وزن شعر، نظمی است بر پایه کمّیت هجاها، به دیگر سخن وزن شعر، بر پایۀ چینش هماهنگ هجاهای کوتاه و بلند استوار است. دانشی که هنجارهای وزن شعر و دسته بندی وزنها را از جنبۀ نظری و عملی آشکار میکند، «عروض» نامیده میشود. یگان وزن در شعر پارسی و در بسیاری از زبانهای دیگر مصراع است.

شیوه یافتن وزن شعر
برای به دست آوردن وزن شعر، گامهای زیر را برمیداریم.
گام ۱: خط عروضی ←
برای نوشتن خط عروضی، نخست باید شعر را درست بخوانیم و نباید شکل نوشتاری واژهها، ما را دچار لغزش کند. اگر نمیتوانید شعرهای کهن را درست و شیوا بخوانید، بهتر است که تارآوای (پادکست) سرایندگان بزرگ را در گوشی خود بیندوزید و به آنها گوش فرادهید. بدین شیوه کم کم در این زمینه توانا خواهید شد.
دیگر اینکه در نوشتن شعر به خطّ عروضی، رعایت چند نکته لازم است:
۱- اگر در شیوا خواندن شعر، همزۀ آغاز هجا (هنگامی که پیش از آن بیصدا باشد) به زبان آورده نشود، در خط نیز همزه را باید سترد؛ مانند: «طاعت آن» به صورت «طاعتان» و «پیش آر» به صورت «پیشار» بر زبان رانده میشود.
۲- در خطّ عروضی باید حرکتها (صدادارهای کوتاه) گذاشته شود.
۳- حرفهایی که در خط هست، امّا به زبان درنمیآید، در خطّ عروضی سترده میشود، مانند: «خویش» که «خیش» نوشته میشود.
۴- روشن است واژگانی مانند «تو»،«دو» و «و» ربط (عطف) به صورتی که بر زبان رانده میگردد، باید نوشته شوند؛ یعنی به صورت «تُ»، «دُ» ،« ﹹ »؛ معمولاً «و» عطف یا ربط، به ویژه در شعر به صورت «ﹹ »(ضمّه) گفته میشوند ؛ مانند: من و او ← مَنُ او.
۵- در زبان پارسی، هیچ هجایی با صدادار (مصوّت، واکه) آغاز نمیشود؛ بنابراین، هجاهایی که به ظاهر با صدادار (مصوّت، واکه) آغاز میشوند، در ابتدای خود یک بیصدای (صامت، همخوان) همزه دارند؛ مانند «ابر» که این گونه در نظر گرفته میشود: /ء/ ﹷ / ب/ ر/.
۶- حرف تشدیددار را دوبار مینویسیم؛ مانند «درّنده» ←«دَررَندِ»
۷- صدادار (مصوّت، واکه) بلند پیش از «نْ» (نون ساکن) کوتاه به شمار میآید.
۸- واژگانی همانند: «نو» و «شوق» به شکل پیشرو برش میخورند ← «ن/ ﹹ / و» – «ش/ ﹹ / و/ ق»
۹- واژگانی همانند: «خیابان» و «بیابان»، «خِ یابان» و «بِ یابان» بر زبان آورده میشود و به شکل پیشرو برش میخورند ← «خِ/ یا / بان» – «بِ/یا / بان».
گام ۲: برش هجایی ← بیت را به هجاهای تشکیل دهنده آن برش می زنیم.
هجا همان بخش است. هر هجا از بیصدا (صامت، همخوان) و فقط از یک صدادار (مصوّت، واکه) ساخته میشود.
واج: کوچکترین آوای بی معنای زبان است که معنا میآفریند.
مصّوت(صدادار، واکه): و/ ا/ ی/ (بلند)، / ﹹ / ﹻ / ﹷ / (کوتاه) (۶)
صامت(بیصدا، همخوان): ب/ پ/ ت/ ث/ ج/ چ/ ح/ خ/ د/ ذ/ ر/ ژ/ ش/ غ/ ف/ ک/ گ/ ل/ م/ ن/ و/ ی/ (23)
گوشزد: واج «و» و«ی» هم بیصدا به شمار میروند هم صدادار. هر گاه «و» و«ی» واج دوم هجا باشند، مصوّت و در غیر این صورت صامتاند.
هجاهای زبان پارسی، سه دسته میشوند:
گونههای هجا در زبان پارسی

