دیوان حافظ، نامه زندگی و زندگینامۀ ماست. حافظ به ما خوب زیستن و شاد زیستن میآموزد. حافظ حکیمی متفّکر و تفّکربرانگیز است. فرزانهای است با اندیشههای عمیق عرفانی و احساسها و عواطف ژرف انسانی.

در نگاه و نگرش حافظ، چند مشخصۀ برجسته دیده میشود:
انتقادی بودن؛ حافظ از همۀ تباهیهایی که در روزگار او پدیدار شده بود، جسورانه انتقاد میکند.
طنز ظریف و کارساز؛ برای آنکه انتقادش به طعن و لعن و هجو، شباهت نیابد، انتقادها را با طنز میآمیزد و آن را دلپذیر میکند.
مهمترین آموزش غیرمستقیم حافظ این است که به ما شیوۀ درست نگاه کردن به زندگی را میآموزد؛ نه اینکه به ما چند رهنمود و پند تحویل دهد.
حافظ، خرمشاهی
دانش زبانی: نامه: کتاب / متفّکر: دانشمند / فرزانه: بسیار دانا، دانشمند / ژرف: عمیق / نگرش: بینش / مشخصۀ: ویژگی / طنز: : نوعی نوشته است که به ظاهر خواننده را می خنداند؛ اما در پس تبسم به برخی از مسائل فرهنگی و اجتماعی ـ سیاسی توجه میدهد. / کارساز: اثرگذار / طعن: سرزنش، عیب کسی را گفتن / لعن: نفرین / هجو: سرزنش کردن به وسیلۀ شعر، نکوهش / رهنمود: پند، راهنمایی / قلمرو ادبی:
خرّمشاهی، بهاءالدین: زاده ۱۳۲۴ در شهر قزوین. وی نویسنده، مترجم، محقق، طنزپرداز، فرهنگنویس و شاعر است. استاد خرمشاهی تألیفاتی در قرآن پژوهی و حافظ شناسی و تفسیر اشعار او دارد؛ او همچنین در تدوین دایرت المعارف تشیع، همکاری میکند.
اکنون یکی از غزلهای حافظ را میخوانیم
۱- یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور / کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور
دانش زبانی: بازآمدن: بازگشتن / کنعان: نام قدیم سرزمین فلسطین که حضرت یوسف (ع) اهل آنجا بود / احزان: ج حُزن، اندوهها، غمها / کلبهٔ احزان: خانه ای که یعقوب در دوری یوسف در آن می گریست / شَوَد: می شود / دانش ادبی: تلمیح: به داستان یوسف / واژهآرایی، ردیف: غم، مخور / قافیه: کنعان، گلستان / کلبه احزان، گلستان: تضاد / مراعات نظیر
بازگردانی: یوسفِ گم شده به سرزمین کنعان بازخواهد گشت، غم نخور. کلبهٔ غم روزی گلستان خواهد شد، غم نخور.
پیام: امید به بهبودی گرفتاری ها
یوسف (ع): یوسف فرزند یعقوب (ع) است. در خردسالی چون پدرش به او سخت محبت داشت، دیگر برادران به او حسد بردند. آنها او را با خود به صحرا بردند و به چاهی افکندند. گروهی از کاروانیان او را از چاه درآوردند و در مصر فروختند. یوسف پس از مدتی که دچار سختیهای فراوان گردید و به زندان افتاد، بعد از آن به مقام فرمانروایی (عزیز) مصر رسید.
۲- ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن / وین سرِ شوریده بازآید به سامان غم مخور
دانش زبانی: بِه: بهتر / وین: و این / شوریده: آشفته، پریشانحال / دل بد کردن: بدگمانی و ناامیدی نسبت به رخدادهای پیش نیامده / بازآمدن: برگشتن / دانش ادبی: سر: مجاز از ذهن / ای دل: استعاره، جانبخشی
بازگردانی: ای دل غمدیده، حالت بهتر میشود، خودت را ناراحت نکن. این ذهن آشفته ات سروسامان خواهد گرفت؛ غم نخور.
پیام: امیدوار باش
۳- دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
دانش زبانی: دور: گردش / گردون: آسمان، فلک / مراد: مقصود، خواسته و آرزو / دانش ادبی: دو روز: مجاز از مدت زمان اندک / واج آرایی: «د»، «ر»
بازگردانی: اگر گردش آسمان مدت زمان اندکی بر پایه خواسته ما نشد، حالِ دوران همیشه یکسان نخواهد بود؛ غم مخور.
۴- هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب / باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
دانش زبانی: هان: کلمهای که هنگام آگاه ساختن یا تأکید و هشدار به کار میرود؛ آگاه باش / نومید: ناامید / چون: زیرا / واقف: آگاه، باخبر / نه ای: نیستی / سرّ: راز / غیب: نهان، پنهان، ناپیدا / اندر: در/ قلمرو ادبی:
بازگردانی: به هوش باش و ناامید مَشو؛ زیرا از رازهای جهان غیب آگاه نیستی. پس پرده این جهان، بازیهایِ پنهان وجود دارد. غم نخور.
