شب و روز: تضاد

قلمرو زبانی: موانع: ج مانع / تحقق یافتن: برآورده شدن / مواجه: روبه رو، رویاروی / افسرده: اندوهگین / نمایان: آشکار / فراغ بال: آسایش خیال / تأنّی: درنگ، آهستگی / قلمرو ادبی: از سر راه برداشتن: کنایه از زدودن / از بلندی‌های دشوار بالا رفتن: کنایه از تحمل سختی ها / امتحانات بزرگ ترین دیو‌های وحشتناک زندگی دانشگاهی من بودند: تشبیه / پشت کسی را به خاک رساندن: کنایه از شکست دادن

قلمرو زبانی: نقایص: ج نقیصه، کمبود / جذبه: کشش، جاذبه / سرور: شادی / ربودن: گرفتن (بن ماضی: ربود، بن مضارع: ربا) / قلمرو ادبی: مانند نور خورشید بود: تشبیه / ادبیّات بهشت موعود بود: تشبیه / سرگرمی: کنایه

۱- هلن کلر پس از بیمارى به وسیلهٔ کدام یک از حواس پنج گانهٔ خود با جهان خارج ارتباط داشت؟لامسه، با حس دستانش

۲- منظور کلر از این جمله‌ها «در این راه بارها به عقب مى لغزیدم، کمى جلو مى رفتم سپس امیدوار مى شدم» چیست؟یعنی من در این راه با سختی‌های بسیاری روبارو شدم. به زمین افتادم، اما دوباره تکاپوکنان برخاستم و به خودم امید دادم.

۳- نویسنده چه چیزهاىى را براى خود نور خورشید و بهشت دانسته است؟ – کتاب را

پیمایش به بالا