در درس پیش آموختیم که گاهی مجاز بر بنیاد شباهت استوار است و علاقه و پیوند بین معنای حقیقی و غیرحقیقی، علاقه مشابهت است؛ این نوع مجاز را، استعاره میگویند. استعاره، یعنی عاریت و وام گرفتن. در اصطلاح ادبی، استعاره، کاربرد واژهای به جای واژهای دیگر به دلیل شباهت در ویژگی یا صفتی مشترک است. به عبارت دیگر، اگر یکی از دو طرف تشبیه (مشبّه یا مشبّهٌ به) را برگزینیم و طرف دیگر تشبیه را قصد کنیم، استعاره پدید آمده است؛ برای مثال:
با کاروان حلّه برفتم ز سیستان / با حلّه تنیده ز دل بافته ز جان (فرّخی سیستانی)
بازگردانی شعر: با کاروان پارچه ابریشم از سیستان به سوی دربار رفتم. با شعری که مانند پارچه ابریشم بود و از دل و جانم آن را بافته بودم.
در این بیت، فرّخی دو بار کلمه حلّه را به کار برده است. در مصراع اوّل حله در معنای حقیقی (جامه حریر) به کار رفته و در مصراع دوم آن را به قرینههای تنیده ز دل و بافته ز جان در معنای غیرحقیقی (شعر) به کار برده است. دلیل آن هم شباهت این دو از نظر لطافت و نرمی جامه حریر و شعر بوده است.
از سویی دیگر میتوان گفت شاعر، شعر را در لطافت و نرمی به حلهّ تشبیه کرده و مشبّه (شعر) را حذف نموده، مشبّهٌ به (حلّه) را به جای آن آورده است.
همچنین در مثال:
آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد، نیست باد (مولوی)
بازگردانی شعر: این صدای ساز نی آتش است و باد هوا نیست. هر کس آتش عشق در وجودش نباشد بهتر است که نابود شود.
در مصراع نخست، شاعر دو رکن اصلی تشبیه را ذکر کرده؛ اما در مصراع دوم مشبّه به را آورده است که از آن پی به مشبّه میبریم.
یا در بیت:
باز امشب ای ستاره تابان، نیامدی / باز ای سپیده شب هجران، نیامدی (شهریار)
بازگردانی شعر: ای یار من که مانند ستاره تابانی باز هم نیامدی. ای دوست من که مانند سپیده شب هجرانی باز هم نیامدی.
محبوب شاعر (مشبّه) حذف شده و ستاره تابان سپیده شب هجران (مشبّهٌ به) به جای آن آمده است.
در مثالهای زیر نیز این کاربرد مجازی و عاریت گرفتن واژهای به جای واژه دیگر را میبینیم:
شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفّاق مبیت افتاد؛ موضعی خوش و خرّم و درختان درهم؛ گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا از تاکش درآویخته. (گلستان سعدی)
بازگردانی شعر: در بوستان با یکی از دوستان شب ماندیم؛ جایی خوش و خرّم و درختان درهم بودند؛ گویی که شیشههای ریز آبی رنگ بر خاکش ریخته اند و گردنبند پروین از انگوربُنش درآویخته بودند.
گلها و سبزههای رنگارنگ (مشبّه) حذف شده و به جای آن خرده مینا آمده است. همچنین خوشه انگور (مشبّه) حذف شده و به جای آن عقد ثریا آمده است.
برای ساده تر شدن سخن، روند رسیدن از تشبیه و ارکان چهارگانه آن به استعاره را میتوان چنین نشان داد:

با تبدیل چهار رکن (تشبیه گسترده) به دو رکن (تشبیه فشرده) و باز تبدیل دو رکن به یک رکن (استعاره) ، زیبایی سخن بیشتر میشود و کلام رساتر و هنری تر میگردد. به عبارت دیگر اگر از چهار رکن تشبیه، دو رکن (مشبّه و مشبّهٌ به) باقی بماند، آرایه تشبیه را داریم؛ اگر از دو رکن تشبیه فقط مشبّهٌ به باقی بماند، به آن استعاره آشکار (مصرحه) و اگر مشبّه، به همراه لوازم یا ویژگیهای مشبّهٌ به بیاید، استعاره پنهان (مکنیه) میگویند.
به این نمونه دقّت کنید:
گفتا که مرو به غربت و میبارید/ از نرگس تر، به لاله بر مروارید (نظامی)
بازگردانی: گفت به غربت مرو در حالی که از چشمان همچون نرگس ترش، بر روی رخ مانند لاله اش اشک مانند مروارید میبارید.
در بیت بالا واژههای «نرگس»، «لاله» و «مروارید» در معنای اصلی خود به کار نرفته اند؛ بلکه به ترتیب استعاره آشکار از چشم، چهره زیبا و اشک هستند.
مثال دیگر:
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من / هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود (سعدی)
بازگردانی شعر: ای یار من که مانند سرو روانی، از زمانی که تو در دل من جای گرفتی هیچ کس را نمیپسندم که به جای تو باشد.
