روزگار فردوسی

درآمدی بر اثر فردوسی دوره حماسه ملی و خرد آرمانی

سومین دوره مشخصی را که ادب فارسی پشت سر گذاشته و از نیمه سده چهارم تا نیمه‌های سده پنجم طول کشیده است، عصر فردوسی یا عصر حماسه‌های ملی و خردآرمانی نام نهاده ایم.

آغاز این دوره که از نظر تاریخی هم‌زمان است با اوج حکومت سامانیان در واقع، عصر اندیشه استقلال ملی ایران است؛ بنابراین فرمانروایان سامانی با تاکید بر ضرورت نگارش به زبان فارسی دری و گردآوری تاریخ و روایت‌های گذشته ایرانی، در برابر خلافت بیگانه بغداد به هویتی مستقل دست پیدا می‌کنند و با تشویق شاعران و نویسندگان و نگارندگان علوم و فنون می‌کوشند در فرارودان و خراسان بزرگ، ترکیب تازه ای از هویت فرهنگی را – که عبارت است از بازیافتن اندیشه ای ایرانی در چارچوب فرهنگ اسلامی- ترویج کنند. آن‌ها برای این کار زبان فارسی یعنی زبان اقوام ایرانی را برمی‌گزیند و علاوه بر سرایندگان و نویسندگان، دانشمندان ایرانی را بر آن می‌دارند تا به زبان قومی خود – که با قبول الفبای عربی در واقع هویت دینی و اسلامی نیز پیدا کرده بود- در زمینه دانش‌ها و معارف روزگار خود به نگارش آثار مستقل دست یازند.

در آغاز این دوره هنوز بیشتر دانشمندان ایرانی به ضرورت، آثار خود را به عربی می‌نوشتند تا بتوانند از سراسر دنیای اسلام خوانندگان بیشتری پیدا کنند. به عبارت دیگر شمار ایرانیان دانشوری که در زمینه‌های گوناگون مذهبی، تاریخی و علمی، زبان عربی را به کار می‌گرفت نسبت به دوره‌های قبل کمتر نشده بود؛ با این حال تا آنجا که به قلمرو کار سامانیان مربوط می‌شد، بیشتر نویسندگان فارسی‌زبان به نوشتن به زبان فارسی تشویق می‌شدند، بنابراین نثر در عصر سامانیان مانند نظم رو به پیشرفت گذاشت و به علت غلبه روح ایران‌دوستی و احساس نیاز به هویت مستقل – به ویژه در خراسان آن روز – داستان‌ها و روایت‌های زیادی مربوط به تاریخ گذشته ایران فراهم شد و سرانجام در سال ۳۴۶هـ.ق. به امر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق استاندار توس به صورت مجموعه‌ای مستقل به زبان فارسی درآمد و به نام شاهنامه، به عنوان نخستین اثر مستقل نثر فارسی در اختیار همگان قرار گرفت. همین شاهنامه منثور بود که چند سال بعد دقیقی طوسی به امر منصور بن نوح سامانی نظم آن را برعهده گرفت و بعد از کشته شدن او، فردوسی شاعر بزرگ و همشهری وی با کوششی شگفت‌انگیز حدود سی سال کار نظم شاهنامه را به پایان برد.

آنچه از شعر این دوره بر جای مانده بسیار اندک است. با این حال می‌تواند استحکام قالب و معنی، تنوع اوزان و قالب‌ها، گونه گونی مضامین و مایه‌ها و خیال‌های شعری این عصر را نشان بدهد. در این روزگار شمار شاعران زیاد و تنوع قالب‌ها و مضمون‌های شعری درخور توجه است. سنت داستان پردازی، منظومه سرایی اخلاقی و نظم حماسه‌های ملی در این دوره پایه گذاری می‌شود؛ شعر این عصر منادی صلح و آرامش و رفاه و شادی است و خصوصیات بارز آن نزدیکی به طبیعت، آمیختگی با موسیقی، داشتن رنگ ملی و ایرانی، در بردارنده مایه‌های حکمی و اخلاقی و فقدان مایه‌های عرفانی و آسمانی است؛ همچنین از پیراستگی و استحکام فکری و زبانی ممتازی برخوردار است. محور فکری آن، عشق به طبیعت، برتری یافتن خیر در برابر شر، بهروزی قوم ایرانی و در نهایت، همه انسان‌های حق طلب است. تکیه اصلی جریان شعر در این دوره بر حمایت از فرهنگ قومی و اهمیت و اعتبار بخشیدن به زبان پارسی است. در این دوره علاوه بر غزنه، توس به عنوان خاستگاه حماسه ملی ایران و استمرار دهنده فرهنگ و هویت ایرانی از اولویت و اهمیت خاصی برخوردار می‌شود و در واقع به عنوان مهمترین فرهنگ‌شهر این دوره مورد توجه قرار می‌گیرد. سه شاعر حماسه سرا و توانای این عصر یعنی دقیقی، فردوسی و اسدی از این شهر برمی‌خیزند و تمام شهر برای تدارک این حماسه بزرگ دست به دست هم می‌دهند تا آنجا که اگر کار دقیقی و فردوسی را در کنار ادبیات ستایشی و وابسته به دربار وقت در زمره ادبیات مردمی این دوره به شمار آوریم به خطا نرفته ایم.

نثر فارسی و آغاز ادبیات تاریخی دینی

۱- شاهنامه ابومنصوری

چنان که پیش از این دیدیم نثر فارسی در آغاز عصر فردوسی تولد یافت؛ زیرا نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان اثری مستقل عرضه شد همان شاهنامه منثور بود که به دلیل آنکه به دست و سرمایه ابومنصور محمدبن عبدالرزاق توسی فراهم شد، به شاهنامه ابومنصوری شهرت یافته و چنانکه گفتیم در واقع تاریخ گذشته ایران به شمار می‌آمده است. دریغ که اصل این کتاب از میان رفته و تنها دیباچه آن که حدود پانزده صفحه می‌شود، از طریق بعضی از نسخه‌های خطی قدیمی شاهنامه به دست ما رسیده است.

علاوه بر این شاهنامه، شاهنامه منثور دیگری به نام شاهنامه ابوالمؤید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است؛ اما چون یکسره از میان رفته درباره آن نمی‌توان سخنی گفت.

۲- ترجمه تفسیر طبری

دومین کتاب مهمی که به نثر فارسی در زمان سامانیان فراهم آمده است و خوشبختانه تمام آن تا امروز هم بر جای مانده، ترجمه‌ای از یک تفسیر قرآن است که اصل عربی آن در سال‌های آخر سده سوم به دست محمد بن جریر طبری دانشمند ایرانی نگاشته شده است.

منصور بن نوح اندکی پس از پدید آمدن شاهنامه ابومنصوری به نسخه ای عربی از این تفسیر گرانقدر دست پیدا کرد؛ اما چون فهم آن برایش دشوار بود، خواست که آن را به فارسی برگرداند؛ پس گروهی از دین‌دانان فرارودان را فراخواندند و از آنان نظر خواستند که آیا می توان قرآن را به زبانی دیگر ترجمه کرد (توضیح آن که تا آن زمان قرآن کریم به هیچ زبان دیگری ترجمه نشده بود.) این علما پس از مشورت‌های لازم فتوا دادند که این کار اشکالی ندارد. آن گاه همان دین‌دانان فرارودان گماشته شدند که این کتاب را به فارسی برگردانند. آنچه امروز به نام ترجمه تفسیر طبری در اختیار ماست ترجمه و خلاصه‌ای از همان تفسیر محمد بن جریر طبری است که در سالهای میانه سده چهارم هجری به پارسی ساده و استواری درآمده است.

نثر این کتاب ساده و شمار واژگان تازی در آن بسیار کم است. روی هم رفته از ترجمه تفسیر طبری به عنوان نقطه آغازی برای نثر دینی فارسی می‌توان یاد کرد که در دوره‌های بعد گسترش یافته است.

۳- تاریخ بلعمی

از سال ۳۵۲ هـ.ق. ابوعلی بلعمی، وزیر دانشمند منصور بن نوح سامانی به امر وی ماموریت یافت که تاریخ مفصلی را که محمد بن جریر طبری به عربی نوشته بود به فارسی برگرداند. بلعمی پس از شروع به ترجمه این کتاب اطلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود و با حذف مطالبی از اصل تاریخ طبری در واقع آن را به صورت نگارش مستقلی درآورد که به تاریخ بلعمی شهرت یافته است. این کتاب امروز در دست است و از متون تاریخی مهم روزگار سامانی به شمار می‌رود.

۴- الابنیه عن حقایق الادویه

نثر علمی فارسی حدوداً با کتاب الابنیه آغاز می‌شود. این کتاب را ابومنصور موفق هروی در خواص گیاهان و داروها (و در واقع درباره علم داروشناسی) در عهد منصور بن نوح سامانی (۳۶۶- ۳۵۰ هـ.ق.) تألیف کرده است.

