بایگانی برچسب: s

کارگاه تحلیل فصل۱(علوم۲)

۱– متن زیر را از نظر تاریخ ادبیات و زیبایی شناسی بررسی کنید:

«پس از ابر کرم، باران محبّت بر خاک آدم بارید و خاک را گل کرد و به ید قدرت در گل از گل دل کرد.» (مرصاد العباد)

این عبارت دارای نثر مسجّع است و درون مایه آن عرفانی؛ نثر کتاب مصنوع و دشوار نیست؛ از سوی دیگر دارای واژه‌های عربی است؛ ازین رو باید متعلق به سبک عراقی باشد و در سده هفتم نگاشته شده است.

قلمرو ادبی: تشبیه: ابر کرم / تشبیه: باران محبّت / جناس:‌ گل، دل / نثر مسجع است/ تلمیح به داستان آفرینش آدم / واژه آرایی: گل، کرد، خاک / واج آرایی «ل»،«ک»  …

۲- با توجّه به آموخته‌های فصل یکم، شعر زیر را بررسی و تحلیل کنید:

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری / شیخ نی ام، پیش نی ام، امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری، من پر و بالت ندهم / در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم / چون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

شکر کند چرخ فلک، از مَلکِ و مُلک و مَلکَ / کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم

شکر کند عارف حق، کز همه بردیم سبق / بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم (مولوی)

قالب: غزل / درون مایه: عرفان / زبان نرم و آهنگین / سبک عراقی است / برخی از بیت‌های دارای قافیه درونی است / همه تشبیهات فشرده است؛ مانند: زهره تابنده شدم / پایه آوایی: تن ت ت تن/ تن ت ت تن// تن ت ت تن/ تن ت ت تن

کالبدشکافی دولت عشق

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

قلمرو زبانی: بدم: بودم / پاینده: پایدار / دولت: فرمانروایی / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن / مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم؛ من دولت پاینده شدم: تشبیه / دولت عشق آمد: جانبخشی / واژه آرایی: شدم / قافیه درونی

بازگردانی: من مرده دل بودم و زنده دل شدم. همیشه اندوهگین بودم و با آمدن عشق همیشه خوشدل شدم. با آمدن عشق، من به حکومت پایدار بدل شدم.

پیام: آمدن عشق

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا، زهره تابنده شدم

قلمرو زبانی: دیده: چشم / زهره: جرئت / زهره: ستاره ناهید / تابنده: تابان / را: نشانه دارندگی (دیده سیر دارم.) / قلمرو ادبی: قافیه درونی / دیده سیر بودن: کنایه از خرسند و قانع بودن / زهره تابنده شدم: تشبیه / سیر و شیر: جناس / واژه آرایی: مرا؛ است

بازگردانی: من خرسندم. بسیار دلیرم و جرئت شیر را دارم. من مانند ستاره ناهید درخشنده ام.

پیام: تأثیر عشق بر مولانا

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری / شیخ نی ام، پیش نی ام، امر تو را بنده شدم

قلمرو زبانی: شیخ: پیر / سر: رئیس / راهبر: رهبر / نی ام: نیستم / امر: فرمان / پیش: پیشرو / را: اضافه گسسته (امر تو را بنده: بنده امر تو)/ قلمرو ادبی: واژه آرایی: نی ام؛ شیخ / واج آرایی: ش /

بازگردانی: شمس به من گفت تو پیر و راهبری و من تو را نمی‌پذیرم. من گفتم: دیگر پیر نیستم و گوش به فرمان توام.

پیام: فرمانبرداری از شمس

گفت که با بال و پری، من پر و بالت ندهم / در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

قلمرو زبانی: هوس: عشق / قلمرو ادبی: بال و پر: استعاره از وابستگی‌‌ها / با بال و پری: استعاره پنهان / واژه آرایی: بال و پر / با؛ بال: جناس / پر؛ در: جناس

بازگردانی: شمس به من گفت تو خودت بال و پر داری و من به تو چیزی نمی‌دهم. به عشق وجود او همه چیزم را از دست دادم.

پیام: عشق به شمس

چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم / چون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

قلمرو زبانی: گدازنده: ذوب کننده / قلمرو ادبی: چشمه خورشید تویی، سایه گه بید منم: تشبیه / بر؛ سر: جناس

بازگردانی: تو مانند خورشید درخشنده ای و من مانند سایه بید تاریکم. هنگامی که تو بر من تابیدی من نیز فروتن و درخشان شدم.

پیام: تأثیر شمس بر مولانا

شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک / کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم

قلمرو زبانی: مَلِک: فرشته / مُلک: فرمانروایی؛ سرزمین / مَلَک: شاه / او: منظور شمس تبریزی است / قلمرو ادبی: قافیه درونی

بازگردانی: چرخ آسمان از همه دست اندرکاران یزدان سپاسگزاری می‌کند؛ زیرا به خاطر بخشش و مهر شمس من نیز درخشان و بخشنده گردیدم.

پیام: سپاسگزاری از پیر

شکر کند عارف حق، کز همه بردیم سبق / بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم (مولوی)

قلمرو زبانی: عارف: شناسا، خداجو / سبق: سبقت / سبق بردن: پیشی گرفتن / زبر: بالا / طبق: طبقه / اختر: ستاره / قلمرو ادبی: بر؛ زبر: جناس / قافیه درونی / اختر رخشنده شدم: تشبیه

بازگردانی: انسان خداشناس سپاسگزاری می‌کند زیرا ما از همه پیش افتادیم. من نیز در بالای هفت آسمان مانند ستاره درخشان شدم.

پیام: تأثیر نفس پیر

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

پی دی اف کارگاه تحلیل فصل ۱

آموزه ششم: مجاز

در بیت:

برآشفت ایران و برخاست گرد / همی هر کسی کرد ساز نبرد (فردوسی)

بازگردانی: سپاه ایران خشمگین شد و گرد و خاک بلند شد. هر کسی کرد قصد جنگ داشت. / برآشفتن: خشمگین شدن / ساز: قصد

مجاز، کاربرد واژه، در معنای غیرحقیقی آن است. کاربرد کلمات در معنای مجازی در زبان محاوره و گفت وگوی روزانه بسیار است. وقتی می‌گوییم:

واژه ایران در معنایی غیر از معنای خودش به کار رفته است. ایران، معنایی حقیقی دارد که همان مفهوم کشور ایران وطن و محل زندگی ما است؛ امّا در این بیت معنای واقعی کشورمان ایران مورد نظر نیست؛ بلکه معنایی دیگریعنی سپاه یا مردم ایران مورد نظر شاعر بوده است.

مجاز، کاربرد واژه، در معنای غیرحقیقی آن است. کاربرد کلمات در معنای مجازی در زبان محاوره و گفت وگوی روزانه بسیار است. وقتی می‌گوییم: حوض بزرگ است حوض در معنای اصلی خود به کار رفته است؛ اما هنگامی که می‌گوییم حوض یخ زد منظور آب حوض است؛ به عبارت دیگر واژه حوض را که معنایی حقیقی یا اصلی دارد، به کار برده و آب را که معنای غیرحقیقی آن است، اراده کرده‌ایم.

البته دریافت معنی غیرحقیقی واژه بر اساس علاقه یا پیوند بین آن معنا بامعنای حقیقی به ذهن می‌آید و همچنین لازم است قرینه‌ای در کلام باشد تا معنای غیرحقیقی (مجازی) دریافت شود. علاقه، رابطه و پیوندی است که میان معنای حقیقی و غیرحقیقی یک واژه وجود دارد و قرینه، نشانه‌ای در کلام است که ذهن خواننده را از معنای حقیقی دور می‌سازد و به سوی معنای غیرحقیقی آن سوق می‌دهد.

در جمله بالا حوض در معنای آب به کار رفته و یخ زدن قرینه‌ای است که ما را از معنای اصلی آن دور می‌کند. بین حوض و آب حوض نیز علاقه و پیوندی هست که حوض را گفته‌ایم و آب حوض را اراده کرده‌ایم

وقتی می‌گوییم: ماه، دشت لاله‌ها را روشن کرده بود، منظور از ماه، نور ماه است که قرینه «روشن کردن» ما را از معنای حقیقی ماه به مفهوم غیرحقیقی یعنی نور ماه کشانده است. همچنین بین ماه و نور ماه نیز علاقه و پیوندی است که ما را از لفظ ماه به نور ماه رهنمون می‌سازد.

در مثال: جهان خوردم و کارها راندم. (بیهقی)

جهان در معنای اصلی خود نیست و نعمت‌های جهان منظور است که این کاربرد را از قرینه «خوردن» متوجّه می‌شویم. بین واژه جهان و نعمتهای جهان نیز پیوند وجود دارد.

همچنین در بیت زیر واژ بیت معنی مجازی دارد.

به یاد روی شیرین بیت می‌گفت / چو آتش تیشه می‌زد، کوه می‌سفت (نظامی)

بازگردانی: فرهاد به یاد روی شیرین شعر می‌گفت. مانند آتش تیشه می‌زد و کوه را سوراخ می‌کرد.  / سفتن: سوراخ کردن

معنای حقیقی یا اصلی: کوچکترین واحد کلام موزون و شاعرانه

معنای غیرحقیقی: سخن شاعرانه

چنین کاربردهایی را در سخن شاعرانه و نیز کلام عادی بسیار سراغ داریم، زبان فارسی به طور گسترده از معانی مجازی در ادای مقاصد خویش بهره می‌گیرد.

در بیت زیر سه واژه در معنای غیرحقیقی یا مجازی به کار رفته اند:

خروشی برآمد ز دشت و ز شهر / غم آمد جهان را از آن کار بهر (فردوسی)

بازگردانی: از مردم دشت و مردم شهر فریاد بلند شد. مردم جهان به این خاطر غمگین شدند. / خروش: فریاد / بهر: بهره

واژهمعنای حقیقی (اصلی)معنای مجازی (غیرحقیقی )
دشتصحرامردم حاضر در دشت
شهرنام مکان زندگیمردم ساکن در شهر
جهاندنیامردم جهان

در معنای مجازی، گاهی نیز واژه‌ای را به کمک علاقه شباهت، به جای واژه دیگر به کار می‌برند؛ برای مثال، به جای چشم، به دلیل شباهت آن با گل نرگس، می‌گویند نرگس؛ یعنی واژ‌ه ای را به دلیل شباهت به جای واژ‌ه ای دیگر به کار می‌گیرند؛ این گونه کاربرد مجاز، مهم ترین نوع مجاز است:

از من غمزده دل می‌طلبد غمزه دوست / دوستان دلبر ما نرگس گویا دارد (وفایی)

بازگردانی: غمزه دوست از من غمزده دل می‌طلبد. دوستان دلبر ما چشم سخنگو دارد. / غمزه: اشاره با چشم و ابرو معنای حقیقی نرگس، گلی با گلبرگهای سفید و معنای غیرحقیقی آن «چشم» است.

مجاز
سعید جعفری
کنایه؛ مجاز؛ استعاره
تفاوت کنایه با مجاز و استعاره

خودارزیابی

۱- معنای حقیقی و مجازی را در واژه های مشخص شده بررسی کنید:

الف) درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو)

معنای حقیقی: رستنی / مجاز: وجود / معنای حقیقی: ابزاری که می‌چرخد / مجاز: فلک، آسمان

بازگردانی: اگر درخت وجود تو بار دانش بگیرد، آسمان آبی را فرمانبردار خودت می‌کنی.

ب) سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی (سعدی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: قصد

بازگردانی: امشب قصد آن ندارد که آفتابی برآید. چه خیال‌هایی از ذهن من گذر کرد ولی خوابم نبرد.

پ) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولوی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: خود فرد یا دل او

بازگردانی: آدمی می‌خواهم که دلش از فراق شرحه شرحه شده باشد تا شرح درد عشقم را به اوبگویم / شرحه شرحه: پاره پاره

۲- در سروده های زیر مجاز را مشخّص کنید:

الف) فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست (شفیعی کدکنی)

فردا: مجاز از آینده / شهر: مجاز از مردم شهر

بازگردانی: فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست.

ب) فریشتگان سنگ به وی می‌زدند که خاکی و آبی را چه رسد که حدیث کند؟ (رشیدالدین میبدی)

خاکی و آبی: مجاز از انسان

بازگردانی: فرشتگان سنگ به او می‌زدند و می‌گفتند: بشر حق سخن گقتن ندارد.

پ) چرا چون لاله خونین دل نباشم / که با ما نرگس او سرگران کرد (حافظ)

نرگس: مجاز از چشم یار

بازگردانی: چرا مانند لاله خونین دل نباشم چراکه چشم یار به من بی محلی کرد / سرگران کردن: بی محلی کردن

ت) دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی / تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا (حافظ)

عالم: مجاز از مردم عالم / عذار: چهره

بازگردانی: دل مردم جهان را می‌سوزانی، هنگامی که چهره ات را می‌آرایی. تو از این کار که با کسی سازش نمی‌کنی چه سودی می‌بری / عذار: گونه

ث) برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را (شهریار)

نگین: مجاز از انگشتر

بازگردانی: ای گدای مسکین، برو و در خانه علی را بزن؛ زیرا او از کرمش انگشتر پادشاهی اش را به گدا می‌دهد.

۳ـ در بیت زیر مجاز و قرینه را مشخّص نمایید:

دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید / کز یکدگر گشایی زلف گره گشا را (فروغی بسطامی)

دست:‌ مجاز از انگشت؛ زیرا با انگشتان گره را می‌گشایند / قرینه: گره گشایدبازگردانی: قدرت آسمان وقتی مشکلاتم را حل می‌کند که تو زلف گره گشایت را از هم باز می‌کنی. / فلک: آسمان

۴ـ بیت زیر را از نظر فکری و ادبی بررسی نمایید:

سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم / وز این درخت همین میوه غم است برم (جامی)

چو درخت شکوفه دار: تشبیه / سر: مجاز از موی سر / درخت: استعاره از عمر / واژه آرایی: درخت / میوه غم: اضافه تشبیهی / جناس ناهمسان: سر، بر / برم است: کنایه از اینکه در اختیارم است

بازگردانی: مانند درخت شکوفه دار که پر از شکوفه سپید است موی سرم سپید شد. از این موی سپید فقط غم و اندوه بهره من شد.

۵ـ وزن بیت زیر را مشخّص کنید:

بضاعت نیاوردم الّا امید / خدایا ز عفوم مکن نا امید (سعدی)

بازگردانی: سرمایه ای جز امید ندارم. ای خدا، من را از بخشایشت ناامید نکن. / بضاعت: سرمایه

خط عروضی: بِضاعَت نَیاوَردَمِل لا اُمید / خُدایا زِ عَفوَم مَکُن نا اُمید

پایه های آواییبَ ضا عَت   نَ  یا  وَرد  ال  لااُ  مید
پایه های آواییخُ  دا  یازِ عَف  وَممَ  کُن  نااُ  مید
نشانه های هجاییUـ ـ Uـ ـ Uـ ـ Uـ
وزنفعولنفعولنفعولنفعل

برای به دست آوردن آگاهی بیشتر از مجاز و پرسش پاسخگزین درباره مجاز اینجا را کلیک کنید.


پی دی اف درس ششم از علوم و فنون ادبی یازدهم