


پیرنگ رنگ و نیرنگ
نرم نرم، گرم گرم، باد مهرگان میوزد و پاییز نیز، خرامان و دامان کشان، دلنشین و دلنشان، به آیین بخترامان و گستردهکامان، خواه ناخواه، از راه فراز می آید و پس از چند ماه خفتگی و روی نهفتگی باز؛ تا پیرنگریز، رنگانگیز نیرنگآمیز، گلشن و پالیز را بدان سان که میشاید و میسزد، با صدها رنگ تیره و روشن، تُنُک و گَشَن بیاراید و بِرَزَد، به کردار پرده ای فسونزای و جانافسای، دلگشای و هوشربای که نقشبندِ هنرمند چربدست شوریده و سرمست، در آن، شگفتیآفرین و شیرینکار رنگ در رنگ و نگار در نگار، هر آنچه را دیری در دل نهفته میداشته است برنگاشته است. او بدین سان به خامه مهر، برکامه سپهر که همواره دل چرکین و بکین در کمین دانایان و دلبرنایان است، درفش همایون هنر، هنر گرامی گوهرین را بلند و برین، بیباک و چالاک همچون دلیری با داروگیر هنرگستری راستین و سرشتین و هژیر برافراشته است. لیک ای دریغا دریغ پالیز که بهینه بوم است، پاییز این نگارگر شگرف هنرور را، دیری در رنگ و نیرنگ در زیب و زیور نخواهد ماند. رنگها، تند و تفت برباد خواهند رفت و نیرنگها؛ زیبها سر در نشیب خواهند نهاد و زیورها در هرز و هدر خواهند افتاد. پاییز بیش پالیز را نخواهد رَزید و خزان گزاینده و گزان از گوشه ای بیرون خواهد خزید و تندباد وزان، دمان و بی امان رزان را درهم خواهد کوفت و به تاراج خواهد برد و از هر رنگ و نگار، دژمروی و درشتخوی، ستمگار و سیاهکار دوزخآیین به رشک و کین، خواهد روفت و به یکبارگی خواهد سترد. پالیز به گونهای دردانگیز و دریغ آمیز، خواهد پژمرد و خواهد افسرد. آن بوم سترده و زدوده از هر نگارورنگ، باری دیگر، یکسان و یکسر سپید خواهد شد و امید خواهد برد که دیگربار، پاییز چربدست و شیرینکار فرازآید و با صدها رنگ و نگارش بیاراید.
میرجلال الدین کزازی