آموزه نهم: استعاره

در درس پیش آموختیم که گاهی مجاز بر بنیاد شباهت استوار است و علاقه و پیوند بین معنای حقیقی و غیرحقیقی، علاقه مشابهت است؛ این نوع مجاز را، استعاره می‌گویند. استعاره، یعنی عاریت و وام گرفتن. در اصطلاح ادبی، استعاره، کاربرد واژه‌ای به جای واژه‌ای دیگر به دلیل شباهت در ویژگی یا صفتی مشترک است. به عبارت دیگر، اگر یکی از دو طرف تشبیه (مشبّه یا مشبّهٌ به) را برگزینیم و طرف دیگر تشبیه را قصد کنیم، استعاره پدید آمده است؛ برای مثال:

دختر

با کاروان حلّه برفتم ز سیستان / با حلّه تنیده ز دل بافته ز جان (فرّخی سیستانی)

بازگردانی: با کاروان پارچه ابریشم از سیستان به سوی دربار رفتم. با شعری که مانند پارچه ابریشم بود و از دل و جانم آن را بافته بودم.

در این بیت، فرّخی دو بار کلمه حلّه را به کار برده است. در مصراع اوّل حله در معنای حقیقی (جامه حریر) به کار رفته و در مصراع دوم آن را به قرینه‌های تنیده ز دل و بافته ز جان در معنای غیرحقیقی (شعر) به کار برده است. دلیل آن هم شباهت این دو از نظر لطافت و نرمی جامه حریر و شعر بوده است.

از سویی دیگر می‌توان گفت شاعر، شعر را در لطافت و نرمی به حلهّ تشبیه کرده و مشبّه (شعر) را حذف نموده، مشبّهٌ به (حلّه) را به جای آن آورده است.

● در بیت پیشرو کدام «حلّه» در معنای غیرحقیقی به کار رفته است؟       «با کاروان حلّه برفتم ز سیستان/ با حلّه تنیده ز دل بافته ز جان»

همچنین در مثال:

آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد، نیست باد (مولوی)

بازگردانی: این صدای ساز نی آتش است و باد هوا نیست. هر کس آتش عشق در وجودش نباشد بهتر است که نابود شود.

در مصراع نخست، شاعر دو رکن اصلی تشبیه را ذکر کرده؛ اما در مصراع دوم مشبّه به را آورده است که از آن پی به مشبّه می‌بریم.

یا در بیت:

باز امشب ای ستاره تابان، نیامدی / باز ای سپیده شب هجران، نیامدی (شهریار)

بازگردانی: ای یار من که مانند ستاره تابانی باز هم نیامدی. ای دوست من که مانند سپیده شب هجرانی باز هم نیامدی.

محبوب شاعر (مشبّه) حذف شده و ستاره تابان سپیده شب هجران (مشبّهٌ به) به جای آن آمده است.

در مثال‌های زیر نیز این کاربرد مجازی و عاریت گرفتن واژه‌ای به جای واژه دیگر را می‌بینیم:

شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفّاق مبیت افتاد؛ موضعی خوش و خرّم و درختان درهم؛ گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا از تاکش درآویخته. (گلستان سعدی)

بازگردانی شعر: در بوستان با یکی از دوستان شب ماندیم؛ جایی خوش و خرّم و درختان درهم بودند؛ گویی که شیشه‌های ریز آبی رنگ بر خاکش ریخته‌اند و گردنبند پروین از انگوربُنش درآویخته بودند.

گلها و سبزه‌های رنگارنگ (مشبّه) حذف شده و به جای آن خرده مینا آمده است. همچنین خوشه انگور (مشبّه) حذف شده و به جای آن عقد ثریا آمده است.

برای ساده تر شدن سخن، روند رسیدن از تشبیه و ارکان چهارگانه آن به استعاره را می‌توان چنین نشان داد:

تشبیه گستردهمُشبّهادات تشبیهوجه شبهمشبّهٌ به
تشبیه فشردهمُشبّهمُشبّه به
استعارهمشبّهٌ به / مشبّه + ویژگی مشبّهٌ به

با تبدیل چهار رکن (تشبیه گسترده) به دو رکن (تشبیه فشرده) و باز تبدیل دو رکن به یک رکن (استعاره) ، زیبایی سخن بیشتر می‌شود و کلام رساتر و هنری تر می‌گردد. به عبارت دیگر اگر از چهار رکن تشبیه، دو رکن (مشبّه و مشبّهٌ به) باقی بماند، آرایه تشبیه را داریم؛ اگر از دو رکن تشبیه فقط مشبّهٌ به باقی بماند، به آن استعاره آشکار (مصرّحه) و اگر مشبّه، به همراه لوازم یا ویژگی‌های مشبّهٌ به بیاید، استعاره پنهان (مکنیّه) می‌گویند.

به این نمونه دقّت کنید:

گفتا که مرو به غربت و می‌بارید/ از نرگس تر، به لاله بر مروارید (نظامی)

بازگردانی: گفت به غربت مرو در حالی که از چشمان همچون نرگس ترش، بر روی رخ مانند لاله اش اشک مانند مروارید می‌بارید.

در بیت بالا واژه‌های «نرگس»، «لاله» و «مروارید» در معنای اصلی خود به کار نرفته‌اند؛ بلکه به ترتیب استعاره آشکار از چشم، چهره زیبا و اشک هستند.

مثال دیگر:

تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من / هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود (سعدی)

بازگردانی: ای یار من که مانند سرو روانی، از زمانی که تو در دل من جای گرفتی هیچ کس را نمی‌پسندم که به جای تو باشد.

سرو روان: استعاره از یار است.

به نمونه‌ای دیگر توجّه کنید:

نه / این برف را / دیگر سر بازایستادن نیست/ برفی که بر ابرو و موی ما می‌نشیند. (شاملو)

بازگردانی: نه این موی سفید که مانند برف است، دیگر قصد بازایستادن ندارد؛ سفیدی که بر ابرو و موی ما می‌نشیند.

همان طور که در جدول ملاحظه شد، گاه ممکن است از پایه‌های تشبیه، فقط  «مشبّه»  (طرف اول) ذکر شود که در این صورت معمولاً یکی از ویژگی‌های «مشبّهٌ به» نیز همراه آن می‌آید؛ برای مثال:

هزار نقش برآرد زمانه و نبود / یکی چنان که در آیینه تصور ماست (انوری)

بازگردانی: زمانه مانند انسان هزار نقش را بیرون می‌آورد و حتا یکی از این نقشها نیز مطابق خیالات و تصورات ما در نمی‌آید.

زمانه «مشبّه» به انسانی مانند شده و نقش برآوردن که از ویژگی‌های انسان است همراه مشبّه آمده است.

گاه در استعاره پنهان، مشبّه موجودی بی جان و غیر انسان و مشبّهٌ به محذوف، انسان است که باعث پیدایش جان‌بخشی یا تشخیص در کلام می‌شود؛ برای نمونه:

باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند / سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد (مولوی)

بازگردانی: باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند. سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد.

در این بیت شاعر به «باغ» شخصیت انسانی داده است، زیرا سلام می‌کند و سرو مانند انسان، قیام می‌کند و سبزه و غنچه نیز رفتار انسانی دارند.

مثال دیگر:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد (حافظ)

بازگردانی: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد. عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد.

اگر غیر انسان منادا قرار گیرد، به این معنا است که آن را انسان پنداشته و به او ویژگی انسانی داده‌ایم؛ و این نیز تشخیص است؛ مثال:

ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی؟ / چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی؟ (زیب النساء)

بازگردانی: ای آبشار برای چه نوحه گری می‌کنی؟ / از اندوه چه چین بر پیشانی ات افکنده ای؟

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟ / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ (حافظ)

بازگردانی: ای نسیم سحر آرامگه یار من کجاست؟ منزل آن یاری که عاشق کش و راهزن است کجاست؟

ای سرو پای بسته به آزادگی مناز / آزاده من که از همه عالم بریده ام (رهی معیری)

بازگردانی: ای سرو پای بسته به آزادگی ات نناز. آزاده من ام که از همه وابستگی‌های عالم بریده ام.

بشکن دل بی نوای ما را ای عشق / این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست (سیدحسن حسینی)

بازگردانی: ای عشق، دل بی نوای ما را بشکن. این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست.

گاه نیز مشبّهٌ به حذف می‌شود و یک ویژگی از آن به مشبّه اضافه می‌شود و به صورت ترکیب اضافی می‌آید. به این نوع اضافه، اضافه استعاری می‌گویند. ترکیب «رخ اندیشه» و «زلف سخن» در بیت زیر چنین‌اند:

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند (حافظ)

بازگردانی: از زمانی که سر زلف سخن را به قلم شانه زده‌اند، هیچ کسی مانند حافظ از رخ اندیشه نقاب نگشود.

$ استعاره‌های پرکاربرد: نرگس: چشم، سنبل: گیسو، حُقّه: دهان، کمان: ابرو، گل: چهره/گونه، لعل: لب، درّ/ مروارید: دندان، ناوک: مژه، سرو: قد، چرخ: آسمان، بت، صنم: یار؛ دلبر.

در ابیات زیر، نوع استعاره‌ها را بنویسید. (آشکار و پنهان)

الف) گفتا که مرو به غربت و می‌بارید / از نرگس تر، به لاله بر مروارید

ب) شب ایستاده است/ خیره نگاه او / بر چارچوب پنجره من

انواع اضافه: اضافه تشبیهی، اضافه استعاری، اضافه همراهی

اضافه تشبیهی: «مشبه به ﹻ مشبه» یا «مشبه ﹻ مشبه به»؛ مانند: دیو ﹻ نفس / لب ﹻ لعل.

اضافه استعاری: «یکی از ویژگی‌های «مشبه به» ﹻ «مشبه»؛ مانند: چنگال ﹻ مرگ.

اضافه همراهی (اقترانی): این اضافه ارزش ادبی ندارد و فقط همراهی را نشان می‌دهد. می‌توان میان مضاف و مضاف الیه «از روی، به نشانۀ» را افزود؛ مانند: او «دست ارادت» به سوی من دراز کرد.

استعاره
استعاره آشکار
استعاره آشکار
استعاره پنهان
جانبخشی
اضافه استعاری
اضافه همراهی یا اقترانی
سعید جعفری

1 دیدگاه دربارهٔ «آموزه نهم: استعاره»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا