قواعد درس دهم عربی مشترک
درس یکم
فعل امر: برای ساختن فعل امر نخست حرف «أتین» را از آغاز مضارع حذف می کنیم. اگر به ساکن برخورد کردیم به آغاز فعل «همزه» می افزاییم. اگر به ساکن برنخوردیم نیازی به «همزه» نیست. حرکت «همزه» وابسته به عین الفعل است. اگر عین الفعل ضمه داشت «همزه» نیز مضموم می شود. در غیر این صورت کسره می گیرد. سپس فعل را مجزوم می کنیم. جزم فعل مضارع به حذف «ضمه» یا حذف «ن» است. البته در صیغه های ششم و دوازدهم «ن» حذف نمی شود. مانند: ینصر ◄أنصُرْ / ینصرون ◄أنصُروا
فعل نهی: «لا» به آغاز فعل مضارع می افزاییم؛ سپس آن را مجزوم می کنیم؛ مانند: ینصر ◄لاینصُرْ / ینصرون ◄لاینصروا
ماضی استمراری: کان + فعل مضارع؛ مانند: کان یذهب (می رفت)
ماضی نقلی: به فعل ماضی «قد» می افزاییم؛ مانند: قد ذهب: رفته است.
فعل در یک نگاه
ماضی | ماضی منفی | ماضی نقلی | ماضی استمراری | ماضی بعید | مضارع | |
ساختار | فعل ماضی | ما + فعل ماضی | قد+ فعل ماضی | کان+ فعل مضارع | کان+ فعل ماضی | فعل مضارع |
نمونه | ذَهبَ | ماذهبَ | قد ذهبَ | کانَ یَذهبُ | کانَ (قد) ذهبَ | یَذهبُ |
ترجمه | رفت | نرفت | رفته است | می رفت | رفته بود | می رود |
مضارع منفی | امر | امر غائب و متکلم | نهی | نهی غائب و متکلم | مستقبل | |
ساختار | لا+ فعل مضارع | فعل امر مخاطب | لـ+ فعل مضارع غائب و متکلم | لا+ فعل مضارع مخاطب | لا+ فعل مضارع غائب و متکلم | سـ/سوف+ فعل مضارع |
نمونه | لایَذهبُ | إذهبْ | لِیَذهبْ | لاتذهبْ | لایَذهبْ | سَیذهب، سَوف یَذهبُ |
ترجمه | نمی رود | برو | باید برود | نرو | نباید برود | خواهد رفت |
◙ مواردی را که با قرمز نشان شده است در سالهای آینده خواهید خواند.
درس دوم
۱- به کلمات «رِجالٍ» و «کَوکَباً» در «خَمْسَهُ رِجالٍ» و «أحَدَ عشَر کَوکَباً» معدود گفته می شود.
۲- گاهی عددهای ثَلاثَه تا عَشَرَه بدون «ه» میآیند؛ مثال: ثَلاث و ثَلاثَه؛ أَرْبَع و أَرْبَعَه.
۳- «مِئَه» به معنای «صد» به صورت «مِائَه» نیز نوشته میشود.
۴- عددهای عِشْرونَ، ثَلاثونَ، أَربَعونَ … و تِسْعونَ به صورت عِشْرینَ، ثَلاثینَ، أَربَعینَ … و تِسْعینَ نیز میآیند.
۵- در زبان عربی یکان پیش از دهگان میآید؛ مثال: خَمسَهٌ وَ عِشْرونَ یعنی بیست و پنج.
۶- وزن «اَلْفاعِل» در عددهای ترتیبی «اَلثّانی» تا «اَلْعاشِر» به تشخیص آنها از عددهای اصلی، کمک می کند.
(+ زائد ) ( – ناقِص) (× ضَربٌ فی) (÷ تَقسیمٌ عَلَی)
مِن عِشْرینَ إلَی تِسْعینَ | |||
عِشْرونَ | ثلاثون | أرْبَعونَ | خَمْسونَ |
ستون | سَبْعونَ | ثمانون | تِسْعونَ |
یادآوری: فراموش نکنیم که برای ساعت از عددهای ترتیبی بهره می بریم.
ثلث ساعه فراتر از درس دهم است و نیازی به یادگیری آن نیست.
درس سوم
بابهای ثلاثی مزید
ماضی | مضارع | امر | مصدر | حروف زائد |
اِسْتَفعَلَ | یَسْتَفعِلُ | اِسْتَفْعِلْ | اِسْتِفْعال | همزه – سین – تاء |
اِفتَعَلَ | یَفْتَعِلُ | اِفتَعِلْ | اِفْتِعال | همزه – تاء |
اِنفَعَلَ | یَنْفَعِلُ | اِنْفَعِلْ | اِنْفِعال | همزه – نون |
تَفَعَّلَ | یَتَفَعَّلُ | تَفَعَّلْ | تَفَعُّل | تاء – تکرار عین الفعل |
درس چهارم
ماضی | مضارع | امر | مصدر | حروف زائد |
تَفاعَلَ | یَتَفاعَلُ | تَفاعَلْ | تَفاعُل | تاء – الف |
فَعَّلَ | یُفَعِّلُ | فَعِّلْ | تَفْعِیل | تکرار عین الفعل |
فاعَلَ | یُفاعِلُ | فاعِلْ | مُفاعَله | الف |
اَفْعَلَ | یُفْعِلُ | اَفْعِلْ | اِفْعال | همزه |
درس پنجم
الجمله الإسمیه و الجمله الفعلیه
فعل: کلمه ای است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی در گذشته، حال یا آینده دلالت دارد.
جملۀ فعلیّه: به جمله ای گفته می شود که با فعل آغاز شود. جمله فعلیه دارای دو جزء فعل، فاعل و گاهی مفعول است.
فاعل: انجام دهندهٔ کار یا دارندهٔ حالت است. معمولا در پاسخ «چه کسی و چه چیزی» می آید.
مفعول: اسمی است که در زبان عربی معمولاً پس از فاعل می آید و کار بر آن انجام می شود. معمولا در پاسخ «چه کسی را و چه چیزی را» می آید. نشانه آن در فارسی «را» است.
جملۀ اسمیّه: به جمله ای گفته می شود که با اسم آغاز شود. جملۀ اسمیّه دارای دو جزء مبتدا و خبر است.
مبتدا: اسمی است که در ابتدای جمله می آید و دربارهٔ آن خبری گفته می شود.
خبر: بخش دوم جملهٔ اسمیّه است و دربارهٔ مبتدا خبری می دهد.
صفت: اسم پیش از خود را توصیف می کند؛ مانند: الباب الکبیر
مضاف الیه: هر گاه دو اسم کنار هم باشند و کلمه نخست به کلمه دوم اضاف شده باشد به کلمه دوم مضاف إلیه می گویند؛ مانند: باب البیت.
$ راه شناسایی صفت و مضافالیه
۱- صفت،«تر و ترین» میپذیرد؛ امّا مضافالیه نمیپذیرد. ۲- صفت و موصوف یک پدیدهاند؛ امّا مضاف و مضافالیه دو پدیده ۳- موصوف «ی» نکره میپذیرد؛ امّا مضاف نمیپذیرد. 4- اگر به ترکیب، صفت دیگری را بیفزاییم، در ترکیب اضافی، صفت مضافالیه را وصف میکند و در ترکیب وصفی موصوف را؛ مانند: در چوبی بزرگ ، در خانۀ بزرگ. 5- مضاف الیه همیشه اسم است، پس «نشانۀ جمع» میپذیرد؛ اما صفت نمیپذیرد. ۶- با افزودن «است» به ترکیب اضافی، جملۀ نامعنایی ساخته میشود. ۷- صفت نقش مسندی میپذیرد؛ امّا اسم نمیپذیرد.
درس ششم
اَلْفِعلُ الْمَجهولُ
فعل معلوم، فعلی است که فاعل آن شناخته و معلوم است؛ ولی در فعل مجهول، فاعل ناشناس است.
برای مجهول کردن فعل ماضی نخست عین الفعل (یک حرف مانده به آخر) را کسره می دهیم و پیش از آن هر حرفی را که متحرک است مضموم می کنیم؛ مانند: نَصَرَ ◄ نُصرَ/ إستخرَجَ ◄ إُستُخرجَ
برای مجهول کردن فعل مضارع نخست عین الفعل (یک حرف مانده به آخر) را فتحه می دهیم و سپس حرف «أتین» را مضموم می کنیم؛ مانند: ینصُرُ ◄ یُنصَرُ/ یَستخرجُ ◄ یُستخرَجُ
در زبان فارسی برای مجهول کردنِ فعل از مشتقّات مصدر «شدن» استفاده می شود؛ (بن ماضی + ـه + صرف فعل «شدن») مانند: زد◄ زده شد / می زند◄ زده می شود / دیده بود ◄ دیده شده بود / خواهد دید ◄ دیده خواهد شد.
درس هفتم
اَلْجارُّ وَ الْمَجرورُ
به حروف «مِنْ (از)، فی(در)، إلیَ(به، به سوی، تا)، عَلیَ(بر، رویِ)، بِ (به وسیلۀ، در)، لِـ (برای، از آنِ (مالِ)، داشتن)، عَنْ(از، دربارۀ)، کَـ (مانندِ)» در دستور زبان عربی «حروف جر» می گویند.
به حرف جر، جارّ و به اسم بعد از آن مجرور و به هر دو اینها «جار و مجرور» می گویند؛ مانند: منِ قرَیَه / [مِمّا = مِنْ + ما]
درس هشتم
اِسمُ الْفاعِلِ وَ اسْمُ الْمَفعولِ و اسْمُ الْمُبالَغَهِ
در دستور زبان فارسی به اسم فاعل، صفت فاعلی و به اسم مفعول، صفت مفعولی می گویند.
اسم فاعل به معنای «انجام دهنده یا دارندۀ حالت» و اسم مفعول به معنای «انجام شده» است.
اسم فاعل و اسم مفعول دو گروه اند: گروه اوّل بر وزن «فاعِل» و «مفعول» هستند که در سال گذشته با آنها آشنا شده بودید. [ثلاثی مجرد]
فعل هایی است که سوم شخص مفرد ماضی آنها بیشتر از سه حرف بود و اسم فاعل و مفعولشان با حرف «مُ » شروع می شود. یک حرف مانده به آخر در اسم فاعل کسره و در اسم مفعول فتحه دارد. [ثلاثی مزید]
(اسم فاعل : مُـ … ﹻ … ) ، ( اسم مفعول : مُـ … ﹷ … )
اسم مبالغه: بر بسیاری صفت یا کاری دلالت می کند و بر وزن «فعّال» و «فعّاله» می آید.
۱- مبالغه: علّامه (بسیار دانا) / فهّامه (بسیار فهمیده) / صبّار (بسیار بردبار) / غفّار (بسیار آمرزنده) / کذّاب (بسیار دروغ گو)
۲- ابزار: فتّاحه (در باز کن) / نظّاره (عینک) / سیّاره (خودرو).
۳- شغل: خبّاز (نانوا) / حدّاد (آهنگر) / رسّام (نقاش) / طیّار (خلبان).
یادآوری: «ه» در مبالغه نشانه مؤنث بودن نیست. / فراموش نکنیم که برخی از اسم فاعل ها و اسم مفعول ها جمع مکسر دارند؛ مانند: حاکم ◄ حکماء / محصول ◄ محاصیل.