از شعله / به خاطر روشنایی اش / سپاسگزاری کن، / امّا چراغدان را هم / که همیشه صبورانه در سایه میایستد، / از یاد مبر.
قلمرو زبانی: چراغدان: جاچراغی / قلمرو ادبی: شعله: استعاره یا نماد راهنما / روشنایی: دانش / از شعله … سپاسگزاری کن: جانبخشی / چراغدان: استعاره از افراد فروتن، خرسند و بردبار، افرادی که معمولا به چشم نمیآیند؛ زمینه ساز راهنمایی و دانش / در سایه ایستادن: کنایه از اینکه خودنمایی نمیکند / تضاد: روشنایی؛ سایه
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
گریه کنی اگر / که آفتاب را ندیدهای / ستارهها را هم / نمیبینی.
قلمرو زبانی: چراغدان: آشکار کردن / قلمرو ادبی: آفتاب: استعاره از چیزهای باارزش ودست نایافتنی؛ مجاز از خورشید / ستاره: استعاره از چیزهای کم ارزش و کوچک و دست یافتنی
پیام: غنیمت شمردن فرصت، کاچی به از هیچی
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
ماهی در آب خاموش است و / چارپا روی خاک هیاهو میکند و / پرنده در آسمان آواز میخواند. / آدمی، / امّا / خاموشی دریا و / هیاهوی خاک و / موسیقی آسمان را در خود دارد.
قلمرو زبانی: خاموشی: سکوت / چارپا: جانوران چهارپا / قلمرو ادبی: ماهی … خاموش است؛ چارپا … هیاهو میکند؛ خاموشی دریا؛ هیاهوی خاک: جانبخشی / تضاد: خاموشی؛ هیاهو
پیام: برتری آدمی
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
هنگامی که / در فروتنی، / بزرگ باشیم، / بیش از همه به آن بزرگ نزدیک شده ایم.
قلمرو زبانی: فروتنی: تواضع / آن بزرگ: منظور خداوند است / قلمرو ادبی: واژهآرایی: بزرگ
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
ممکن / از ناممکن میپرسد: / خانه ات کجاست؟» / پاسخ میآید: / «در رؤیای یک ناتوان. «
قلمرو زبانی: ممکن: شدنی / ناممکن: ناشدنی / قلمرو ادبی: تضاد: ممکن؛ ناممکن / جانبخشی
پیام: دوری از ناامیدی
ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- با توجه به رابطه معنایی«تضمن»، جاهای خالی را پرکنید.
■ دریا و آب ■ فصل و زمستان
۲- نوع«واو»(عطف ، ربط) در بند سوم درس مشخص کنید.
ماهی در آب خاموش است و / چارپا روی خاک هیاهو میکند و / پرنده در آسمان آواز میخواند / آدمی، / اما / خاموشی دریا و / هیاهوی خاک و / موسیقی آسمان را در خود دارد.
■ «واو» پیوند:
ماهی در آب خاموش است و چارپا روی خاک هیاهو میکند و پرنده در آسمان آواز میخواند.
■ «واو» عطف :
آدمی اما خاموشی دریا و هیاهوی خاک و موسیقی آسمان را درخود دارد.
۳– جملههای زیر را بخوانید:
الف) طبیعت، زیبا است.
ب) طبیعت، زیبا آفریده شده است.
مشاهده میکنید که جمله «الف» پس از حذف واژه «زیبا» بی معنا میشود؛ چون «زیبا» مسند جمله و از اجزای اصلی آن است؛ ولی جمله «ب» همچنان کامل است؛ چون «زیبا» در این جمله قید است و حذف آن نقصی ایجاد نمیکند.
■ اکنون، هر یک از واژههای زیر را در دو جمله به گونهای به کار ببرید که در جمله واژههای زیر را در دو جمله به گونهای به کار ببرید که در جمله نخست«مسند» و در جمله دیگر«قید» باشد.