گام ۳: نشانه هجایی ← نشانههای هر هجای کوتاه(U)، بلند(–) و کشیده(-U) را زیر آن می نویسیم.
پپس از اینکه نشانههای هجایی نگاشته شد، نشانههای هجایی مصراع نخست و دوم را با یکدیگر میسنجیم؛ اگر ناهمگونی و نایکسانی هست، با توجه به اختیار زبانی و اختیار وزنی این ناهمگونی و نایکسانی را بر طرف میکنیم. برای آشنایی با اختیار زبانی و وزنی به پایان این تاربرگ نگاهی بیفکنید.
گام ۴: برش آوایی ← هجاها را به خوشهها یا دستههای «چهارتایی»،«سه تایی»،«چهارتایی سه تایی» یا «سه تایی چهارتایی» برش میزنیم تا نظمی به دست آید. به هر یک از این خوشهها یا خانهها، پایه آوایی یا رکن عروضی گفته میشود. اگر پس از دسته بندی، نظمی به دست نیامد، شعر، وزن ناهمسان دارد.
گونههای وزن در زبان پارسی

گام 5: وزن واژه ← برای هر یک از پایههای آوایی همتراز آن را از جدول زیر می نویسیم.
پایههای آوایی شعر فارسی

گام 6: نامگذاری وزن (بحر) ← برای وزن واژههای به دست آمده نامی برمی گزینیم؛
مفاعیلن: هَزَج، فاعِلاتُن: رَمَل، مستفعلن: رَجَز و فَعولُن: مُتقارب.

همانگونه که در آغاز این جستار گفته شد، اگرچه یگان وزن شعر پارسی مصراع است، برای نام گذاری وزنها – به شیوه عروض عرب – بیت، مبنای محاسبه قرار گرفته است که در عروض سنتی آن را بحر نامیده اند. کوتاه ترین مصراع شعر سنّتی پارسی دو پایه آوایی و درازآهنگ ترین آن، چهار پایه آوایی دارد که در مجموع، بیتهای شعر فارسی چهار، شش یا هشت پایه خواهند داشت؛ مثلاً در وزن فاعِلاتُن که نام آن رمل است، اگر هر مصراع دارای چهار فاعِلاتُن باشد، مجموع پایههای دو مصراع، هشت فاعِلاتُن خواهد بود که نام آن را بحر «رمل مثمّن» (هشتگانه) مینامند و اگر تعداد پایهها شش تا باشد «رمل مسدّس» (ششگانه) و اگر تعداد پایه چهار باشد «مربع» (چهارگانه) میگویند. چنانچه پایه پایانی، کامل باشد «سالم» (درست) و اگر یک هجا از پایه آوایی پایانی سترده شود «محذوف» (سترده) نامیده میشود؛ برای نمونه بیت زیر دارای هشت پایه آوایی کامل فاعِلاتُن (فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن) است که بحر آن «رمل مثمّن سالم« است.
هر که چیزی دوست دارد، جان و دل بر وی گمارد / هر که محرابش تو باشی، سر ز خلوت برنیارد (سعدی)
یا در بیت زیر میبینید که بیت دارای هشت پایه آوایی کامل فاعِلاتُن (فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلاتُن فاعِلُن) است؛ امّا رکن پایانی کامل نیست و یک هجا از آخر آن سترده شده است، بنابراین نام وزن این بیت « رمل مثمّن محذوف» است.
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت / و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت (حافظ)
اکنون برای هر یک از وزنها نمونه ای آورده میشود:




