(همزیستی آشتی جویانه)
لَقَد کانَتْ رِسالَهُ الْإسلامِ عَلَی مَرِّ الْعُصورِ قائِمَهً عَلَی أَساسِ الْمَنطِقِ وَ اجْتِنابِ أَیِّ إساءَهٍ؛
همانا رسالت اسلام در گذر زمان بر پایۀ منطق و دوری از هر گونه بدی کردن استوار بوده است.
فَإنَّ اللّٰهَ یَقولُ: ﴿ وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴾
یزدان میگوید: و نیکی و بدی برابر نیستند؛ [بدی را] به گونه ای که بهتر است دفع کن که آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی هست، گویی دوستی صمیمی می شود.
إنَّ الْقُرآنَ یأمُرُ الْمُسلِمینَ ألَّا یسُبّوا مَعبوداتِ الْمُشرِکینَ وَ الْکُفّارِ.
قرآن به مسلمانان میفرماید که بتهای (خدایان) مشرکان و بیدینان را دشنام ندهند.
فَهوَ یقولُ: ﴿ وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ … ﴾
قرآن میگوید: کسانی را که به جای فرامیخوانند دشنام ندهید؛ که به خداوند دشنام دهند ………
اَلْإسلامُ یَحتَرِمُ الْأَدیانَ الْإلٰهیَّهَ؛ ﴿ قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً ﴾
اسلام دینهای خدایی را گرامی میدارد. بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که: جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را هنباز و شریک او قرار ندهیم؛
یُؤَکِّدُ الْقُرآنُ عَلَی حُرّیَّهِ الْعَقیدَهِ: ﴿ لا إکراهَ فِی الدّینِ ﴾
قرآن بر آزادی اندیشه تأکید دارد: هیچ اجباری در دین نیست.
لا یَجوزُ الْإصرارُ عَلَی نِقاطِ الخِلافِ وَ علَیَ العُدوانِ، لِأنَّهُ لا ینَتفَعُ بهِ أحَدٌ؛
پافشاری بر نقاط اختلافی و بر دشمنی جایز نیست؛ زیرا هیچ کس از آن سود نمیبرد.
وَ علَی کُلِّ النّاسِ أَن یَتعایَشوا مَعَ بَعضِهِم تَعایُشاً سِلْمیّاً، مَعَ احْتِفاظِ کُلٍّ مِنهُم بِعَقائِدِهِ؛
باید همۀ مردم با نگاه داشتن عقیده خودشان با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند،
﴿لِأنَّهُ کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ﴾
زیرا هر گروهی به آنچه دارد دلشاد است.
اَلْبِلادُ الْإسلامیَّهُ مَجموعَهٌ مِنَ الشُّعوبِ الْکَثیرَهِ، تَختَلِفُ فی لُغاتِها وَ أَلْوانِها.
سرزمینهای اسلامی مجموعهای از ملتهای بسیار است که در زبانهایشان و رنگ پوستشان با یکدیگر اختلاف دارند.
قالَ اللّٰهُ تَعالَی: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَىٰ وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ.
خداوند والا فرموده است: ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملّتها و قبیلهها گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید. همانا بهترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست.
﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾
همگان به ریسمان ایزدی چنگ زنید و پراکنده نشوید.
یَتَجَلَّی اتِّحادُ الْأمَّهِ الْإسلامیَّهِ فی صُوَرٍ کَثیرَهٍ، مِنهَا اجْتِماعُ الْمُسلِمینَ فی مَکانٍ واحِدٍ فی الْحَجِّ.
همبستگی امت اسلامی در شکلهای بسیاری جلوه گر میشود؛ از آن جمله گردهمایی مسلمانان در مکان یگانه در حج است.
اَلْمُسلِمونَ خُمْسُ سُکّانِ الْعالَمِ، یَعیشونَ فی مِساحَهٍ واسِعَهٍ مِنَ الْأرضِ مِنَ الصّینِ إلَی الْمُحیطِ الْأطلَسیِّ.
مسلمانان یک پنجم ساکنان جهاناند و در سرزمین گستردهای از چین تا اقیانوس اطلس میزیند.
قالَ الْإمامُ الْخُمَینیُّ رَحِمَهُ اللّٰهُ: إذا قالَ أَحَدٌ کَلاماً یفرّق الْمُسلِمینَ، فَاعْلَموا أَنَّهُ جاهِلٌ أَوْ عالِمٌ یُحاوِلُ إیجادَ التَّفرِقَهِ بَینَ صُفوفِ الْمُسلِمینَ.
