حسن تعلیل
در لغت به معنای دلیل و برهان نیکو آوردن است و در اصطلاح ادبی آن است که دلیلی هنری(شاعرانه) و غیرواقعی برای امری بیاورند؛ به گونه ای که بتواند مخاطب را اقناع کند و خیال انگیز باشد. همیشه در حسن تعلیل «چرا» و « زیرا» را می توان در نظر گرفت.
به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری؟ / جواب داد که آزادگان تهی دست اند
سعدی دلیلی هنری و لطیف برای میوه ندادن سرو بیان کرده است. این دلیل غیرواقعی و ادعایی است و زیبایی آفرینی بیت از همین علت سازی خیالی است.
◙ چرا ای سرو میوه نمی آوری؛ زیرا من آزاده ام و آزادگان هیچ چیزی ندارند.
تویی بهانه آن ابرها که می گریند / بیا که صاف شود این هوای بارانی )قیصر امین پور)
◙ چرا ابرها می گریند؟ به خاطر تو.
نرگس همی رکوع کند در میان باغ / زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی (منوچهری)
◙ چرا گل نرگس خم شده است؟ زیرا فاخته دارد بانگ نماز سر می دهد.
باران همه بر جای عرق می چکد از ابر / پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد (سنایی)
◙ چرا از ابر باران می بارد؟ زیرا از روی زیبای تو شرمنده است.
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار، / گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد (حافظ)
◙ چرا ابر می گرید؟ زیرا از بدعهدی روزگار گله مند است.
از آن مرد دانا دهان دوخته است، / که بیند که شمع از زبان سوخته است (سعدی)
◙ چرا مرد دانا خاموش است؟ زیرا می بیند که شمع به خاطر زبانش نابود می شود.
هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینه صبح / از عمر شبی گذشت و تو بی خبری (خیام)
◙ چرا خروس در سپیده دم می خواند؟ زیرا می خواهد به تو بگوید که غافل و نادانی .
حس آمیزی
آمیختن دو یا چند حس در کلام، چنا نکه ذهن را به کنجکاوی وادارد و با ایجاد موسیقی معنوی، بر تأثیر و زیبایی سخن بیفزاید.
حواس: شنوایی، بویایی، بساوایی(لامسه)، چشایی، بینایی
سپهبد پرستنده را گفت گرم / سخن های شیرین به آوای نرم
◙ شاعر در این بیت در سه حس آمیزی زیبا به ترتیب: حس بساوایی (لامسه) و شنوایی در عبارت «گفت گرم» و بساوایی و شنوایی را در «سخن های شیرین» و چشایی و شنوایی را در عبارت «آوای نرم » با هم آورده است که این تعامل حواس با یکدیگر موجب زیبایی آفرینی عبارت شده است.
◄ نمونه های دیگر
بر لب کوه جنون خنده شیرین بهار / نقش زخمی است که از تیشه فرهاد شکفت (نصرالله مردانی)
با من بیا به خیابان / تا بشنوی بوی زمستانی که در باغ رخنه کرده (سلمان هراتی)
آسمان فریبی آبی رنگ شد . (دکتر شریعتی)
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوّار بماند (حافظ)
افسوس موها، نگاه ها به عبث / عطر لغات شاعر را تاریک می کنند . (شاملو)
رود می نالد / جغد می خواند / غم بیاویخته با رنگ غروب / می تراود ز لبم قصه سرد / دلم افسرده در این تنگ غروب (سهراب سپهری)


اسلوب معادله
۱- یک مصراع مصداق و مثالی برای مصراع دیگر است.
۲- دو مصراع از نظر نحوی از هم جدا هستند و معمولا هیچ حرف پیوندی میان دو مصراع نیست.
۳- می توان جای مصراع ها را عوض کرد یا میان آن ها علامت مساوی( = ) نهاد.
۴- پیوستگی میان دو مصراع بر پایه همانندی است.
۵- می توان پس از مصراع نخست «همان طور که» نهاد.
۶- این آرایه بیشتر در اشعار سبک هندی دیده می شود.
نمونه
بی کمالی های انسان ازسخن پیدا شود( گزارش) / پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود (تصویرسازی)
ریشه نخل کهنسال از جوان افزون تر است (تصویرسازی) / بیش تر دلبستگی باشد به دنیا پیر را (گزارش)
من از بی قدری خار سر دیوار دانستم(تصویرسازی) / که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینیها (گزارش)
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را (گزارش) / دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را (تصویرسازی)
سعدی از سرزنش غیر نترسد هیهات (گزارش) / غرفه در نیل چه اندیشه کند باران را (تصویرسازی)
دود اگر بالا نشیند، کسر شأن شعله نیست / جای چشم ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است صائب
آدمی پیر چو شد، حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد صائب
چشم عاشق نتوان بست که معشوق نبیند / پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
گریه دائم سیاهی را نبرد از بخت من / زاغ را بسیاری باران نسازد پر سپید جامی
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را زیب النسا
پای خوابیده به فریاد نگردد بیدار / بند با عاشق بیدل چه تواند کردن بیدل دهلوی