حسن تعلیل
در لغت به معنای دلیل و برهان نیکو آوردن است و در اصطلاح ادبی آن است که دلیلی هنری(شاعرانه) و غیرواقعی برای امری بیاورند؛ به گونهای که بتواند مخاطب را اقناع کند و خیال انگیز باشد.
● حسن تعلیل در لغت و اصطلاح به چه معنایی است؟ – در لغت به معنای دلیل و برهان نیکو آوردن است و در اصطلاح ادبی آن است که دلیلی هنری(شاعرانه) و غیرواقعی برای امری بیاورند؛ به گونهای که بتواند مخاطب را اقناع کند و خیال انگیز باشد.
به بیت زیر توجه کنید:
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری؟ / جواب داد که آزادگان تهی دست اند «نهایی دی ۱۴۰۰»
گوشزد: همیشه در حسن تعلیل «چرا» و « زیرا» را میتوان در نظر گرفت.
بازگردانی: کسی به سرو گفت: چرا میوه نمیآوری؛ سرو گفت: زیرا من آزادهام و آزادگان هیچ چیزی ندارند.
سعدی دلیلی هنری و لطیف برای میوه ندادن سرو بیان کرده است. این دلیل غیرواقعی و ادعایی است و زیبایی آفرینی بیت از همین علت سازی خیالی است.
تویی بهانه آن ابرها که میگریند / بیا که صاف شود این هوای بارانی )قیصر امین پور) «نهایی خرداد ۹۸»
بازگردانی: چرا ابرها میگریند؟ زیرا بهانه تو را در سر دارند؛ تو بیا تا هوای بارانی صاف شود.
در این بیت شاعر دلیل بارش ابر را فراق امام زمان بیا کرده است. این دلیل بر زیبایی کلام افزوده است.
نرگس همی رکوع کند در میان باغ / زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی (منوچهری) «نهایی خرداد ۱۴۰۰»
بازگردانی: چرا گل نرگس در میان باغ خم شد؟ زیرا فاخته (قمری) بانگ نماز سر داد.
باران همه بر جای عرق میچکد از ابر / پیداست که از دست کریم تو حیا کرد (قاآنی شیرازی) «نهایی شهریور ۱۴۰۰»
بازگردانی: چرا از ابر به جای باران عرق میبارد؟ زیرا از دست بخشنده تو شرم دارد.
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار، / گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد (حافظ) «نهایی شهریور ۹۹ بزرگسال»
بازگردانی: چرا ابر بر گل سمن (یاسمن) و سنبل و نسرین میگرید؟ زیرا آیین بدعهدی روزگار را دیده است.
از آن مرد دانا دهان دوخته است، / که بیند که شمع از زبان سوخته است (سعدی) «نهایی خرداد ۹۸»
بازگردانی: چرا مرد دانا خاموش و دهان دوخته است؟ زیرا میبیند که شمع به خاطر زبانش (فتیله) نابود شده است.
هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همیکند نوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینه صبح / از عمر شبی گذشت و تو بی خبری (خیام) «نهایی دی۹۷ خارج»
بازگردانی: چرا خروس بامدادی هنگام سپیده دم میخواند؟ زیرا میخواهد به تو بگوید شبی از عمرت گذشت و تو هنوز غافل و نادانی.
برای آشنایی با پرسشهای پاسخ گزین در زمینه آرایه حسن تعلیل اینجا را کلیک کنید.
حس آمیزی
آمیختن دو یا چند حس در کلام، چنانکه ذهن را به کنجکاوی وادارد و با ایجاد موسیقی معنوی، بر تأثیر و زیبایی سخن بیفزاید. حسآمیزی گاه آمیختگی حواس با امور ذهنی و انتزاعی است.
حواس پنجگانه: شنوایی، بویایی، بساوایی(لامسه)، چشایی، بینایی
سپهبد پرستنده را گفت گرم / سخنهای شیرین به آوای نرم «نهایی دی ۹۹»
◙ شاعر در این بیت در سه حسآمیزی زیبا به ترتیب: حس شنوایی و بساوایی (لامسه) را در ترکیب «گفت گرم» و شنوایی و چشایی را در ترکیب «سخنهای شیرین» و شنوایی و لامسه را در ترکیب «آوای نرم» با هم آورده است که این تعامل حواس با یکدیگر موجب زیبایی آفرینی عبارت شده است.
یا در بیت:
بر لب کوه جنون خنده شیرین بهار / نقش زخمی است که از تیشه فرهاد شکفت (نصرالله مردانی) «نهایی دی ۹۸» «نهایی دی ۹۹»
در ترکیب «خنده شیرین» دو حس شنوایی و چشایی در هم آمیخته اند.
مثالهای دیگر:
با من بیا به خیابان / تا بشنوی بوی زمستانی که در باغ رخنه کرده (سلمان هراتی) «نهایی دی۹۷ خارج» «نهایی خرداد ۱۴۰۰»
آسمان فریبی آبی رنگ شد. (دکتر شریعتی) «نهایی دی ۹۸»
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوّار بماند (حافظ) «نهایی شهریور ۱۴۰۰»
افسوس موها، نگاهها به عبث / عطر لغات شاعر را تاریک میکنند. (شاملو)
رود مینالد / جغد میخواند / غم بیاویخته با رنگ غروب / میتراود ز لبم قصه سرد / دلم افسرده در این تنگ غروب (سهراب سپهری) «نهایی دی ۱۴۰۰»
برای آشنایی با پرسشهای پاسخ گزین در زمینه آرایه حس آمیزی اینجا را کلیک کنید.
اسلوب معادله
بیان مطلبی در دو عبارت مستقل، به نحوی که یکی از طرفین معادلی برای تأیید عبارت دیگر است؛ زیبایی آفرینی اسلوب معادله بر پایه شباهت میباشد. به عبارتی، معمولاً مفهومی ذهنی در یک مصراع یا بیت و مفهومی محسوس در مصراع یا بیتی دیگر برای تأیید آن میآید.
برای مثال:
دل چو شد غافل ز حق، فرمان پذیر تن بود / میبرد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را (صائب) «نهایی شهریور ۹۸» «نهایی خرداد ۱۴۰۰»
شاعر در مصراع اوّل میگوید: دل وقتی از حق غافل شود، تابع نفس خواهد شد و در تأیید این مضمون در مصراع دیگر میگوید: سوار اگر خواب آلود باشد، اسب او را به هر سمت بخواهد، میبرد. این شیوه برابر نهادن مفاهیم و محسوس شدن امری معقول برای خواننده، موجب زیبایی آفرینی میشود.
مثال دیگر:
قطع زنجیر ز مجنون تو نتوان کردن / موج جزو بدن آب روان میباشد (بیدل دهلوی)
بیدل در مصراع دوم جدایی ناپذیری موج از آب را معادل و تأییدی برای مفهوم جدایی ناپذیری زنجیر از عاشق مجنون بیان کرده است.
چند مثال دیگر:
سعدی از سرزنش خلق نترسد، هیهات / غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را (سعدی) / هیهات: دور است «نهایی دی ۱۴۰۰»
بازگردانی: سعدی از سرزنش مردم نمیترسید. ترس از او دور است؛ همانطور که غرق شده در رودخانه نیل از باران نمیهراسد.
دود اگر بالا نشیند، کسر شأن شعله نیست / جای چشم ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است (صائب)
بازگردانی: اگر دود (انسان فرومایه) بالاتر از زبانه آتش (انسان بلندپایه) است، ارزش زبانه (انسان بلندپایه) را نمیکاهد؛ همانطور که ابرو بالاتر بالاتر از چشم است؛ ولی جای چشم را نمیگیرد.
آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد / خواب در وقت سحرگاه گران میگردد (صائب)
بازگردانی: بشر هرچه پیرتر میشود آزمندتر میگردد؛ همانطور که وقت سحرگاه خواب ما سنگین میگردد.
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند / پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید (سعدی) «نهایی دی۹۷ خارج» «نهایی دی ۱۴۰۰»
بازگردانی: نمیتوان چشم دلشده را بدوزیم تا دلبرش را نبیند؛ همانطور که پای بلبل را نمیتوانیم بست که برای گل شعر نگوید.
گریه دائم سیاهی را نبُرد از بخت من / زاغ را بسیاری باران نسازد پر سپید (جامی)
بازگردانی: گریه پیاپی بخت و سرنوشت من را سپید نمیکند؛ همانطور که باران بسیار پر زاغ را سپید نمیکند.
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا میکشد اوّل چراغ خانه را (زیب النساء) / فرزانه: خردمند؛ کشتن: خاموش کردن «نهایی شهریور ۹۹ بزرگسال»
بازگردانی: عشق چون بیاید نخست هوش انسان دانا را از میان میبرد؛ همانطور که دزد دانا نخست چراغ خانه را خاموش میکند و سپس چیزی را میرباید.
در گران جان نکند پند و نصیحت تأثیر / پای خوابیده به فریاد نگردد بیدار (صائب) / گرانجان: خودبین و لجباز
بازگردانی: پند و اندرز به انسان لجباز تأثیر نمیکند؛ همانطور که پای خواب رفته را با فریاد نمیتوان بیدار کرد.
برای آشنایی با پرسشهای پاسخ گزین در زمینه آرایه اسلوب معادله اینجا را کلیک کنید.