سرو روان: استعاره از یار است.
به نمونهای دیگر توجّه کنید:
نه / این برف را / دیگر سر بازایستادن نیست/ برفی که بر ابرو و موی ما مینشیند. (شاملو)
بازگردانی شعر: نه این موی سفید که مانند برف است، دیگر قصد بازایستادن ندارد؛ سفیدی که بر ابرو و موی ما مینشیند.
همان طور که در جدول ملاحظه شد، گاه ممکن است از پایههای تشبیه، فقط «مشبّه» (طرف اول) ذکر شود که در این صورت معمولاً یکی از ویژگیهای «مشبّهٌ به» نیز همراه آن میآید؛ برای مثال:
هزار نقش برآرد زمانه و نبود / یکی چنان که در آیینه تصور ماست (انوری)
بازگردانی شعر: زمانه مانند انسان هزار نقش را بیرون میآورد و حتا یکی از این نقشها نیز مطابق خیالات و تصورات ما در نمیآید.
زمانه «مشبّه» به انسانی مانند شده و نقش برآوردن که از ویژگیهای انسان است همراه مشبّه آمده است.
گاه در استعاره پنهان، مشبّه موجودی بی جان و غیر انسان و مشبّهٌ به محذوف، انسان است که باعث پیدایش جانبخشی یا تشخیص در کلام میشود؛ برای نمونه:
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند / سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد (مولوی)
بازگردانی شعر: باغ سلام میکند، سرو قیام میکند. سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد.
در این بیت شاعر به «باغ» شخصیت انسانی داده است، زیرا سلام میکند و سرو مانند انسان، قیام میکند و سبزه و غنچه نیز رفتار انسانی دارند.
مثال دیگر:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد (حافظ)
بازگردانی شعر: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد. عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد.
اگر غیر انسان منادا قرار گیرد، به این معنا است که آن را انسان پنداشته و به او ویژگی انسانی دادهایم؛ و این نیز تشخیص است؛ مثال:
ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی؟ / چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی؟ (زیب النساء)
بازگردانی شعر: ای آبشار برای چه نوحه گری میکنی؟ / از اندوه چه چین بر پیشانی ات افکنده ای؟
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟ / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ (حافظ)
بازگردانی شعر: ای نسیم سحر آرامگه یار من کجاست؟ منزل آن یاری که عاشق کش و راهزن است کجاست؟
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز / آزاده من که از همه عالم بریده ام (رهی معیری)
بازگردانی شعر: ای سرو پای بسته به آزادگی ات نناز. آزاده من ام که از همه وابستگیهای عالم بریده ام.
بشکن دل بی نوای ما را ای عشق / این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست (سیدحسن حسینی)
بازگردانی شعر: ای عشق، دل بی نوای ما را بشکن. این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست.
گاه نیز مشبّهٌ به حذف میشود و یک ویژگی از آن به مشبّه اضافه میشود و به صورت ترکیب اضافی میآید. به این نوع اضافه، اضافه استعاری میگویند. ترکیب «رخ اندیشه» و «زلف سخن» در بیت زیر چنین اند:
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند (حافظ)
بازگردانی: از زمانی که سر زلف سخن را به قلم شانه زده اند، هیچ کسی مانند حافظ از رخ اندیشه نقاب نگشود.
$ استعارههای پرکاربرد: نرگس: چشم، سنبل: گیسو، حُقّه: دهان، کمان: ابرو، گل: چهره/گونه، لعل: لب، درّ/ مروارید: دندان، ناوک: مژه، سرو: قد، چرخ: آسمان، بت، صنم: یار؛ دلبر.
انواع اضافه: اضافه تشبیهی، اضافه استعاری، اضافه همراهی
اضافه تشبیهی: «مشبه به ﹻ مشبه» یا «مشبه ﹻ مشبه به»؛ مانند: دیو ﹻ نفس / لب ﹻ لعل.
اضافه استعاری: «یکی از ویژگیهای «مشبه به» ﹻ «مشبه»؛ مانند: چنگال ﹻ مرگ.
اضافه همراهی: این اضافه ارزش ادبی ندارد و فقط همراهی را نشان میدهد. میتوان میان مضاف و مضاف الیه «از روی، به نشانۀ» را افزود؛ مانند: او «دست ارادت» به سوی من دراز کرد.








خودارزیابی
۱- در بیتهای زیر استعارهها را مشخص کنید:
الف) کی ام؟ شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب / ز چشم ناله شکفتم به روی شِکوه دویدم (اوستا) / شکوه: گلایه
بازگردانی: من چه کسی ام؟ من مانند شکوفه اشکی ام که در عشق تو هر شب از چشم ناله شکفتم و به روی گلایه دویدم. (روز و شبم همیشه با ناله و گلایه است.)
استعاره پنهان و جانبخشی: چشم ناله (ناله مانند انسانی است که چشم دارد.)/ روی شِکوه (شکوه مانند انسانی است که روی دارد.)/
ب) ای باد بامدادی خوش میروی به شادی / پیوند روح کردی پیغام دوست دادی (سعدی)
بازگردانی: ای باد صبحگاهی، با شادی و خوشی میروی. تو پیام دوست را به من رساندی و روحم را تازه کردی.
استعاره پنهان و جانبخشی: ای باد بامدادی
پ) ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را / خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را (وحشی بافقی)
بازگردانی: ای گل تازه، که از وفاداری بویی نبرده ای، تو از ستم و جفایی که بر من روا میداری هیچ خبری نداری.
استعاره پنهان و جانبخشی: ای گل تازه، سرزنش خار جفا
ت) هر کاو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید، / در رهگذار باد نگهبان لاله بود (حافظ)
/ رهگذار: مسیر / لاله: گل لاله؛ گونه ای چراغ
بازگردانی: هر کس در این جهان عشق نکاشت و از زیبایی بهره ای نبرد، عمرش بیهوده به فرجام خواهد رسید.
استعاره پنهان: مهر را نکاشت (مهر مانند درخت گل است که آن را میکارند.)/ از خوبی گلی نچید (خوبی مانند بوته گل است که از آن گل میچینند.)/ رهگذار باد (باد مانند رهزن لاله است و ما نگهبان لاله.) / نگهداشتن لاله در برابر باد: کنایه از کار بیهوده و بیثمر کردن است، زیرا گلبرگهای ضعیف و لطیف لاله در برابر باد پرپر میشود یا لاله به معنای چراغ است که باز هم در برابر باد خاموش میشود.
ث) شب ایستاده است/ خیره نگاه او / بر چارچوب پنجره من (سپهری)
استعاره پنهان و جانبخشی: شب ایستاده؛ خیره نگاه او
ج) آینه ات دانی چرا غمّاز نیست؟ / زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست (مولانا) / غمّاز: آشکار کننده راز / زنگار: زنگ زدگی
بازگردانی: آیا میدانی چرا دل تو که مانند آینه است، آشکار کننده راز نیست؛ به این دلیل که صیقل نخورده و آلوده است.
استعاره: آینه استعاره از دل / زنگار: استعاره از آلودگی و گناه / رخ آینه: جانبخشی
چ) دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من به جز از کشته ندروی (حافظ) / کشته: کشت شده
بازگردانی: دهقان پیر چه سخن خوشی به پسرش گفت. او گفت: ای نور چشم، من به جز آنچه در این جهان انجام داده ای در جهان دیگر درو نخواهی کرد.
استعاره: ای نور چشم؛ استعاره از فرزند / کشته: استعاره از کردار
۲- تشبیه بیت زیر را بیابید و از آن یک استعاره بسازید و در جمله ای به کار ببرید:
دگرباره خیاط باد صبا / بر اندام گل دوخت رنگین قبا (ملک الشعرای بهار)
بازگردانی: بار دیگر باد صبا که مانند خیاط است تن پوش زیبا و رنگینی را برای اندام گل دوخت.
تشبیه: خیاط باد صبا / استعاره: ای باد صبا، برای گل قبا بدوز.
۳- استعارههای آشکار را در بیت زیر بیابید و آنها را به یک تشبیه کامل تبدیل کنید.
صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید / ژاله صبحدم از نرگس تر بگشایید (خاقانی)
بازگردانی: صبحگاه سر خوناب جگرتان را بازکنید و اشکی مانند ژاله صبحدم از چشمانتان که همچون نرگس تر است بریزید.
ژاله صبحدم: استعاره از اشک؛ تشبیه: اشک مانند ژاله صبحدم زیبا است. / نرگس: استعاره از چشم؛ تشبیه: چشم یار مانند گل نرگس است.
۴- ویژگیهای شعر کلیم کاشانی را در بیت زیر بیابید و وزن واژههای بیت را مشخص کنید:
ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم / اوّل و آخر این کهنه کتاب افتاده است
دارای مضمون ابداعی (جهان مانند کتابی است که آغاز و پایان آن گم شده است.) است؛ همچنین ضرب المثل است. زبان شعر ساده و محاوره ای است. اسلوب معادله در آن دیده میشود.
خط عروضی: ما ز آغازُ زِ اَنجامِ جَهان بی خَبَریم / اَووَلُ آخرِ این کُهنِ کِتابُفتادَست
پایههای آوایی | ما زِ آ غا | زُ زِ اَن جا | مِ جَ هان بی | خَ بَ ریم |
نشانههای هجایی | ـ U ـ ـ | U Uـ ـ | U Uـ ـ | U U ـ |
پایههای آوایی | اَو وَ لُ آ | خَ رِ این کُه | نِ کِ تا بُف | تا دَست |
نشانههای هجایی | ـ U ـ ـ | U Uـ ـ | U Uـ ـ | ـ (U U) ـ |
وزن | فاعِلاتُن (فَعِلاتُن) | فَعِلاتُن | فَعِلاتُن | فَعِلُن |