امام خمینی (خدایش بیامرزاد) گفته است: هر گاه کسی سخنی بگوید که مسلمانان را پراکنده بسازد، بدانید که او نادان است یا دانایی است که میکوشد میان صفهای مسلمانان پراکندگی پدید آورد.
وَ قالَ قائِدُنا آیَهُ اللّٰهِ الْخامنئیّ: مَن رَأَی مِنکُم أَحَداً یَدعو إلَی التَّفرِقَهِ، فَهُوَ عَمیلُ الْعَدوِّ.
رهبر ما، آیت الله خامنهای گفته است: هر کس از شما فردی را دید که به پراکندگی فرامیخواند، او مزدور دشمن است.







عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (درست و نادرست را بر پایه متن درس شناسایی کن.)
۱- یَجوزُ الْإصرارُ عَلی نِقاطِ الْخِلافِ وَ الْعُدوانِ، لِلدِّفاعِ عَنِ الْحَقیقَهِ. x (پافشاری بر نقاط اختلافی و دشمنی برای دفاع از حقیقت رواست.)
۲- رِسالَهُ الْإسلامِ قائِمَهٌ عَلی أَساسِ الْمَنطِقِ وَ اجْتِنابِ الْإساءَهِ. √ (رسالت اسلام بر پایه منطق و دوری از بدی کردن استوار است.)
۳- عَلی کُلِّ النّاسِ أَن یَتعایَشوا مَعَ بَعضِهِم تَعایُشاً سِلْمیّاً. √ (باید همه مردم با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.)
۴- لِبَعضِ الشُّعوبِ فَضلٌ عَلَی الْآخَرینَ بِسَبَبِ اللَّونِ. X (برخی از ملتها بر دیگران به سبب رنگ برتری دارند.)
۵- رُبعُ سُکّانِ الْعالَمِ مِنَ الْمُسلِمینَ. √ (یک چهارم ساکنان جهان مسلماناناند.)




اعلموا
أشکال الأفعال (۲) در درس گذشته با چند فعل، که «سوم شخص مفرد ماضی» آنها بیش از سه حرف است، آشنا شدید. اکنون با چند فعل دیگر آشنا شوید.

الباب | الماضی | المضارع | الأمر | المصدر |
تَفاعُل | تَشابَهَ: همانند شد | یَتَشابَهُ: همانند میشود | تَشابَهْ: همانند شو | تَشابُه: همانند شدن |
تَفعیل | فَرَّحَ: شاد کرد | یُفَرِّحُ: شاد میکند | فَرِّحْ: شاد کن | تَفریح: شاد کردن |
مُفاعَله | جالَسَ: همنشینی کرد | یُجالِسُ: همنشینی میکند | جالِسْ: همنشینی کن | مُجالَسَه: همنشینی کردن |
إفعال | أخرَجَ: بیرون آورد | یُخرِجُ: بیرون میآورد | أخرِجْ: بیرون بیاور | إخراج: بیرون آوردن |





اختبر نَفْسَکَ: تَرجِمِ الْأَفعالَ. (فعل ها را ترجمه کن.)
ماضی مضارع امر مصدر باب
تَعامَلَ: دادوستد کرد یَتَعامَلُ: دادوستد میکند تَعامَلْ: دادوستد کن تَعامُل: دادوستد کردن تفاعُل
عَلّمَ: یاد داد یُعلّمُ: یاد میدهد عَلِّمْ: یاد بده تعلیم: یاد دادن تَفعیل
کاتَبَ: نامه نگاری کرد یُکاتِبُ: نامه نگاری میکند کاتِبْ: نامه نگاری کن مُکاتَبَه: نامه نگاری کردن مُفاعَلَه
أَجْلَسَ: نشاند یُجْلِسُ: مینشاند أَجْلِسْ: بنشان إجلاس: نشاندن إفعال






در گروههای دو نفره شبیه گفت و گوی زیر را در کلاس اجرا کنید.
حوارٌ= گفتگو
(فی صاله التفتیش بالجمارک) = در سالن بازرسی در گمرک
شُرطیُّ الْجَمارِکِ = پلیس گمرک | اَلزّائِرَهُ = زیارت کننده |
اِجلِبی هذِهِ الْحَقیبَهَ إلی هُنا. = این چمدان را به اینجا بیاور. | عَلی عَینی، یا أَخی، وَلکِنْ ما هیَ الْمُشکِلَهُ؟ = به روی چشمم، برادرم، ولی مشکل چیست؟ |
تَفتیشٌ بَسیطٌ. = یک بازرسی ساده است. | لا بَأَسَ. = اشکالی ندارد. |
عَفواً؛ لِمَن هذه الحَقیبَه؟ = ببخشید، این چمدان برای کیست؟ | لِأُسرَتی. = برای خانواده من. |
اِفتَحیها مِنْ فَضلِکِ = خواهشمندم آن را باز کن. | تَفَضَّلْ، حَقیبَتی مَفتوحَهٌ لِلتَّفتیشِ. = بفرما، چمدان من برای بازرسی باز است. |
ماذا فِی الحَقیبَه؟ = چه چیزی در چمدان است؟ | فَرشاهُ الأسنان و المَعجون وِ المِنشَفَه وَ المَلابِس. = مسواک، خمیر دندان و حوله و لباسها. |
ما هذا الکِتابُ؟ = این کتاب چیست؟ | لَیسَ کِتاباً؛ بَلْ دَفْتَرُ الذِّکرَیاتِ. = کتاب نیست، بلکه دفتر خاطرات است . |
ما هذِه الحُبوب؟ = این قرصها چیست؟ | حُبوبٌ مُهدّئَهٌ، عِندی صُداع. = قرصهای آرامبخش، من سردرد دارم. |
هذه، غَیرُمَسموحَهٌ. = اینها غیر مجاز است. | و لکِن أنا بِحاجَه إلیها جداً. = ولی من واقعا به آنها نیاز دارم. |
لا بَأسَ. =اشکالی ندارد. | شکراً = سپاس گزارم |
اجمَعیها وَ اذهَبی. = آنها را جمع کن و برو. | فی أمان الله. = خدانگهدار |
1- صالَه: سالن ۲- جَمارِک: گمرک ۳- مِنْ فَضْلِک: لطفاً ۴- ذِکْرَیات: خاطرات





التَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: أَی کَلِمَهٍ مِنْ کَلِماتِ الْجَدیدهِ لِلدَّرس، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیهَ؟ (چه واژهای از واژههای تازه درس، مناسب توضیحات زیر است؟)
۱- رَئیسُ الْبِلادِ، اَلَّذی یأمُرُ الْمَسؤولینَ وَ ینصَحُهُم لِأَداءِ واجِباتِهِم. قائد (رهبر)
(پیشوای کشور، کسی که به مسئولان فرمان میدهد و برای انجام دادن تکالیفشان پندشان میدهد.)
۲- إدارهٌ مَسؤولَهٌ عَنِ الصّادراتِ إلَی الْخارِجِ وَ الوارِداتِ إلَیها. جمارک (گمرک)
(سازمانی مسئول صادرات به خارج و واردات به آن.)
۳- عَرَفَ الْبَعْضِ عَلَی الْبَعضِ الْآخَرِ. تَعارُف (با هم آشنا شدن)
(برخی، برخی دیگر را شناختند.)
۴- اَلَّذی یعمَلُ لِمَصلَحَهِ الْعَدوِّ. عَمیل ( مزدور)
(کسی که به سود دشمن کار میکند.)
۵- جُزءٌ واحِدٌ مِنْ خَمسَهٍ. خُمْس (یک پنجم)
(یک بخش از پنج بخش.)
اَلتَّمْرینُ الثّانی: ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً مِنَ الْکَلِماتِ التّالیَهِ. «کَلِمَتانِ زائِدَتانِ.» (در جای خالی کلمه مناسب را از کلمههای زیر بگذار.)
سَواءٍ / الشَّعبُ / یَجوزُ / قائِمَهً / فَضلٌ / لَدَیّ / مِنْ دونِ
۱- لَدَیّ جَوّالٌ تَفرُغُ بَطّاریتُهُ خِلالَ نِصفِ یومٍ. (گوشی همراهی دارم که باتری اش نصف روزه خالی میشود.)
۲- زُمَلائی فِی الدَّرسِ عَلی حَدٍّ سَواءٍ. (همکلاسیهایم در درس یکسان (هم سطح)اند.)
۳- لِصَدیقی فَضلٌ فی حُسْنِ الْخُلُقِ. (دوستم در خوش خویی برتری دارد.)
۴- لا یَقبَلُ الشَّعب الْإیرانیُّ أَیَّ ضَغْطٍ. (ملت ایرانی هیچ گونه فشاری را نمی پذیرد.)
۵- لا تَعبُدوا مِنْ دونِ اللّهِ أَحَداً. (به غیر خدا هیچ کس را نپرستید.)
لدَیَّ = عِندی.
اَلتَّمْرینُ الثالث: تَرجِمْ إلَی الْفارِسیَّهِ. (هَلْ تَعلَمُ أَنَّ… ) (به فارسی برگردان.) (آیا میدانی که …)
۱- … الزَّرافَهَ لا تَنامُ فِی الْیَومِ الْواحِدِ إلّا أَقَلَّ مِن ثَلاثینَ دَقیقهً وَ عَلی ثَلاثِ مَراحِلَ؟
زرافه در یک روز نمیخوابد، مگر کمتر از سی دقیقه و در سه مرحله؟
۲- … مَقبَرَهَ «وادِی السَّلامِ» فِی النَّجَفِ الْأشَرَفِ مِن أَکبَرِ الْمَقابِرِ فِی الْعالَمِ؟
گورستان “وادی السلام” در نجف اشرف از بزرگترین گورستانها در جهان است؟
۳- … الصّینَ أَوَّلُ دَولَهٍ فِی الْعالَمِ اسْتَخدَمَتْ نُقوداً وَرَقیَّهً؟
چین نخستین کشور در جهان است که پول کاغذی را به کار برد؟
۴- … الْفَرَسَ قادِرٌ عَلَی النَّومِ واقِفاً عَلی أَقدامِهِ؟
اسب توانا ست که ایستاده روی پاهایش بخوابد؟
۵- … أَکثَرَ فیتامین C لِلْبُرتُقالِ فی قِشرِهِ؟
بیشتر ویتامین «س» پرتغال در پوستش است؟
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: تَرجِمِ الْأَحادیثَ النَّبَویَّهَ وَ اکْتُبْ نَوعَ الْأَفعالِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (حدیثهای پیامبر را ترجمه کن و نوع فعلهایی را زیر آنها خط دارد بنویس.)
۱- قَلبٌ لَیْسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ الْحِکمَهِ، کَبَیتٍ خَرِبٍ فتَعلَّموا و عَلِّموا و تفقّهوا، وَ لاتَموتوا جُهّالاً؛ فَإِنَّ اللهَ لا یَعْذِرُ عَلَی الْجَهلِ.
دلی که در آن چیزی از دانش نیست، مانند خانه ویران است. بیاموزید و آموزش دهید و دانش بیاموزید و نادان نمیرید؛ زیرا خدا عذر نادانی را نمیپذیرد. عَلِّموا: فعل امر / لا یَعْذِرُ: فعل مضارع منفی
۲- تَعلّموا العِلمَ وِ تَعلّموا لَهُ السّکینَه وَ الوَقارَ و تَواضَعوا لِمَن تَتَعلّمونَ مِنهُ وَ لِمَن تَعلّمونَهُ. / تَواضَعوا: فعل امر / تَتَعلّمونَ: فعل مضارع
دانش بیاموزید و آرامش و وقار را برای آن بیاموزید و فروتنی کنید در برابر کسی که از او دانش می آموزید و برای کسی که به او آموزش می دهید.
۳- مَثَلُ المُؤمِنِ کَمَثَلِ العَطّارِ إنْ جالَستَهُ نَفَعَکَ، وَ إنْ ماشَیْتَهُ نَفَعَکَ، وَ إنْ شَارَکتَهُ نَفَعَکَ. / شَارَکتَ: فعل ماضی
مومن مانند عطرفروش است. اگر با او همنشین شوی سودت می رساند و اگر با او همراه شوی سودت می رساند و اگر با او مشارکت کنی سودت میرساند.
۴- اَلْمُؤمِنُ مَن آمَنَهُ النّاسُ عَلیٰ دِمائِهم و أموالِهِم. / / آمَنَ: ماضی
مومن کسی است که مردم بر خون هایشان و دارایی هایشان او را امین بدانند.
۵- لا تَجْتَمِعُ خَصلَتانِ فِی مؤمِن: البُخل و الکِذب. / لا تَجْتَمِعُ: مضارع منفی
دو خوی در مومن گرد نمیآید: خشک ناخنی و دروغ.
۱ – خَرِب: ویران / ۲- تَفَقَّهوا: دانش بیاموزید / ۳- لا تَموتوا: نمیرید / ۴- جُهّال: نادانان «مفرد: جاهِل» / ۵- لا یَعْذِرُ: عذر نمی پذیرد / ۶- إنْ جالَسْتَهُ: اگر با او همنشینی کنی / ۷- إنْ ماشَیتهُ: اگر با او همراهی کنی / ۸- آمَنهُ الناّسُ: مردم او را امین بدانند. / ۹- دماء: خون ها (جان ها) مفرد: «دمَ»
اَلتَّمْرینُ الْخامِسَ: تَرجِمْ أفعالَ هٰذَا الْجَدوَلِ وَ مَصادِرَها. (آیهها را ترجمه کن و نوع فعلها را در آن بنویس.)
اَلمْاضی | اَلمُضارِعُ | اَلمَصدَرُ | اَلْأمَرُ |
أَنتَجَ: تولید کرد | یُنْتِجُ: تولید میکند | إنْتاج: تولید کردن | أَنْتِجْ: تولید کن |
شَجَّعَ: تشویق کرد | یشَجّعُ: تشویق میکند | تشْجیع: تشویق کردن | شَجِّعْ: تشویق کن |
ساعَدَ: کمک کرد | یُساعِدُ: کمک میکند | مُساعَدَه: کمک کردن | ساعِدْ: کمک کن |
تَساقَطَ: پی در پی افتاد | یَتَساقَطُ: پی در پی میافتد | تَساقُط: پی در پی افتادن | تَساقَطْ: پی در پی بیفت |
اِسْتَخْدَمَ: استخدام کرد | یَسْتَخْدِمُ: استخدام میکند | اِسْتِخْدام: استخدام کردن | اِسْتَخْدِمْ: استخدام کن |
اِنْتَفَعَ: سود برد | یَنْتَفِعُ: سود میبرد | اِنْتِفاع: سود بردن | اِنْتَفِعْ: سود ببر |
تَعَلَّمَ: یاد گرفت | یَتَعَلَّمُ: یاد میگیرد | تَعَلُّم: یاد گرفتن | تَعَلَّمْ: یاد بگیر |
اِنْکَسَرَ: شکسته شد | یَنْکَسِرُ: شکسته میشود | اِنْکِسار: شکسته شدن | اِنْکَسِرْ: شکسته شو |






☼ نورُ السَّماءِ ☼
اَلتَّمْرینُ الْسادِسُ: تَرجِمِ الْآیاتِ وَ اکْتُبْ نَوعَ الْأَفعالِ فیها وَ صیَغَها. (آیهها را ترجمه کن و نوع فعلها و صیغه آنها را در آن بنویس.)
۱- ﴿وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ﴾ البقره: ۲۲ فعل ماضی، مفرد مذکر غایب/ فعل ماضی، مفرد مذکر غایب
و از آسمان، آب فروفرستاد و با آن میوهها را برای روزی شما بیرون آورد.
۲- ﴿اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ﴾ البقره: ۲۵۷ ماضی، جمع مذکر غایب / مضارع، مفرد مذکر غایب
خداوند دوست کسانی است که ایمان آورده اند، آنها را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون میآورد.
۳- ﴿ فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ ﴾ غافر: ۵۵ امر، مفرد مذکر مخاطب / امر، مفرد مذکر مخاطب
صبر کن همانا وعده خدا حق است و از گناهت آمرزش بخواه.
۴- ﴿ و بِالحَقِّ أَنزَلناهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ﴾ الإسراء : ۱۰۵ ماضی، متکلم مع الغیر / ماضی، مفرد مذکر غایب
وآن را به حقیقت نازل کردیم و به حقیقت نازل شد .
۵- ﴿ وَ یعَلِّمهُمْ الْکِتَاب وَالْحِکْمَه ﴾ مضارع، مفرد مذکر غایب
و به ایشان کتاب و حکمت را میآموزد.
۶- ﴿قالَ إنّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ ﴾ البقره: ۳۰ ماضی، مفرد مذکر غایب / مضارع، متکلم وحده / مضارع منفی، جمع مذکر مخاطب
گفت: همانا من آنچه را شما نمیدانید میدانم.
اَلْبَحثُ الْعِلمیُّ
اِبحَثْ عَن آیاتٍ فی کُلٍّ مِنها فِعلٌ مِن هٰذِهِ الْأَفعالِ. (فی کُلِّ آیَهٍ فِعلٌ واحِدٌ.) (به دنبال آیههایی بگرد که در هریک از آنها فعلی از این فعلها باشد.) (در هر آیه یک فعل.)
أَرسَلْنا / اِنتَظِروا / اِستَغفِرْ / اِنبَعَثَ / تَفَرَّقَ / تَعاوَنوا / عَلَّمْنا / یُجاهِدونَ




پی دی اف درس چهارم عربی پایه دهم