■ خندان: علی با دیدن مادرش خندان شد. (مسند)/ او همیشه خندان است. (مسند)/ او خندان به مدرسه رفت. (قید)
■ چگونه: حال مادرت چگونه است؟ (مسند)/ امتحان چگونه بود؟ (مسند) / چگونه آمدی؟ (قید) / چگونه از دنیا رفت؟ (قید)
قلمرو ادبی :
۱– دو نمونه آرایه«تشخیص» در متن درس مشخص کنید.
■ ممکن از ناممکن میپرسد خانه ات کجاست؟ پاسخ میآید: «در رؤیای یک ناتوان»
■ ممکن و ناممکن: هر دو آرایه تشخیص دارند.
۲- در متن درس«آفتاب» و «ستاره» در کدام مفاهیم استعاری به کار رفته اند؟
■ آفتاب: استعاره از چیزهای باارزش و دست نایافتنی یا حقیقت کل.
■ ستاره: استعاره از چیزهای کم ارزش و کوچک و دست یافتنی یا حقیقتهای جزء.
قلمرو فکری :
۱- در بند نخست این سروده منظور شاعر از«چراغدان» چه کسانی است؟
افراد فروتن، خرسند و بردبار، افرادی که معمولا به چشم نمیآیند.
۲– در بند سوم بر چه موضوعی تأکید شده است؟
بر این که انسان جانداری برتر از دیگر جانداران است و دارای دو بعد جسمانی و روحانی؛ و اینکه آفرینش در انسان فروفشرده شده است.
۳- درباره ارتباط معنایی عبارت زیر با متن درس توضیح دهید؟
از آسمان تاج بارد؛ اما بر سر آن کس که سر فرود آرد. «خواجه عبدالله انصاری» / تاج: مجاز از جاه / سرفروآوردن: کنایه از فروتنی ورزیدن
در هر دو عبارت به این موضوع اشاره شده است که فروتنی مایه کمال و بزرگی انسان است..
۴- با توجّه به بند پایانی، ویژگی مهمّ انسان توانمند چیست؟
انسان راستین در کمال ناتوانی، امیدش را از دست نمیدهد و از کوشش بازنمیماند؛ زیرا در ناتوانی باید به دنبال توانایی باشد.
گنج حکمت: تجسّم عشق
آنگاه برزیگری گفت: با ما از «کار» سخن بگو، / و او در پاسخ گفت: / من به شما میگویم که زندگی به راستی تاریکی است؛ مگر آنکه شوقی باشد،
قلمرو زبانی: تجسّم: پیکر بخشی / برزگر: کشاورز / شوق: شور / قلمرو ادبی: زندگی به راستی تاریکی است: تشبیه
و شوق همیشه کور است؛ مگر آنکه دانشی باشد، / و دانش همیشه بیهوده است؛ مگر آنکه کاری باشد، / و کار همیشه تهی ست؛ مگر آنکه مِهری باشد.
قلمرو زبانی: تهی: خالی / بیهوده: بی نتیجه / مهر: عشق / قلمرو ادبی: شوق همیشه کور است: جانبخشی
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق درآمیزید، و پیوسته بار وظیفهای را بی رغبت به دوش کشید، / زنهار، دست از کار بشویید؛/ زیرا آن که با بی میلی، خمیری در تنور نهد، نانِ تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند. / کار، تجسّم عشق است!
قلمرو زبانی: را در «شما را»: به معنای دارندگی (اگر شما توان ندارید)/ درآمیختن: در هم کردن (بن ماضی: آمیخت؛ بن مضارع: آمیز)/ زنهار: آگاه باشید / نهادن: قرار دادن؛ گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه)/ واستاندن: گرفتن (بن ماضی: واستاند؛ بن مضارع: واستان)/ تجسّم: پیکر بخشی / قلمرو ادبی:بار وظیفه: اضافه تشبیهی / به دوش کشید: کنایه / دست از کار شستن: کنایه از رها کردن / انسان را تنها نیمه سیر کند: کنایه از اینکه بسنده نیست.
پیامبر و دیوانه، جبران خلیل جبران