سعید

وزن شعر پارسی

خنیای سخن

برای به دست آوردن وزن شعر، گام‌های زیر را برمی‌داریم.

گام ۱: خط عروضی

دیگر اینکه در نوشتن شعر به خطّ عروضی، رعایت چند نکته لازم است:

۱- اگر در شیوا خواندن شعر، همزۀ آغاز هجا (هنگامی که پیش از آن بی‌صدا باشد) به زبان آورده نشود، در خط نیز همزه را باید سترد؛ مانند: «طاعت آن» به صورت «طاعتان» و «پیش آر» به صورت «پیشار» بر زبان رانده می‌شود.

۲- در خطّ عروضی باید حرکت‌ها (صدادارهای کوتاه) گذاشته شود.

۳- حرف‌هایی که در خط هست، امّا به زبان درنمی‌آید، در خطّ عروضی سترده می‌شود، مانند: «خویش» که «خیش» نوشته می‌شود.

۴- روشن است واژگانی مانند «تو»،«دو» و «و» ربط (عطف) به صورتی که بر زبان رانده می‌گردد، باید نوشته شوند؛ یعنی به صورت «تُ»، «دُ» ،« ﹹ »؛ معمولاً «و» عطف یا ربط، به ویژه در شعر به صورت «ﹹ »(ضمّه) گفته می‌شوند ؛ مانند: من و او ← مَنُ او.

۵- در زبان پارسی، هیچ هجایی با صدادار (مصوّت، واکه) آغاز نمی‌شود؛ بنابراین، هجا‌هایی که به ظاهر با صدادار (مصوّت، واکه) آغاز می‌شوند، در ابتدای خود یک بی‌صدای (صامت، همخوان) همزه دارند؛ مانند «ابر» که این گونه در نظر گرفته می‌شود: /ء/ ﹷ / ب/ ر/.

۶- حرف تشدیددار را دوبار می‌نویسیم؛ مانند «درّنده» ←«دَررَندِ»

۷- صدادار (مصوّت، واکه) بلند پیش از «نْ» (نون ساکن) کوتاه به شمار می‌آید.

۸- واژگانی همانند: «نو» و «شوق» به شکل پیش‌رو برش می‌خورند ←  «ن/  ﹹ / و» – «ش/  ﹹ / و/ ق» 

۹- واژگانی همانند: «خیابان» و «بیابان»، «خِ یابان» و «بِ یابان» بر زبان آورده می‌شود و به شکل پیش‌رو برش می‌خورند ←  «خِ/ یا / بان» – «بِ/یا / بان».

گام ۲: برش هجایی ←  بیت را به هجاهای تشکیل دهنده آن برش می زنیم.

هجا همان بخش است. هر هجا از بی‌صدا (صامت، همخوان) و فقط از یک صدادار (مصوّت، واکه) ساخته می‌شود.

واج: کوچکترین آوای بی معنای زبان است که معنا می‌آفریند.

مصّوت‌(صدادار، واکه): و/ ا/ ی/ (بلند)، / ﹹ  / ﹻ  / ﹷ /  (کوتاه) (۶)

صامت(بی‌صدا، همخوان): ب/ پ/ ت/ ث/ ج/ چ/ ح/ خ/ د/ ذ/ ر/ ژ/ ش/ غ/ ف/ ک/ گ/ ل/ م/ ن/ و/ ی/  (23)

گوشزد: واج «و» و«ی» هم بی‌صدا به شمار می‌روند هم صدادار. هر گاه «و» و«ی» واج دوم هجا باشند، مصوّت و در غیر این صورت صامت‌اند.

هجاهای زبان پارسی، سه دسته می‌شوند:

گونه‌های هجا در زبان پارسی

هجا
هجا

گام ۳: نشانه‌ هجایی ←  نشانه‌های هر هجای کوتاه(U)، بلند() و کشیده(-U) را زیر آن می نویسیم.

پپس از اینکه نشانه‌های هجایی نگاشته شد، نشانه‌های هجایی مصراع نخست و دوم را با یکدیگر می‌سنجیم؛ اگر ناهمگونی و نایکسانی هست، با توجه به اختیار زبانی و اختیار وزنی این ناهمگونی و نایکسانی را بر طرف می‌کنیم. برای آشنایی با اختیار زبانی و وزنی به پایان این تاربرگ نگاهی بیفکنید.