همسان تکپایهای
ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم میرود / وان دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود (سعدی)
گام ۱: خط عروضی ← ای سارِبان، آهِستِ ران، کارامِ جانَم میرَوَد / وان دِل کِ با خُد داشتَم، با دِلستانَم میرَوَد.
مرحله ۲: برش هجایی ←
| اِی سا رِ بان | آ هِس تِ ران | کا را مِ جا | نَم می رَ وَد |
| وان دِل کِ با | خُد دا ش تَم | با دِل سِ تا | نَم می رَ وَد |
گام ۳: نشانه هجایی ←
| اِی سا رِ بان | آ هِس تِ ران | کا را مِ جا | نَم می رَ وَد |
| وان دِل کِ با | خُد دا ش تَم | با دِل سِ تا | نَم می رَ وَد |
| – – U – | – – U – | – – U – | – – U – |
گام 4: برش آوایی ←
| اِی سا رِ بان | آ هِس تِ ران | کا را مِ جا | نَم می رَ وَد |
| وان دِل کِ با | خُد دا ش تَم | با دِل سِ تا | نَم می رَ وَد |
| – – U – | – – U – | – – U – | – – U – |
گام ۵: وزن واژه ←
| اِی سا رِ بان | آ هِس تِ ران | کا را مِ جا | نَم می رَ وَد |
| وان دِل کِ با | خُد دا ش تَم | با دِل سِ تا | نَم می رَ وَد |
| – – U – | – – U – | – – U – | – – U – |
| مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن |
گام ۶: نامگذاری وزن (بحر)
| اِی سا رِ بان | آ هِس تِ ران | کا را مِ جا | نَم می رَ وَد |
| وان دِل کِ با | خُد دا ش تَم | با دِل سِ تا | نَم می رَ وَد |
| – – U – | – – U – | – – U – | – – U – |
| مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن | مُستَفعِلُن |
| نام بحر: رجز مثمن سالم (همسان) |



همسان دولختی
ای باد بامدادی، خوش میروی به شادی / پیوند روح کردی، پیغام دوست دادی (سعدی)
گام ۱: خط عروضی ← ای بادِ بامدادی، خُش میرَوی بِ شادی / پِیوَندِ روح کَردی، پِیغامِ دوست دادی.
گام ۲: برش هجایی ←
| ای با دِ | با م دا دی | خُش می رَ | وی بِ شا دی |
| پِی وَن دِ | رو ح کَر دی | پِی غا مِ | دو ست دا دی |
گام ۳: نشانه هجایی ←
| ای با دِ | با م دا دی | خُش می رَ | وی بِ شا دی |
| پِی وَن دِ | رو ح کَر دی | پِی غا مِ | دو ست دا دی |
| – – U | – U – – | – – U | – U – – |
گام ۴: برش آوایی ←
| ای با دِ | با م دا دی | خُش می رَ | وی بِ شا دی |
| پِی وَن دِ | رو ح کَر دی | پِی غا مِ | دو ست دا دی |
| – – U | – U – – | – – U | – U – – |
گام ۵: وزن واژه ←
| ای با دِ | با م دا دی | خُش می رَ | وی بِ شا دی |
| پِی وَن دِ | رو ح کَر دی | پِی غا مِ | دو ست دا دی |
| – – U | – U – – | – – U | – U – – |
| مَفعولُ | فاعِلاتُن | مَفعولُ | فاعِلاتُن |
گام ۶: نامگذاری وزن (بحر)
| ای با دِ | با م دا دی | خُش می رَ | وی بِ شا دی |
| پِی وَن دِ | رو ح کَر دی | پِی غا مِ | دو ست دا دی |
| – – U | – U – – | – – U | – U – – |
| مَفعولُ | فاعِلاتُن | مَفعولُ | فاعِلاتُن |
| (همسان دولختی) |
این وزن را می توان به شکل «مستفعلن فعولن // مستفعلن فعولن» نیز برش زد.
گوشزد: هر گاه پایه آوایی نخست شعری «مفعولُ» درآید، می توان آن را به دو صورت برش زد.




ناهمسان
به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد / تو را در این سخن انکار کار ما نرسد (حافظ)
گام ۱: خط عروضی ← بِ حُسنِ خُلقُ وَفا کَس بِ یارِ ما نَرِسَد / تُ را دَرین سُخَنِنکارِ کارِ ما نَرِسَد.
گام 2: برش هجایی ←
| بِ حُس نِ خُل | قُ وَ فا کَس | بِ یا رِ ما | نَ رِ سَد |
| تُ را دَ رین | سُ خَ نِن کا | رِ کا رِ ما | نَ رِ سَد |
گام ۳: نشانه هجایی ←
| بِ حُس نِ خُل | قُ وَ فا کَس | بِ یا رِ ما | نَ رِ سَد |
| تُ را دَ رین | سُ خَ نِن کا | رِ کا رِ ما | نَ رِ سَد |
| U – U – | U U – – | U – U – | U U – |
گام ۴: برش آوایی ←
| بِ حُس نِ خُل | قُ وَ فا کَس | بِ یا رِ ما | نَ رِ سَد |
| تُ را دَ رین | سُ خَ نِن کا | رِ کا رِ ما | نَ رِ سَد |
| U – U – | U U – – | U – U – | U U – |
گام ۵: وزن واژه ←
| بِ حُس نِ خُل | قُ وَ فا کَس | بِ یا رِ ما | نَ رِ سَد |
| تُ را دَ رین | سُ خَ نِن کا | رِ کا رِ ما | نَ رِ سَد |
| U – U – | U U – – | U – U – | U U – |
| مَفاعِلُن | فَعِلاتُن | مَفاعِلُن | فَعِلُن |
گام ۶: نامگذاری وزن (بحر)
| بِ حُس نِ خُل | قُ وَ فا کَس | بِ یا رِ ما | نَ رِ سَد |
| تُ را دَ رین | سُ خَ نِن کا | رِ کا رِ ما | نَ رِ سَد |
| U – U – | U U – – | U – U – | U U – |
| مَفاعِلُن | فَعِلاتُن | مَفاعِلُن | فَعِلاتُن |
| (ناهمسان) |
شعر فارسی یکی از پروزن ترین ها در جهان است. در زیر نام دستگاه های پارسی را می آوریم.
۱- بسیط
۲- جدید
۳- خفیف
۴- رجز
۵- رمل
۶- سریع
۷- طویل
۸- قریب
۹- کامل
۱۱- متقارب
۱۲- مجتث
۱۳- مدید
۱۴- مشاکل
۱۵- مضارع
۱۶- مقتضب
۱۷- منسرح
۱۸- وافر
۱۹- هزج
اختیارات زبانی در شعر پارسی

اختیارات وزنی

وزن های پرکاربرد فارسی
زحافات (مربوط به آموزههای دانشگاه است)
| زحافها یا شاخهها | |||||||
| ردیف | زحاف | معنای لغوی | رکن به دست آمده | حروف سترده شده | رکنی که در آن زحاف به انجام میرسد | رکن به دست آمده | رکن جایگزین شده |
| ۱ | جَبّ | خُصی کردن | مجبوب | حذف ۴ و ۵ و ۶ و ۷ | مفاعیلن | مفا | فَعَل ( U–) |
| ۲ | جَحف | پاک ببردن | مجحوف | حذف ۱ و۲ و ۳ و۴ و۵ | فاعلاتن | تن | فَع (–) |
| ۳ | حَذف | انداختن | محذوف | حذف هجای آخر | مفاعیلن و فاعلاتن و فعولن | مفاعی و فاعلا و فعو | فعولن و فاعلن و فَعَل |
| ۴ | خَبن | درهم پیچیدن | مخبون | حذف ۲ | فاعلاتن و مستفعلن | فعلاتن و مُتَفعِلن | فعلاتن و مفاعلن |
| ۵ | خَرب | ویران کردن | اَخرَب | حذف 1 و ۷ | مفاعیلن | فاعیلُ | مفعولُ |
| ۶ | خَرم | بینی بریدن | اَخرَم | حذف ۱ | مفاعیلن | فاعیلن | مفعولن |
| ۷ | شَکل | دست و پای شتر را بستن | مشکول | حذف ۲ و ۷ | فاعلاتن | فعلاتُ | فعلاتُ |
| ۸ | طَیّ | درنوردیدن | مَطوی | حذف 4 | مستفعلن و مفعولاتُ | مستعلن و مفعلاتُ | مفتعلن و فاعلاتُ |
| ۹ | قَبض | گرفتن | مقبوض | حذف 5 | مفاعیلن و فعولن | مفاعلن و فعولُ | مفاعلن و فعولُ |
| ۱۰ | قَصر | کوتاه کردن | مقصور | حذف آخر و تسکین ماقبل آخر | مفاعیلن وفاعلاتن و فعولن | مفاعیل و فاعلات و فعول | مفاعیل و فاعلان و فعول |
| ۱۱ | قَطع | جدا کردن | مقطوع | حذف آخر و تسکین ماقبل آخر | مستفعلن | مستفعل | مفعولن |
| ۱۲ | کَشف | برهنه کردن اندام | مکشوف | حذف ۴ و 7 | مفعولاتُ | مفعلا | فاعلن |
| ۱۳ | کَفّ | بازداشتن | مکفوف | حذف 7 | مفاعیلن و فاعلاتن | مفاعیلُ و فاعلاتُ | مفاعیلُ و فاعلاتُ |
| ۱۴ | نَحر | گلو بریدن | منحور | حذف ۱ و ۲ و ۳ و۴ و۷ | مفعولاتُ | لا | فع (–) |
