تَعلُّمُ کُلِّ لُغَهٍ فُتحِهٌ إلی عالَم جَدیدٍ.
یادگیری هر زبانی، دریچهای به سوی جهانی نوین است.
الدرس السادس: آنه ماری شیمل
تُعدّ الدکتوره (انه ماری شیمل ) من أشهر المُستشرقین وُلدت فی (المانیا)
دکتر آنه ماری شیمل از نامدارترین خاورشناسان به شمار می رود. وی در آلمان زاده شد؛
وَ کانَتْ مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَهً إلَی کُلِّ ما یَرْتَبِطُ بِالشَّرقِ وَ مُعجَبَهً بِإیران.
و از هنگام کودکی اش علاقهمند به هر چیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفته ایران بود .
کانَ عُمرُها خَمسَهَ عَشَر عاماً حینَ بَدَأَتْ بِدِراسَهِ اللُّغَهِ الْعَرَبیهِ.
هنگامی که آموختن زبان عربی را آغازید، پانزده ساله بود.
حَصَلَتْ عَلَی شَهادَهِ الدُّکتوراه فی الْفَلْسَفَهِ وَ الدِّراساتِ الْإسلامیهِ وَ هی فی التّاسِعَهَ عَشْرهَ مِن عُمرِها؛
نوزده ساله بود که مدرک دکترای فلسفه و مطالعات اسلامی را به دست آورد.
تَعَلَّمَتِ اللُّغَهَ التُّرکیهَ وَ دَرَّسَتْ فی جامِعَهِ أَنقَرَه.
زبان ترکی را آموخت و در دانشگاه آنکارا آموزگاری کرد.
کانَتْ شیمِل تَدعو الْعالَمَ الْغَربی الْمَسیحی لِفَهمِ حَقائِقِ الدّینِ الْإسلامی وَ الإطِّلاعِ عَلَیهِ.
شیمل جهان مسیحی غرب را به فهم حقایق دین اسلام و آگاهی از آن فرامی خواند.
وَ هٰذَا الْعَمَلُ رَفَعَ شَأنَها فی جامِعاتِ الدُّوَلِ الْإسلامیهِ،
و این کار جایگاه و ارزش او را در دانشگاههای کشورهای اسلامی فرا برد.
فَحَصَلَتْ عَلَی دُکتوراه فَخریهٍ مِنْ جامعاتِ السِّندِ وَ إسلام آباد وَ بیشاوَر وَ قونیه وَ طهران.
او دکترای افتخاری را از دانشگاههای سند، اسلام آباد، پیشاور، قونیه و تهران به دست آورد .
إنَّها تَعَلَّمَتْ لُغاتٍ کَثیرَهً مِنهَا الْفارسیهُ وَ الْعَرَبیهُ وَ التُّرکیهُ وَ الْإنجِلیزیهُ وَ الْفَرَنسیهُ وَ الْأردیهُ؛
وی زبانهای بسیار از جمله: فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی و اردو را فرا گرفت؛
وَ کانَتْ تُلْقی مُحاضَراتٍ بِاللُّغَهِ الْفارِسیهِ. فَهیَ کانَتْ مِثالاً لِهذِهِ الْعِبارَهِ:
و به زبان فارسی سخنرانیهایی میکرد؛ پس او مصداقی برای این عبارت بود:
اَلْإنسانُ بِکُلِّ لِسانٍ إنسانٌ.
آدمی به هر زبانی انسان است.
أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ وَ مَقالَهٍ مِنها کِتابٌ حَولَ شَخصیهِ جَلالِ الدّینِ الرّومی.
شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله نگاشت؛ از آن جمله، کتابی است پیرامون شخصیت جلال الدین رومی.
هی کانَتْ تُحِبُّ الْعَیشَ فی الشَّرقِ، لِذٰلِکَ دَرَّسَتْ مُدَّهً طَویلَهً فی الْهِندِ وَ باکِستان،
او زندگانی در مشرق را دوست داشت، ازین رو مدتی دراز در هند و پاکستان آموزگاری کرد،
وَ دَرَّسَتْ کَذٰلِکَ ما یقارِبُ خَمسَهً وَ عِشْرینَ عاماً فی جامِعهِ هارفارد.
و همچنین نزدیک به بیست و پنج سال در دانشگاه «هاروارد» آموزش داد.
قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینی وَ الثَّقافی.
شیمل قبل از درگذشتش به همکارانش سفارش کرد که برای گفت و گوی دینی و فرهنگی گروهی را تشکیل دهند.
یَکونُ هَدَفُهُ الْأعلَی مَدَّ جُسورِ الصَّداقَهِ وَ التَّفاهُمِ بَینَ أُوروبّا وَ الْعالَمِ الْإسلامی و ألِإتِّحادَ بَینَ الْحَضاراتِ.
که هدف برتر و والای آن «گسترش پلهای دوستی و همفهمی میان اروپا و جهان اسلامی» و «همبستگی میان تمدنها» بود.
أَشارَتْ شیمِل فی إحْدَی مُقابَلاتِها إلَی الْأدعیهِ الْإسلامیهِ وَ قالَتْ:
شیمل در یکی از گفت و شنودهای خود به دعاهای اسلامی اشاره کرد و گفت:
أَنا أَقرَأُ الْأدعیهَ وَ الْأحادیثَ الْإسلامیهَ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیهِ وَ لا أُراجِعُ تَرجَمَتَها.
«من دعاها و حدیثهای اسلامی را به زبان عربی میخوانم و به ترجمه آنها مراجعه نمی کنم.»
هی أَوصَتْ أَنْ یکْتَبَ هٰذَا الْحَدیثُ عَلَی قَبرِها:
وی سفارش کرد که این حدیث بر گورش نگاشته شود.
اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا.
«مردم خواب اند چون بمیرند بیدار میشوند».
۱- دِراسات: مطالعات
أَجِبْ عَنِ الْأَسئِلَهِ التّالیهِ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ. (با توجه به متن درس به پرسشهای زیر پاسخ بده.)
۱- بأیّ لُغه کانَت شیمل تَقرأُ الأدعیه الْإسلامیهَ؟ – هی کانَت تقرَأُ الْأدعیهَ وَ الْأحادیثَ الْإسلامیهَ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیهِ وَ لا تراجِعُ تَرجَمَتَها.
(شیمل دعاهای اسلامی را به چه زبانی میخواند؟ – او دعاها و احادیث اسلامی را به زبان عربی میخواند و به ترجمه آنها مراجعه نمی کرد.)
۲- أیّ حدیثٍ کُتبَ علی قبرِ شیمل؟ – اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا.
(بر روی گور شیمل چه حدیثی نوشته شده است؟ – مردم خواب اند چون بمیرند بیدار میشوند.)
۳- کم کتاباً و مقالهً ألّفَت شیمل؟ – أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ وَ مَقالَهٍ.
(شیمل چند کتاب و مقاله نگاشت؟ – شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله نگاشت.)
۴- بِماذا أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها؟ – قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینی وَ الثَّقافی.
(شیمل به همکارانش چه وصیتی کرد؟ – شیمل قبل از درگذشتش به همکارانش سفارش کرد که گروهی را برای گفت و گوی دینی و فرهنگی تشکیل دهند.)
۵- أین ولدت شیمل؟ – وُلدت فی المانیا. (شیمل در کجا زاده شد؟ – در آلمان زاده شد.)
اعلموا(بدانید)
ترجمه الفعل المضارِع (۲)
■ حروف «لم، لـ، لا» بر سر فعلهای مضارع میآیند و معنای آن را تغییر میدهند.
■ حرف «لم» فعل مضارع را به «ماضی سادۀ منفی» یا «ماضی نقلی منفی» تبدیل میکند؛ مثال:
یَسمعُ: میشنود ← لم یَسمَعْ: نشنید، نشنیده است
تَذهبونَ: میروید ← لم تَذهبوا: نرفتید، نرفتهاید
تَکتُبنَ: مینویسید ← لم تَکتُبنَ: ننوشتید، ننوشتهاید
■ حرف «لـ امر» بر سر فعل مضارع به معنای «باید» میآید و چنین فعلی معادل «مضارع التزامی» در فارسی است؛ مثال:
نَرجَعُ: برمی گردیم ← لنَرجَعْ: باید برگردیم
یعلمونَ: میدانند ← لیَعلموا: باید بدانند
■ در کتاب عربی پایۀ نهم با حرف (لای نهی) بر سر فعل مضارع (دوم شخص) آشنا شدید؛ مثال:
تَیأسُ: ناامید میشوی ← لا تَیأسْ: ناامید نشو
تُرسِلونَ: میفرستید ← لا تُرسلوا: نفرستید
همین حرف «لای نهی» اگر بر سر سایر ساختهای فعل مضارع بیاید، به معنای «نباید» و معادل «مضارع التزامی» در فارسی است؛ مثال:
یُسافرونَ: سفر میکنند ← لا یُسافِروا: نباید سفر کنند
■ حروف «لم ، لـ، لا» در انتهای فعل مضارع تغییراتی ایجاد میکنند. (به جز در ساختهایی مانند یَفعلنَ و تَفعلنَ)
اختبِر نفسَک: تَرجِم الآیَتینِ و الحَدیث حَسَب قَواعِد الدّرس. (خودت را بیازما: دو آیه و حدیث را با توجه به قواعد ترجمه کن.)
۱- ﴿ لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا﴾ التوبه : ۴۰
(اندوهگین نباش؛ همانا خداوند با ماست.)
۲-﴿ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾
(خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه ایشان خودشان را تغییر دهند.)
۳-… لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ أن تُظلَم و أَحْسِن کما تُحبُّ أن یُحسَنَ إلیک.
(ستم مکن؛ همانگونه که دوست نداری به تو ستم شود و خوبی کن همانگونه که دوست داری به تو خوبی شود.)
چند نکته
■ نکتۀ (۱): فعل نهی همان فعل مضارع است.
■ نکتۀ (۲): ترجمۀ فعلی مانند (لِیعلموا) فقط در جمله و در متن امکان پذیر است؛ مثال:
تَکَلَّمْتُ مَعَ أَصْدِقائی لِیَعْلَموا کَیفَ یُمْکِنُ لَهُم أَنْ ینْجَحوا فی بَرامِجِهِم.
با دوستانم سخن گفتم تا بدانند چگونه برایشان امکان دارد که در برنامههایشان موفق شوند.
قالَ الْمُدیرُ: إنَّ الإِمْتِحاناتِ تُساعِدُ الطُّلّابَ لِتَعَلُّمِ دُروسِهِم فَلْیَعْلَموا ذلِکَ وَ عَلَیهِم أَنْ لایَخافوا مِنْها.
مدیر گفت: آزمونها دانشآموزان را برای یادگیری درسهایشان کمک میکند و باید این را بدانند و بر آنان لازم است که از آن نترسند.
■ نکتۀ (۳): حرف «لـِ» بر سر بیشتر ضمیرها به «لـَ » تبدیل میشود؛
مثال: لَهُ، لَها، لَهُم، لَهُنَّ، لَهُما، لَکَ، لَکِ، لَکُمْ، لَکُنَّ، لَکُما، لَنا. در «لی» این گونه نیست.
■ نکتۀ (۴): تاکنون با دو نوع حرف «لـِ » آشنا شدهاید، یکی بر سر اسم (ضمیر نیز اسم محسوب میشود) و دیگری بر سر فعل مضارع میآید؛ تشخیص معنای هر یک فقط داخل متن امکان دارد:
۱- «لـِ» به معنای «مال ، از آن» مانند « لِمَن تِلکَ الشَّریحَه؟»؛ یعنی «آن سیم کارت مال کیست؟»
«لـِ» به معنای «برای» مانند «اِشْتَرَیتُ حَقیبَهً لِلسَّفَرِ»؛ یعنی «چمدانی برای سفر خریدم».
«لـِ» به معنای «داشتن» مانند «لی شَهادَهٌ فِی الْحاسوبِ»؛ یعنی «مدرک رایانه دارم».
۲- «لـِ» به معنای «باید» مانند «لنَتوکّل عَلَی الله»؛ یعنی «باید به خدا توکّل کنیم».
«لـِ» به معنای «تا» مانند «ذَهَبْتُ إلَی الْمَتْجَرِ لِیشتَری بَطّاریهً لِجَوّالی»؛ یعنی «به بازار رفتم تا باتری تلفن همراه بخرم».
حرف «لـِ» پس از حرفهایی مانند «و، فـ» معمولا ساکن میشود؛ مثال: فـ + «لـِ» + یعملُ = فَلْیَعمَلْ: پس باید انجام دهد.
اخْتبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ العِباراتِ التالیهَ حَسَبَ القَواعِدِ. (خودت را بیازما: عبارتهای زیر را با توجه به قواعد ترجمه کن.)
۱- ﴿الحمدُ لله رَبّ العالَمینَ﴾ الفاتحه: ۲ (ستایش از آن خداوند، پروردگار جهانها ست.)
۲ – بُعِثَ النَّبی لِیَهْدی النّاسَ. (پیامبر برانگیخته شد تا مردم را راهنمایی کند.)
۳- لِنَسْتَمِعْ إلَی الْکَلامِ الْحَقِّ. (باید به سخن حق گوش فرادهیم.)
۴- لمَن هذه الْجَوازاتُ؟ (این گذرنامههای از آن کیست؟)