آموزه دوم: پایه های آوایی

به شکل زیر نگاه کنید و نظمی را که در صدای حرکت قطار و پی هم آمدنِ واگن ها

وجود دارد، به یاد بیاورید.

       هنگامی که صدای پیوسته و یکنواخت حرکت قطار در ذهن مرور می شود، نظمی را در رفتار و صدای آن، درک می کنیم. با کمی درنگ و تأمّل در پدیده ها و عناصر طبیعی، گونه ای نظم و سامان در رفتار آنها درک می شود؛ مثلاً پیِ هم آمدن شب و روز، گردش فصل ها، حرکت آهنگین عقربه های ساعت، حرکت پای دوچرخه سوار و بازگشت متوالی آن به نقطه نخست، موزون و موسیقایی است و نوعی تداوم و تکرار منظّم را به چشم و گوش شنونده، می رسانند که معمولاً، گوشنواز و دلنشین اند.

کلام منظوم یا شعر هم که آهنگین و موسیقایی است، پایه ها و پاره های آوایی موزون دارد؛ هماهنگی این پایه ها در شعر، به گونه ای است که انسان، با شنیدن یا خواندن آنها احساس لذّت می کند. به هنگام رویارویی با شعر، باید بکوشیم خود را در فضای آهنگین آن قرار دهیم. در خواندن نیز با همان نظم موسیقایی، خوانش آن را پیش ببریم.

بیت های زیر را می خوانیم:

ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم می رود / وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می رود

محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان / کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود (سعدی)

قلمرو زبانی: ساربان: شتردار / دلستان: دلبر / مهجور: دور / رنجور: بیمار / محمل: کجاوه / بدار: نگه دار / ساروان: شتربان / تندی کردن: پرخاش کردن / کاروان: گروه مسافران / روان: در حال حرکت / روان: جان / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن / بیت دوم: قافیه درونی / تشبیه: گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می‌رود؛ گویی روانم می‌رود / کاروان: مجاز از کاروانیان / سرو روان: استعاره از یار / کنایه: نیشی در استخوانم می‌رود؛ روانم می‌رود

بازگردانی: ای شتردار، آهسته شترها را بران؛ زیرا دلبرم دارد می‌رود و دل من را نیز با خودش می‌برد.

من دور از او مانده ام؛ به همین خاطر بیچاره و بیمار شده ام. مانند این است که به خاطر دوری او به استخوانم نیش می‌زنند.

ای شتردار، کجاوه را نگه دار. با مردم کاروان پرخاش مکن که تندتر راه بروند؛ زیرا با رفتن دلبرم من می‌میرم.

خط عروضی: ای سارِبان، آهِستِ ران، کارامِ جانَم می‌رَوَد / وان دِل کِ با خُد داشتَم، با دِلستانَم می‌رَوَد

اکنون همین شعر را بازخوانی می کنیم و به آهنگی که از خوانش آن احساس می شود، گوش می سپاریم:

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد

همان گونه که دیده و شنیده می شود، با خوانش درست شعر، به درنگ منظم و یکنواختی که بعد از هر دسته از هجاها وجود دارد، پی می بریم. پایه ها، به گونه‌ای منظم کنار هم چیده شده اند؛ آنها مانند آجرهایی هستند که در ساخت بنای شعر، به کار می روند. وزن شعر درحقیقت حاصل چینش منظم این پایه های آوایی یا ارکان عروضی است.

● وزن شعر حاصل چیست؟ – حاصل چینش منظم پایه‌های آوایی یا ارکان عروضی است.

اکنون به نمونه های زیر و چگونگی شکل گیری پایه های آوایی و نظم آنها، توجّه کنید:

۱- هر که چیزی دوست دارد، جان و دل بر وی گمارد / هر که محرابش تو باشی، سر ز خلوت بر نیارد (سعدی)

هَر کِ چی زیدو ست دا رَدجا نُ دِل بَروِی گُ ما رَد
هَر کِ  مِح  رابَش تُ با شیسَر زِ خَل وَتبَر نَ  یا  رَد

بازگردانی: هر کس چیزی را دوست داشته باشد جان و دلش را صرف آن کار می‌کند. هر کس عاشق تو باشد هیچ گاه دست از خلوت با تو برنخواهد داشت.

۲- ز کوی یار می آید، نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل بر افروزی (حافظ)

ز  کو یِ  یار می  آ  یَدنَ سی  مِ  بادِ  نُوْ  رو   زی
اَ  زین  با  دَرمَ  دَد  خا  هیچِ  را  غِ  دِلبَ  رَف  رو  زی

بازگردانی: نسیم باد نوروزی از کوچه یار می‌آید. اگر از این باد کمک بخواهی می‌توانی چراغ دلت را روشن کنی.

۳- خدایا تو دانی که بر ما چه آمد / خدایا تو دانی که ما را چه می شد؟ (مولوی)

خُ  دا  یاتُ  دا  نیکِ  بَر  ماچِ   آ  مد
خُ  دا  یاتُ  دا  نیکِ  بر  ماچِ می  شد

بازگردانی: ای خدا، تو می‌دانی که چه بلایی بر سر ما فروفرستاده شده است. ای خدا، تو می‌دانی که چه اتفاقی برای ما افتاد.

۴- یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا / یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا (مولوی)

یا  ر مَ  راغا  ر مَ  راعِش قِ جِ گرخا  ر  مَ  را
یا  ر تُ ییغا ر تُ  ییخا  جِ نِ گَهدا  ر  مَ را

بازگردانی: یار برای من است خانه برای من است. عشق جگرخراش برای من است. تو همه چیز منی. سرورم من را نگهدار.

با خوانش درست ابیات و جداسازی پایه‌ها (ارکان)، درمی یابیم که بعد از هر پایه، درنگی وجود دارد. درنگ های پایان هر پایه یا رکن مرز پایه های آوایی را به ما نشان می دهند . پیِ هم قرارگرفتن پایه های آوایی و درنگ هایی که در پایان هر پایه می آید، موسیقی و آهنگی را در خوانش بیت‌ها پدید می آورد.

چگونگی تفکیک پایه‌ها و خوانش بیت ها، نظم دیداری و شنیداری را به ما نشان می دهند؛ این نظم سبب درک پایه های آوایی و لذّت بردن از موسیقی متن می شود.

هجا
پیمایش به بالا