۵- هدایه المتعلمین فی الطب

زمانی که کتاب الابنیه در زمینه داروها به زبان فارسی نگاشته شد یا اندکی پس از آن پزشک دیگری از مردم بخارا به نام ابوبکر اخوینی بخارایی، کتابی در شیوه درمان بیماری ها نگاشت و نام آن را هدایت المتعلمین فی الطب گذاشت. چون وفات اخوینی در حدود سال ۱۳۷۱ هـ.ق. بوده است، تاریخ تالیف کتاب را باید نیمه دوم قرن چهارم هجری بدانیم. در این کتاب برای بسیاری از اصطلاحات علمی، واژه‌های مناسب پارسی به کار رفته است.

۶- حدود العالم من المشرق والمغرب

بسیاری از کتابهای منثور این دوره در نوع خود نخستین کتاب‌هایی اند که به زبان فارسی نوشته شده اند؛ زیرا نویسندگی فارسی به طور جدی و رسمی در این سده آغاز شده است. حدود العالم نخستین کتاب جغرافیا به زبان فارسی و در سال ۳۷۲ هـ.ق. نگارش یافته است. نویسنده آن معلوم نیست؛ اما نثر ساده و روان و موضوع آن، جغرافیای عمومی به ویژه جغرافیای سرزمین‌های اسلامی است. این کتاب دربردارنده اطلاعاتی دقیق و در نوع خود کم نظیر است.  

سعید جعفری

دقیقی در راه احیای حماسه ملی

طرز شاعری ابومنصور دقیقی طوسی در لفظ و معنا ساده و طبیعی من جهاتی شبیه به شیوه رودکی است. او نخستین کسی است که پس از مسعودی مروزی به نظم داستانهای ملی ایران سر و دل گماشت و در واقع پیشوای فردوسی در این کار بود؛ به همین دلیل نام و یاد او را در این دوره می‌آوریم.

دقیقی که بر کیش زرتشتی بود، در جوانی به شاعری پرداخت و برخی از امرای چغانی (نام خاندانی که بعد از اسلام در ناحیه چغان واقع در مسیر علیای جیحون فرمانروایی داشتند) و سامانی را ستود و از آنها جایزه‌های گرانبها دریافت کرد. دقیقی ظاهرا به فرمان نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه منثور ابومنصوری را به رشته کشد؛ اما هنوز بیش از هزار بیت آن را نسروده بود که به دست غلام خود کشته شد (حدود ۳۶۷ یا ۳۶۹ هـ.ق.)؛ در حالی که هنوز جوان بود و بخش عظیمی از داستان‌های شاهنامه را ناسرود مانده بود. فردوسی طوسی شاعر استاد و همشهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد و با توفیق به پایان رساند.

آثار و اشعار دقیقی: از قصیده‌ها و غزل‌ها و قطعات دقیقی به مانند اغلب شاعران عصر رودکی ابیات پراکنده برجای مانده و بسیاری از آنها از میان رفته است. از همین مقدار باقی مانده و اشاره‌هایی که برخی از شاعران پس از وی به موقعیت شعر و شاعری او داشته اند، پیداست که وی در غزل روشی استوار داشته است. او در ضمن قصیده از پندگویی و راهنمایی آدمیان و ترویج صفات مردانگی خودداری نمی‌کرده و گاهی ستوده خود را به داشتن دلیری و سخاوت و خرد برمی انگیخته است. زیبایی‌های طبیعت و تشبیهات رنگین هم به قصاید او راه یافته و غزلهایش تازگی و جلوه ای خاص داده است.

با این حال اثر جاویدان و مهم دقیقی همان گشتاسپ نامه است که هر چند در استواری و کمال فنی به پای شاهنامه نمی‌رسد؛ اما همچنان در متن حماسه جاودان فردوسی رونق و جلوه خود را حفظ کرده است.

نمونه ای از شعر وی را در اینجا می‌آوریم.

… تا صبر بر دهد

گویند صبر کن که تو را صبر بر دهد / آری دهد ولیک به عمر دگر دهد

قلمرو زبانی: را: به معنای «به» / بر: میوه، بار / ولیک: ولی / به: به معنای «در» / قلمرو ادبی: واژه آرایی: دهد

بازگردانی: به من می مگویند بردبار باشد که شکیبایی به بار خواهد نشست. آری به بار می نشیند؛ ولی در دنیای دیگر.

من عمر خویش را به صبوری گذاشتم / عمری دگر بباید تا صبر بر دهد

قلمرو زبانی: صبوری: شکیبایی / گذاشتم: گذراندم (بن ماضی: گذاشت؛ بن مضارع: گذار) / بباید: لازم است (بن ماضی: بایست؛ بن مضارع: بای) / قلمرو ادبی: واژه آرایی: عمر

بازگردانی: من زندگانی خویش را با بردباری پشت سر گذاشتم. زندگانی دیگری لازم است تا بردباری من بار دهد.

فردوسی خداوندگار حماسه خرد

حکیم ابوالقاسم فردوسی از ستارگان قدر اول آسمان ادب ایران است که از گذشته‌های دور با کتاب گران‌قدر خود شاهنامه در میان مردم شهرت و محبوبیت یافته است. سر گذشت وی با تمام اهمیتی که در ادب و فرهنگ ایران دارد چندان روشن نیست. آنچه درباره او می‌دانیم این است که در یکی از سال‌های ۳۲۹ یا۱۳۳۰ هـ.ق. یعنی درست در همان سال‌هایی که شمع زندگانی رودکی شاعر پرآوازه دوران قبل خاموشی می‌گرفت در روستای باژ (پاز کنونی) واقع در منطقه توس به دنیا آمد.

فردوسی از نجیب‌زادگان و دهانان توس بود. دهقانان طبقه ای صاحب مقام و دارای املاک و اموال بودند و می‌توانستند از راه درآمد ملک خود زندگی نسبتا راحتی داشته باشند. این گروه به سنت و فرهنگ ایرانی دلبستگی بسیاری داشتند و روایات تاریخی و سرگذشت پیشینیان خود را بهتر از هر گروهی می‌دانستند و آن را سینه به سینه به نسل‌های بعد از خود انتقال می‌دادند.

فردوسی ۴۰ سال بیشتر نداشت که دقیقی، شاعر حماسه پرداز هم ولایتی وی که نظم روایات ملی ایران را از چند سال پیش آغاز کرده بود، در سن جوانی به دست غلامش کشته شد. فردوسی بر آن شد تا کار ناتمام را دنبال کند. در این کار جوانمردی از دوستان وی به تشویق او همت گماشت و شاهنامه منثور را که دربردارنده تاریخ شاهان قدیم ایران بود و چند سال پیش تر از آن به امر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی فراهم آمده بود در اختیارش گذاشت. فردوسی شاهنامه خود را از روی این شاهنامه منثور آغاز کرد و به هنگامی که تقریباً ۵۸ ساله بودم، متجاوز از دو سوم کتاب خود را به نظم در آورده بود. محمود غزنوی به سال ۳۸۷ هـ.ق. به جای پدر نشست و با افزودن قلمرو سامانیان و صفاریان به محدوده فرمانروایی پدر امپراتوری وسیعی را در مشرق و شمال شرقی و مرکزی ایران پدید آورد و به تشویق شاعران همت گماشت. فردوسی که به مرور زمان و به دلیل عدم رسیدگی لازم و نیز خشکسالی‌های پیاپی املاک خود را از دست داده و در راه نظم شاهنامه صرف کرده بود، در اواخر عمر به این اندیشه افتاد که کتاب خود را به نام محمود کند و برای این کار لازم بود که او را بستاید. فردوسی از این کار دو هدف عمده داشت: یکی آنکه با استفاده از محمود و امکانی که او برای نسخه برداری از روی کتاب در اختیار می‌گذاشت، کتاب خود را از گزند حوادث حفظ کند و دیگر آنکه او هم به مانند بسیاری از شاعران از ثمره عمر خود بهره مند شود و در آن ایام بی چیزی و درماندگی از این راه وجه مختصری برای دوران پیری و ناتوانی خود به دست آوردور اما شاهنامه به دلایل زیر مورد قبول و پسند خاطر محمود واقع نشد و فردوسی برخلاف تصوری که داشت از ثمره کار خود بهره به دست نیاورد.

۱- شاهنامه اثر ایرانی بود و در آن به ترکان که اجداد محمود بودند روی خوش نشان داده نشده بود.

۲- فردوسی شیعه مذهب بود و چند جا در شاهنامه بدون هیچ پروایی ارادت خود را به خاندان پیامبر نشان داده بود؛ در حالیکه محمود سنی و متعصب بود.

۳- فردوسی وزیر ایران دوست عصر غزنوی یعنی ابوالعباس اسفراینی را ستوده بود و شاید به تشویق او بود که کتاب خود را بر محمود عرضه کرد؛ اما در آن زمان که فردوسی در غزنین به حضور محمود رسید، اسفراینی برکنار شده و مورد غضب سلطان بود.

۴- در شاهنامه چنان که محمود توقع می داشت از وی ستایشی به عمل نیامده بود و به جای آن، این کتاب از ستایش پهلوانان گذشته ایران سرشار بود.

مجموعه این عوامل و حسادت برخی از حاسدان سبب شد که شاهنامه مقبول طبع سلطان غزنه واقع نشود. در نهایت هم او قدر کار بزرگ استاد توس را نداشت و پاداشی که شایسته این اثر عظیم و رنج ۳۰ ساله فردوسی بود به وی نداد. از این رو فردوسی ناکام و رنجیده خاطر به طوس بازگشت و سال‌های آخر عمر خود را در تنگدستی و ضعف و بیماری و تنگ دلی گذرانید و سرانجام در حالی که نزدیک به ۸۰ سال داشت به سال ۴۱۱ هـ.ق. درگذشت و در زادگاه خود به خاک سپرده شد. آرامگاه او اینک در شهر طوس در ۲۰ کیلومتری مشهد زیارتگاه صاحبدلان و ادب دوستان است.

 فردوسی کار به نظم کشیدن شاهنامه را در حدود سال ۳۷۰ هـ.ق. آغاز کرد و ۲۵ یا ۳۰ سال در این را رنج کشید. او مرد شیعه مذهب بود و دلبستگی اش به میراث قومی و فرهنگی ایران کهن مانع از ارادت خالصانه او به خاندان پیامبر و تعظیم تشیع نشد. وی در مقدمه کتاب پس از ستایش پیامبر اسلام مراتب ارادت خاصی را به خاندان رسول بدین گونه اعلام می‌دارد:

تو را دانش و دین رهاند درست / در رستگاری ببایدت جست

و گر دل نخواهی که باشد نژند / نخواهی که دائم بوی مستمند

به گفتار پیغمبرت راه جوی / دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی / خداوند امر و خداوند نهی

که خورشید بعد از رسولان مه / نتابید بر کس ز بوبکر به

عمر کرد اسلام را آشکار / بیاراست گیتی چو باغ بهار

پس از هر دو آن بود عثمان گزین / خداوند شرم و خداوند دین

چهارم علی بود جفت بتول / که او را به خوبی ستاید رسول

که من شهر علمم علیم در است / درست این سخن قول پیغمبر است

گواهی دهم کاین سخن‌ها ز اوست / تو گویی دو گوشم پر آواز اوست

علی را چنین گفت و دیگر همین / کز ایشان قوی شد به هر گونه دین

نبی آفتاب و صحابان چو ماه / به هم بستهٔ یک‌دگر راست راه

منم بندهٔ اهل بیت نبی / ستایندهٔ خاک و پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد / بر انگیخته موج از او تندباد

چو هفتاد کشتی بر او ساخته / همه بادبان‌ها بر افراخته

یکی پهن کشتی به سان عروس / بیاراسته همچو چشم خروس

محّمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند کز دور دریا بدید / کرانه نه پیدا و بن ناپدید

بدانست کو موج خواهد زدن / کس از غرق بیرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبی و وصی / شوم غرقه دارم دو یار وفی

همانا که باشد مرا دستگیر / خداوند تاج و لوا و سریر

خداوند جوی می و انگبین / همان چشمهٔ شیر و ماء معین

اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای

گرت زین بد آید گناه من است / چنین است و این دین و راه من است

بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم

دلت گر به راه خطا مایل است / تو را دشمن اندر جهان خود دل است

نباشد جز از بی‌پدر دشمنش / که یزدان به آتش بسوزد تنش

هر آنکس که در جانش بغض علی است / از او زارتر در جهان زار کی است

نگر تا نداری به بازی جهان / نه برگردی از نیک پی هم‌رهان

همه نیکی‌ات باید آغاز کرد / چو با نیک‌نامان بوی هم‌نورد

از این در سخن چند رانم همی / همانا کرانش ندانم همی

بنابر شاهنامه مجموعه تاریخ و فرهنگ قوم ایرانی است که همه وجوه زندگی و معتقدات و باورهای دستاورد‌های فکری و دینی اخلاق اجتماعی آنان را در خود منعکس کرده است . زبان استوار و آراسته فردوسی این اثر ارزشمند را از هر جهت برجسته و هنریو  قابل توجه و سزاوار احترام کرده است. راست است که او وظیفه خود می‌دانسته که بر آنچه از تاریخ گذشته ایران به دستش رسیده است و چیزی بیفزاید و نه ذره ای از آن بکاهد اما در واقع از جان و شوق و اعتقاد خود بسیار چیزها بر آن افزوده و آن مجموعه بی روح و فاقد ارزش هنری را به موجودی زنده و پراحساس تبدیل کرده است. تا آنجا که به حق می‌توان گفت: شاهنامه عبارت است از همه تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام از نگاه فردوسی.

یکی از علل توفیق شاهنامه را علاوه بر درونماهی آن که هم عبرت و حکمت و آزادگی و آزاد اندیشی است، باید ایمان پاک و اخلاص و صمیمیت و علاقه سراینده آن دانست که با اعتقاد و از روی صفای باطن در راه نظم شاهنامه قدم گذاشته و زندگی و ثروت موروثی خود را وقف این کار کرده است. فردوسی مرد خردمند و شیعه مذهب بود که از ترکیب عقل و دیانت در وجود خویش حکمت متعالی پدید آورده بود. با اعتقادی که به دانش و خرد داشت، برای تصویر و توصیف رفتار پهلوانان و قهرمانان کتاب خود، چنان طرحی استوار و مناسب اندیشیده که همه رفتار و کردار آنان در واقع دعوت به آزادی و خردمندی و سرافرازی از آب درآمده است.

درونمایه شاهنامه: درونمایه شاهنامه عمدتاً رویدادهاست. هرچند اندیشه‌ها و معانی اجتماعی و اخلاقی و … در سراسر کتاب پابه پای رویدادها به چشم می خورد.

وقایع عمده شاهنامه پس از ستایش و پروردگار و وصف خرد و ستایش پیامبر و یارانش و اشاره به چگونگی فراهم آمدن کتاب آغاز می‌شود و در آن از ۵۰ پادشاهی، از کیومرث (نخستین پادشاه) تا یزدگرد سوم واپسین پادشاه ساسانی و حالات رزم و بزم و فرمانروایی و مردم‌داری و داد و بیداد و کردارهای پهلوانان چاره‌اندیشی‌های وزیران و دانایان و بخردان سخن به میان می‌آید و با دست یافتن تازیان به ایران به پایان می‌رسد.

رخدادهای شاهنامه از دوره نخستین و اساطیری یعنی آغاز تمدن بشری و ظهور کشاورزی و آموختن رسم و راه فراهم آوردن خوراک و پوشاک و بافتن و ساختن و داستان ضحاک و قیام کاوه و فریدون با شتاب می‌گذرد و مرحله پهلوانی یعنی پیدا شدن سام و زال و رستم و عصر کیکاووس و کیخسرو و جنگ‌های دراز ایران و توران می‌رسد که در واقع به دلیل وجود شخصیت پهلوان و ایران‌دوست و مردم نواز همچون رستم مهمترین و طولانی ترین بخش‌های شاهنامه را دربرمی‌گیرد. آغاز این دوره طولانی و پرحادثه، پادشاهی منوچهر و پایان آن، مرگ رستم و روی کار آمدن بهمن پسر اسفندیار است.

دوره سوم از حوادث شاهنامه دوران تاریخی است که با روی کار آمدن بهمن – که اردشیر هم خوانده شده – آغاز می‌شود و با ذکر حوادث اسکندر و پادشاهی اشکانی و ساسانی در واقع تا حدود زیادی با تاریخ مطابقت پیدا می‌کند. عمده ترین قسمت‌های این بخش، پادشاهی اردشیر و بهرام گور و خسرو انوشیروان است.

به نظر می‌رسد بعد از اندیشه ورزی و خردگرایی که در عصر رودکی توسط شاعرانی مانند شهید و بوشکور کاشته شده بود، در اثر فردوسی و در وجود خود او بارور شده است.

