۱– متن زیر را از نظر تاریخ ادبیات و زیبایی شناسی بررسی کنید:
«پس از ابر کرم، باران محبّت بر خاک آدم بارید و خاک را گل کرد و به ید قدرت در گل از گل دل کرد.» (مرصاد العباد)
این عبارت دارای نثر مسجّع است و درون مایه آن عرفانی؛ نثر کتاب مصنوع و دشوار نیست؛ از سوی دیگر دارای واژههای عربی است؛ ازین رو باید متعلق به سبک عراقی باشد و در سده هفتم نگاشته شده است.
بازگردانی: اگر اتاق خودم را بدین گونه کوچک بر پا کرده ام به این دلیل است که خانه ای متناسب با تعداد یارانم بسازم.
۹- بیش از این گر یار یکدل داشتم / بام خود تا عرش میافراشتم
قلمرو زبانی:بیش: بیشتر / یکدل: صمیمی / بام: پشت بام / عرش: تخت، بلندای آسمان / افراشتن: بلند کردن / قلمرو ادبی:بام خود تا عرش میافراشتم: کنایه از اینکه خانه بسیار بزرگی میساختم. / اغراق / واجآرایی: «ش»
بازگردانی: اگر بیشتر از این دوست صمیمی داشتم خانه بسیار بزرگتری برای خود دست و پا میکردم.
۱۰- در حقیقت یار یکدل، کیمیاست / چون صدف، کمیاب و چون دُر، پُربهاست(نیّره سعیدی، میرفخرایی)
قلمرو زبانی:یکدل: صمیمی / کیمیا: مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن میتوان مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر / دُرّ: مروارید / پربها: قیمتی / کف: به اندازه سطح داخلی دست / قلمرو ادبی:یار یکدل، کیمیاست: تشبیه / چون صدف: تشبیه/ چون دُر: تشبیه/ واژهآرایی: چون
بازگردانی: حقیقتا دوست صمیمی مانند کیمیا نایاب است. یار صمیمی مانند صدف، کمیاب و مانند مروارید گرانبهاست.
موضوع
شرح و توضیح
نوع لحن
روایی- داستانی
قلمرو زبانی
سرا: خانه / جمله: همه / …./ساده و کوتاه بودن جملهها؛/اندک بودن واژههای غیرفارسی؛/ساده و روان بودن زبان شعر. / را: به معنای «برای» یا «دارندگی»
قلمرو ادبی
قفس: استعاره / جناس: جمع و شمع / تشبیه: … / آرایه های شعر اندک است.
قلمرو فکری
به این برآیند میرسیم که عارفان به دنیا و ظواهر دنیایی دلبستگی ندارند و در دنیای مادی کنونی وجود انسانهای فرهیخته و والا، بسیار اندک است. مردان راستین و دوستان حقیقی اندک و نایاب اند.
نتیجه گیری و تعیین نوع
نگرش تعلیمی -اندرزی است / دلبستگی به دنیا نادرست است / عارف به دنیا وابسته نمی شود. / دوست یکدل کیمیاست
۲- حکایت زیر را بخوانید و برای هر قلمرو، چند ویژگی استخراج کنید.
◙پارسازاده ای را نعمتِ بیکران به دست افتاد؛ فسق و فجور آغاز کرد.باری، به نصیحتش گفتم: ای فرزند، دخل، آب روان است و عیش، آسیاب گردان؛یعنی خرج فراوان کردن، مسلمّ کسی را باشد که دَخلِ معین دارد.
قلمرو زبانی:را: «را»ی اضافه گسسته؛ به دست پارسازاده / پارسا: پرهیزکار؛ پاکدامن/ نعمت: دارایی / بیکران: بی اندازه / فسق: ناپاکی، فساد / فجور: فساد / باری: به هر صورت / به نصیحتش گفتم: جهش ضمیر / دخل: درآمد / عیش: زندگانی / «را» در «کسی را»: به معنای برای / مسلم: قطعی / قلمرو ادبی:نثرآهنگین یا مسجّع / کنایه: به دست افتاد / تشبیه: دخل، آب روان است؛ عیش، آسیاب گردان / تضاد: دخل، خرج
بازگردانی: پارسازاده ای دارایی هنگفتی به دست آورد؛ شروع به فساد و ناپاکی کرد. به هر حال، او را پند دادم که ای فرزند، درآمد مانند آب روان است و زندگی مانند آسیاب گردان؛ یعنی اینکه ریخت و پاش کردن، زمانی درست است که درآمد معینی متناسب با درآمدت داشته باشی.
چو دَخلت نیست، خرج آهسته تر کن / که میگویند ملّاحان سرودى،
دیدم که نصیحت نمی پذیرد و دَمِ گرم من در آهنِ سرد او اثر نمی کند؛ روی ازمصاحبت بگردانیدم و قول حکما کار بستم که گفته اند:
قلمرو زبانی:لهو و لعب: بازی حرام / گذاشتن: رها کردن / سپری شدن: به پایان رسیدن / قول: گفته / دل افروز: شادی بخش / نشاید: شایسته نیست / دم: نفس / مصاحبت: همسخنی / حکما: ج حکیم / کار بستن: به جا آوردن / قلمرو ادبی:در گوش آوردن: کنایه از پذیرفتن / تضاد: شادی، غم / دم: مجاز از سخن / آهنسرد: استعاره از قلب و اندیشه خشک / دَمِ گرم من در آهنِ سرد او اثر نمی کند: کنایه / وزن شعر: ت تن تن تن؛ ت تن تن تن؛ ت تن تن
بازگردانی: دنبال دانش و ادب، باش و کارهای حرام را رها کن؛ زیرا چون دارایی ات پایان یابد، رنج میبری و پشیمان میشوی. پسر، این سخن را نپذیرفت و به گفته من اعتراض کرد و گفت: برو شادی کن ای یار شادی بخش؛ شایسته نیست که امروز غم فردا را بخوری. دیدم که نصیحتم را نمی پذیرد و سخن گرم من در قلب سرد او اثر نمی کند؛ روی از همسخنی با او بگردانیدم و سخن دانشمندان را به کار بستم که گفته اند:
گرچه دانى که نشنوند، بگوى / هر چه دانى ز نیک خواهی و پند
شعر حماسی است. وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه است و بار عاطفی آن ، پهلوانی – جسورانه.
قلمرو زبانی:خروشیدن: فریاد زدن / کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی:قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو
بازگردانی: رستم فریاد زد که ای اسفندیار همایون و نیک، حریفت آمده است. آماده شو.
***
وقت را غنیمت دان آن قدرَ که بتوانی / حاصل از حیات ای جان یک دم است تا دانی(حافظ)
شعر تعلیمی است. فضای عاطفی حاکم بر شعر ملایم و اندرزی و نصیحت گرایانه است؛ ولی وزن شعر شورانگیز و رنگی.
قلمرو زبانی:خروشیدن: فریاد زدن / کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی:قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو
بازگردانی: آن اندازه که توانایی داری، زندگانی ات را بیهوده از دست مده. بر و بار زندگانی همین لحظه ای است که تو در آنی.
۴- در بیتهای زیر، نمونههای واجآرایی و واژهآرایی را بیابید.
گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست / گوشه چشمت بلای گوشه نشین است(سعدی)
قلمرو زبانی:خلق: مردم / گوشه نشین: زاهد / قلمرو ادبی:گوشه گرفتن: کنایه از کناره گیری کردن / گوشه چشمت بلای گوشه نشین است: کنایه از این که نگاه و چشم زیبای تو حتا زاهدها را هم گرفتار عشق می کند / واجآرایی: «ش»، «گ» / واژهآرایی: گوشه
بازگردانی: از همه مردم کناره گرفتم و هیچ فایده ای ندارد؛ زیرا چشم زیبای تو حتا زاهدان را هم گرفتار عشق می کند.
***
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم / امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند / از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم(وحشی بافقی)
قلمرو زبانی:چون: هنگامی که / کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی:پای کشیدن: دوری کردن / دل نیست کبوتر: تشبیه / از گوشه بامی که پریدیم: کنایه از این که از جایی که رفتیم/ واجآرایی: «ی»، «م»، «ک»، «د» / واژهآرایی: کشیدیم، بریدیم، پریدیم
بازگردانی: هنگامی که ما از جایی دوری کردیم دیگر برنمی گردیم. ما از هر کس که امید بریدیم دیر امیدوار نمی شویم.
بازگردانی: دل مانند کبوتر نیست که بلند شود و دوباره فرود آید. ما از جایی که رفتیم دیگر برنمی گردیم.
***
در زلف تو بند بود داد دل ما / در بند کمند بود داد دل ما
ای داد به داد دل ما کس نرسید / از بس که بلند بود داد دل ما(قیصر امین پور)