آموزه دهم: قلم سحرآمیز

جنگ چالدران با همه مقاومت دلیرانه شاه اسماعیل و سربازانش به شکست انجامید. کمال الدین بهزاد همراه با شاه اسماعیل بود. یکی از سرداران زخمی شده بود. کمال الدین بهزاد همراه با شاه محمود نیشابوری او را به غاری در آن نزدیکی رساندند.

آموزه دهم فارسی پایه هشتم

غار تاریک و نمناک بود. قطره‌های آب از شکاف سقف می‌لغزید و از روی توده آهکی که از سقف آویزان بود پایین می‌آمد و از نوک آن به کف سنگی غار می‌چکید. باریکه ای از نور خورشید به داخل غار می‌تابید و فضا را روشن می‌کرد. کمال الدین تکه چوب نیم سوخته‌ای برداشت و روی دیوار غار تصویر مرغی را کشید که رو به سقف غار اوج گرفته بود. شاه محمود و سردار زخمی مرغ را نگاه کردند. کمال الدین زیر تصویر با خط خوش نوشت:

قلمرو زبانی: مقاومت: ایستادگی / انجامیدن: منجر شدن (بن ماضی: انجامید؛ بن مضارع: انجام) / توده: پشته / مرغ: پرنده

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت / بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

قلمرو زبانی: هدهد: شانه به سر / صبا: بادی خنک که از جانب شمال شرقی می وزد./ سبا: شهری در عربستان قدیم و ناحیۀ یمن کنونی که ملکۀ آن بلقیس نام داشته است. / فرستادن: گسیل کردن (بن ماضی: فرستاد؛ بن مضارع: فرست) / نگریستن: نگاه کردن(بن ماضی: نگریست؛ بن مضارع: نگر) / قلمرو ادبی: صبا، سبا: جناس ناهمسان / واژه آرایی (تکرار): می‌فرستمت، کجا / هدهد صبا: اضافه تشبیهی

بازگردانی: ای باد صبا که مانند هدهدی، تو را به شهر سبا می‌فرستم. نگاه کن که از کجا به کجا می‌فرستمت.

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم / زین جا به آشیانِ وفا می‌فرستمت

قلمرو زبانی: حیف: افسوس / طایر: پرنده / چو: مانند / خاکدان: جای خاک، جای آشغال / آشیان: منزل، آشیانه / قلمرو ادبی: خاکدان: استعاره از جهان مادی / آشیان وفا: جهان معنوی و عشق / تلمیح به داستان حضرت سلیمان

بازگردانی: حیف است که پرنده ای مانند تو در این جهان خاکی و جایگاه غم باشد. از این جا به منزل وفا و عشق تو را می‌فرستم.

سردار لبخندی زد آرام شد و زیر لب شعر حافظ را زمزمه کرد. شعر و نقاشی، کار خود را کرده بود. کمال الدین بهزاد به سردار نزدیک شد و پارچه را از روی زخم وی گشود.

سردار گفت: «آفرین بر قلم سحرآمیز! من درد را فراموش کردم. نقاشی تو طبیب زخم‌های ماست.»

قلمرو زبانی: گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود؛ بن مضارع: گشا) / طبیب: پزشک، درمانگر / قلمرو ادبی: زیر لب: کنایه از آهسته / نقاشی تو طبیب …: تشبیه

دو نامه

سید جمال آرام و قرار نداشت. گاه در مصر بود، گاه در استانبول، گاه در افغانستان و گاه در هند. همه جا مردم را به آگاهی و مبارزه با استعمار و بیدادگری دعوت می‌کرد. این روحانی پرشور به انگلیس که رسید، زبان انگلیسی را در مدتی کوتاه آموخت تا به این زبان سخنرانی کند و با اندیشمندان آنها به گفت‌وگو بنشیند. در فرانسه به فرانسوی می‌نوشت و در مصر به عربی سخنرانی می‌کرد.

این ایرانی پرشور وقتی نیرنگ استعمار را در کشورش دریافت، نامه ای به مرجع تقلید شیعیان میرزای شیرازی نوشت تا تنباکو را تحریم کند.

میرزای بزرگ مرجع شجاع و بزرگوار سرانجام فتوای تاریخی را صادر کرد:

«بسم الله الرحمن الرحیم … استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است.»

دو نامه سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزای بزرگ کار خود را کرده بود: قلیان‌ها شکسته شد؛ تنباکو تحریم شد؛ شاه به تنگنا افتاد و توطئه انگلیس شکست خورد.

قلمرو زبانی: بیدادگری: ستمگری / پرشور: پرهیجان / آموختن: یاد گرفتن (بن ماضی: آموخت؛ بن مضارع: آموز) / نیرنگ: فریب / تحریم: حرام کردن / استعمال: استفاده، بهره جویی / صلوات الله و سلامه علیه: درود و تندرستی خدا بر او باد / محاربه: جنگ / تنگنا: جای تنگ / توطئه: دوز و کلک

سعید جعفری

خودارزیابی

– زبان‌آموزی و دانش‌های سیاسی

– هر دو، حال مرغی را بازمی گویند که از زمین به سوی آسمان رو به پرواز دارد. به دیگر سخن باید در آینده منتظر شکوفایی و بالندگی باشیم.

– زیرا اینان آگاه‌ترند و می توانند توده مردم را به پویش وادارند.

۴- ………………………….

دانش‌های ادبی: جناس

به این واژه‌ها توجه کنید:

«صبا و سبا»، «آرام، رام »

در این واژه‌ها نوعی نزدیکی آوایی وجود دارد. به این گونه نزدیکی آوایی واژه‌ها که شعر و نثر را زیباتر و خوش آهنگ‌تر می‌کند «جناس» می‌گویند.

به نمونه‌های زیر توجه کنید و جناس‌ها را بیابید.

ای نام تو بهترین سرآغاز / بی نام تو نامه کی کنم باز؟

قلمرو زبانی: سرآغاز: مقدمه / کی: چه زمانی / نامه: کتاب / قلمرو ادبی: نام، نامه: جناس ناهمسان / نامه کی کنم باز: کنایه از اینکه کاری را شروع کنم و کتابی را بنویسم. / واژه آرایی: نام، تو / واج آرایی: «ن»

بازگردانی: ای کسی که نامت بهترین سرآغاز است. بدون نام تو چگونه کاری را آغاز کنم؟

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود / هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود

قلمرو زبانی: شرف: آبرو، بزرگواری / جود: بخشش، بخشندگی / کرامت: جوانمردی، بزرگواری / سجود: سجده کردن، نیایش / عدم: نبودن / وجود: بودن / قلمرو ادبی: جود، سجود: جناس ناهمسان / جود، وجود: جناس ناهمسان / سجود، وجود: جناس ناهمسان / عدم، وجود: تضاد

بازگردانی: آبرو و بزرگی انسان به بخشندگی و جوانمردی او به نیایش پروردگار است. هر کس نه بخشنده است و نه جوانمرد نبودنش بهتر از بودنش است.

جناس همسان و ناهمسان
جناس

برای آگاهی بیشتر از آرایه جناس اینجا و اینجا را کلیک کنید.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا