سعید

روزگار فردوسی

درآمدی بر روزگار فردوسی

یا دوره حماسه ملی و خردآرمانی

سومین دوره‌ای را که ادب پارسی پشت سر گذاشت و از نیمه سده چهارم تا نیمه‌های سده پنجم به درازا کشید، روزگار فردوسی یا بُرهه رزم‌نامه‌سرایی می‌نامیم.

این دوره، زمانه ای است دیگرسان، سده ای سرنوشت ساز و هنگامه آفرین. روزگاری که فرّ و فرهنگ ایرانی به شکوفایی رسید و در بیشتر رشته ها کتاب‌هایی نغز و بی‌مانند به پارسی نگاشته شد. آغاز این دوره که از نظر تاریخی هم‌زمان است با اوج کشورداری سامانیان در واقع، بُرهه اندیشه استقلال ملی ایران است. فرمانروایان سامانی با تأکید بر ضرورت نگارش به زبان پارسی دری و گردآوری تاریخ و روایت‌های گذشته ایرانی، در برابر خلافت بیگانه بغداد به هویتی مستقل دست می‌یابند و با تشویق سخنوران و نویسندگان و نگارندگان می‌کوشند در فرارودان و خراسان بزرگ، هویت فرهنگی‌ای را – که عبارت از بازیافتن اندیشه ایرانی در چارچوب فرهنگ اسلامی است – رواج دهند. ایشان برای این کار زبان پارسی یعنی زبان تیره‌های ایرانی را برمی‌گزینند و افزون بر سرایندگان، دانشمندان ایرانی را بر آن می‌دارند تا به زبان ملی خود – که با قبول الفبای تازه در واقع هویت دینی و اسلامی نیز پیدا کرده بود – به نگارش کتاب دست یازند.

در آغاز این دوره هنوز بیشتر دانشمندان ایرانی به ناچار، آثار خود را به تازی می‌نوشتند تا بتوانند از سراسر جهان اسلام خوانندگانی بیابند. به دیگر سخن، شمار ایرانیان دانشوری که در زمینه‌های گوناگون دینی، تاریخی و علمی، زبان عربی را به کار می‌گرفتند، در سنجش با دوره‌های پیشین کمتر نشده بود؛ با این حال تا آنجا که به قلمرو کار سامانیان مربوط می‌شد، بیشتر نویسندگان پارسی‌زبان به پارسی‌نویسی برانگیخته می‌شدند، بنابراین نثر در روزگار سامانی مانند نظم رو به پیشرفت نهاد و به علت چیرگی روح ایران‌دوستی و احساس نیاز به هویت مستقل – به ویژه در خراسان آن روز – داستان‌ها و روایت‌های تاریخ گذشته ایران فراهم شد و سرانجام در سال ۳۴۶هـ.ق. به فرمان ابومنصور محمدبن عبدالرّزّاق فرماندار توس به صورت مجموعه‌ای خودبسنده درآمد و به نام شاهنامه، در اختیار همگان قرار گرفت. همین شاهنامه منثور بود که چند سال بعد دقیقی توسی به فرمان منصور بن نوح سامانی، نظم آن را بر عهده گرفت و بعد از کشته شدن او، فردوسی، سخن‌گستر بزرگ و همشهری وی با کوششی شگفت‌انگیز حدود سی سال، کار نظم شاهنامه را به فرجام رسانید. آنچه از شعر این دوره بر جای مانده بسیار اندک است. با این همه، همین شعرهای اندک هم می‌تواند استواری قالب و معنی، گوناگونی وزن‌ها و قالب‌ها، ساناسانی درون‌مایه‌ها و خیال‌های شعری این بُرهه را بنمایاند. در این روزگار شمار سخنوران، فراوان و گونه گونی قالب‌ها و مضمون‌های شعری شایگان است. سنت داستان‌پردازی، منظومه‌سرایی و رزم‌نامه‌سرایی در این دوره پایه گذاری می‌شود؛ شعر این زمانه پیام‌آور آشتی، آرامش، آسایش و شادی است و ویژگی‌های آشکار آن نزدیکی به طبیعت، آمیختگی با خُنیا، داشتن رنگ ملی و ایرانی، دربردارنده مایه‌های حکمی و اخلاقی و نداشتن مایه‌های عرفانی و آسمانی است؛ همچنین از پیراستگی و استواری زبانی و اندیشگی نغزی برخوردار است. محور فکری آن، عشق به طبیعت، برتری یافتن خوبی در برابر بدی، بهروزی قوم ایرانی و در فرجام، همه انسان‌های حق‌جو است. تکیه اصلی پویش شعری در این دوره بر پشتیبانی از فرهنگ ملی و ارج نهادن پارسی است. در این دوره افزون بر غزنه، توس به عنوان خاستگاه حماسه ملی ایران و ادامه دهنده فرهنگ و چیستی ایرانی از ارج و ارز ویژه‌ای برخوردار می‌شود و در واقع ارزنده‌ترین فرهنگ‌شهر این دوره به شمار می‌رود. سه رزمنامه‌سرای توانای این روزگار یعنی دقیقی، فردوسی و اسدی از این شهر برمی‌خیزند و سراسر شهر برای نگارش این حماسه بزرگ دست به دست هم می‌دهند تا آنجا که اگر کار دقیقی و فردوسی را در سنجش با ادب ستایشی و درباری در زمره ادب مردمی این دوره به شمار آوریم، دچار لغزش نشده ایم.

چنان که پیش از این دیدیم نثر پارسی در آغاز روزگار فردوسی زاده شد؛ زیرا نخستین کتاب نثر پارسی که به نگارش درآمد، همان شاهنامه درگسسته‌ای بود که به دست و سرمایه ابومنصور محمدبن عبدالرزاق توسی فراهم آمد و به شاهنامه ابومنصوری نام برآورد و چنانکه گفتیم در واقع سرگذشت ایران به شمار می‌آمده است. دریغ که اصل این کتاب از میان رفته و تنها دیباچۀ آن که به حدود پانزده رویه می‌رسد، به دست ما رسیده است.

افزون بر این کتاب، شاهنامه درگسسته‌ دیگری به نام شاهنامه ابوالمؤید بلخی در دست بوده که گویا پیش از شاهنامه ابومنصوری نگارش یافته است؛ امّا یکسره از میان رفته و درباره آن نمی‌توان سخنی گفت.

برای آگاهی بیشتر از دیباچه شاهنامه ابومنصور اینجا را کلیک کنید.

دومین کتاب ارزنده‌ای که به نثر پارسی در زمان سامانیان فراهم آمده و خوشبختانه سراسر آن تا به امروز بر جای مانده، ترجمه‌ای از تفسیر قرآنی است که اصل عربی آن در سال‌های پایانی سده سوم به دست محمد بن جریر طبری دانشمند ایرانی نگاشته شده است.

منصور پور نوح اندکی پس از پدیدآمدن شاهنامه ابومنصوری به نسخه‌ای تازی از این تفسیر گران‌سنگ دست پیدا کرد؛ امّا چون دریافت که معنا برایش دشوار است، خواست که به پارسی برگردانده شود؛ پس گروهی از دین‌دانان فرارودان را فراخواندند و از ایشان پرسیدند، آیا رواست نُبی (قرآن) را به زبانی دیگر برگردانند – توضیح آن که تا آن زمان قرآن کریم به هیچ زبان دیگری ترجمه نشده بود.- دین‌پژوهان پس از رایزنی، فتوا دادند که باکی نیست؛ این کار رواست. آن گاه همان دین‌دانان فرارودان گمارده شدند که این کتاب را به پارسی برگردانند. آنچه امروز به نام ترجمه تفسیر طبری در اختیار ماست، ترجمه و چکیده‌ای از همان تفسیر محمد بن جریر طبری است که در میانه‌های سده چهارم هجری به پارسی ساده و استوار درآمده است.

نثر این کتاب ساده و شمار واژگان تازی آن، بسیار اندک است. روی هم رفته، می‌توان ترجمه تفسیر طبری را آغازگاه نثر دینی پارسی قلمداد کرد که در دوره‌های پسین گسترش یافت.

از سال ۳۵۲ هـ.ق. ابوعلی بلعمی، وزیر دانشمند منصور پور نوح سامانی به امر وی گمارده شد که تاریخ پربرگی را که محمد بن جریر طبری به تازی نوشته بود به پارسی برگرداند. بلعمی پس از آغاز به ترجمه این کتاب، یافته‌های دیگری درباره تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود و با حذف مطالبی از اصل تاریخ طبری، در واقع آن را تبدیل به نگارش خوبسنده‌ای کرد که به تاریخ بلعمی نام برآورد. این کتاب امروز در دست است و از متن‌های تاریخی ارزنده روزگار سامانی به شمار می‌رود.

نثر علمی پارسی حدوداً با کتاب الابنیه می‌آغازد. این کتاب را «ابومنصور موفق هروی» در خواص گیاهان و داروها (و در واقع درباره داروشناسی) در عهد منصور پور نوح سامانی (۳۶۶- ۳۵۰ هـ.ق.) نگاشته است.  شاید بتوان این اثر را کهن‌ترین کتاب پزشکی دانست که به دست ما رسیده است. در دیباچه کتاب این چنین آمده است:

هنگامی که کتاب الابنیه در زمینه داروها به زبان پارسی نگاشته شد یا اندکی پس از آن پزشک دیگری از مردم بخارا به نام ابوبکر اخوینی بخارایی، کتابی در شیوه درمان بیماری‌ها نگاشت و نام آن را «هدایه المُتعلّمین فِی الطّب» گذاشت. چون درگذشت اخوینی در حدود سال ۳۶۰ خورشیدی (۳۷۳ هـ.ق./ ۹۸۳ میلادی) بوده است، تاریخ نگارش کتاب را باید نیمه دوم سده چهارم دانست. در این کتاب برای بسیاری از دانشواژه‌ها، برابر مناسب پارسی به کار رفته است. نگارنده کتاب در دیباچه این چنین می‌نویسد:

در کتاب هدایه واژگان ادبی پارسی سره نیز بسیار دیده می‌شوند همچون:

بسیاری از کتاب‌های منثور این دوره در نوع خود نخستین کتاب‌هایی‌‌اند که به زبان پارسی نوشته شده‌‌اند؛ زیرا نگارش به پارسی به طور جدی و رسمی در این سده آغاز می‌شود. «حدود العالم» نخستین کتاب گیتاشناسی به زبان پارسی است که در سال ۳۷۲ هـ.ق. نگارش یافت. نویسنده آن ناشناس است و نثر آن، ساده و روان و موضوع آن، جغرافیای عمومی به ویژه جغرافیای سرزمین‌های اسلامی. این کتاب دربردارنده داده‌های دقیق است و در نوع خود کم مانند. بندی از آن را با هم می‌خوانیم: 

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

طرز سُرایش ابومنصور دقیقی طوسی در لفظ و معنا ساده و طبیعی است و از جهاتی همانند شیوه رودکی. او نخستین کسی است که پس از مسعودی مروزی به نظم داستان‌های ملی ایران سر و دل گماشت و در واقع پیشوای فردوسی در این کار بود؛ به همین دلیل نام و یاد او را در این دوره می‌آوریم.

دقیقی که کیش زرتشتی داشت، در جوانی به شعرسازی روی آورد و برخی از فرمانروایان چغانی (نام خاندانی که پس از اسلام در ناحیه چغان واقع در مسیر بالادست جیحون فرمانروایی داشتند) و سامانی را ستود و از ایشان جایزه‌های گران‌بهایی ستاند. گویا دقیقی به فرمان نوح پور منصور سامانی کوشید تا شاهنامه منثور ابومنصوری را به رشته نظم کشد؛ امّا هنوز بیش از هزار بیت آن را نسروده بود که به دست برده خود کشته شد (حدود ۳۶۷ یا ۳۶۹ هـ.ق.)؛ در حالی که هنوز بُرنا بود و بخش بزرگی از داستان‌های شاهنامه ناسرود مانده بود. فردوسی طوسی سراینده، استاد و همشهری دقیقی سُرایش نیمه‌کاره او را پی گرفت و به نغزی به فرجامش رساند.

از چامه‌ها و چکامه‌ها و قطعه‌های دقیقی به مانند بیشتر سخن‌گستران روزگار رودکی بیت‌های پراکنده‌ای بر جای مانده و بسیاری از آنها از میان رفته است. از همین اندک‌شمار بیت‌های مانده و نمونش‌هایی که برخی از سخن‌سُرایان پس از وی داشته‌‌اند، پیداست که وی در چکامه روشی استوار داشته است. او در چامه‌هایش از پندگویی و راهنمایی و ترویج صفات مردانگی خودداری نمی‌کرده و گاه ستوده خود را به دلیری و بخشندگی و خرد برمی‌انگیخته است. زیبایی‌های طبیعت و تشبیه‌های رنگین هم به قصایدش و هم به غزل‌هایش تازگی و آرایشی ویژه داده است.

با این حال اثر جاویدان و ارزنده دقیقی همان گُشتاسپ‌نامه است که هر چند در استواری و سختگی به پای شاهنامه نمی‌رسد؛ امّا همچنان در متن شاهنامه فردوسی رونق و جلوه خود را پاس داشته است.

نمونه‌ای از شعرهای وی را در اینجا می‌آوریم.

قلمرو زبانی: را: به معنای «به» / بر: میوه، بار / ولیک: ولی / به: به معنای «در» / قلمرو ادبی: وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / واژه آرایی: دهد / صبر بر دهد: استعاره پنهان (صبر مانند درختی برومندی است که میوه می‌دهد.)

بازگردانی: به من می‌گویند، بردبار باش که شکیبایی به بار خواهد نشست. آری به بار می‌نشیند؛ ولی در جهانی دیگر.

قلمرو زبانی: صبوری: شکیبایی / گذاشتم: گذراندم (بن ماضی: گذاشت؛ بن مضارع: گذار) / بباید: لازم است (بن ماضی: بایست؛ بن مضارع: بای) / قلمرو ادبی: واژه آرایی: عمر / صبر بر دهد: استعاره پنهان (صبر مانند درختی برومندی است که میوه می‌دهد.)

پیمایش به بالا