بازگردانی:چگونه است که سرزمین ما شاه ندارد. بیش از این بدون فرمانروا بودن درست نیست.
یک دگر را شاید ار یاری کنیم / پادشاهی را طلب کاری کنیم
قلمرو زبانی:دگر: دیگر / شاید: شایسته است (بن ماضی: شایست، بن مضارع: شاید) / ار: اگر / طلبکاری کردن: جستن / قلمرو ادبی:واج آرایی: «ا»/ کنیم: ردیف / قافیه: یاری؛ کاری/ حروف قافیه: اری (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر/ جناس ناهمسان: یاری؛ کاری
بازگردانی:اگر یکدیگر را یاری کنیم و دنبال پادشاهی بگردیم شایسته است.
زانک چون کشور بود بی پادشاه / نظم و ترتیبی نماند در سپاه
قلمرو زبانی:زانک: زیراکه / بود: باشد / چون: هنگامی که / قلمرو ادبی:تناسب: کشور؛ پادشاه؛ سپاه / حروف قافیه: اه (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ه»
بازگردانی:زیرا هنگامی که کشور بدون پادشاه باشد، هیچ نظم و ترتیبی در سپاه نمیماند.
پس همه با جایگاهی آمدند / سر به سر جویای شاهی آمدند
قلمرو زبانی:سر به سر: همگی / با: به /قلمرو ادبی:واج آرایی: «ا»/ واژه آرایی: سر / آمدند: ردیف / قافیه: جایگاهی؛ شاهی / حروف قافیه: اهی (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: هـ/ جناس همسان: آمدند (۱- رفتند ۲- شدند) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف میسازند و به شعر اشکالی گرفته نمیشود.
بازگردانی:پس همه مرغان به مکانی رفتند و همگی خواستار پادشاهی شدند.
هدهد آشفته دل پرانتظار / در میان جمع آمد بیقرار
قلمرو زبانی:آشفته دل: نگران / هدهد: شانه به سر /قلمرو ادبی:جانبخشی: هدهد آشفته دل بود / هدهد: نماد پیک و نامه بر / قافیه: پرانتظار؛ بیقرار / حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ر»
بازگردانی:شانه به سر با نگرانی و با توقع، در میان مرغان آمد.
حلّهای بود از طریقت در برش / افسری بود از حقیقت بر سرش
قلمرو زبانی:حلّه: جامه؛ رخت / طریقت: روش /بر: پهلو / افسر: تاج / قلمرو ادبی:تشبیه: طریقت مانند جامه بود / تشبیه: حقیقت مانند افسر بود / جناس ناهمسان: بر؛ سر / جناس ناهمسان: بر؛ در / تناسب: حقیقت و طریقت / قافیه: برش؛ سرش/ حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / قافیه: در؛ بر / حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / بیت دارای دو قافیه است / بیت دارای موازنه است / واژه آرایی: بود / واج آرایی: «ر» / بر: مجاز از تن / جانبخشی / کنایه: کل جمله کنایه از این است که از دانش طریقت و حقیقت آگاهی داشت. / واژه آرایی: بود / تناسب: سر، افسر، بر / «بر» نخست و «بر» دوم: جناس همسان
بازگردانی:جامه ای از طریقت در تنش بود و تاجی از حقیقت بر سرش بود. [هم از طریقت آگاهی داشت و هم از حقیقت]
گزارش:پشمینه پوشان مراحل رهروی انسان به سوى خدا را به سه پلّه بخش مى کنند: شریعت، طریقت و حقیقت. شریعت گفت پیامبران است. طریقت دید پیامبران است و حقیقت کِرد پیامبران.
تیزوهمی بود در راه آمده / از بد و از نیک آگاه آمده
قلمرو زبانی:وهم: هوش / تیزوهم: تیزهوش / حذف فعل «بود» به قرینه معنایی / قلمرو ادبی:در راه آمده: کنایه از رهروی کرده / از بد و از نیک آگاه آمده: کنایه از اینکه با تجربه و پخته بود / نیک، بد: تضاد / آمده: ردیف / حروف قافیه: اه (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ه» / واج آرایی: «ا»/ جناس همسان: آمده (۱- رفته ۲- شده) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف میسازند و به شعر اشکالی گرفته نمیشود.
بازگردانی:شانه به سر تیزهوش بود و رهرویی کرده همچنین مرغ پخته و کارآزموده ای بود.
گفت ای مرغان منم بی هیچ ریب / هم برید حضرت و هم پیک غیب
قلمرو زبانی:مرغ: پرنده / ریب: شک / برید: نامه بر /حضرت: بارگاه / غیب: جهان نهان / قلمرو ادبی:تناسب: برید؛ پیک / حضرت: مجاز از سیمرغ / ای مرغان: جانبخشی / مرغ: نماد یا استعاره از رهرو / قافیه: ریب؛ غیب / حروف قافیه: ﹷ یب (مصوت + صامت+ صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ب» / جناس ناهمسان:ریب؛ غیب
بازگردانی:گفت ای مرغان، بی هیچ شکی من هم نامه بر بارگاه سیمرغ ام و هم پیک غیبام.
هم ز هر حضرت خبردار آمدم / هم ز فطنت صاحب اسرار آمدم
بازگردانی:من هم از بارگاه سیمرغ خبردارم و هم به خاطر زیرکی ام رازدار پادشاهم.
آنک بسم الله در منقار یافت / دور نبود گر بسی اسرار یافت
قلمرو زبانی:آنک: آن کس که / بسی: بسیار / اسرار: رازها / نبود: نیست / گر: اگر/ قلمرو ادبی:واژه آرایی: یافت / یافت: ردیف/ قافیه: منقار ؛ اسرار / حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ر» / واج آرایی: «ر» / آنک بسم الله در منقار یافت: کنایه از کسی که نام خدا همراه او بود و کارش ایزدی بود. / جناس ناهمسان: در؛ دور/ بسم الله: تضمین
بازگردانی:آن که کارش ایزدی باشد، بسیاری از رازهای ایزدی را میداند.
میگذارم در غم خود روزگار / هیچ کس را نیست با من هیچ کار
بازگردانی:روزگارم را با غم خودم میگذرانم و هیچ کس با من کاری ندارد.
چون من آزادم ز خلقان، لاجرم / خلق آزادند از من نیز هم
قلمرو زبانی:چون: به این دلیل که/ خلق: مردم؛ آفریده / لاجرم: به ناچار / قلمرو ادبی:واژه آرایی: من؛ خلق؛ آزاد / واج آرایی: «ن»؛ «ا»/
بازگردانی:به این دلیل که من به مردم وابسته نیستم و آزاده ام، مردم نیز به من وابسته نیستند.
چون منم مشغول درد پادشاه / هرگزم دردی نباشد از سپاه
قلمرو زبانی:چون: به این دلیل که / جهش ضمیر: «م» در هرگزم / قلمرو ادبی:واژه آرایی: درد / واج آرایی: «د»/ حروف قافیه: اه(مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: ه / درد: مجاز از کارها و مشغله ها
بازگردانی:به این دلیل که مشغول کارهای پادشاهم، هرگز از سپاه او آسیبی به من نمیرسد.
آب بنمایم ز وهم خویشتن / رازها دانم بسی زین بیش من
قلمرو زبانی:نمودن: نشان دادن/ وهم: ذهن / بسی: بسیار / قلمرو ادبی:واج آرایی: «ن»/ حروف قافیه: ﹷ ن (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن»
بازگردانی:از ذهن خودم میتوانم جای آب را یافت و رازهای بسیاری بیش از این را هم میدانم.
با سلیمان در سخن پیش آمدم / لاجرم از خیل او بیش آمدم
قلمرو زبانی:لاجرم: ناچار / خیل: گروه/ آمدم: شدم / قلمرو ادبی:تلمیح به داستان سلیمان / پیش، بیش: جناس ناهمسان؛ قافیه / واژه آرایی: آمدم / آمدم: ردیف / حروف قافیه: یش (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ش/ جناس همسان: آمدم (۱- رفتم ۲- شدم) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف میسازند و به شعر اشکالی گرفته نمیشود.
بازگردانی:در سخن گفتن با سلیمان از همه پیشی گرفتم و برای همین در میان گروه او از همه پیشتازترم.
هر که غایب شد ز ملکش ای عجب / او نپرسید و نکرد او را طلب
قلمرو زبانی:غایب: ناپیدا / مُلک: فروانروایی/ قلمرو ادبی:عجب، طلب: قافیه / حروف قافیه: ﹷ ب (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: ب
بازگردانی:هر کس که از پادشاهی سیمرغ ناپیدا گشت و از پیش سیمرغ رفت، سیمرغ خواستار او نمیشود و به دنبال او نمیفرستد.
من چو غایب گشتم از وی یک زمان / کرد هر سویی طلبکاری روان
بازگردانی:ولی زمانی که من مدت کوتاهی از بارگاه او دور می شوم بی درنگ گروهی را برای جستن من میفرستد.
زانک مینشکفت از من یک نفس / هدهدی را تا ابد این قدر بس
قلمرو زبانی:زانکه: زیرا که / شکفتن: آرام و قرار گرفتن؛ شکیبیدن؛ صبر کرد (بن ماضی: شکفت، بن مضارع: شکیب) / نفس: دم / قدر: ارزش / بس: کافی / قلمرو ادبی:نفس، بس: جناس / حروف قافیه: ﹷ س (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن»
بازگردانی:زیرا او حتا یک لحظه هم دوری من را برنمیتابد و برای من همین اندازه ارزشمندی کافی است.
نامهٔ او بردم و باز آمدم / پیش او در پرده همراز آمدم
قلمرو زبانی:بازآمدم: بازگشتم / آمدم: شدم / قلمرو ادبی: واژه آرایی: آمدم / نیست: آمدم / قافیه: باز ؛ همراز / حروف قافیه: از (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ز/ واژه آرایی: او / بازآمدم، آمدم: همریشگی یا اشتقاق / تضاد: بردم؛ باز آمدم / واج آرایی: «د»
بازگردانی:من نامه بر و پیک اویم؛ همچنین در خلوت رازدار او.
هر که او مطلوب پیغمبر بود / زیبدش بر فرق اگر افسر بود
قلمرو زبانی:مطلوب: پسندیده؛ خواسته شده/ بُوَد: باشد (بن ماضی: بُود، بن مضارع: بُو) / زیبد: برازیدن (بن ماضی: زیبید، بن مضارع: زیب) / بود: فعل اسنادی / فرق: شکافی بهصورت خط که با شانه میان موها پدید میآید / افسر: تاج / قلمرو ادبی:بود: قافیه؛ واژه آرایی / واج آرایی: «ر»/ حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر»/ فرق: مجاز از سر/ تناسب: فرق؛ افسر / بر فرق افسر بودن: کنایه از سروری، فرمانروایی و بزرگداشتن
بازگردانی:هر کس که پیغمبر او را بخواهد و بپسندد اگر بر روی سرش تاجی بنهند شایسته است.
هر که مذکور خدای آمد به خیر / کی رسد در گرد سیرش هیچ طیر
قلمرو زبانی:که: کس/ مذکور: یادشده / خیر: نیکی / سیر: رهروی / آمد: شد / قلمرو ادبی:پرسش انکاری / خیر، طیر: جناس؛ قافیه / واج آرایی: «ر»/ حروف قافیه: ﹷ یر (مصوت + صامت+ صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر»/ سر؛ خیر؛ طیر: جناس / رسیدن در گرد سیر: کنایه از هیچ کس سرعت رهروی او را ندارد
بازگردانی:خدا از هر کس به نیکی یاد کند هیچ کس نمیتواند از او پیشی گرفت.
سالها در بحر و بر میگشتهام / پای اندر ره به سر میگشتهام
قلمرو زبانی:بحر: دریا / بر: خشکی /اندر: در / قلمرو ادبی:بحر، بر: جناس ناهمسان / بحر، بر: تضاد / بر، سر: جناس ناهمسان / در، بر، سر: جناس ناهمسان / واژه آرایی: میگشتهام / نیست: میگشتهام / قافیه: بر ؛ سر / حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / تناسب: پا، سر / بحر و بر: مجاز از همه جا / پای اندر ره: کنایه از اینکه همیشه در سفر بوده ام / به سر میگشتهام: کنایه از اینکه با همه وجودم جهان را گشته ام
بازگردانی:چرا سرزمین ما شاهی ندارد، بیشتر از این درست نیست که کشور بدون شاه بماند.
وادی و کوه و بیابان رفتهام / عالمی در عهد طوفان رفتهام
قلمرو زبانی:وادی: دره/ قلمرو ادبی:وادی: مجاز از سرزمین / واژه آرایی: رفتهام / رفتهام: ردیف؛ واژه آرایی / قافیه: بیابان ؛ طوفان / حروف قافیه: ان (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ن» / وادی و کوه و بیابان: تناسب؛ مجاز از همه جا / تلمیح به داستان طوفان نوح
بازگردانی:همه جا را دیده ام و مرغی با تجربه ام؛ همچنین در زمان دشواریها و سختیها به همه جهان راه سپرده ام.