الْإِنْسَانُ بِکُلّ لِسَانٍ إِنْسَانٌ .
انسان به هر زبانی انسان است.
الدرس السادس: آنه ماری شیمل
تُعدّ الدکتوره (انه ماری شیمل ) من أشهر المُستشرقین وُلدت فی (المانیا)
دکتر آنه ماری شیمل از نامدارترین خاورشناسان به شمار می رود. وی در آلمان زاده شد؛
وَ کانَتْ مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَهً إلَی کُلِّ ما یَرْتَبِطُ بِالشَّرقِ وَ مُعجَبَهً بِإیران.
و از هنگام کودکی اش علاقهمند به هر چیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفته ایران بود .

کانَ عُمرُها خَمسَهَ عَشَر عاماً حینَ بَدَأَتْ بِدِراسَهِ اللُّغَهِ الْعَرَبیهِ.
هنگامی که آموختن زبان عربی را آغازید، پانزده ساله بود.
حَصَلَتْ عَلَی شَهادَهِ الدُّکتوراه فی الْفَلْسَفَهِ وَ الدِّراساتِ الْإسلامیهِ وَ هی فی التّاسِعَهَ عَشْرهَ مِن عُمرِها؛
نوزده ساله بود که مدرک دکترای فلسفه و مطالعات اسلامی را به دست آورد.
تَعَلَّمَتِ اللُّغَهَ التُّرکیهَ وَ دَرَّسَتْ فی جامِعَهِ أَنقَرَه.
زبان ترکی را آموخت و در دانشگاه آنکارا آموزگاری کرد.
کانَتْ شیمِل تَدعو الْعالَمَ الْغَربی الْمَسیحی لِفَهمِ حَقائِقِ الدّینِ الْإسلامی وَ الإطِّلاعِ عَلَیهِ.
شیمل جهان مسیحی غرب را به فهم حقایق دین اسلام و آگاهی از آن فرامی خواند.
وَ هٰذَا الْعَمَلُ رَفَعَ شَأنَها فی جامِعاتِ الدُّوَلِ الْإسلامیهِ،
و این کار جایگاه و ارزش او را در دانشگاههای کشورهای اسلامی فرا برد.
فَحَصَلَتْ عَلَی دُکتوراه فَخریهٍ مِنْ جامعاتِ السِّندِ وَ إسلام آباد وَ بیشاوَر وَ قونیه وَ طهران.
او دکترای افتخاری را از دانشگاههای سند، اسلام آباد، پیشاور، قونیه و تهران به دست آورد .
إنَّها تَعَلَّمَتْ لُغاتٍ کَثیرَهً مِنهَا الْفارسیهُ وَ الْعَرَبیهُ وَ التُّرکیهُ وَ الْإنجِلیزیهُ وَ الْفَرَنسیهُ وَ الْأردیهُ؛
وی زبانهای بسیار از جمله: فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی و اردو را فرا گرفت؛
وَ کانَتْ تُلْقی مُحاضَراتٍ بِاللُّغَهِ الْفارِسیهِ. فَهیَ کانَتْ مِثالاً لِهذِهِ الْعِبارَهِ:
و به زبان فارسی سخنرانیهایی میکرد؛ پس او مصداقی برای این عبارت بود:
اَلْإنسانُ بِکُلِّ لِسانٍ إنسانٌ.
آدمی به هر زبانی انسان است.
أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ وَ مَقالَهٍ مِنها کِتابٌ حَولَ شَخصیهِ جَلالِ الدّینِ الرّومی.
شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله نگاشت؛ از آن جمله، کتابی است پیرامون شخصیت جلال الدین رومی.
هی کانَتْ تُحِبُّ الْعَیشَ فی الشَّرقِ، لِذٰلِکَ دَرَّسَتْ مُدَّهً طَویلَهً فی الْهِندِ وَ باکِستان،
او زندگانی در مشرق را دوست داشت، ازین رو مدتی دراز در هند و پاکستان آموزگاری کرد،
وَ دَرَّسَتْ کَذٰلِکَ ما یقارِبُ خَمسَهً وَ عِشْرینَ عاماً فی جامِعهِ هارفارد.
و همچنین نزدیک به بیست و پنج سال در دانشگاه «هاروارد» آموزش داد.
قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینی وَ الثَّقافی.
شیمل قبل از درگذشتش به همکارانش سفارش کرد که برای گفت و گوی دینی و فرهنگی گروهی را تشکیل دهند.
یَکونُ هَدَفُهُ الْأعلَی مَدَّ جُسورِ الصَّداقَهِ وَ التَّفاهُمِ بَینَ أُوروبّا وَ الْعالَمِ الْإسلامی و ألِإتِّحادَ بَینَ الْحَضاراتِ.
که هدف برتر و والای آن «گسترش پلهای دوستی و همفهمی میان اروپا و جهان اسلامی» و «همبستگی میان تمدنها» بود.
أَشارَتْ شیمِل فی إحْدَی مُقابَلاتِها إلَی الْأدعیهِ الْإسلامیهِ وَ قالَتْ:
شیمل در یکی از گفت و شنودهای خود به دعاهای اسلامی اشاره کرد و گفت:
أَنا أَقرَأُ الْأدعیهَ وَ الْأحادیثَ الْإسلامیهَ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیهِ وَ لا أُراجِعُ تَرجَمَتَها.
«من دعاها و حدیثهای اسلامی را به زبان عربی میخوانم و به ترجمه آنها مراجعه نمی کنم.»
هی أَوصَتْ أَنْ یکْتَبَ هٰذَا الْحَدیثُ عَلَی قَبرِها:
وی سفارش کرد که این حدیث بر گورش نگاشته شود.
اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا.
«مردم خواب اند چون بمیرند بیدار میشوند».
۱- دِراسات: مطالعات

أَجِبْ عَنِ الْأَسئِلَهِ التّالیهِ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ. (با توجه به متن درس به پرسشهای زیر پاسخ بده.)
۱- بأیّ لُغه کانَت شیمل تَقرأُ الأدعیه الْإسلامیهَ؟ – هی کانَت تقرَأُ الْأدعیهَ وَ الْأحادیثَ الْإسلامیهَ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیهِ وَ لا تراجِعُ تَرجَمَتَها.
(شیمل دعاهای اسلامی را به چه زبانی میخواند؟ – او دعاها و احادیث اسلامی را به زبان عربی میخواند و به ترجمه آنها مراجعه نمی کرد.)
۲- أیّ حدیثٍ کُتبَ علی قبرِ شیمل؟ – اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا.
(بر روی گور شیمل چه حدیثی نوشته شده است؟ – مردم خواب اند چون بمیرند بیدار میشوند.)
۳- کم کتاباً و مقالهً ألّفَت شیمل؟ – أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ وَ مَقالَهٍ.
(شیمل چند کتاب و مقاله نگاشت؟ – شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله نگاشت.)
۴- بِماذا أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها؟ – قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینی وَ الثَّقافی.
(شیمل به همکارانش چه وصیتی کرد؟ – شیمل قبل از درگذشتش به همکارانش سفارش کرد که گروهی را برای گفت و گوی دینی و فرهنگی تشکیل دهند.)
۵- أین ولدت شیمل؟ – وُلدت فی المانیا. (شیمل در کجا زاده شد؟ – در آلمان زاده شد.)
اعلموا(بدانید)
ترجمه الفعل المضارِع (۲)
■ حروف «لم، لـ، لا» بر سر فعلهای مضارع میآیند و معنای آن را تغییر میدهند.
■ حرف «لم» فعل مضارع را به «ماضی سادۀ منفی» یا «ماضی نقلی منفی» تبدیل میکند؛ مثال:
یَسمعُ: میشنود ← لم یَسمَعْ: نشنید، نشنیده است
تَذهبونَ: میروید ← لم تَذهبوا: نرفتید، نرفتهاید
تَکتُبنَ: مینویسید ← لم تَکتُبنَ: ننوشتید، ننوشتهاید
■ حرف «لـ امر» بر سر فعل مضارع به معنای «باید» میآید و چنین فعلی معادل «مضارع التزامی» در فارسی است؛ مثال:
نَرجَعُ: برمی گردیم ← لنَرجَعْ: باید برگردیم
یعلمونَ: میدانند ← لیَعلموا: باید بدانند
■ در کتاب عربی پایۀ نهم با حرف (لای نهی) بر سر فعل مضارع (دوم شخص) آشنا شدید؛ مثال:
تَیأسُ: ناامید میشوی ← لا تَیأسْ: ناامید نشو
تُرسِلونَ: میفرستید ← لا تُرسلوا: نفرستید
همین حرف «لای نهی» اگر بر سر سایر ساختهای فعل مضارع بیاید، به معنای «نباید» و معادل «مضارع التزامی» در فارسی است؛ مثال:
یُسافرونَ: سفر میکنند ← لا یُسافِروا: نباید سفر کنند
■ حروف «لم ، لـ، لا» در انتهای فعل مضارع تغییراتی ایجاد میکنند. (به جز در ساختهایی مانند یَفعلنَ و تَفعلنَ)



اختبِر نفسَک: تَرجِم الآیَتینِ و الحَدیث حَسَب قَواعِد الدّرس. (خودت را بیازما: دو آیه و حدیث را با توجه به قواعد ترجمه کن.)
۱- ﴿ لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا﴾ التوبه : ۴۰ (اندوهگین نباش؛ همانا خداوند با ماست.)
۲-﴿ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ (خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه ایشان خودشان را تغییر دهند.)
۳-… لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ أن تُظلَم و أَحْسِن کما تُحبُّ أن یُحسَنَ إلیک.
(ستم مکن؛ همانگونه که دوست نداری به تو ستم شود و خوبی کن همانگونه که دوست داری به تو خوبی شود.)
چند نکته
■ نکتۀ (۱): فعل نهی همان فعل مضارع است.
■ نکتۀ (۲): ترجمۀ فعلی مانند (لِیعلموا) فقط در جمله و در متن امکان پذیر است؛ مثال:
تَکَلَّمْتُ مَعَ أَصْدِقائی لِیَعْلَموا کَیفَ یُمْکِنُ لَهُم أَنْ ینْجَحوا فی بَرامِجِهِم.
با دوستانم سخن گفتم تا بدانند چگونه برایشان امکان دارد که در برنامههایشان موفق شوند.
قالَ الْمُدیرُ: إنَّ الإِمْتِحاناتِ تُساعِدُ الطُّلّابَ لِتَعَلُّمِ دُروسِهِم فَلْیَعْلَموا ذلِکَ وَ عَلَیهِم أَنْ لایَخافوا مِنْها.
مدیر گفت: آزمونها دانشآموزان را برای یادگیری درسهایشان کمک میکند و باید این را بدانند و بر آنان لازم است که از آن نترسند.
■ نکتۀ (۳): حرف «لـِ» بر سر بیشتر ضمیرها به «لـَ » تبدیل میشود؛
مثال: لَهُ، لَها، لَهُم، لَهُنَّ، لَهُما، لَکَ، لَکِ، لَکُمْ، لَکُنَّ، لَکُما، لَنا. در «لی» این گونه نیست.
■ نکتۀ (۴): تاکنون با دو نوع حرف «لـِ » آشنا شدهاید، یکی بر سر اسم (ضمیر نیز اسم محسوب میشود) و دیگری بر سر فعل مضارع میآید؛ تشخیص معنای هر یک فقط داخل متن امکان دارد:
۱- «لـِ» به معنای «مال ، از آن» مانند « لِمَن تِلکَ الشَّریحَه؟»؛ یعنی «آن سیم کارت مال کیست؟»
«لـِ» به معنای «برای» مانند «اِشْتَرَیتُ حَقیبَهً لِلسَّفَرِ»؛ یعنی «چمدانی برای سفر خریدم».
«لـِ» به معنای «داشتن» مانند «لی شَهادَهٌ فِی الْحاسوبِ»؛ یعنی «مدرک رایانه دارم».
۲- «لـِ» به معنای «باید» مانند «لنَتوکّل عَلَی الله»؛ یعنی «باید به خدا توکّل کنیم».
«لـِ» به معنای «تا» مانند «ذَهَبْتُ إلَی الْمَتْجَرِ لِیشتَری بَطّاریهً لِجَوّالی»؛ یعنی «به بازار رفتم تا باتری تلفن همراه بخرم».
حرف «لـِ» پس از حرفهایی مانند «و، فـ» معمولا ساکن میشود؛ مثال: فـ + «لـِ» + یعملُ = فَلْیَعمَلْ: پس باید انجام دهد.

اخْتبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ العِباراتِ التالیهَ حَسَبَ القَواعِدِ. (خودت را بیازما: عبارتهای زیر را با توجه به قواعد ترجمه کن.)
۱- ﴿الحمدُ لله رَبّ العالَمینَ﴾ الفاتحه: ۲ (ستایش از آن خداوند، پروردگار جهانها ست.)
۲ – بُعِثَ النَّبی لِیَهْدی النّاسَ. (پیامبر برانگیخته شد تا مردم را راهنمایی کند.)
۳- لِنَسْتَمِعْ إلَی الْکَلامِ الْحَقِّ. (باید به سخن حق گوش فرادهیم.)
۴- لمَن هذه الْجَوازاتُ؟ (این گذرنامههای از آن کیست؟)




التمارین
اَلتَّمرینُ الْأَوَّلُ: ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً مِنْ کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ. (از واژگان لغتنامه درس واژه مناسب را در جای خالی بگذار.)
۱- کانَتْ شیمِل مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَهً إلی کُلِّ ما یتَعَلَّقُ بِالشَّرقِ وَ مُعجبَه بإیران.
(شیمل از هنگام کودکی اش علاقه مند به هر چیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفته ایران بود.)
۲- الدکتوراه الفَخریّه هی شَهادَهٌ تُعْطی لِشَخْصٍ تَقْدیراً لِجُهودِهِ فی مَجالٍ مُعَیّنٍ.
(دکترای افتخاری مدرکی است که در زمینه ای مشخص به فردی به خاطر تقدیر از کوشش[ش] داده میشود.)
۳- إنّ أنقرَه ثانی أَکبَرِ مَدینَهٍ فی تُرکیا بَعْدَ إسْطَنبول. (همانا آنکارا دومین شهر بزرگ ترکیه پس از استانبول است.)
۴- اَلشَّعْبُ الْباکِستانی یتَکَلَّمُ بِاللُّغَهِ الأُردیّه. (ملت پاکستان به زبان اردو سخن میگویند.)
۵- اَللُّغَهُ الرَّسمیهُ فی بِریطانیا الإنجِلیزیّه. (زبان رسمی در انگلستان انگلیسی است.)
اَلتَّمرینُ الثّانی: عَیّنِ الْکَلِمَهَ الَّتی لا تُناسِبُ الْکَلِماتِ الْأُخری. (واژه ای را که با دیگر واژگان هماهنگ نیست شناسایی کن.)
۱- الأُسْبوع (هفته)□ الشَّهر (ماه)□ الثَّقافه (فرهنگ) ■ السَّنه (سال)□
۲- الأُردیّه (اردو)□ الإنجلیزیّه (انگلیسی)□ الفَرنسیّه (فرانسوی)□ الفَخْریّه (افتخاری)■
۳- الزَّمیل (همکار)□ القمیص (پیراهن)■ الصَّدیق (دوست)□ الحَبیب (دوست)□
۴- القَریَه (روستا)□ المَدینه (شهر)□ البِلاد (شهرها؛ کشور)□ النّیام (خوابیدگان)■
۵- الشَّهاده (مدرک)■ اَلطُّفولَه (کودکی)□ اَلصِّغَر (خردسالی)□ الکِبر (بزرگسالی)□
۶- القِطّ (گربه)■ الرُّمان (انار)□ التُّفّاح (سیب)□ العِنَب (انگور)□
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: اِقْرَأِ الْآیاتِ التّالیهَ، ثُمَّ انْتَخِبِ التَّرجَمَهَ الصَّحیحَهَ. (آیههای زیر را بخوان؛ سپس ترجمه درست را برگزین.)
۱ـ ﴿… عَلَی اللّهِ فَلْیتَوَکَّلِ المُؤْمِنونَ﴾ آل عمران: ۱۲۲
الف) مؤمنان تنها باید بر خدا توکّل کنند. ■ ب) مؤمنان فقط به خدا توکّل میکنند. □
۲ ـ ﴿ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا…﴾ الحجرات: ۱۴
بادیه نشینان گفتند: …
الف) … «ایمان میآوریم.» بگو: ایمان نمی آورید؛ بلکه بگویید: در سلامت میمانیم. □
ب) … «ایمان آوردیم.» بگو: ایمان نیاوردهاید؛ بلکه بگویید: اسلام آوردیم. ■
۳ ـ ﴿ أَ وَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ …﴾ الزمر: ۵۲
الف) آیا ندانسته اند که خدا روزی را برای هرکس بخواهد، میگستراند؟ ■
ب) آیا نمی دانند که خدا روزی را برای هر کس بخواهد، فراوان میکند؟ □
۴- ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ * وَ لَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ﴾
بگو: او خداوند یکتاست، خدا بی نیاز است …
الف) … نمی زاید و زاده نمی شود و کسی همانندش نیست. □
ب) … نزاده و زاده نشده و کسی برایش همتا نبوده است. ■
۵ـ ﴿… فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ* الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ﴾ [سوره قریش]
پس پروردگار این خانه را…
الف) … میپرستند؛ زیرا در گرسنگی خوراکشان داد و از ترس [دشمن] در امان نهاد. □
ب) … باید بپرستند، همان که در گرسنگی خوراکشان داد و از بیم [دشمن] ایمنشان کرد. ■
۱ ـ أسلم: اسلام آورد ۲ـ الصمد: بی نیاز ۳ـ ولد: زایید (مضارع: یلد) ۴ـ الکفو: همتا 5ـ أطعم: خوراک داد ۶ـ الجوع: گرسنگی ۷ـ آمن: ایمن کرد، ایمان آورد
اَلتَّمرینُ الرّابِعُ: ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً. (واژه مناسب را در جای خالی بگذار.)
۱- تُسَمّی مَظَاهِر التقَّدُمِ فی میادینِ العِلمِ وَ الصِّناعهِ وَ الأدَبِ ……. . مِهرَجاناً (جشنواره)□ حَضارَه (تمدن)■
(نمودهای پیشرفت در زمینههای دانش، صنعت و ادب تمدن نامیده میشود.)
۲- ……….. أُستاذُ الْجامِعَهِ فی حَدیثِهِ إلی فَضائِلِ آنّه ماری شیمِل. أَشارَ (اشاره کرد) ■ أَثارَ (برانگیخت)□
(استاد دانشگاه در سخنش به فضیلتهای آنه ماری شیمل اشاره کرد.)
۳- ……….. هیَ الْقِیمُ الْمُشتَرَکَهُ بَینَ جَماعَهٍ مِنَ النّاسِ. اَلشَّهادَه (مدرک)□ الَثّقافهُ (فرهنگ)■
(فرهنگ همان ارزشهای مشترک میان گروهی از مردم است.)
۴- ألَقْی أُستاذُ الْجامِعَهِ……….. حول شیمل. مُحاضَرَهً (سخنرانی)■ مُسَجِّلاً (دستگاه ضبط)□
(استاد دانشگاه درباره شیمل سخنرانی کرد.)
۵- ……….. هوَ الشَّخصُ الَّذی یعْمَلُ مَعَکَ. الزَّمیل (همکار)■ اَلْمِضْیافُ (مهمان دوست)□
(همکار کسی است که با تو کار میکند.)
اَلتَّمرینُ الْخامِسُ: اِنْتَخِبِ الْجَوابَ الصَّحیحَ. (پاسخ درست را برگزین.)
۱- علَیکَ باِلمُحاوَلهِ، و ……….. فی حَیاتک. أَن تَیأسَ □ کی تَیأسَ □ لا تَیأسْ ■
(باید کوشش کنی و در زندگانی ات ناامید نشو.)
۲- أنا ……….. فِی السَّنَتَینِ الْماضیتَینِ. لن أُسافرَ □ لم أُسافرْ ■ لکی أُسافرَ □
(من در دو سال گذشته مسافرت نکرده ام.)
۳- أرید ……….. إلی سوقِ الحَقائبِ. أن أذهَبَ ■ لم أذهَبْ □ إن أذهَبْ □
(می خواهم به بازار کیف[فروشی] بروم.)
۴- هو ……….. إلی المَلعَبِ غداً. لَن یَرْجِعَ ■ ما رجِعَ □ لم یرجعْ □
(او فردا به ورزشگاه بازنخواهد گشت.)
۵- مَن ……….. ینجَحْ فی أعَمالهِ. لایَجتَهِدُ □ لایَجتَهِدْ □ یجتَهِدْ ■
(هر کس در کارهایش بکوشد موفق میشود.)
الَتمَّرینُ السّادِسُ: عَیّنِ البْیتَ الفْارِسی الذَّی یَرتبطُ باِلحَدیثِ فِی المَعنی. (بیت فارسی ای را شناسایی کن که با حدیث از نظر معنا در ارتباط باشد.)
۱- المؤمنُ قلیلُ الکلامِ کثیرُ العملِ. (مؤمن کم سخن و پرکار است.) الف
۲- العالمُ بلا عَمَلٍ کالشّجرِ بلا ثمَرٍ. رسول الله (دانای بدون کردار مانند درخت بدون میوه است.) ب
۳- أمَرَنی رَبّی بِمُداراه الناسِ کما أمَرَنی بأداء الفَرائِض. (پروردگارم مرا به نرمخویی با مردم فرموده همانگونه که به انجام دادن واجبات دینی فرموده است.) هـ
۴- عَداوهُ العاقل خَیرٌ مِن صَداقه الجاهِل. (دشمنی دانا بهتر از دوستی نادان است.) و
5- الدهرُ یومان؛ یومٌ لک و یومٌ علیک. (روزگار دو روز است؛ روزی به سود تو و روزی به زیانت.) د
6- خَیرُ الأمورِ أوسَطها. [رسول الله] (بهترین کارها میانه آنهاست.) ج
الف) کم گوی و گزیده گوی چون درّ / تا ز اندک تو جهان شود (نظامی گنجه ای)
ب) علم کز اعمال نشانش نیست / کالبدی دارد و جانش نیست. (امیر خسرو دهلوی)
ج) اندازه نگه دار که اندازه نکوست/ هم لایق دشمن است و هم لایق دوست (سعدی)
د) روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد / چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد. (قایم مقام فراهانی)
هـ) آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا. (حافظ)
و) دشمن دانا که غم جان بوَد / بهتر از آن دوست که نادان بود. (نظامی گنجه ای)
التمَّرینُ السّابعُ: ضَعْ فِی الفَراغ کلَمَهً مُناسِبهً مِنَ الکْلَمِاتِ التاّلیهِ. «کلَمَتانِ زائدَتانِ» (واژه مناسب را از [میان] واژگان زیر در جای خالی بگذار. دو واژه اضافی است.)
(أَنقَرَه(آنکارا)/ الْإنجِلیزیهَ (انگلیسی)/ الْحَضارَهُ (تمدن)/ فَخْریهٌ (افتخاری)/ مُنْذُ (از هنگام)/ الْمُستَشرِقَ (خاورشناس)/ مُحاضَرَهً (سخنرانی)/ شَهاداتِ (مدارک))
۱- ما رَأَیتُ جیرانی مُنْذُ یومِ الْخَمیسِ. (من همسایگانم را از روز پنجشنبه ندیده ام.)
۲- نَتَعَلَّمُ اللُّغَهَ الْإنجِلیزیهَ مِنَ الصَّفِّ السّابِعِ. (زبان انگلیسی را از کلاس هفتم میآموزیم.)
۳- أَلْقَی الْأسُتاذُ مُحاضَرَهً ثَقافیهً أَمامَ الطُّلّابِ. (استاد پیشاروی دانشجویان سخنرانی فرهنگی کرد.)
۴- کانَتْ الْحَضارَهُ السّومِریهُ فی جَنوبِ الْعراقِ. (تمدن سومری در جنوب عراق بود.)
۵- اَلدُّکتوراه مِنْ أَعلی شَهاداتِ التَّخَصُّصِ فِی الْجامِعاتِ. (دکترای از بالاترین مدارک تخصصی در دانشگاهها ست.)
۶- إنَّ الْمُستَشرِقَ عالِمٌ مِنَ الدُّوَلِ الْغَربیهِ عارِفٌ بِالثَّقافَهِ الشَّرقیهِ. (خاورشناس، دانشمندی است از دولتهای باختری که آشنا با فرهنگ خاورزمین است.)




اَلْبَحثُ الْعِلمی (پژوهش علمی)
اُکتُبْ عَنْ أَحَدِ هؤلاءِ الْمُستَشرِقینَ الَّذینَ خَدَمُوا اللُّغَهَ الْفارِسیهَ أَوِ الْعَرَبیهَ. (درباره یکی از این خاورشناسانی که به زبان فارسی یا عربی خدمت کرده اند [مطلبی] بنویس.)

«یوهان غوته» هوَ أَحَدُ أَشْهَرِ أُدَباءِ أَلْمانیا، وَ الَّذی تَرَکَ إرْثاً أَدَبیاً وَ ثَقافیاً عَظیماً لِلْمَکْتَبَهِ الْعالَمیهِ.
(گوته یکی از نامدارترین ادبدانان آلمان است؛ کسی که میراث ادبی و فرهنگی سترگی برای کتابخانه جهان به جا نهاد.)
«رینولد نیکلسون» هوَ مُسْتَشْرِقٌ إنْجِلیزی. خَبیرٌ فِی التَّصَوُّفِ وَ الْأَدَبِ الْفارِسی، وَ یعْتَبَرُ مِنْ أَفْضَلِ الْمُتَرْجِمینَ لِأشْعارِ جَلالِ الدّینِ الرّومی.
(نیکلسون خاورشناس انگلیسی و آگاه به پشمینه پوشی و ادب پارسی است. او از بهترین ترجمه گران شعرهای مولانا به شمار میرود.)
«هِنْری کوربین» فَیلَسوفٌ وَ مُسْتَشْرِقٌ فَرَنسی اهْتَمَّ بِدِراسَهِ الْإسْلامِ. أَسَّسَ فی فَرَنسا قِسْماً لِتاریخِ إیران.
(هانری کربن فلسفه دان و خاورشناس فرانسوی است که به بررسی و پژوهش اسلام علاقه مند بود. او در فرانسه بخشی را برای تاریخ ایران بنیاد نهاد.)
«إدوارد براون» مُسْتشْرِقٌ إنجِلیزی نالَ شُهْرَهً واسِعَهً فِی الدِّراساتِ الشَّرقیهِّ و کانَ یعْرِفُ الفارِسیهَّ وَ العَرَبیهَّ جَیدا.
(ادوارد براون خاورشناس انگلیسی است که آوازه گسترده ای در بررسی و پژوهشهای شرقی به دست آورد. او فارسی و عربی را خوب میشناخت.)
«توشی هیکو إیزوتسو» أوَلُ مَنْ ترْجَمَ القُرآنَ إلی اللغَّهِ الیابانیهِّ. وَ کانَ یعْرِفُ ثلَاثینَ لغَهً مِنهْاَ الفارِسیهُّ و العَرَبیهُّ.
(ایزوتسو نخستین کسی است که قرآن را به زبان ژاپنی برگرداند. وی سی زبان از جمله فارسی و عربی را میشناخت.)
«فلادیمیر مینورسکی » مُسْتَشرِقٌ روسی. أُستاذٌ فی دِراسَهِ الْفارِسیهِ وَ الْکُردیهِ.
(مینورسکی خاورشناس روسی است، استاد در بررسی و پژوهش فارسی و کردی.)
۱- ترجمه این متن، از اهداف کتاب درسی نیست.