گام ۴: برش آوایی  هجاها را به خوشه‌ها یا دسته‌های «چهارتایی»،«سه تایی»،«چهارتایی سه تایی» یا «سه تایی چهارتایی» برش می‌زنیم تا نظمی به دست آید. به هر یک از این خوشه‌ها یا خانه‌ها، پایه آوایی یا رکن عروضی گفته می‌شود. اگر پس از دسته بندی، نظمی به دست نیامد، شعر، وزن ناهمسان دارد.

گونه‌های وزن در زبان پارسی

پایه آوایی
عروض: پایه آوایی، رکن، وزن

گام 5: وزن واژه برای هر یک از پایه‌های آوایی همتراز آن را از جدول زیر می نویسیم.

پایه‌های آوایی شعر فارسی

وزن‌واژه
پایه آوایی، وزن واژه

گام 6: نام‌گذاری وزن (بحر) برای وزن واژه‌های به دست آمده نامی برمی گزینیم؛

مفاعیلن: هَزَج، فاعِلاتُن: رَمَل، مستفعلن: رَجَز و فَعولُن: مُتقارب.

نام گذاری وزن شعر

همانگونه که در آغاز این جستار گفته شد، اگرچه یگان وزن شعر پارسی مصراع است، برای نام گذاری وزن‌ها – به شیوه عروض عرب – بیت، مبنای محاسبه قرار گرفته است که در عروض سنتی آن را بحر نامیده اند. کوتاه ترین مصراع شعر سنّتی پارسی دو پایه آوایی و درازآهنگ ترین آن، چهار پایه آوایی دارد که در مجموع، بیت‌های شعر فارسی چهار، شش یا هشت پایه خواهند داشت؛ مثلاً در وزن فاعِلاتُن که نام آن رمل است، اگر هر مصراع دارای چهار فاعِلاتُن باشد، مجموع پایه‌های دو مصراع، هشت فاعِلاتُن خواهد بود که نام آن را بحر «رمل مثمّن» (هشتگانه) می‌نامند و اگر تعداد پایه‌ها شش تا باشد «رمل مسدّس» (ششگانه) و اگر تعداد پایه چهار باشد «مربع» (چهارگانه) می‌گویند. چنانچه پایه پایانی، کامل باشد «سالم» (درست) و اگر یک هجا از پایه آوایی پایانی سترده شود «محذوف» (سترده) نامیده می‌شود؛ برای نمونه بیت زیر دارای هشت پایه آوایی کامل فاعِلاتُن (فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن) است که بحر آن «رمل مثمّن سالم« است.

هر که چیزی دوست دارد، جان و دل بر وی گمارد / هر که محرابش تو باشی، سر ز خلوت برنیارد (سعدی)

یا در بیت زیر می‌بینید که بیت دارای هشت پایه آوایی کامل فاعِلاتُن (فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلُن) است؛ امّا رکن پایانی کامل نیست و یک هجا از آخر آن سترده شده است، بنابراین نام وزن این بیت « رمل مثمّن محذوف» است.

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت / و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت (حافظ)

اکنون برای هر یک از وزن‌ها نمونه ای آورده می‌شود:

سعیدجعفری
جعفری سعید
جعفری سعید

همسان تک‌پایه‌ای

ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم می‌رود / وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می‌رود (سعدی)

گام ۱: خط عروضی ای سارِبان، آهِستِ ران، کارامِ جانَم می‌رَوَد / وان دِل کِ با خُد داشتَم، با دِلستانَم می‌رَوَد.

مرحله ۲: برش هجایی

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد

گام ۳: نشانه‌ هجایی ← 

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –

گام 4: برش آوایی  

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
چهارتا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

گام ۵: وزن واژه

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
مُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُن

گام ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
مُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُن
نام بحر: رجز مثمن سالم (همسان)

همسان دولختی

ای باد بامدادی، خوش می‌روی به شادی / پیوند روح کردی، پیغام دوست دادی (سعدی)

گام ۱: خط عروضی ای بادِ بامدادی، خُش می‌رَوی بِ شادی / پِیوَندِ روح کَردی، پِیغامِ دوست دادی.

گام ۲: برش هجایی

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی

گام ۳: نشانه‌ هجایی ← 

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –

گام ۴: برش آوایی  

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
سه تا چهارتا / سه تا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

گام ۵: وزن واژه

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
مَفعولُفاعِلاتُنمَفعولُفاعِلاتُن

گام ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
مَفعولُفاعِلاتُنمَفعولُفاعِلاتُن
 (همسان دولختی)

این وزن را می توان به شکل «مستفعلن فعولن // مستفعلن فعولن» نیز برش زد.

saeedjafari
jafarisaeed

ناهمسان

به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد / تو را در این سخن انکار کار ما نرسد (حافظ)

گام ۱: خط عروضی بِ حُسنِ خُلقُ وَفا کَس بِ یارِ ما نَرِسَد / تُ را دَرین سُخَنِنکارِ کارِ ما نَرِسَد.

گام 2: برش هجایی

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد

گام ۳: نشانه‌ هجایی ← 

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 

گام ۴: برش آوایی  

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
چهارتا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

گام ۵: وزن واژه

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
مَفاعِلُنفَعِلاتُنمَفاعِلُنفَعِلُن

گام ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
مَفاعِلُنفَعِلاتُنمَفاعِلُنفَعِلاتُن
 (ناهمسان)

شعر فارسی یکی از پروزن ترین ها در جهان است. در زیر نام دستگاه های پارسی را می آوریم.

۱- بسیط

۲- جدید

۳- خفیف

۴- رجز

۵- رمل

۶- سریع

۷- طویل

۸- قریب

۹- کامل

۱۱- متقارب

۱۲- مجتث

۱۳- مدید

۱۴- مشاکل

۱۵- مضارع

۱۶- مقتضب

۱۷- منسرح

۱۸- وافر

۱۹- هزج

اختیارات زبانی در شعر پارسی

اختیارات زبانی
اختیارات زبانی

اختیارات وزنی

اختیار وزنی
اختیار شاعری

وزن های پرکاربرد فارسی

زحاف‌ها یا شاخه‌ها
ردیفزحافمعنای لغویرکن به دست آمدهحروف سترده شدهرکنی که در آن زحاف به انجام می‌رسدرکن به دست آمدهرکن جایگزین شده
۱جَبّخُصی کردنمجبوبحذف ۴ و ۵ و ۶ و ۷مفاعیلنمفافَعَل (  U)
۲جَحفپاک ببردنمجحوفحذف ۱ و۲ و ۳ و۴ و۵فاعلاتنتنفَع ()
۳حَذفانداختنمحذوفحذف هجای آخرمفاعیلن و فاعلاتن و فعولنمفاعی و فاعلا و فعوفعولن و فاعلن و فَعَل
۴خَبندرهم پیچیدنمخبونحذف ۲فاعلاتن و  مستفعلنفعلاتن و مُتَفعِلنفعلاتن و مفاعلن
۵خَربویران کردناَخرَبحذف   1 و ۷مفاعیلنفاعیلُمفعولُ
۶خَرمبینی بریدناَخرَمحذف ۱مفاعیلنفاعیلنمفعولن
۷شَکلدست و پای شتر را بستنمشکولحذف ۲ و ۷فاعلاتنفعلاتُفعلاتُ
۸طَیّدرنوردیدنمَطویحذف   4مستفعلن و مفعولاتُمستعلن و مفعلاتُمفتعلن و فاعلاتُ
۹قَبضگرفتنمقبوضحذف   5مفاعیلن و فعولنمفاعلن و فعولُمفاعلن و فعولُ
۱۰قَصرکوتاه کردنمقصورحذف آخر و تسکین ماقبل آخرمفاعیلن وفاعلاتن و فعولنمفاعیل و فاعلات و فعولمفاعیل و فاعلان و فعول
۱۱قَطعجدا کردنمقطوعحذف آخر و تسکین ماقبل آخرمستفعلنمستفعلمفعولن
۱۲کَشفبرهنه کردن انداممکشوفحذف ۴ و  7مفعولاتُمفعلافاعلن
۱۳کَفّبازداشتنمکفوفحذف   7مفاعیلن و فاعلاتنمفاعیلُ و فاعلاتُمفاعیلُ و فاعلاتُ
۱۴نَحرگلو بریدنمنحورحذف ۱ و ۲ و ۳ و۴ و۷مفعولاتُلافع ()

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا