کارگاه متن پژوهی
◙ قلمرو زبانی
۱- برای هر یک از واژههای زیر یک «معادل معنایی» و یک«هم آوا» بنویسید.
◙ قضا: سرنوشت / هم آوا 👈 غذا: خوراکی / غزا: جنگ
◙ مغلوب: شکست خورده / هم آوا 👈 مقلوب : دگرگون شده
۲- از متن درس، هفت واژه مهمّ املایی بیابید و بنویسید.
احسنت – تقریر – مصطفی – اصطلاح – تقلید – نصابُ الصّبیان – عبرت – معیّن – بیضی – ملتفت – متداول – محاوره – مغلوب – تسلیم – مخذول – استرحام – طاقت – عبرت – هلیمی – وقار – طمانینه – تصدیق – قربان – عِتاب – طَرَب – طبع – مالوف – حَلَب – بُتّه – حیرت – ضمایم و تعلیقات – قوّت – رهاورد – نصیب – حجب – فیّاض – عُهده – اوان – مطرب – اطاعت – شگرف – عنودان – خزید – فی الجمله – معاصی – مسکر – فروغ – استماع – لمن تقول – ذوق – تراوید – مندرس – قریحه
۳- از متن درس برای هر یک از انواع جمله، نمونههای مناسب بیابید.
ساده: قهرمان کشور شد و بازو بند طلا گرفت.
مرکّب: «کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همیبرَدش تا به سوی دانه و دام»
۴- نقش دستوری ضمیرهای پیوسته را در جملههای زیر مشخّص کنید.
الف) دیگر طاقت دیدنم نماند. = مضاف الیه
ب) (که) جان یابدت زان خورش پرورش. = مضاف الیه (جانت)
◙ قلمرو ادبی
۱- مفهوم هر یک از کنایههای زیر را بنویسید.
◙ باب دندان بودن: مطابق میل بودن ◙ سپر انداختن: تسلیم شدن
◙ مرد میدان بودن: توان انجام کاری را داشتن ◙ کُمیت کسی لنگ بودن: ناتوان بودن
۲- یکـی از شیوههای طنزنویسی، نقیضه پردازی یا تقلید از آثار ادبی است؛ نمونههایی از کاربرد این شیوه را در متن بیابید.
من گوش استماع ندارم، لِمَن تَقول / «دی که از دبستان به سرای میشدم، در کُنجِ خلوتی از برزن، دو خروس را دیدم …
«یکی از خروسان، ضربتی سخت بر دیدۀ حریف نواخت به صَدمتی که …
نمونههایی از نقیضه پردازی یا تقلید از آثار ادبی
الف) مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد (حافظ)
◙ مدعی خواست که آید به تماشاگه راز / خانمش زنگ زد و گفت شلوغ است نرو (نقیضه)
ب) درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد. (حافظ)
◙ درویش را نباشد، برگ سرای سلطان / زیرا که او اصولا، کوبیده دوست دارد (نقیضه)
۩ جاهای خالی را با کلمات مناسب پر کنید. «خرداد ۱۴۰۲»
◙ یکی از شیوه های طنزنویسی…………………….. یا تقلید از آثار ادبی است.
۳– آوردن بخشـی از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شـاعری دیگـر را در میان کلام «تضمین» میگوینـد.
نمونه:
زینهار از قرین بد، زنهار / وَ قِنا ربَّنا عَذابَ النّار (سعدی)
همان طور که می بینید سعدی در سرودۀ خود، آیه ای از قرآن کریم (سورۀ بقره، آیۀ ٢٠١) را عیناً آورده است.
◙ نمونههایی از آرایۀ تضمین را در متن درس بیابید.
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همیبردش تا به سوی دانه و دام [بیت از سعدی]
«که پولاد کوبند آهنگران» [مصراع از فردوسی]
◙ قلمرو فکری
۱- درباره ارتباط مفهومی سرودۀ زیر با متن درس توضیح دهید.