از شاهکارهای هنری فردوسی، ملاحظات نغزی است که در ضمن و یا پایان داستان‌ها و جنگ‌های بزرگ اظهار می‌دارد. از این سخنان پیداست که کارزارهای خونین و کشته شدن نیکان و پهلوانان و ویران گشتن دودمان‌ها و زبونی فرادستان و بازی‌های روزگار، شاعر رازدان ما را از اندوهگین و پژمرده می‌کرده و در برابر آفرینش در اندیشه و سکوت فرومی برده است. او گاهی در حالت میان شک و یقین تاثرات خاطر خود را با سخنان زیبا و حکیمانه بازمی‌گفته است. در تمامی موارد، شاعر آگاه ما از اینکه جهان و شکوه جهان گذران است و آدمی باید در این سرای سپنجی، دلیر و بخشاینده و فداکار و راستگو و راست کردار نیکودل باشد داد سخن می‌دهد :

بیا تا جهان را به بد نسپریم / به کوشش همه دست نیکی بریم

نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار

همان گنج و دینار و کاخ بلند / نخواهد بُدن مر تو را سودمند

فریدون فرخ فرشته نبود / ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی / تو داد و دهش کن ، فریدون تویی

شایستگی‌های ادبی شاهنامه: شاهنامه از لحاظ زیبایی‌های ادبی و زبانی و بیان نیز یکی از آثار برتر زبان فارسی و شاید برترین آنها ست. استاد توس به حکم تسلطی که بر زبان در دقایق آن داشته قادر بوده است به مانند شاعران هم روزگار خود در انواع شعر از قصیده و غزل و قطعه و … طبع آزمایی کند و بهتر از آنها به ستایش و توصیف بپردازد؛ اما باید انتخابی آگاهانه – بنا به تعلق خاطر ویژه ای که به داستان‌های ملی ایران داشته – از سر کمال هوشمندی قالب مثنوی و بحر متقارب را برای به نظم کشیدن داستان‌های شاهنامه برگزیده است. مجموعه ادبیات شاهنامه کمتر از ۶۰ هزار بیت است که تمام یا بخش‌هایی از آن به اغلب زبان‌های زنده عالم ترجمه شده است.

شماره ابیات سست و ضعیف شاهنامه اندک و به قول خود فردوسی کمتر از ۵۰۰ بیت است. در کل شاهنامه بنا به ضرورت مضمون و هم به دلیل آگاهی و علاقه فردوسی به واژه‌های فارسی بیش از حدود ۸۰۰ لغت عربی به کار نرفته است .

از مزایای ادبی شاهنامه اشاره به حکایت ها، ضرب المثل‌ها و معانی دینی و اخلاقی است و معلوم می‌دارد که شاعر مطالعات زیادی داشته است و با هنرمندی و لطافت خاصی مفاهیم برگرفته از تعلیمات اسلامی و در دقایق قرآنی و اخلاق را به صورت کاملاً طبیعی و پوشیده با معتقدات پهلوانان و قهرمانان کتاب خود درآموخته و به صورتی بدیع و ابتکاری به قلمرو زبان فارسی هدیه کرده است.

فردوسی در تشبیه و توصیف صحنه‌های گوناگون به ویژه میدان‌های رزم و لحظه‌های پرتنش کارزار، چیره دستی خاصی از خود نشان داده است. وصف برآمدن و فرورفتن خورشید به ویژه آن گاه که سینه آسمان را رنگ می کند و همچنین نمایش باغ و چمن و کوه و دشت و کوهسار هم در شاهنامه کم نیست. در آغاز داستان بیژن و منیژه در وصف شب چنین می‌خوانیم :

شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه / بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ / میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد / سپرده هوا را به زنگار و گرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ / یکی فرش گسترده از پرّ زاغ

نموده ز هر سو به چشم اهرمن / چو مار سیه باز کرده دهن

چو پولاد زنگار خورده سپهر / تو گفتی به قیر اندر اندود چهر

هرآنگه که برزد یکی باد سرد / چو زنگی برانگیخت ز انگشت گرد

چنان گشت باغ و لب جویبار / کجا موج خیزد ز دریای قار

فرو ماند گردون گردان به جای / شده سست خورشید را دست و پای

سپهر اندر آن چادر قیرگون / تو گفتی شدستی به خواب اندرون

جهان از دل خویشتن پر هراس / جرس برکشیده نگهبان پاس

نه آوای مرغ و نه هُرّای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد

نبد هیچ پیدا نشیب از فراز / دلم تنگ شد زان شب دیریاز

اسدی، ادامه سنت خراسان در آذربایجان

در همان سال ها خراسان در آتش جنگ و آشوب می‌سوخت و قدرت از غزنویان به خاندان سلجوق منتقل می‌شد. علی بن احمد اسدی طوسی جوان مستعدی که آن وضع نابسامان را برای شاعری مناسب نمی دید از خراسان و آذربایجان رفت. زمان تولد اسدی به درستی معلوم نیست؛ اما ظاهراً باید در یکی از سال‌های آخر سده چهارم سالهای نخستین سده پنجم هجری درست در همان ایام که فردوسی کار نظم شاهنامه را به پایان می‌برد، پای به این جهان گذاشته باشد. از جزئیات زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما سال وفاتش را ۴۶۵ دانسته اند؛ بنابراین از نظر زمانی او را باید به دوره بعد از فردوسی منسوب بدانیم؛ اما چون اندیشه و کار اسدی در واقع دنباله فردوسی است، سرگذشت او را پایان بخش گویندگان اثر فردوسی قرار دادیم.

آثار و تالیفات: محیط مناسب آذربایجان به اسدی شاعر خراسانی امکان دارد که آثار متعدد و ماندگاری از خود به یادگار بگذارد:

۱- از آثار معروف او کتابی است در لغت به نام لغت فرس که اولین لغتنامه مدون فارسی نیز هست و خوشبختانه از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسیده است. در لغت فرس حدود ۱۲۰۰ واژه فارسی آمده است؛ با این حال چون قدیمی‌ترین کتاب موجود در این زمینه است در تاریخ ادبیات فارسی اهمیت زیادی دارد.

۲- آثار منظوم اس دی را باید به دو بخش تقسیم کرد:

نخست مناظرات او که مشتمل بر ۴ یا ۵ قصیده، هرکدام در موضوع خاص. مناظره در اصطلاح ادبی به شعری گفته می‌شود که در آن دو طرف سخن (دو انسان یا حیوان یا دو شیء یا دو مفهوم) هر یک خواص و امتیازات خود را برشمرند و سعی کنند خود را بر دیگری ترجیح دهند.

دیگر از آثار منظور اسدی مشهورتر از مناظرات او، کتاب گرشاسب نامه است. این کتاب، داستان منظومی است مشتمل بر حدود نه هزار بیت که اسدی در سال ۴۵۸ نظم آن را به پایان برده است.

موضوع گرشاسب نامه سرگذشت گرشاسپ پهلوان سیستانی و نیای بزرگ رستم، جهان پهلوان شاهنامه است.

گرشاسپ نامه یک منظومه کامل حماسی است که تقریبا اغلب خصوصیات شاهنامه فردوسی در آن دیده می‌شود با این تفاوت که آمیختگی گرشاسب نامه با پاره ای از افسانه های خرافی و بی‌پایه مربوط به شگفتی دریاها و جزایر هندوستان از اهمیت و کمال آن کاسته است. با وجود این، آن را پس از شاهنامه می‌توان موفق ترین داستان حماسی ادب فارسی دانست.

در شعر اسدی به مانند فردوسی بزرگ عبرت و موعظه نیز هست. در لابلای داستان‌ها، شاعر میدان را برای طرح اندیشه‌های اخلاقی و دریافت‌های ویژه خود باز می‌بیند و بیتی چند از سر اعتقاد و اخلاص برای تنبیه خاطر خوانندگان به قلم می‌آورد. گویی او داستانی را که چاشنی اندرز و حکمت نداشته باشد و خواننده را به نکته هشدار ندهد، فاقد ارزش داستانی می‌داند.

چنان زی…

ستیز آوری کار اهریمن است / ستیزه به پرخاش آبستن است

همیشه در نیک و بد هست باز / تو سوی در بهتری شو فراز

چه رفتن ز پیمان، چه گشتن ز دین / که زین هر دو به ز آسمان و زمین

چو یار گنه کار باشی به بد / به جای وی ار تو بپیچی، سزد

جهان آن نیرزد بر پُرخرد / که دانایی از بهر او غم خورد

همان خواه بیگانه بیگانه و خویش را / که خواهی روان و تنِ خویش را

چنان زی که مور از تو نبود به درد / نه بر کس نشیند ز تو باد و گرد

چنان که از همین نمونه ها پیداست شعر اسدی، استوار و لطیف و الفاظ و تعبیرات او اصیل و کهن است و تحولاتی که زبان فارسی بر اثر مهاجرت به سرزمینهای عراق عجم در روزگار او پیدا کرده، هنوز به شعر وی راه نیافته است. همین امر می تواند نظر ما را در این که او را جزو شعرای عصر فردوسی آورده ایم تأیید کند. با وجود آن که اسدی شاعری حماسه سرا و علاقه مند به فرهنگ ایران کهن است حس دینی و علاقه به مبانی اسلام در شعر او بر همه چیز غلبه دارد.

برگفته از کتاب ادبیات ایران و جهان؛ سال دوم آموزش متوسطه