۵- ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد / چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
دانش زبانی: ار: اگر / فنا: نیستی / بنیاد: پایه، اصل، ریشه / را: اضافه گسسته (فک اضافه) / دانش ادبی: ای دل: استعاره، جانبخشی / سیلِ فنا: اضافه تشبیهی / بنیادِ هستی: اضافه تشبیهی / بنیاد برکندن: کنایه از کاملا نابود کردن / تلمیح / سیل، نوح، کشتیبان، توفان: مراعات نظیر
بازگردانی: ای دل، اگر سیلِ نیستی، بنیادِ هستی ات را نابود کند، چون کشتیبان تو نوح است، غم طوفان را نخور.
۶- در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم / سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور
دانش زبانی: شوق: ذوق / مُغیلان: خار شتر / دانش ادبی: خارِ مُغیلان سرزنشها کُنَد: جانبخشی / خار مغیلان: استعاره از گرفتاری و دشواری های راه
بازگردانی: اگر در بیابان به شوقِ کعبه می خواهی گام برداری، اگر خارِ بیابان سرزنشت کُنَد (به تو آسیب برسد)، ناراحت نباش.
۷- گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید / هیچ راهی نیست، کـآن را نیست پایان، غم مخور
دانش زبانی: منزل: اقامتگاه / بس: بسیار / را: «را» ی دارندگی یا «برای» / بعید: دور (مخالف نزدیک و قریب) / دانش ادبی: تکرار: بس، نیست / است، نیست: تضادواره
بازگردانی: اگرچه اقامتگاهت بسیار خطرناک است و مقصدت بسیار دور است، هیچ راهی نیست که پایان نداشته باشد، غم نخور.
۸- حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار / تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور
دانش زبانی: حافظا: ای حافظ (منادا، یک جمله) / تار: تاریک، مخالف روشن / بُوَد: باشد، است / وِرد: ذکر و دعای زیر لب، دعایی که آهسته بر لب جاری شود. / دانش ادبی: تار، تا: جناس / در، درس: جناس
بازگردانی: ای حافظ، در گوشه فقر و تنهایی شبهایِ تارت، تا دعا می خوانی و درس قرآن زمزمه می کنی، غم نخور.
حافظ: خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی معروف به لسان الغیب، بزرگترین غزلسُرای ایران است که در قرن هشتم میزیست. چون قرآن را از بر داشت، «حافظ» تخلّص گرفت. آنچه از محتوای شعر حافظ به دست میآید، تسلّط وی به زبان عربی و تبحر او در علوم کلام، فقه، اصول، تفسیر، تاریخ، ادب، موسیقی و… است. آرامگاه او در باغ زیبایی در شمال شهر شیراز واقع شده که به «حافظیه» معروف است.



خودارزیابی
۱- چه چیزی پذیرش سختیها را برای حافظ، آسان کرده است؟ – امید به آینده بهتر، امید به تغییر وضعیت، توکل به خدا.
۲- انسان عاقل در برابر حوادث و مشکلات زندگی، چگونه باید رفتار کند؟ -امید خود را از دست ندهد، مشکلات را وسیله قوی شدن روح خود بداند، با توکل به خدا، خونسردی، تدبیر و هوشیاری، بکوشد مشکلات راه را از میان بردارد.
۳- بیت زیر با کدام یک از بیتهای درس ارتباط بیشتری دارد؟ –
غوّاص اگر اندیشه کند کام نهنگ / هرگز نکند دُرّ گرانمایه به چنگ (سعدی)
دانش زبانی: اندیشه کردن: ترسیدن / کام: دهان / نهنگ: تمساح / درّ: مروارید / گرانمایه: باارزش، گرامی / دانش ادبی: کام نهنگ: مجاز از «مرگ»
بازگردانی: اگر غوّاص از مرگ بترسید، هرگز مروارید گرانبها به دست نخواهد آورد.
با بیت: «ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کَند / چون تو را نوح است کشتیمان، ز توفان، غم مخور»
یا بیت: «گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید / هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غـم مخور»
دانش ادبی
معمولاً شاعران در پایان شعر، نام شعری خود را میآورند. به این نام «تخلّص» میگویند. تخلّص به معنای رهایی یافتن و خلاص شدن است. گویی شاعر با سرودن بیت تخلّص، از بند سخن آزاد میشود. تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر میآید. مثلا اسم اصلی حافظ، «شمس الدین محمد» و نام اصلی شهریار، «محمدحسین بهجت تبریزی» است؛ ولی این دو شاعر در شعر خویش «حافظ» و «شهریار» تخلّص کردهاند؛ البته امروزه، شاعران کمتر از تخلّص، استفاده میکنند.
نمونههای زیر، بیت تخلّص را نشان میدهد
◙ ز نوای مرغ یا حق، بشنو که در دل شب / غم دل به دوست گفتن، چه خوش است شهریارا
دانش زبانی: نوا: آواز / مرغ: پرنده / مرغ یا حق: گونهای مرغ / دوست: دلبر؛ معشوقه / شهریارا:ای شهریار / شهریار: نام هنری، تخلص سخنور / دانش ادبی: دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب / دل نخست و دوم: جناس همسان / دل دوم: مجاز از انسان
بازگردانی: ای شهریار، از آواز مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دلت را به دلبرت بگویی چقدر شیرین ودلنشین است.
پیام: راز و نیاز
شهریار، محمد حسین: سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات خود را در تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدۀ پزشکی شد. پس از چندی پزشکی را رها کرد و به شعر و شاعری روی آورد. ابتدا بهجت تخلص میکرد؛ ولی بعدها تخلص شهریار را برگزید. شهریار به دو زبان فارسی و ترکی شعر میسرود. منظومۀ ترکی او به نام «حیدر بابایه سلام» از زیباترین منظومههای ترکی اوست. وی در سال ۱۳۶۷ در تهران درگذشت و در«مقبره الشعرا»ی تبریز به خاک سپرده شد.
◙ ایـن سخن پروین نـه از روی هواسـت / هر کجا نور است ز انوار خداست
دانش زبانی: انوار: ج نور / قلمرو ادبی: دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب / دل نخست و دوم: جناس همسان / دل دوم: مجاز از انسان / دوست: دلبر؛ معشوقه
بازگردانی: ای پروین، این سخن از روی هـوا و هوس نیست که هـر کجا نور باشد، آن نور از انوار خداوند است.
◙ سعدیا، راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن کـه به منزل نرسد کج رفتار
دانش زبانی: راست روان: آواز / گوی: توپ / منزل: مقصد / کجرفتار: کسی که رفتاری نادرست دارد. / دانش ادبی: گوی سعادت: اضافه تشبیهی / راست رو، کج رفتار: تضاد / گوی سعادت بردن: کنایه از کامیابی و پیروزی
بازگردانی: ای سعدی، راست رفتاران در این جهان کامیاب و موفق شدند. تو راست گو و راست رفتار باش؛ زیرا انسان منحرف به مقصد نمیرسد.
گفت و گو
۱- غزلی دیگر از دیوان حافظ انتخاب کنید و دربارۀ پیامهای آن در کلاس، گفت وگو کنید. – به عهده دانش آموزان
۲- چهار نمونه تخلّص از شاعران دیگر انتخاب کنید و بیت کامل آنها را در کلاس بخوانید. –
در امید که هرگز نبسته ای بر خلق / به روی صائب نگشاده ای دریغ از تو
سعدیا خوشتر از حدیث تو نیست / تحفهٔ روزگار اهل شناخت
فرخی ز جان و دل میکند در این محفل / دل نثار استقلال، جان فدای آزادی
بال وپر برهم زدن بیدل کف افسوس بود / خاک نومیدی به فرق سعیهای نارسا
واژهشناسی
گاهی یک واژه ممکن است، دو شکل نوشتاری کوتاه شده، داشته باشد؛ مانند کلمۀ «اگر» که به دو شکل «گر» و «ار» معمولا در شعر به کار میرود.
◙ در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
◙ ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
فعّالیتهای نوشتاری
۱- واژگانی را که نشانۀ جمع دارند، مشخص کنید و مفرد هر یک را بنویسید. –
کنعان، گلستان، دودمان، احزان، پیروان، کشتیبان، پایان، آزادگان
پیروان: پیرو / آزادگان: آزاده
۲- در بیت زیر، قافیهها را مشخص کنید و سه واژۀ هم قافیه با آنها بنویسید. –
همــای اوج سعادت به دام ما افتد / اگر تو را گذری بر مقام ما افتد (حافظ)
قافیه: دام و مقام
واژه های هم قافیه: رام، جام، نام، پدرام، شام
۳- بیت زیر، با کدام یک از بیتهای درس، ارتباط معنایی دارد؟ دلیل ارتباط آن را بنویسید. –
عزیز مصر به رغمِ برادران غیور / ز قعر چاه، برآمد به اوج ماه رسید (حافظ)
دانش زبانی: عزیز مصر: منظور یوسف است / به رغمِ: بر خلاف / غیور: با غیرت، غیرتمند / قعر: گودی و ته چاه، عمق چیزی / برآمدن: بالا آمدن / دانش ادبی: برادران غیور: استعاره ریشخند (برادران نامرد) / چاه، ماه: جناس ناهمسان / تلمیح به داستان یوسف / اغراق / به اوج ماه رسیدن: کنایه
بازگردانی: یوسف بر خلاف میل برادران بی غیرتش، از ته چاه، بالا آمد و به پادشاهی رسید.
با بیت: «دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور» ارتباط دارد.
هر دو بیت به این درونمایه اشاره دارند که روزی سختی ها و دشواری ها به پایان خواهد رسید و روزگار خوشی و شادی بس دور نیست.