با بدان کم نشین که صبحت بد / گر چه پاکی تو را پلید کند
بازگردانی: با انسانهای بد همنشین نشو، زیرا همنشینی با انسانهای بد اگر چه تو پاک هستی، تو را نیز آلوده میکنند.
آفتابی بدین بزرگی را / لکهای ابر ناپدید کند (سنایی)
بازگردانی: آفتاب بسیار بزرگ است؛ اما یک لکه ابر کوچک میتواند آن را ناپدید کند.
👀 در درس خسرو موضوع درباره دانش آموزی است که همنشینی با بدان را میگزیند و زندگانی اش تباه میشود، این ابیات هم به همین موضوع اشاره دارد.
۲- به سرودههای زیر از سعدی توجّه کنید. هر یک با کدام قسمت از متن درس، ارتباط معنایی دارند؟
◙ هر آن که گردش گیتی به کین او برخاست / به غیر مصلحتش رهبری کند ایّام
بازگردانی: هر کس که گردش جهان و سرنوشت با او دشمن شد روزگار او را به سمتی میکشاند که مصلحتش نیست.
ارتباط دارد با چهار خط آخر صفحه ۱۲۵
«کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همی بَردش تا به سوی دانه و دام»
◙ به صوت خوش، چو حیوان است مایل / ز حیوان کم نشاید بودن ای دل!
بازگردانی: چون حیوان به صدای خوش، مایل است، ای دل، ما از حیوان کمتر نباید باشیم.
ارتباط دارد با خط ۱۰ تا ۱۵ صفحه ۱۲۳
« اُشتر به شعر عرب در حالت است و طرب / گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری»
۳- اگر شما به جای نویسنده بودید، این داستان را چگونه به پایان میرساندید؟
به نظر من داستان به خوبی پایان یافت و نیاز به تغییر ندارد.
روان خوانی: طرّاران
◙ چنین گویند که مردی به بغداد آمد و بر درازگوش نشسته بود و بزی را رشته در گردن کرده و جَلاجل در گردن او محکم بسته، از پس وی میدوید.
قلمرو زبانی: درازگوش: خر / رشته: طناب / جَلاجل: جمع جُلجُل، زنگ، زنگوله / بسته: بسته بود؛ حذف به قرینه لفظی / از پس: از پشت، عقب / قلمرو ادبی: قالب: داستانک
◙ کدام بخش از عبارت زیر «حذف» شده است؟ نوع «حذف» را بنویسید. « خرداد ۱۴۰۲»
چنین گویند که مردی به بغداد آمد و بر درازگوش نشسته بود و بُزی را رشته در گردن کرده، از پس وی می دوید.
◙ سه طرّار نشسته بودند. یکی گفت: من بروم و آن بز را از مرد بدزدم.
قلمرو زبانی: طرار: دزد
◙ دیگری گفت: این سهل است، من خر او را بیاورم. پس آن یکی بر عقب مرد روان شد.
قلمرو زبانی: سهل: آسان / روان شد: روانه شد
◙ دیگری گفت: این سهل است، من جامههای او را بیاورم.
پس یکی بر عقب او روان شد. چنان که موضع خالی یافت، جلاجل از گردن بز باز کرد و بر دنبال خر بست. خر، دُنب را میجنبانید و آواز جلاجل به گوش مرد میرسید، و گمان میبرد که بز، برقرار است.
قلمرو زبانی: جامه: تن پوش / روان شد: روانه شد / موضع: جا، محل قرار گرفتن چیزی / دنبال: دم / جنبانیدن: تکان دادن / آواز: صدا / بر قرار است: پا برجا است
◙ آن دیگر بر سر کوچۀ تنگ، استاده بود. چون آن مرد برسید، [طرار] گفت: طُرفه مردمان اند مردمان این دیار، جلاجل بر گردن خر بندند و او بر دنبِ خر بسته است.
قلمرو زبانی: استاده: ایستاده / طرفه: شگفت آور، عجیب / طُرفه مردمان: ترکیب وصفی مقلوب یا وارون / دیار: سرزمین / جَلاجل: جمع جلجل، زنگ، زنگوله / دنب: دم
◙ آن مرد درنگریست، بز را ندید. فریاد کرد که بز را که دید؟
طرّار دیگر گفت: من مردی را دیدم که بزی داشت و در این کوچه فروشد.
قلمرو زبانی: درنگریست: توجه کرد، نگاه کرد / فروشدن: داخل شد
◙ آن مرد گفت: ای خواجه، لطف کن و این خر را نگاه دار تا من بز را بطلبم.
قلمرو زبانی: خواجه: آقا / طلبیدن: طلب کردن
◙ طرّار گفت: بر خود منّت دارم، و من مؤذّن این مسجدم و زود بازآی.
قلمرو زبانی: منت: سپاس، شکر / منّت داشتن: احسان کسی را پذیرفتن و سپاسگزار او بودن / مؤذّن: اذان گو / بازآمدن: بازگشتن
◙ آن مرد به طرف کوی فرو رفت. طرّار خر را برد. آن طرّار دیگر بیامد که گفته بود که: «من جامۀ او را بیارم». از اتفّاق، بر سر راه، چاهی بود. طرّار بر سر آن چاه بنشست؛ چنان که آن مرد برسید و طلب خر و بز میکرد. طرّار فریاد برآورد و اضطراب مینمود.
قلمرو زبانی: کوی: کوچه بزرگ، برزن / فرو رفتن: پایین رفتن، داخل شدن / از اتفاق: اتفاقا / اضطراب: نگرانی، پریشانی / نمودن: نشان دادن
◙ آن مرد او را گفت: ای خواجه، تو را چه رسیده است؟! خر و بزِ من برده اند و تو فریاد میکنی؟!
قلمرو زبانی: خواجه: آقا / را در «تو را چه رسیده»: حرف اضافه به معنای «به»
◙ طرّار گفت: صندوقچهای پُر زر از دست من در این چاه افتاد و من در این چاه نمیتوانم شد. ده دینار تو را دهم، اگر تو این صندوقچۀ من از اینجا برآوری.
قلمرو زبانی: زر: طلا / شدن: رفتن / دینار: سکه طلا / برآوردن: بالا آوردن
◙ پس آن مرد، جامه و دستار برکشید و بدان چاه فروشد.
قلمرو زبانی: جامه: تن پوش / دستار: عمامه، سربند / برکشیدن: درآوردن / فروشدن: داخل شدن
◙ طرّار، جامه و دستار برگرفت و برد.
پس آن مرد در چاه فریاد میکرد که در این چاه هیچ نیست و هیچ کس جواب نداد. آن مرد را ملال گرفت. چون به بالا آمد، جامه و طرّار باز ندید. چوبی برگرفت و بر هم میزد.
قلمرو زبانی: برگرفت: برداشت / ملال: رنج و اندوه، خستگی / را: مفعولی / گرفت: چیره شد، فراگرفت
◙ مردمان گفتند: چرا چنین میکنی؟ مگر دیوانه شدی؟! گفت: نه، پاس خود میدارم که مبادا مرا نیز بدزدند.
قلمرو زبانی: مگر: واژه پرسش (آیا) / پاس: نگهبانی، نگهداری / مبادا: فعل دعایی (بُوَد ← بُواد ← باد ← مباد ← مبادا)
جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات، سدید الدّین محمّد عوفی
(جوامع: ج جامع؛ جمع کننده ها / حکایات: حکایت ها/ لوامع: ج لامع؛ درخشنده ها)


◙ درک و دریافت
۱- به نظر شما، چرا شخصیت اصلی قصّه، به چنین سرنوشتی دچارشد؟ – زیرا بازیگر اصلی این داستان بسیار ساده لوح و زودباور بود.
۲- دربارۀ لحن و بیان داستان توضیح دهید. – لحن این نوشته داستانی- روایی است و از سوی دیگر آمیخته با طنز است.
آزمونک خودسنجی برخط از درس ۱۴ و ۱۶
برای دریافت برگه آزمونک اینجا را کلیک کنید.