بایگانی برچسب: s

کارگاه تحلیل فصل۲(علوم۲)

۱- غزل زیر را از نظر سبک شناسی بررسی و تحلیل کنید:

من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمّل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است / «می» جای «همی» را گرفته است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / تخلص در پاین سروده آمده است / توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است./ غزل عارفانه و عاشقانه است/ ستایش عشق در آن دیده می شود / غم گراست / فراق در آن دیده می شود/ ذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون دارد.

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
کالبدشکافی چکامه مهر و وفا

۱- من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

قلمرو زبانی: ندانستم: نمی دانستم / مهر: مهربانی؛ محبّت / عهد نابستن: پیمان نبستن / به: بهتر/ نپایی: پایدار نمانی / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / نابستن؛ ببندی: اشتقاق

بازگردانی: من نمی دانستم که تو مهر و محبت و وفا نداری. اگر عهد نبندی بهتر است که ببندی سپس آن را بشکنی.

پیام: بی وفایی یار

۲- دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

قلمرو زبانی: خوب: زیبا / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / دل بستن: کنایه از علاقه مند شدن / واژه آرایی: چرا؛ تو

بازگردانی: دوستانم به من عیب می گیرند که چرا به تو علاقه مند شدم. نخست باید به تو گفت که چرا این اندازه زیبایی.

پیام: زیبایی دلبر

۳- آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

قلمرو زبانی: زنخدان: چانه / سر: نوک / اهل نظر: انسان های دارای بینش / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» و « ﹻ »/ دل بردن: کنایه از «شیفته کردن» / تناسب: خال؛ زنخدان؛ زلف؛ دل / ایهام تناسب: «سر» به معنای «نوک» است؛ ولی در معنای «کله» با زلف و زنخدان و خال تناسب دارد. / جناس: سَر و سرّ

بازگردانی: خال و زنخدان و زلف ظاهری تو اهل نظر را شیفته خود نکرد؛ بلکه زیبایی های تو راز اهورایی دارد.

پیام: زیبایی یار

۴- عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی

قلمرو زبانی: درویشی: تهیدستی / ملامت: سرزنش / سهل: آسان / قلمرو ادبی: واج آرایی «و» / انگشت نمایی: کنایه از «سرشناس شدن در بدنامی » / بار جدایی: اضافه تشبیهی

بازگردانی: اگر عاشق شوم یا تهیدست و بدنام گردم و دیگران مرا سرزنش کنند برایم سخت نیست؛ ولی جدایی از یار را نمی توانم بربتابم.

پیام: دشواری جدایی از یار

۵- گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / قلمرو ادبی: واج آرایی «ی» / اشتقاق: گفته؛ بگویم / واژه آرایی: تو؛ بیایی؛ دل؛ غم؛ بگویم

بازگردانی: گفته بودم که زمانی که تو را ببینم غم دلم را با تو در میان می گذارم؛ چه چیزی به تو بگویم؛ زیرا هنگامی که تو بیایی غمم از بین می رود.

پیام: غم دل دلشده

۶- شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

قلمرو زبانی: به در: بدر؛ بیرون / کشتن: ضد افروختن / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / واژه آرایی: خانه / شمع نگوید: جانبخشی /

بازگردانی: باید شمع را از این خانه بیرون ببریم و آن را خاموش کنیم تا شمع به همسایگان نگوید که تو در خانه مایی.

پیام: خلوت با یار

۷- سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: کمند: طنابی برای به بند کشیدن انسان یا جاندار / بند: طناب / قلمرو ادبی: واج آرایی «ر» / تضاد: بند، رهایی / جناس همسان: که (۱- زیرا ۲- حرف پیوند) / کمند: مجاز از اسارت

بازگردانی: سعدی هیچ گاه از اسارت تو نمی گریزد؛ زیرا می داند که اسیر تو بودن از آزادی خوش تر است.

پیام: ارزشمندی عشق یار

۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی بررسی نمایید:

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.

قلمرو زبانی: فراش: فرش گستر، گسترنده فرش / دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر می‌دهد یا از او پرستاری می‌کند / بنات: ج بنت، دختر / را: حرف اضافه «به» / نبات: گیاه، رستنی  / مهد: گهواره / قلمرو ادبی: فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین هر چهار مورد اضافه تشبیهی / فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فرّاش، فرش،‌ بگسترد: مراعات نظیر / فرّاش، فرش: هم ریشگی / باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین: تناسب  / دایه، بنات، مهد، بپرورد: تناسب / کلّ عبارت آرایه تشخیص دارد./ بگسترد، بپرورد، سجع / مهد زمین: تلمیح به آیه: الم نَجعل الارضَ مِهاداً

بازگردانی: به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختران اند در زمین پرورش دهد.

درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده.  (سعدی)

قلمرو زبانی: خلعت: جامگی / قبا: جامه، جامه‌ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند / ورق: برگ / بر: پهلو/ شاخ: شاخه / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن / موسم: فصل، هنگام، زمان / قلمرو ادبی: جانبخشی در سراسر عبارت / اضافه تشبیهی: قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه / در بر گرفتن: کنایه از پوشیدن / اطفال شاخ را: «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ» / قدوم موسم ربیع: تشخیص / ربیع: بهار / خلعت نوروزی، موسم ربیع: مراعات نظیر/ شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات نظیر/ بر: مجاز از تن/ نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کلاه، سر: مراعات نظیر /  بر،‌ سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع

بازگردانی: خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگ‌هایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخه‌ها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شده اند و شکوفه‌هایشان مانند کلاه است.

۳- وزن بیت زیر را بنویسید.

ز یزدان دان، نه از ارکان که کوته دیدگی باشد / که خطّی کز خرد خیزد، تو آن را از بنان بینی (سنایی)

بازگردانی: همه چیز را از خدا بدان نه از رکن ها (خاک، آب، باد، آتش)؛ زیرا کوتاه بینی است که نوشته ای را که خرد آن را می نویسد از انگشتان دست بدانیم.

خط عروضی: زِ یَزدان دان، نَ اَز اَرکان کِ کوتَه دیدِگی باشَد / کِ خَططی کَز خِرَد خیزَد، تُ آن را اَز بَنان بینی.

پایه‌های آواییز   یَز  دان  دان   نَ  از  ار  کانکِ  کو  تَه  دیدِ  گی   با   شَد
پایه‌های آواییکِ  خَط  طی  کَز    خِ  رَد  خی  زَدتُ   آن  را  ازبَ  نان  بی  نی
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـU ـ ـ ـ
وزنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعیلُن

کارگاه تحلیل فصل۳(علوم۲)

۱- غزل زیر را بخوانید و موارد خواسته شده را پاسخ دهید:

۱- جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما

۲- از سیاهی داغ ما هرگز نمی‌آید برون / در سواد آفرینش آب حیوانیم ما

۳- پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌ایم / واله خار و گل این باغ و بستانیم ما

۴- از شبیخون خمار صبحدم آسوده‌ایم / مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما

۵- خرقه از ما می‌ستاند نافه مُشکین نفس / از هواداران آن زلف پریشانیم ما

۶- حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست / دائم از راه نظر در بند و زندانیم ما

۷- گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما / چون ز بخت تیره دائم در شبستانیم ما؟ (صائب)

الف) ویژگی‌های شعر صائب را در غزل بررسی کنید.

– کاربرد واژگان عربی کاهش یافته است. صائب به زبان حقیقی مردم شعر می‌سراید و زبان شعر واقع گراست. قالب سروده غزل است. قالب حقیقی شعر تک بیت است. آرایه‌ها به طور طبیعی در شعر به کار رفته است. مضمون‌‌ها تازه و نوآیین است؛ مانند: «پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌ایم». سخنور مطالب فلسفی و مضامین کهن را با زبان سبک هندی بازگو می‌کند.

ب) شعر را از نظر زیبایی شناسی تحلیل نمایید.

۱- جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما

قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / جان به لب داریم: کنایه از «مشرف به مرگیم» / همچون صبح: تشبیه؛ جانبخشی / دست و تیغ عشق: جانبخشی / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما: کنایه از اینکه «آماده جانفشانی برای عشقیم»

۲- از سیاهی داغ ما هرگز نمی‌آید برون / در سواد آفرینش آب حیوانیم ما

قلمرو ادبی: داغ: مجاز از درد و اندوه / از سیاهی داغ ما هرگز نمی‌آید برون: کنایه از اینکه هیچ گاه اندوه ما زدوده نمی‌شود. / سواد آفرینش: اضافه تشبیهی / آب حیوانیم: تشبیه (ما مانند آب حیوانیم.)/ واژه آرایی: ما / تلمیح به داستان خضر

۳- پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌ایم / واله خار و گل این باغ و بستانیم ما

قلمرو ادبی: چون آیینه: تشبیه؛ جانبخشی / دیوار حیرت: تشبیه / پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌ایم: کنایه از اینکه همیشه در این جهان سرگشته‌ایم. / خار؛ گل و باغ: تناسب / خار؛ گل: تضاد / خار: بدی‌‌های این جهان / گل: زیبایی‌‌های این جهان / باغ و بستان: استعاره از این جهان

۴- از شبیخون خمار صبحدم آسوده‌ایم / مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما

قلمرو ادبی: شبیخون خمار: جانبخشی (خمار به ما شبیخون نمی‌زند.)/ مستی دنباله دار چشم خوبانیم: تشبیه  / واج آرایی «م»

۵- خرقه از ما می‌ستاند نافه مُشکین نفس / از هواداران آن زلف پریشانیم ما

قلمرو ادبی: خرقه از ما می‌ستاند: وامدار ماست / نافه مُشکین … می‌ستاند: جانبخشی / زلف: مجاز از یار / واژه آرایی: ما / واج آرایی «ا» و «م»

۶- حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست / دائم از راه نظر در بند و زندانیم ما

قلمرو ادبی: حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر: تشبیه؛ کنایه از اینکه ما را در بند کرده است. / غزال: استعاره از یار / حلقه چشم: اضافه تشبیهی / واژه آرایی: ما، حلقه / واج آرایی «ن»

۷- گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما / چون ز بخت تیره دائم در شبستانیم ما؟ (صائب)

قلمرو ادبی: بزم عالم: اضافه تشبیهی / کلک: مجاز از نوشته / بخت تیره: حس آمیزی/ واژه آرایی: ما / شبستان: جهان مادی و تاریک / حسن تعلیل

پ) وزن شعر را بنویسید. – فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

خط عروضی: جان بِ لَب داریمُ هَمچُن صُبحِ خَندانیم ما / دستُ تیغِ عِشق را زَخم نَمایانیم ما

پایه‌های آواییجان بِ لَب داری مُ هَم چُنصُب ح خَن دا نیـ م ما
پایه‌های آواییدس تُ تی غِعِش ق را زَخمِ  نِ  ما  یانیـ م ما
وزنفاعلاتنفاعلاتنفاعلاتنفاعلن
نشانه‌های هجاییـ U ـ ـ  ـ  U ـ ـ ـ  U ـ ـ ـ  U ـ

کالبدشکافی چامه صائب

۱- جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما

قلمرو زبانی: تیغ: شمشیر / را: به معنای «برای» / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / جان به لب داریم: کنایه از «مشرف به مرگیم» / همچون صبح: تشبیه؛ جانبخشی / دست و تیغ عشق: جانبخشی / دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما: کنایه از اینکه «آماده جانفشانی برای عشقیم»

بازگردانی: ما جانمان به لب رسیده و داریم نابود می‌شویم؛ ولی همانند بامداد خندانیم. ما خودمان را برای زخم‌‌های عشق آماده کرده‌ایم.

۲- از سیاهی داغ ما هرگز نمی‌آید برون / در سواد آفرینش آب حیوانیم ما

قلمرو زبانی: داغ: جای سوخته با آهن تفته / سواد: سیاهی؛ ظلمت / حیوان: زندگانی / قلمرو ادبی: داغ: مجاز از درد و اندوه / از سیاهی داغ ما هرگز نمی‌آید برون: کنایه از اینکه هیچ گاه اندوه ما زدوده نمی‌شود. / سواد آفرینش: اضافه تشبیهی / آب حیوانیم: تشبیه (ما مانند آب حیوانیم.)/  واژه آرایی: ما / تلمیح به داستان خضر

بازگردانی: اندوه ما هیچ گاه نمی‌کاهد و نمی‌زداید؛ ولی ما در ظلمت این جهان مادی مانند آب زندگانی‌ایم.

۳- پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌‌ایم / واله خار و گل این باغ و بستانیم ما

قلمرو زبانی: واله: سرگشته؛ شیفته / قلمرو ادبی: چون آیینه: تشبیه؛ جانبخشی / دیوار حیرت: تشبیه / پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده‌ایم: کنایه از اینکه همیشه در این جهان سرگشته‌ایم. / خار، گل و باغ: تناسب / خار، گل: تضاد / خار: استعاره از بدی‌‌های این جهان / گل: استعاره از زیبایی‌‌های این جهان / باغ و بستان: استعاره از گیتی

بازگردانی: ما همیشه در این جهان سرگشته‌ایم. سرگشته و حیران بدی‌‌ها و خوبی‌‌های این جهان مادی‌ایم.

۴- از شبیخون خمار صبحدم آسوده‌ایم / مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما

قلمرو زبانی: شبیخون: حملۀ ناگهانی بر دشمن هنگام شب / خمار: سردرد پس از مستی / خوب: زیبارو / آسوده‌ایم: فارغیم / قلمرو ادبی: شبیخون خمار: جانبخشی (خمار به ما شبیخون نمی‌زند.)/ مستی دنباله دار چشم خوبانیم: تشبیه ما  / واج آرایی «م»

بازگردانی: ما دچار خمار بامدادی نمی‌شویم و پس از مستی سردرد نمی‌گیریم. مستی ما برخاسته از مستی و زیبایی زیبارویان است و این مستی هیچ سردردی پدید نمی‌آورد.

۵- خرقه از ما می‌ستاند نافه مُشکین نفس / از هواداران آن زلف پریشانیم ما

قلمرو زبانی: خرقه: جامه درویشان؛ پشمینه / می‌ستاند: می‌گیرد / نافه: کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می‌شود. / مشکین: مشک آلود / قلمرو ادبی: خرقه از ما می‌ستاند: وامدار ماست / نافه مُشکین … می‌ستاند: جانبخشی / زلف: مجاز از یار / واژه آرایی: ما  / واج آرایی «ا» و «م»

بازگردانی: خوشبویی مشک وامدار ماست؛ زیرا ما هوادار زلف خوشبوی یاریم و بوی یار از مشک خوشبوتر است.

۶- حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست / دائم از راه نظر در بند و زندانیم ما

قلمرو ادبی: حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر: تشبیه؛ کنایه از اینکه ما را در بند کرده است.  / غزال: استعاره از یار / حلقه چشم: اضافه تشبیهی / واژه آرایی: ما / واج آرایی «ن»

بازگردانی: زیبایی پری‌چهرگان ما را در بند کشیده است. ما پیوسته زیبایی‌‌های ماهرویان را می‌بینیم و اسیر ایشان می‌شویم.

۷- گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما / چون ز بخت تیره دائم در شبستانیم ما؟ (صائب)

قلمرو زبانی: گر: اگر / کلک: قلم / چون: چگونه / شبستان: بخش سقف دار مسجد / قلمرو ادبی: بزم عالم: اضافه تشبیهی / کلک: مجاز از نوشته / بخت تیره: حس آمیزی/ واژه آرایی: ما / شبستان: جهان مادی و تاریک/ حسن تعلیل

بازگردانی: ای صائب، اگر شعر ما روشنی بخش بزم جهان نیست، پس چرا به خاطر بخت تیره مان پیوسته در جهان تاریک مادی مانده‌ایم؟

۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی و ویژگی‌های فکری بررسی نمایید:

«مجموعه‌ای می‌بایست از هر دو عالم روحانی و جسمانی که هم محبّت و بندگی به کمال دارد و هم علم و معرفت به کمال دارد تا بار امانت مردانه و عاشقانه در سفت جان کشد.» (نجم الدّین رازی) [سُفت: دوش]  

زیبایی شناسی: تضاد: روحانی؛ جسمانی / اضافه تشبیهی: بار امانت / «در سفت جان کشیدن»: کنایه از حمل کردن / تلمیح به آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ»  / واج آرایی و تا اندازه ای سجع

ترجمه متن عربی: بر آسمانها، زمین و کوهها امانت را عرضه کردیم. همه از تحمّل آن خودداری ورزیدند و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را پذیرفت.

بازگردانی: ما جانداری را می‌خواهیم که در هر دو جهان روحانی و جسمانی باشد؛ هم عشق و بندگی داشته باشد هم دانش تا بتواند بار امانت ما را بر دوش بگذارد.

ویژگی‌های فکری: درون مایه عبارت عرفانی است و درباره انسانی که هم دانش دارد و هم عشق و با این دو ویژگی شایستگی یافته تا بار امانت ایزدی را بر دوش کشد.

کارگاه تحلیل فصل۳

کارگاه تحلیل فصل۱(علوم۲)

۱– متن زیر را از نظر تاریخ ادبیات و زیبایی شناسی بررسی کنید:

«پس از ابر کرم، باران محبّت بر خاک آدم بارید و خاک را گل کرد و به ید قدرت در گل از گل دل کرد.» (مرصاد العباد)

این عبارت دارای نثر مسجّع است و درون مایه آن عرفانی؛ نثر کتاب مصنوع و دشوار نیست؛ از سوی دیگر دارای واژه‌های عربی است؛ ازین رو باید متعلق به سبک عراقی باشد و در سده هفتم نگاشته شده است.

قلمرو ادبی: تشبیه: ابر کرم / تشبیه: باران محبّت / جناس:‌ گل، دل / نثر مسجع است/ تلمیح به داستان آفرینش آدم / واژه آرایی: گل، کرد، خاک / واج آرایی «ل»،«ک»  …

۲- با توجّه به آموخته‌های فصل یکم، شعر زیر را بررسی و تحلیل کنید:

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری / شیخ نی ام، پیش نی ام، امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری، من پر و بالت ندهم / در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم / چون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

شکر کند چرخ فلک، از مَلکِ و مُلک و مَلکَ / کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم

شکر کند عارف حق، کز همه بردیم سبق / بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم (مولوی)

قالب: غزل / درون مایه: عرفان / زبان نرم و آهنگین / سبک عراقی است / برخی از بیت‌های دارای قافیه درونی است / همه تشبیهات فشرده است؛ مانند: زهره تابنده شدم / پایه آوایی: تن ت ت تن/ تن ت ت تن// تن ت ت تن/ تن ت ت تن

کالبدشکافی دولت عشق

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

قلمرو زبانی: بدم: بودم / پاینده: پایدار / دولت: فرمانروایی / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن / مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم؛ من دولت پاینده شدم: تشبیه / دولت عشق آمد: جانبخشی / واژه آرایی: شدم / قافیه درونی

بازگردانی: من مرده دل بودم و زنده دل شدم. همیشه اندوهگین بودم و با آمدن عشق همیشه خوشدل شدم. با آمدن عشق، من به حکومت پایدار بدل شدم.

پیام: آمدن عشق

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

قلمرو زبانی: دیده: چشم / زهره: جرئت / زهره: ستاره ناهید / تابنده: تابان / را: نشانه دارندگی (دیده سیر دارم.) / قلمرو ادبی: قافیه درونی / دیده سیر بودن: کنایه از خرسند و قانع بودن / زهره تابنده شدم: تشبیه / سیر و شیر: جناس / واژه آرایی: مرا؛ است

بازگردانی: من خرسندم. بسیار دلیرم و جرئت شیر را دارم. من مانند ستاره ناهید درخشنده ام.

پیام: تأثیر عشق بر مولانا

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری / شیخ نی ام، پیش نی ام، امر تو را بنده شدم

قلمرو زبانی: شیخ: پیر / سر: رئیس / راهبر: رهبر / نی ام: نیستم / امر: فرمان / پیش: پیشرو / را: اضافه گسسته (امر تو را بنده: بنده امر تو)/ قلمرو ادبی: واژه آرایی: نی ام؛ شیخ / واج آرایی: ش /

بازگردانی: شمس به من گفت تو پیر و راهبری و من تو را نمی‌پذیرم. من گفتم: دیگر پیر نیستم و گوش به فرمان توام.

پیام: فرمانبرداری از شمس

گفت که با بال و پری، من پر و بالت ندهم / در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

قلمرو زبانی: هوس: عشق / قلمرو ادبی: بال و پر: استعاره از وابستگی‌‌ها / با بال و پری: استعاره پنهان / واژه آرایی: بال و پر / با؛ بال: جناس / پر؛ در: جناس

بازگردانی: شمس به من گفت تو خودت بال و پر داری و من به تو چیزی نمی‌دهم. به عشق وجود او همه چیزم را از دست دادم.

پیام: عشق به شمس

چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم / چون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

قلمرو زبانی: گدازنده: ذوب کننده / قلمرو ادبی: چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم: تشبیه / بر؛ سر: جناس

بازگردانی: تو مانند خورشید درخشنده ای و من مانند سایه بید تاریکم. هنگامی که تو بر من تابیدی من نیز فروتن و درخشان شدم.

پیام: تأثیر شمس بر مولانا

شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک / کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم

قلمرو زبانی: مَلِک: فرشته / مُلک: فرمانروایی؛ سرزمین / مَلَک: شاه / او: منظور شمس تبریزی است / قلمرو ادبی: قافیه درونی

بازگردانی: چرخ آسمان از همه دست اندرکاران یزدان سپاسگزاری می‌کند؛ زیرا به خاطر بخشش و مهر شمس من نیز درخشان و بخشنده گردیدم.

پیام: سپاسگزاری از پیر

شکر کند عارف حق، کز همه بردیم سبق / بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم (مولوی)

قلمرو زبانی: عارف: شناسا، خداجو / سبق: سبقت / سبق بردن: پیشی گرفتن / زبر: بالا / طبق: طبقه / اختر: ستاره / قلمرو ادبی: بر؛ زبر: جناس / قافیه درونی / اختر رخشنده شدم: تشبیه

بازگردانی: انسان خداشناس سپاسگزاری می‌کند زیرا ما از همه پیش افتادیم. من نیز در بالای هفت آسمان مانند ستاره درخشان شدم.

پیام: تأثیر نفس پیر

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

پی دی اف کارگاه تحلیل فصل ۱

کارگاه تحلیل فصل۳(علوم۳)

۱- پس از تعیین پایه‌های آوایی، نشانه‌های هجایی ابیات زیر را بنویسید و نوع اختیارات وزنی به کار رفته در بیت را تعیین کنید.

الف) هر چه داری اگر به عشق دهی / کافرم گر جوی زیان بینی (هاتف)

بازگردانی: اگر همه هستی ات را در راه عشق هزینه کنی، من بی دینم اگر ذره‌‌ای زیان ببینی.

خط عروضی: هَر چِ داری اَگَر بِ عِشق دَهی / کافَرَم گَر جُوی زیان بینی

هر چه داری اگر به عشق دهی

اختیار وزنی) فاعِلاتُن به جای فَعِلاتُن در پایه آوایی نخست هر دو مصراع / ابدال: در هجای نهم مصراع دوم.

ب( من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی (سعدی) / مهر: عشق / پاییدن: پایدار بودن

بازگردانی: من نمی دانستم که تو از همان آغاز بی عشق و وفا بودی. پیمان نبندی بهتر از آن است که پیمانی را ببندی و آن را بشکنی.

خط عروضی: مَن نَدانِستَمَ زَوْوَل کِ تُ بی مِهرُ وَفایی / عَهد نابَستَنَ زان بِه کِ بِبَندی یُ نَپایی

من ندانستم از اول

اختیار وزنی) فاعِلاتُن به جای فَعِلاتُن در هر دو مصراع. / اختیار زبانی) حذف همزه در هجای ششم و هفتم هر دو مصراع

پ) مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود / نبود دندان لا بل چراغ تابان بود (رودکی) / بسود: ساییده شد / لا: نه

بازگردانی: هنگام پیری هر چه دندان داشتم ساییده شد و فروریخت. دندان‌هایم دندان نبود؛ بلکه مانند چراغ تابان بودند.

خط عروضی: مَرا بِسودُ فُرو ریخت هَر چِ دَندان بود / نَبود دَندان لا بل چِراغِ تابان بود

مرا بسود و فروریخت

اختیار وزنی) بلند بودن هجای پایان مصراع‌ها / ابدال: در هجای سیزدهم مصراع نخست و هجای پنجم و سیزدهم مصراع دوم. (فَع لُن← فَعِلُن) (مفعولن ← فَعِلاتُن)

ت) نماند تیری در ترکشِ قضا که فلک / سوی دلَم به سر انگُشت امتحان نگشود (سعدی) / ترکش: تیردان / قضا: سرنوشت / فلک: آسمان

بازگردانی: هیچ تیری در ترکش سرنوشت نبود، مگر اینکه آسمان آن را به سوی من روانه کرد.

خط عروضی: نَماند تیری دَر تَرکِشِ قَضا کِ فَلَک / سویِ دِلَم بِ سَرَنگُشتِ اِمتِحان نَگُشود

نماند تیری در ترکش

اختیار وزنی) ابدال: هجای پنجم مصراع نخست / بلند بودن هجای پایانی مصراع دوم. / اختیار زبانی) تغییر کمیت مصوّت در هجای نهم(دهم) مصراع نخست؛ کوتاه به بلند / تغییر کمیت مصوّت در هجای نخست و هجای دوم مصراع دوم / حذف همزه در هجای هفتم مصراع دوم

ث) همه درخورد رای و قیمت خویش / از تو خواهند و من تو را خواهم (سعدی)  / درخورد: متناسب / رای: نظر / قیمت: ارزش

بازگردانی:  همه مردم درخور رأی و ارزش خودشان چیزی را از تو می خواهند؛ ولی من فقط تو را می خواهم.

خط عروضی: همِ دَر خُردِ رایُ قِیمَتِ خیش / از تُ خاهَندُ مَن تُ را خاهَم

اختیار وزنی) بلند بودن هجای پایانی مصراع نخست / فاعِلاتُن به جای فَعِلاتُن در مصراع دوم / ابدال: در هجای نهم مصراع دوم. (فع لن← فعلن)

ج) ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی / تا راهرو نباشی کی راهبر شوی (حافظ) (مستفعِلُن مفاعِلُ مستفعِلُن فَعَل) وزن ناهمسان

بازگردانی:  ای انسان بی خبر کوشش کن که آگاه و باخبر گردی. تا شاگردی نکنی چگونه می توانی به مقام رهبری و آموزگاری برسی.

خط عروضی: ای بی خَبَر بِکوش کِ صاحِب خَبَر شَوی / تا راهرُوْ نَباشی کِی راهبَر شَوی

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

اختیار وزنی) ابدال: در هجای هفتم مصراع دوم.

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

۲- در بیتهای زیر اغراق، ایهام و ایهام تناسب را بیابید و توضیح دهید.

الف) جان ریخته شد با تو، آمیخته شد با تو / چون بوی تو دارد جان، جان را هله بنوازم (مولوی) / هله: هان؛ هین

بو: ایهام ۱- رایحه ۲- آرزو

بازگردانی: جانم با تو آفریده شد و با تو آمیخت. هنگامی که جان من بوی تو را دارد(هنگامی که جان من آرزوی تو را دارد) آگاه باش که من جانم را نوازش می کنم.

ب) گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم (سعدی)

روی: ایهام تناسب ۱- چهره (در معنای فلز روی با مس، زر و اکسیر تناسب دارد)

بازگردانی:  می گویندم ای سعدی، چرا بیمار شدی؟ می گویم عشق که مانند اکسیر است بر وجودم افتاد و آن را بیمار و ارزشمند کرد.

پ) چندین که برشمردم از ماجرای عشقت / اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران (سعدی)

اغراق: فقط یکی از هزاران اندوهم را گفته‌ام.

بازگردانی:  هر اندازه که از ماجرای عشقت گفتم فقط یکی از هزاران غم و اندوه دلم را گفته ام.

۳- دو مورد از ویژگی‌های ادبیات دوره انقلاب را در شعر در «سایه سار نخل» ولایت پیدا کنید.

چگونه شمشیری زهرآگین / پیشانی بلند تو / این کتاب خداوند را / از هم می گشاید؟ / چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت؟ / هنگام که همتاب آفتاب / به خانۀ یتیمکان بیوه زنی تابیدی / و صولت حیدری را / دست مایۀ شادی کودکانه شان کردی / و بر آن شانه که پیامبر پا ننهاد / کودکان را نشاندی / و از آن دهان که هُرّای شیر می خروشید / کلمات کودکانه تراوید/ آیا تاریخ، بر درِ سرای/ به تحیّر / خشک و لرزان نمانده بود؟ (سید علی موسوی گرمارودی)

شعر در قالب نو (سپید) سروده شده است.

◙ تکریم شهید و فرهنگ شهادت با تکیه بر اسطوره‌های ملی و تاریخی

◙ طرح اسوه‌های تاریخی به ویژه تاریخ اسلام مانند امام حسین.

◄ کالبدشکافی شعر

◙ چگونه شمشیری زهر آگین / پیشانی بلند تو /  -این کتاب خداوند را- / از هم می‌گشاید. / چگونه می‌توان به شمشیری دریایی را شکافت؟

قلمرو زبانی: زهرآگین: آغشته به زهر / قلمرو ادبی: تلمیح به جان باختن حضرت علی (ع( / پیشانی، کتاب خداوند: تشبیه؛ وجه شبه: حضرت علی قرآن سخنگو بود / دریا: استعاره از سر حضرت علی(ع)

بازگردانی: چگونه شمشیر زهر آگین سر تو را که خانه قرآن بود شکافت، در شگفتم چگونه شمشیر می‌تواند سر حضرت علی (ع) را که دریایی است، به دو نیم کند.

♣♣♣♣

◙ هنگامی که به همتاب آفتاب / به خانه‌ یتیمکان بیوه زنی تابیدی

قلمرو زبانی: همتاب: همراه، هم تابنده / قلمرو ادبی: تابیدی: مجاز از لطف کردی / تلمیح به سرکشی کردن حضرت علی (ع) به یتیمان

بازگردانی: زمانی که با آفتاب و مانند آفتاب به خانۀ‌ بیوه زنان و نیازمندان تابیدی و به ایشان توجه کردی،

◙ و صولت حیدری را / دست مایه‌ شادی کودکانه شان کردی

قلمرو زبانی: صولت: شکوه / حیدر: شیر، نام حضرت علی / دست مایه: سرمایه

بازگردانی: شکوه شیرگونه ات را سرمایه‌ شادی و شور کودکان کردی.

◙ و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد / کودکان را نشاندی

قلمرو ادبی: تلمیح دارد به این که علی (ع) در فتح مکّه، روی شانه‌ حضرت محمّد(ص) رفت و بچّه‌های یتیم را روی شانه‌ خود نشاند.

بازگردانی: و کودکان را روی شانه خود سوار کردی؛ شانه‌ای که حضرت محمّد(ص) آن را گرامی می‌داشت.

◙ و از آن دهان که هُرّای شیر می‌خروشید / کلمات کودکانه تراوید،

قلمرو زبانی: هرّا: آواز ترسناک، صدا و غوغا / تراویدن: تراوش کردن / قلمرو ادبی: تراویدن: استعاره (کلمات تراوید: واژه‌ها را به زبان راند)

بازگردانی: و از آن دهان که غرّش شیر داشت، واژگان بچّگانه و کودکانه درآمد.

◙ آیا تاریخ بر در سرای / به تحیّر / خشک و لرزان نمانده بود؟

قلمرو زبانی: سرا: خانه / تحیر: سرگشته، حیران / قلمرو ادبی: جانبخشی تاریخ / پرسش انکاری بازگردانی: آیا تاریخ آن لحظه با شگفتی نزدیک در خانه‌ پیرزن خشکش نزده بود؟

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری
پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۳

کارگاه تحلیل فصل۴(علوم۳)

۱- اشعار زیر در چه قالبی سروده شده است؟ پس از تعیین پایه‌های آوایی و وزن واژه‌های هر مصراع، تفاوت این نوع شعر را با اشعار سنتی بیان کنید.

و صدای باد هر دم دل‌گزاتر / در صدای باد بانگ او رهاتر، / از میان آبهای دور و نزدیک، / باز در گوش این نداها: (نیما یوشیج) «آی آ دم‌ها «

و صدای باد

۲- پس از خوانش درست اشعار نیمایی زیر، پایه‌ها، وزن و نشانه‌های هجایی را مقابل هر مصراع بنویسید.

همان رنگ و همان بوی / همان برگ و همان بار / همان خنده خاموشِ در او خفته بسی راز / همان شرم و همان ناز (اخوان ثالث)

همان رنگ و همان بوی / همان برگ و همان بار / همان خنده خاموش در او خفته بسی راز

۳- برای اشعار نیمایی زیر مانند نمونه بالا جدولی بکشید، پایه‌های آوایی، وزن و نشانه‌های هجایی هر مصراع را بنویسید؛ سپس اختیار شاعری به کار رفته در آن را مشخّص کنید.

قایقی خواهم ساخت / خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب / که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق / قهرمانان را بیدار کند. (سهراب سپهری)

قایقی خواهم ساخت

۴- شعر زیر در چه قالبی سروده شده است؟ – مستزاد

آن کیست که تقریر کند حال گدا را / در حضرت شاهی؟

کز غلغل بلبل چه خبر باد صـبا را / جــز نــاله و آهــی؟ (ابن حسام هروی)

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

۵- با توجه به رباعی زیر به پرسش‌ها پاسخ دهید:

آغوش سحر تشنه دیدار شماست / مهتاب خجل ز نور رخسار شماست

خورشید که در اوج فلک خانه اوست / همسایه دیوار به دیوار شماست (علیرضا قزوه)

الف) دو مورد از ویژگی‌های فکری شعر را بنویسید.

– فرهنگ شهادت و دفاع مقدس / روح حماسه و عرفان اسلامی در آن آشکار است.

ب) از آرایه‌های علم بیان و بدیع، هر کدام یک مورد بیابید و توضیح دهید.

آغوش سحر: استعاره پنهان؛ جانبخشی / مهتاب خجل است: استعاره پنهان؛ جانبخشی / خورشید همسایه شماست: استعاره پنهان؛ جانبخشی / تشنه دیدار شماست: کنایه از اینکه بسیار خواهان است / نور رخسار: اضافه استعاری / واژه آرایی: شماست؛ دیوار / اغراق در بیت دوم / واج آرایی / مهتاب: مجاز از ماه

بازگردانی: سحر خواستار آن است که شما را دیدار کند / نور چهره شما از نور مهتاب هم زیباتر و پرفروغتر است.

خورشید که دراوج آسمان قرار دارد / با شما همسایه شده است (کنایه از اینکه جایگاه شما از خورشید والاتر است).

۶ـ تحقیق کنید که تضمین به کار رفته در شعر زیر از کدام شاعر است. – بابا طاهر همدانی

صدا چون بوی گل در جنبش آب / به آرامی به هر سو پخش می گشت

جوان می خواند سرشار از غمی گرم / پی دستی نوازش‌بخش می گشت

«تو که نوشُم نه ای، نیشُم چرایی؟  / تو که یارُم نه ای، پیشُم چرایی؟«

«تو که مرهم نه ای، زخمِ دلُم را،  /  نمک پاش دل ریشُم چرایی؟« (فریدون توللی)

۷ـ پس از تعیین پایه‌های آوایی و وزن هر بیت، نام بحر آن را بنویسید.

الف) ای مست شب رو کیستی؟ آیا مه من نیستی؟ / گر نیستی، پس چیستی؟ ای همدم تنهای دل (مهرداد اوستا) رجز مثمن سالم

بازگردانی: ای مست شبرو تو چه کسی هستی؟ آیا تو دلبر من نیستی؟ اگر دلبر من نیستی پس چه کسی هستی؟ ای کسی که همدم تنهایی‌های دل منی.

خط عروضی: اِی مَستِ شَب رُوْ کیستی؟ آیا مَهِ مَن نیستی؟ / گَر نیستی، پَس چیستی؟ اِی هَمدَمِ تَنهایِ دِل

ای مست شبرو کیستی

ب) پر از مثنوی‌های رندانه است / شب شعر عرفانی چشم تو (سید حسن حسینی)   متقارب مثمن محذوف

بازگردانی: چشم تو شب شعر عرفانی دارد و در شب شعرت مثنوی‌های رندانه چشم تو خوانده می شود.

خط عروضی: پُرَز مَثنَوی هایِ رِندانِ اَست / شَبِ شِعرِ عِرفانیِ چَشمِ تُ.

پر از مثنوی های رندانه است

پ) هر دم از سرگشتگی چون گرد می پیچم به خود / همرهان رفتند و من تنها به صحرا مانده‌ام (امیری فیروزکوهی)

رمل مثمن محذوف

بازگردانی: به خاطر حیرانی‌ام هر لحظه مانند گرد و خاک به خودم می پیچم. همراهان من رفتند و من در بیابان تنها مانده‌ام.

خط عروضی: هَر دَمَز سَرگَشتِگی چُن گَرد می پیچَم بِ خُد / هَمرَهان رَفتَندُ مَن تَنها بِ صَحرا ماندِ اَم.

هر دم از سرگشتگی چون گرد

ت) به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی (سعدی)   هزج مثمن سالم  

نشاید: شایسته نیست / حسب الحال: روزنگار / مشتاقی: عشق

بازگردانی: این کتاب به پایان آمد؛ ولی همچنان اگر صد کتاب هم نوشته شود، موضوع عشق به پایان نمی رسد.

خط عروضی: بِ پایان آمَدین دَفتَر، حِکایَت هَمچُنان باقی / بِ صَد دَفتَر نَشایَد گُفت حَسبُ الحالِ مُشتاقی.

به پایان آمد این دفتر حکایت

۸- متن زیر را بخوانید و ویژگی‌های زبانی، ادبی و فکری آن را بررسی کنید.

«…مینی بوس با سرعت نه چندان زیاد پیش می رفت. نگاه کردم به مناظر اطراف جاده و مزارع و خانه‌های روستایی، بعد از هفتاد و پنج روز زندانی بودن، حسی فراموش نشدنی در من ایجاد می کرد. شکل و شمایل خانه‌های روستایی آنجا هم شبیه روستای خودمان بود و این تشابه مرا دلتنگ می کرد. کاش می شد گوشه‌‌ای بایستیم. این آرزو هنوز توی دلم بود که ناگهان صدایی مثل شلیک گلوله بلند شد و مینی بوس افتاد به تکانه‌‌ای شدید. لاستیکش ترکیده بود. راننده و محافظان مسلح برای تعویض لاستیک پیاده شدند. از اقبال ما بود که زاپاس مینی بوس هم پنچر از آب درآمد و عراقی‌ها مجبور شدند همان جا لاستیک را پنچرگیری کنند. این یعنی فرصتی برای ما که زیر نگاه سربازان مسلح عراقی روی زمین بنشینیم و مشاممان را پر کنیم از بوی تازه علف و گوش‌هایمان را از صدای  گنجشک‌های آزاد آسمان آن.» (بیست و سه نفر، احمد یوسف زاده)

ویژگی‌های زبانی: زبان نوشته نزدیک به زبان محاوره است و ساده؛ مانند: این آرزو هنوز توی دلم بود. / واژه‌های جنگ و دفاع مانند گلوله عراقی‌ها محافظان مسلح… در آن آشکار است.

ویژگی‌های ادبی: تشبیه: شکل و شمایل خانه‌های روستایی آنجا هم شبیه روستای خودمان بود / کنایه: دلتنگ می کرد / قالب نوشته داستان و خاطره نویسی است. / متن دارای آرایه‌های بسیار کمی است و از این نظر متنی ساده به شمار می رود. / زاویه دید داستان نخست کس است.

ویژگی‌های فکری: نوشتار درباره زندگی نامه خودنوشت کسی است که در جنگ به دست عراقی‌ها اسیر شده است. نویسنده از نویسندگان مذهبی به شمار می رود.

پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۴ علوم و فنون ادبی۳

کارگاه تحلیل فصل ۳: علوم و فنون ادبی ۱

قلمرو زبانی: وجود واژگان کهن: پرنیان: حریر/ زی: سوی / زی: زندگی کن // کاربرد واژگان در معنای کهن: خنگ: اسب سفید / میان: کمر / همی آید در بیت دوم به معنای می شود / به کار گیری «دیر» در معنای «دراز»؛ به کارگیری «نشاط» در معنای «میل»؛ به کارگیری «درشتی» در معنای «ناهمواری» / کاربرد کهن واژگان: / میر: امیر (امیر نصر بن احمد سامانی) // کمی واژگان غیرفارسی // کاربرد شبکه معنایی / کاربردهای تاریخی دستور: همی‌آید: می‌آید؛ در معنای می شود / را: اضافه گسسته // زبان شعر ساده و جمله‌ها کوتاه است: مانند: بوی جوی مولیان همی‌آید / بیشتر واژگان شعر ساختمان ساده دارند: مانند: یار، میان، شاد

قلمروزبانی: جوی: رود / مولیان: نام منطقه ای نزدیک دژ بخارا / قلمرو ادبی: قالب: چامه (قصیده) / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / بوی، جوی؛ یاد، یار: جناس / موازنه

قلمروزبانی: ریگ: شن و ماسه / آموی: نام دشتی کنار جیحون (آمودریا) / درشتی: ناهمواری / پرنیان: حریر / آید: می شود / قلمرو ادبی: : ریگ  … پرنیان آید همی: تشبیه

قلمروزبانی: جیحون: شن و ماسه / نشاط: میل، علاقه / خِنگ: اسب سفید / میان: کمر / همی آید: می آید / را: اضافه گسسته (تا میان خنگ ما)/ قلمرو ادبی:

قلمروزبانی: دیر: دراز / زی: زندگی کن / میر: امیر / زی: سوی / همی آید: می آید / قلمرو ادبی: : ای بخارا: جانبخشی / جناس همسان: زی (۱- زندگانی کن ۲- سوی)

قلمرو ادبی: تضمین: اوّلُ مٰا خَلقَ اللهُ تعالی الَقَلم / قلم را فرمود: جانبخشی / کمی آرایه‌های ادبی / واژه‌آرایی: آفرید؛ خواست

قلمروزبانی: حق تعالی: خداوند والا / لوح: تخته / رستخیز: قیامت / عزّ و جلّ: گرامی و شکوه مند است

دانه / باشی / مرغکانت / برچنند

غنچه / باشی / کودکانت / برکنند

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی می سازند.

بدان / حجت / که / دل / را / زنده / دارد

بدان / آیت / که / جان / را / بنده / دارد

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع می سازند. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است (همه سجع‌ها متوازی است بجز دل و جان که متوازن است).

خوشا / چون / سروها / استادنی / سبز

خوشا / چون / برگ‌ها / افتادنی / سبز

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی می سازند. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است. [برخی سرو را با برگ در نظر گرفته اند و بیت را آراسته به موازنه می دانند.]

برند / از / برای / دلی / بارها

خورند / از / برای / گلی / خارها

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی است. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است.

ما / چو  / ناییم  / و / نوا  / در / ما / ز / توست

ما / چو / کوهیم / و / صدا / در / ما / ز / توست

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی است. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است. [ برخی نای را با کوه در نظر گرفته اند و بیت را آراسته به موازنه می دانند.]

دانه باشی مرغکانت برچِنَند / غنچه باشی کودکانت برکَنَند (مولوی)

پایه‌های آواییدا نِ با شیمُر غَ کا نَتبَر چِ نَند
پایه‌های آواییغُن چِ با شیکو دَ کا نَتبَر کَ نَند
وزنفاعلاتنفاعلاتنفاعلن
نشانه‌های هجاییـ U ـ ــ  Uـ ــ U ـ

کارگاه تحلیل فصل ۴

۱- دو غزل زیر را بخوانید و پرسشها را پاسخ دهید:

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست / هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم / که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت /  به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

مرا رضای تو باید، نه زندگانی خویش / اگر مراد تو قتل است، وارهان ای دوست

که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد / به دوستی که غلط می‌برد گمان ای دوست (سعدی)

***

ای دفتر حسن تو را فهرست، خط و خال‌ها / تفصیل‌ها پنهان شده در پرده اجمالها

آتش فروز قهر تو، آیینه دار لطف تو / هم مغرب ادبارها، هم مشرق اقبالها

پیشانی عفو تو را پرچین نسازد جرم ما / آیینه کی بر هم خورد از زشتی تمثالها

با عقل گشتم همسفر یک کوچه راه، از بی کسی / شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلال‌ها

هر شب کواکب کم کنند از روزی ما پاره‌ای / هر روز گردد تنگ تر سوراخ این غربالها

هر چند صائب، می‌روم سامان نومیدی کنم / زلفش به دستم می‌دهد سررشتۀ آمالها (صائب)

الف) وزن هر دو غزل را بیابید.

وزن غزل سعدی: مَفاعِلُن فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَعِلُن / وزن غزل صائب: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

ب) دو غزل را از نظر قلمرو زبانی و فکری مقایسه و تحلیل کنید.

غزل سعدی: قلمرو زبانی: «یاد می‌نکند»: کاربرد کهن / «گرم تو در نگشایی»؛ «هزار جان عزیزت فدای جان»: جابه جایی ضمیر / حذف به قرینۀ معنوی: (به راستان قسم می‌خورم)؛ به دوستان (قسم می‌خورم) / «باید» در بیت چهارم در معنای فعلی به کار رفته است (رضای تو برای من لازم است.) / «را» در «مرا رضای تو باید»: به معنای «برای» / غلط می‌برد: اشتباه می کند / قلمرو فکری: بر بنیاد غزل سبک عراقی فقط دلبر ارزشمند است، نه دلشده.

غزل صائب: قلمرو زبانی: «را»ی اضافه گسسته: ای دفتر حسن تو را فهرست…» / استفاده از اصطلاحات عامیانه: «یک کوچه راه»؛ «ریشه ریشه شدن دامن» / تعداد واژه‌های عربی صایب از سعدی بیشتر است. / قلمرو فکری: دلبر نسبت به غزل سعدی عرفانی تر و پیوستگی عمودی ابیات ضعیف تر است

پ) دو غزل را از دیدگاه زیبایی شناسی تحلیل نمایید.

غزل سعدی: اضافۀ تشبیهی (تشبیه فشرده): مرغ دل / جناس ناهمسان: جان و جهان؛ راستان و آستان / جناس همسان: که (ضمیر مبهم) که (حرف ربط) / حس‌آمیزی: جواب تلخ

غزل صائب: اضافۀ تشبیهی (تشبیه فشرده): دفتر حسن؛ پردۀ اجمال؛ خار استدلال / استعاره: پیشانی عفو؛ غربال / جان بخشی در بیت‌های ۲ و ۵ / اسلوب معادله: بیت سوم

سنجش

الف) قلمرو زبانی: غزل سعدی واژگان نسبتاً کهن تری دارد؛ مانند: غایب، مقصود، آستان، آشیان و در غزل صائب واژگان جدیدتری به چشم می‌خورد؛ مانند: همسفر؛ هر چند که در غزل صائب هم واژگان کهن دیده می‌شود مانند: تمثال، ادبار، اقبال. در غزل صائب واژگان و ترکیباتی از فرهنگ عامیانه هم به چشم می‌خورد؛ مانند: یک کوچه راه، روزی ما پارۀ سوراخ این غربال‌ها

ب) قلمرو فکری: غزل سعدی درونمایه عاشقانه دارد همراه با تقریباً یکپارچگی موضوع؛ اما غزل صائب نوعی گفت وگوی درونی سخن‌سرا با خداست که بی توجه به امور دنیوی خودش هم نیست.

پ) آرایه‌ها در غزل سعدی کمتر و زبان شعری روان تر و قابل فهم تر است و در غزل صائب بیشتر است و آرایه‌ها عمدتا تشبیه (دفتر حسن، مغرب ادبارها، خار استدلال و…) و تشخیص ( پیشانی عفو، با عقل همسفر شدن و…) است.

کالبدشکافی شعر سعدی

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست / هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست

قلمرو زبانی: «را» در «مرا»: اضافه گسسته / جهش ضمیر: جان عزیز فدای جان تو / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن / ای دوست: ردیف، واژه آرایی / واج آرایی: ت / هزار: مجاز از بسیار

بازگردانی: ای دوست، تو نهایت مقصود من از جهانی. ای دوست هزار جان ارجمند فدای جان تو باد.

پیام: جان فشانی برای دلبر

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم / که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

قلمرو زبانی: الفت: انس / یاد می‌نکند: کاربرد تاریخی دستور / آشیان: آشیانه / عهد: روزگار / قلمرو ادبی: دام: استعاره از عشق / مرغ دل: اضافه تشبیهی/ واج آرایی: ن

بازگردانی: به اندازه ای مرغ دل من به دام عشق تو خو کرده است که روزگار در خانه بودن را به یاد نمی آورد.

پیام: افتادن در دام عشق

گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت /  به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست

قلمرو زبانی: گرم: اگر برای من؛ جهش ضمیر / توانم رفت: می توانم برم؛ کاربرد تاریخی دستور / راستان: راست گویان / آستان: کفش کن خانه / قلمرو ادبی: در گشودن: کنایه از اجازه بار دادن

بازگردانی: اگر تو به من اجازه حضور ندهی کجا می توانم بروم. سوگند به راستگویان که کنار خانه ات جان خواهم داد.

پیام: درخواست حضور

مرا رضای تو باید، نه زندگانی خویش / اگر مراد تو قتل است، وارهان ای دوست

قلمرو زبانی: «را» در «مرا»: به معنای «برای» / باید: می باید (بن ماضی: بایست؛ بن مضارع: بای) / وارهان: خلاص کن / قلمرو ادبی: واژه آرایی: تو/ واج آرایی: ر

بازگردانی: خرسندی تو برای من لازم است نه زندگی من. اگر می خواهی مرا بکشی خلاصم کن.

پیام: طلب خرسندی دلبر

که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد / به دوستی که غلط می‌برد گمان ای دوست (سعدی)

قلمرو زبانی: غلط می‌برد: اشتباه می کند؛ کاربرد تاریخی دستور / به دوستی: به دوستی سوگند؛ حذف به قرینه معنوی / قلمرو ادبی: دوستی، دوست: جناس و همریشگی / «که» نخست و «که» دوم: جناس همسان(۱- چه کسی ۲- حرف پیوند)

بازگردانی: چه کسی گفت که سعدی از آسیب عشق می گریزد. به دوستی مان سوگند می خورم که او بدگمانی نادرستی دارد.

پیام: استقبال از آسیب عشق

سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری

کالبدشکافی شعر صائب

ای دفتر حسن تو را فهرست، خط و خال‌ها / تفصیل‌ها پنهان شده در پرده اجمالها

قلمرو زبانی: را: اضافه گسسته / حسن: زیبایی / خط: خد /  اجمال: فشرده و کوتاه / قلمرو ادبی: قالب: غزل / خط: مجاز از موی گونه که تازه رسته باشد / دفتر حسن: اضافه تشبیهی / ایهام تناسب: خط در معنای نوشته با دفتر و فهرست / پرده اجمالها: اضافه تشبیهی

بازگردانی: خط و خال تو مانند فهرست دفتر حسن تو است. زیبایی های معنوی بسیاری در این زیبایی های ظاهری پنهان شده است.

پیام: توصیف یار

آتش فروز قهر تو، آیینه دار لطف تو / هم مغرب ادبارها، هم مشرق اقبالها

قلمرو زبانی: قهر: خشم / ادبار: تیره بختی / اقبال: خوش بختی / قلمرو ادبی: واژه آرایی: هم؛ تو / آیینه دار: کنایه از تجلی دهنده / مغرب و مشرق؛ ادبار و اقبال: تضاد / مغرب ادبارها؛ مشرق اقبالها: اضافه تشبیهی / واج آرایی «ر»

بازگردانی: آتش فروز خشم تو مغرب ادبارها و آیینه دار لطف تو مشرق اقبالها ست. (خشم تو دیگران را بدبخت و لطف تو مردم را خوش بخت می کند.)

پیام: توصیف یار

پیشانی عفو تو را پرچین نسازد جرم ما / آیینه کی بر هم خورد از زشتی تمثالها

قلمرو زبانی: عفو: بخشایش / جرم: گناه / تمثال: نقش / قلمرو ادبی: پیشانی عفو: اضافه تشبیهی / پرچین نسازد: کنایه از اینکه کم نکند / اسلوب معادله / پرسش انکاری / آتش: استعاره از عشق

بازگردانی: گناهان ما چیزی از بخشایش تو کم نمی کند؛ همانگونه که آیینه از زشتی نقش ها به هم نمی خورد.

پیام: بخشایش یزدان

با عقل گشتم همسفر یک کوچه راه، از بی کسی / شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلال‌ها

قلمرو زبانی: کوچه: ممیز / ریشه ریشه شد: ریش ریش شد / قلمرو ادبی: با عقل همسفر گشتم: جانبخشی / دامنم ریشه ریشه شد: کنایه از اینکه آسیب دیدم / خار استدلال‌ها: اضافه تشبیهی / واژه آرایی: ریشه

بازگردانی: مدتی از بی کسی به اندازه یک کوچه با خرد و عقل همراه شدم و عاقل گردیدم. استدلال ها مانند خاری بود که مرا به هم ریخت و به من آسیب زد.

پیام: ستیز با عقل

هر شب کواکب کم کنند از روزی ما پاره‌ای / هر روز گردد تنگ تر سوراخ این غربالها

قلمرو زبانی: کواکب: ستارگان / غربال: الک / قلمرو ادبی: روزی؛ روز: جناس و همریشگی / جانبخشی /

بازگردانی: هر شب روزی ما می کاهد و به مرگ نزدیک تر می شویم. گویی هر روز سوراخ غربال ها تنگ تر می شود.

پیام: گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ

هر چند صائب، می‌روم سامان نومیدی کنم / زلفش به دستم می‌دهد سررشتۀ آمالها (صائب)

قلمرو زبانی: آمال: آرزو / سامان چیزی کردن: پی چیزی رفتن / قلمرو ادبی: زلف: مجاز از یار / به دست دادن: کنایه از حاصل کردن

بازگردانی: هر زمان صائب می خواهد نومید شود زلف یار او را امیدوار می کند.

پیام: رسیدن به آرزو

۲- در ابیات و عبارات زیر تشبیه را مشخص کنید و ارکان تشبیهات فشرده را بنویسید:

الف) کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق / بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی (قیصر امین پور)

بازگردانی: عشق با نام تو رقم می‌خورد. بیا که یاد تو هم آرامش می‌آورد و هم توفان در دل می‌انگیزد.

کشتی عشق: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ عشق ؛ مشبه به:‌ کشتی

ب) پس از ابر کرم، باران محبت بر خاک آدم بارید و خاک را گل کرد و به ید قدرت در گل از گل دل کرد. (مرصاد العباد)

بازگردانی: پس از کرمش که مانند ابر است عشق را مانند باران بر خاک آدم بارید و خاک آدم را با عشق درآمیخت. سپس با دست توانایش از گل آدم دل ساخت.

ابر کرم: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ کرم؛ مشبه به:‌ ابر / باران محبت: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ محبت؛ مشبه به:‌ باران

پ) پروردگارا روا مدار در ظلمات جهل و ضلال از چراغ هدایت به دور افتم. (صحیفه سجادیه)

بازگردانی: ای پروردگار، جایز مدان که در تاریکی نادانی و گمراهی باشیم و از راه تو دور افتیم.

ظلمات جهل: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ جهل؛ مشبه به:‌ ظلمات / ظلمات ضلال: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ ضلال؛ مشبه به:‌ ظلمات / چراغ هدایت: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ هدایت؛ مشبه به:‌ چراغ

ت) مه طاسک گردن سمندت / شب طرّه پرچم سیاهت / [طاسک: آویز پیاله مانند / سمند: اسب زردرنگ / طرّه: زلف؛ حاشیه و کناره]

بازگردانی: ماه آویزه گردن اسب توست. شب حاشیه پرچم سیاه توست.

مه طاسک گردن سمندت: تشبیه فشرده؛ مشبه:‌ ماه؛ مشبه به:‌ طاسک گردن سمندت / شب طره پرچم سیاهت: تشبیه فشرده؛ مشبه:‌ شب؛ مشبه به:‌ طره پرچم سیاهت

چرخ ار چه رفیع، خاک پایت / عقل ار چه بزرگ طفل راهت (جمال الدّین عبدالرزّاق اصفهانی)

بازگردانی: آسمان اگرچه بلند است ولی باز هم خاک پای توست. خرد اگرچه بزرگ است ولی باز هم در برابر تو کودک است.

چرخ خاک پایت: تشبیه فشرده؛ مشبه:‌ چرخ ؛ مشبه به:‌ خاک پایت / عقل طفل راهت: تشبیه فشرده؛ مشبه:‌ عقل ؛ مشبه به:‌ طفل راهت

ث) دریای شورانگیز چشمان تو زیباست / آنجا که باید دل به دریا زد، همین جاست (حسین منزوی)

بازگردانی: چشمان تو مانند دریای شورانگیز است و بسیار زیباست. همین جاست که باید دل را به دریا بزنیم و خطر کنیم.

دریای چشمان تو: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده)؛ مشبه:‌ چشمان تو؛ مشبه به:‌ دریا

۳- مجاز را در بیت‌های زیر مشخص کنید:

الف) عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت / فتنه انگیز جهان نرگس جادوی تو بود (حافظ)

بازگردانی: در جهان هیچ نشانه ای از شور و شعف عشق نبود. چشم زیبای تو همه را عاشق خود کرد.

عالم: )کلیّه(؛ مجاز از مردم عالم / نرگس: )شباهت(؛مجاز از چشم یار

ب) دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (شفائی اصفهانی)

بازگردانی: دیدی که کشته شدن پروانه به دست شمع باعث شد که شمع فقط تا بامداد زنده بماند و بسیار زود بمیرد.

 خون: (سببیّه)؛ مجاز از کشتن

پ) از تو به که نالم که دگر داور نیست / وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست (سعدی)

بازگردانی: از تو به چه کسی شکوه کنم؛ زیرا داوری وجود ندارد و از قدرت تو هیچ قدرتی نیز بالاتر نیست.

دست: (آلیّه)؛ مجاز از نیرو

۴- در ابیات و عبارات زیر استعاره را بیابید و مشخص کنید که آن استعاره، کدام رکن باقی مانده از تشبیه است؟

الف) بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد / بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد (حافظ)

بازگردانی: یاری دارم که گرد چهره مانند گلش گیسوی زیبایی دارد. رخ مانند بهارش خطی مانند ارغوان دارد.

بت: (مشبّهٌ به): استعاره از یار / گل (مشبّه بٌه): استعاره از گونه یا چهره / سنبل(مشبّهٌ به): استعاره از زلف / خط (مشبّهٌ به): استعاره از موی بررسته بر رخ

ب) دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی / یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی (سنایی)

بازگردانی: ای دل تا کی در این جهان مانند زندان فریب دشمنان را می‌خوری. یک بار از این جهان مانند چاه تاریک بیرون بیا تا جهان معنوی و راستین را ببینی.

زندان (مشبّه بٌه): استعاره از این جهان مادی / چاه ظلمانی: (مشبه به) : استعاره از این جهان مادی / دلا (ای دل): مشبه؛ استعاره پنهان و جانبخشی

۵- در ابیات زیر عبارت کنایه را مشخص کنید و مفهوم کنایی آن را بنویسید.

الف) به تیغم گر کُشد، دستش نگیرم / و گر تیرم زند منت پذیرم (حافظ)

بازگردانی: اگر با تیغش من را بکشد مانعش نمی‌شوم. اگر به من تیر بزند با منّت می‌پذیرم.

کنایه: «دست گرفتن» کنایه از «مانع شدن»

ب) یکی نغزبازی کند روزگار / که بنشاندت پیش آموزگار (فردوسی)

بازگردانی: روزگار دوباره بازی زیبایش را از سر می‌گیرد و تو را نزد آموزگار می‌نشاند.

کنایه: «پیش آموزگار نشاندن» کنایه از «اقرار به نادانی»

۶- آرایه‌های تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه را در ابیات و عبارات زیر مشخص کنید:

الف) داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند (محمد تقی بهار)

بازگردانی: لاله داغدار است و درخت سرو سوگوار؛ زیرا زیبارویان و خوبان جهان همه درگذشتند و مردند.

استعاره: دلِ لاله؛ برِ (پهلو) سرو / تشبیه: باغِ جهان؛ لاله عذار[گونه]  / داغ بودن بر لاله: کنایه از «نشان غم داشتن» / نیلی[رنگ آبی تیره] است بر سرو: کنایه از «رنج کشیده است و داغدار است» (در گذشته در سوگواری‌ها جامه کبود و نیلی رنگ می‌پوشیدند.)/ رفتند:‌ کنایه از «نابود شدند»

ب) با آسمان مفاخره کردیم تا سحر / او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم (حسین منزوی)

بازگردانی: به آسمان از شب تا بامداد فخرفروشی کردم. او به ستارگانش می‌نازید و من به تو می‌نازیدم.

استعاره: مفاخره با آسمان؛ / تشبیه پنهان: تو مانند ستاره‌ای / دم زدن: کنایه از «سخن گفتن»

پ) این نغمه محبت بعد از من و تو ماند / تا در زمانه باقی است آواز باد و باران (شفیعی کدکنی)

بازگردانی: این آهنگ عشق پس از من و تو تا زمانی که آواز باد و باران است می‌ماند.

استعاره (جانبخشی): آواز باد و باران / تشبیه فشرده: نغمه محبت / آواز باد و باران باقی است: کنایه از «تا هنگامی که جهان برپاست»

ت) الهی، عقل گوید: الحذر، الحذر؛ عشق گوید: العجل، العجل. (آیت الله حسن زاده آملی) [الحذر: بپرهیز / العجل: بشتاب]

بازگردانی: خدایا، خرد می‌گوید: بپرهیز، بپرهیز؛ عشق می‌گوید: بشتاب، بشتاب

استعاره(جانبخشی): عقل گوید؛ عشق گوید

ث) از دیده گر سرشک چو باران چکد، رواست / کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر (حافظ) [دیده: چشم / سرشک: اشک]

بازگردانی: اگر از چشم اشکی مانند باران می‌چکد جایز است؛ زیرا در غم تو روزگار من مانند برق گذشت.

استعاره: روزگار عمر / تشبیه گسترده: سرشک چو باران؛ عمر چو برق بشد

ج) روشنی روز تویی، شادی غم سوز تویی / ماه شب افروز تویی، ابر شکربار بیا (مولوی)

بازگردانی: تو مانند روشنی روزی. تو مانند شادی غم سوزی. تو مانند ماه شب افروزی. ای کسی که مانند ابر شکرباری، پیش من بیا.

استعاره: ابر شکربار(دلبر) / تشبیه: تو روشنی روزی؛ تو شادی غم سوزی؛ تو ماه شب افروزی

چ) چون در این آیات تأمّل کنند، بهار توحید از دلهای ایشان سر برزند. درخت معرفت به بار آید، چشمه حکمت گشاید، یاسمین شوق بر دهد. (کشف الاسرار میبدی)  [تأمل: درنگ؛ اندیشه کردن / معرفت: شناخت / بار: میوه / یاسمین: گل یاس / بر: میوه]

بازگردانی: هنگامی که در این آیه ها می اندیشند یکتاپرستی که مانند بهار است از دلهای ایشان برمی خیزد. شناخت که مانند درخت است میوه می آورد. دانش که مانند چشمه است می جوشد و عشق که مانند گل یاسمن است گل می دهد.

تشبیه: بهار توحید؛ درخت معرفت؛ چشمه حکمت؛ یاسمین شوق

ح) دلم شکستی و رفتی، خلاف شرط مودّت / به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی (سعدی) [مودّت: دوستی / آبگینه: شیشه]

بازگردانی: بر خلاف آیین جوانمردی دلم را شکستی و رفتی. با احتیاط برو؛ زیرا تو شیشه دل من را شکسته ای و ممکن است شیشه پایت را زخمی کند.

استعاره: دلم شکستی؛ آبگینه (دل) / کنایه: دلم شکستی (مرا آزردی)

خ) تو قامت بلند تمنّایی ای درخت / همواره خفته است در آغوشت آسمان / بالایی ای درخت (سیاوش کسرایی) [قامت: قد / تمنّا: آرزو]

بازگردانی: ای درخت، تو مانند قد بلند آرزو هستی. آسمان همیشه در آغوش تو خوابیده است. ای درخت تو بلندی.

استعاره: ای درخت؛ آسمان خفته است؛ قامت تمنّا / تشبیه: تو قامت بلند تمنّایی

د) جهان را سر به سر آیینه می‌دان / به هر یک ذرّه‌ای صد مهر تابان (شیخ محمودشبستری) [مهر: خورشید / تابان: تابنده؛ درخشان]

بازگردانی: این جهان مانند آینه است و جلوه خداوند. در هر ذره از این جهان خورشیدی درخشان نهفته است.

تشبیه: جهان را آیینه می‌دان / استعاره: مهر

ذ) همگنان خاموش / گرد بر گردش به کردار صدف بر گرد مروارید. (اخوان ثالث) [به کردار: مانند / صدف: گوشماهی]

بازگردانی: همه ساکت بودند و پیرامون نقال را مانند صدفی که مروارید را در بر گرفته پر کرده بودند.

تشبیه: به کردار صدف بر گرد مروارید

ر) ای گل بوستان سرا، از پس پرده‌ها درآ / بوی تو می‌کشد مرا، وقت سحر به بوستان (صائب) [بوستان سرا: ویلا]

بازگردانی: ای زیبارو از خانه بیرون بیا. بامداد بوی خوش تو من را به باغ می‌کشد.

استعاره: ای گل (دلبر) / از پس پرده‌ها درآمدن: کنایه از «خودنمایی کردن»

ز) پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل / یک روز خنده کردم و عمری گریستم (شهریار) / [سرشک: اشک؛ قطره]

بازگردانی: از اشک مانند گلابم پیداست که من یک روز مانند گل خندیده ام و یک عمر گریه کرده ام.

استعاره: من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم / تشبیه: گلاب سرشکم؛ من چو گل / یک روز خندیدن: کنایه از «مدت اندکی شاد بودن» / عمری گریستن: کنایه از «مدت بسیاری غمناک بودن»

ژ) موی سفید را فلکم رایگان نداد / این رشته را به نقد جوانی خریده ام (رهی معیری)

بازگردانی: آسمان رایگان به من موی سپید نداده است. من موی سپید را با دادن جوانی ام از آسمان خریده ام.

استعاره(جانبخشی): فلکم رایگان نداد عمر/ رشته: استعاره و مجاز / موی سفید بودن: کنایه از پیری و آزمودگی

۷- با خوانش درست ابیات، مرز پایه‌های آوایی آنها را مشخّص کنید و هر پایه را در خانه خود قرار دهید:

الف) اگر تو ز آموختن سر بتابی، / نجوید سر تو همی سروری را (ناصر خسرو) [سرتابیدن: طفره رفتن/ سروری: بزرگی]

بازگردانی: اگر تو از دانش آموختن دست برداری، هیچ گاه به بزرگی و والایی نخواهی رسید.

خط عروضی: اَگَر تُ زِ آموختَن سَر بِتابی، / نَجویَد سَرِ تُ هَمی سَروَری را

اگر تو ز آموختن سربتابی

ب) در هوایت بی قرارم روز و شب / سر ز پایت بر ندارم روز و شب (مولوی)

بازگردانی: به خاطر عشقت روز و شب بی قرارم و هیچ گاه سرم را از روی پایت بر نمی‌دارم.

خط عروضی: دَر هَوایَت بی قَرارَم روزُ شَب / سَر زِ پایَت بَر ندَارَم روزُ شَب

در هوایت بی قرارم روز و شب

۸- با خوانش بیت‌ها، مرز پایه‌های آوایی را مشخّص کنید، سپس خانه‌هایی به تعداد آنها طرّاحی نموده، هر پایه را در خانه خود جای دهید و وزن آنها را بنویسید:

الف) ز چشم شوخ تو جان کی توان برد /  که دایم با کمان اندر کمین است (حافظ)  / شوخ: گستاخ

بازگردانی: از چشم گستاخ تو چگونه می‌توان نجات یافت؛ زیرا او همیشه با کمانش در کمین نشسته تا تیر بیندازد.

خط عروضی: زِ چَشمِ شوخِ تُ جان کِی تَوان بُرد /  کِ دایِم با کَمان اَندَر کَمینَست

ز چشم شوخ تو جان کی توان برد

ب) نمیرم از این پس که من زنده ام / که تخم سخن را پراکنده ام (فردوسی)

بازگردانی: من پس از این نخواهم مرد؛ زیرا بذر سخن را در جهان پخش کرده ام و سخنم به همه رسیده است.

خط عروضی: نَمیرَم اَزین پَس کِ مَن زِندِ اَم / کِ تُخمِ سُخَن را پَراکَندِ ام

۹- با توجّه به آهنگ بیت زیر، پایه‌های آوایی مناسب (غیر از واژه‌های بیت) را تولید کنید و آن را در جای خالی بنویسید:

نمی‌دانم بگو عشق تو از جانم چه می‌خواهد / چه می‌خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی‌دانم (قیصر امین پور)

بازگردانی: نمی‌دانم به من بگو که عشق تو از جان من چه چیزی می‌خواهد. به من بگو.

خط عروضی: نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می‌خواهد / چه می‌خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی‌دانم

نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد

۱۰- بیت‌های زیر را متناسب با پایه‌های آوایی تفکیک کنید، سپس وزن و نشانه‌های هجایی هر یک را در خانه‌ها قراردهید:

الف) بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم / در من نگر، در من نگر، بهر تو غمخوار آمدم (مولوی)

بازگردانی: برگشتم. برگشتم. از نزد آن یار برگشتم. به من نگاه کن. به من نگاه کن. برای غمخواری و یاری تو آمده ام.

خط عروضی: بازامَدم بازامَدم، از پیشِ آن یارامَدم / دَر مَن نِگَر، دَرمَن نِگَر، بَهرِ تُ غَمخارامَدم

بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم

 ب) ای همه هستی ز تو پیدا شده / خاک ضعیف از تو توانا شده (نظامی)

بازگردانی: ای کسی که همه هستی از تو پدید آمده است. خاک ضعیف با نیروی تو توانا شده است.

خط عروضی: اِی هَمِ هَستی زِ تُ پِیدا شُدِ / خاکِ ضَعیف اَز تُ توَانا شُدِ

 ۱۱- پایه‌های آوایی بیت‌های زیر را مشخّص کنید و با ذکر دلیل بنویسید که چرا ابیات زیر دارای وزن همسان دولختی هستند؟

الف) از نظرت کجا رود، ور برود تو همرهی / رفت و رها نمی‌کنی، آمد و ره نمی‌دهی (سعدی)

بازگردانی: از چشم تو کجا برود. اگر جایی برود تو همراه اویی. او رفت؛ ولی تو او را رها نمی‌کنی که برود. آمد؛ ولی تو او را راه به خانه ات نمی‌دهی.

خط عروضی: اَز نَظَرَت کُجا رَوَد، وَر بِرَوَد تُ هَمرَهی / رَفتُ رَها نِمی‌کُنی، آمَدُ رَه نِمی‌دَهی

از نظرت کجا رود ور برود تو هم رهی

ب) اشک سحر زداید، از لوح دل سیاهی / خرّم کند چمن را، باران صبحگاهی (رهی معیری)

بازگردانی: اشک بامدادی سیاهی را از دل می‌شوید. همانگونه که باران بامدادی چمن را شاداب می‌کند.

خط عروضی: اَشکِ سَحَر زُدایَد، اَز لُوْحِ دِل سِیاهی / خُررَم کُنَد چَمَن را، بارانِ صُبحگاهی

۱۲- بیت‌هایی را که نظم همسان دولختی (دوری) دارند، مشخّص کنید:

الف) در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است / امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است (سلمان هراتی)  [مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل]

بازگردانی: غم از نو به سراغم آمد. امشب به یاد شهیدان اندوهگینم.

خط عروضی: دَر سینِ ام دُبارِ غَمی جان گِرِفتِ اَست / اِمشَب دِلَم بِ یادِ شَهیدان گِرِفتِ اَست

در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است

ب) بسیار گنه کردیم، آن بود قضای تو / شاید که به ما بخشی، از روی کرم آنها (سنایی) [مستفعلُ مَفعولُن مُستفعِلُ مَفعولُن]

بازگردانی: ما بسیار گناه کردیم. سرنوشت ما این بود. شایسته است از روی جوانمردی گناهان ما را ببخشایی.

خط عروضی: بِسیار گُنَه کَردیم، آن بود قَضایِ تُ / شایَد کِ بِ ما بَخشی، از رویِ کَرَم آنها

بسیار گنه کردیم این بود

پ) هر دم از این باغ بری می‌رسد / تازه تر از تازه تری می‌رسد (نظامی)

بازگردانی: هر لحظه از این باغ میوه ای می‌رسد و هر روز میوه آن از میوه های پیشین تازه تر است.

خط عروضی: هَر دَمَزین باغ بَری می‌رَسَد / تازِ تَرَز تازِ تَری می‌رَسَد

هر دم ازین باغ بری می رسد

۱۳- بیت‌های زیر را تقطیع هجایی کنید و مطابق جدول زیر، پایه‌های آوایی، وزن و نشانه‌های هجایی آن را بنویسید:

الف) دایم گل این بستان، شاداب نمی‌ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (سعدی) [مستفعلُ مَفعولُن مُستفعِلُ مَفعولُن]

بازگردانی: همیشه زیبایی تو نخواهد ماند. هنگامی که توان داری به حال ضعیفان رسیدگی کن.

خط عروضی: دایِم گُلِ این بُستان، شاداب نمی‌مانَد / دَریاب ضَعیفان را دَر وَقتِ تَوانایی

دایم گل این بستان شاداب نمی ماند

ب) هر نفس آواز عشق، می‌رسد از چپّ و راست / ما به فلک می‌رویم، عزم تماشا که راست (مولوی)

بازگردانی: هر لحظه آواز عشق از چپ و راست به گوش می‌رسد. ما به آسمان می‌رویم. چه کسی قصد دیدار آسمان را دارد.

خط عروضی: هَر نَفَساوازِ عِشق، می‌رَسَدَز چَپپُ راست / ما بِ فَلَک می‌رَویم، عَزمِ تَماشا کِ راست

هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست

پ) غمناک نباید بود، از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد (حافظ) [مستفعلُ مَفعولُن مُستفعِلُ مَفعولُن]

بازگردانی: ای دل، از سرزنش حسود نرنج. شاید اگر دقیق بنگری متوجه شوی خیر تو در سرزنش است.

خط عروضی: غَمناک نَبایَد بود، از طَعنِ حَسودِی دِل / شایَد کِ چُ وابینی، خِیرِ تُ دَرین باشَد

پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۴