بایگانی برچسب: s

کارگاه تحلیل فصل۱(علوم۱)

۱- شعر زیر را بخوانید و جدول را کامل کنید.

قلمرو زبانی: عهد: روزگار / سقراط: نام فلسفه‌دانی در یونان / حکیم: فلسفه‌دان، دانشمند / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: تن ت تن تن، تن ت تن تن، تن ت تن

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / سرا: خانه / ره: راه / قلمرو ادبی: واج‌آرایی «ا»

قلمرو زبانی: جمله: همگی / بنا: ساختمان / مختصر: حقیر و کوچک / درخورد: مناسب، درخور / صاحب نظر: بینا، عارف / قلمرو ادبی: قافیه: مختصر، صاحب نظر

قلمرو زبانی: چون: چگونه / زیستن: زندگی کردن / توانی زیستن: می‌توانی زندگی کنی / نَبُود: نیست / مقام: جای اقامت / قلمرو ادبی: قفس: استعاره از خانه مختصر و محقر / واژه‌آرایی: قفس، این / واج‌آرایی «ن» / جناس همسان: چون(۱- چگونه ۲- مانند) / پرسش انکاری

قلمرو زبانی: بهر: برای / والا: بلندپایه / بارگاه: دربار پادشاه / باید: بایسته است(فعل) / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: شبستان: قسمت سقف‌دار مسجدهای بزرگ / چون: چگونه / آییم: شویم / قلمرو ادبی: همچو پروانه: تشبیه / روی شمع: اضافه استعاری / جناس ناهمسان: جمع،‌‌ شمع

قلمرو زبانی: باک: نگرانی، پروا، ترس / الّا: مگر / «را»ی نخست: «را»ی دارندگی (ما باکی نداریم.) / «را»ی دوم: «را»ی اضافه گسسته (خانه عارفان) / قلمرو ادبی: جناس ناهمسان: باک،‌‌ خاک / واژه‌آرایی: نیست / خاک:‌ مجاز از گور یا زمین

قلمرو زبانی: حجره: اتاق (امروزه به معنای مغازه بازار) / سان: گونه / درخورد: مناسب / یار: دوست / قلمرو ادبی: ردیف: ساختم / واژه‌آرایی: ساختم / واج‌آرایی «خ»

قلمرو زبانی: بیش:‌ بیشتر / یکدل: صمیمی / بام: پشت بام / عرش: تخت، بلندای آسمان / افراشتن: بلند کردن / قلمرو ادبی: بام خود تا عرش می‌افراشتم: کنایه از اینکه خانه بسیار بزرگی می‌ساختم. / اغراق / واج‌آرایی: «ش»

قلمرو زبانی: یکدل: صمیمی / کیمیا: ماده‌ای فرضی که به‌وسیلۀ آن می‌توان مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر / دُرّ: مروارید / پربها: قیمتی / کف: به اندازه سطح داخلی دست / قلمرو ادبی: یار یکدل، کیمیاست: تشبیه / چون صدف: تشبیه / چون دُر: تشبیه / واژه‌آرایی: چون

موضوعشرح و توضیح
نوع لحنروایی- داستانی
قلمرو زبانیسرا: خانه / جمله: همه / …./ ساده و کوتاه بودن جمله‌ها؛/ اندک بودن واژه‌های غیرفارسی؛/ ساده و روان بودن زبان شعر. / را: به معنای «برای» یا «دارندگی»
قلمرو ادبیقفس: استعاره / جناس: جمع و شمع / تشبیه: … / آرایه های شعر اندک است.
قلمرو فکریبه این برآیند می‌رسیم که عارفان به دنیا و ظواهر دنیایی دلبستگی ندارند و در دنیای مادی کنونی وجود انسان‌های فرهیخته و والا، بسیار اندک است. مردان راستین و دوستان حقیقی اندک و نایاب اند.
نتیجه گیری و تعیین نوعنگرش تعلیمی -اندرزی است / دلبستگی به دنیا نادرست است / عارف به دنیا وابسته نمی شود. / دوست یکدل کیمیاست
سعیدجعفری
جعفری سعید

قلمرو زبانی: را: «را»ی اضافه گسسته؛ به دست پارسازاده / پارسا: پرهیزکار؛ پاک‌دامن/ نعمت: دارایی / بی‌کران: بی اندازه / فسق: ناپاکی، فساد / فجور: فساد / باری: به هر صورت / به نصیحتش گفتم: جهش ضمیر / دخل: درآمد / عیش: زندگانی / «را» در «کسی را»: به معنای برای / مسلم: قطعی / قلمرو ادبی: نثر آهنگین یا مسجّع / کنایه: به دست افتاد / تشبیه: دخل، آب روان است؛ عیش، آسیاب گردان / تضاد: دخل، خرج  

بازگردانی: پارسازاده ای دارایی هنگفتی به دست آورد؛ شروع به فساد و ناپاکی کرد. به هر حال، او را پند دادم که ای فرزند، درآمد مانند آب روان است و زندگی مانند آسیاب گردان؛ یعنی اینکه ریخت و پاش کردن، زمانی درست است که درآمد معینی متناسب با درآمدت داشته باشی.

قلمرو زبانی: دخل: درآمد / ملاح: ملوان، دریانورد / سرود: نغمه / قلمرو ادبی: مثل / تضاد: دخل، خرج / قالب:‌ قطعه / وزن: ت تن تن تن؛ ت تن تن تن؛ ت تن تن

قلمرو زبانی: به سالی: در سالی / خشک رود: ترکیب وصفی وارون؛ رود خشک / قلمرو ادبی: تناسب: باران، دجله، رود /

قلمرو زبانی: لهو و لعب: بازی حرام / گذاشتن: رها کردن / سپری شدن: به پایان رسیدن / قول: گفته / دل افروز: شادی بخش / نشاید: شایسته نیست / دم: نفس / مصاحبت: همسخنی / حکما: ج حکیم / کار بستن: به جا آوردن / قلمرو ادبی: در گوش آوردن: کنایه از پذیرفتن / تضاد: شادی، غم / دم: مجاز از سخن / آهن سرد: استعاره از قلب و اندیشه خشک / دَمِ گرم من در آهنِ سرد او اثر نمی کند: کنایه / وزن شعر: ت تن تن تن؛ ت تن تن تن؛ ت تن تن

قلمرو زبانی: نیک خواهی: خیرخواهی / قلمرو ادبی: جناس: گر، هر / واژه‌آرایی: دانی /

قلمرو زبانی: خیره سر: گستاخ / قلمرو ادبی: در بند افتادن: کنایه از گرفتار شدن

قلمرو زبانی: دریغ: افسوس / دانشمند: دانا و خردمند / قلمرو ادبی: دست بر دست زدن: کنایه از افسوس خوردن / واژه‌آرایی: دست

قلمرو زبانیقلمرو ادبیقلمرو فکری
باری: به هر صورتنثر آهنگین یا مسجّعسروده تعلیمی و اندرزی است.
نشاید: شایسته نیست کاربردهای کهن: ملّاح، خشک رود، پشیمانی خوردنکنایه: به دست افتاد تضاد: شادی، غممدیریت خرج و دخل یا اقتصاد زندگی. رعایت خردمندی و نیک رفتاری.
جمله‌ها کوتاه اند. را: «را»ی اضافه گسستهتشبیه: دخل، آب روان است؛ عیش، آسیاب گردان / تضاد: دخل، خرجنصیحت پذیری و پرهیز از خیره سری.

قلمرو زبانی: ای: یا /  که: کس / غمگِن: غمگین / سزاوار: شایسته / وندر: و در / سرشک: اشک / همی باری: می باری/ قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (رشته انسانی) / سرشک همی باری: استعاره پنهان

قلمرو زبانی: خیره: بیهوده /  چه: چرا / قلمرو ادبی: رفت: کنایه از مرد / آمد: کنایه از اینکه به جهان آمد

فضای حاکم بر شعر سنگین و غم انگیز است و میان وزن و آهنگ با درون مایه هماهنگی وجود دارد.

ادبیات غنایی، عاطفی / فضای حاکم بر شعر شاد و شورانگیز است درون مایه با وزن و آهنگ هماهنگی وجود دارد.

قلمرو زبانی: برافشاندن: پاشیدن /  ساغر: جام می / فلک: گردون / را: اضافه گسسته / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (رشته انسانی) / بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم: کنایه از خوش گذرانیم

غنایی، عاطفی / وزن شعر نرم، آرام و لطیف است.

قلمرو زبانی: مطرب: رامشگر، نوازنده / برگفت: نقل کرد / بذل کردن: ارزانی داشتن / سماع: شنیدن / قلمرو ادبی: جان رقص می‌کند: استعاره

رباعی؛ تعلیمی و فلسفی است / وزن شعر سنگین است و در آن حس و حال متفکرانه و آمیخته با حسرت و اندوه وجود دارد

شعر حماسی است. وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه است و بار عاطفی آن ، پهلوانی – جسورانه.

قلمرو زبانی: خروشیدن: فریاد زدن /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو

شعر تعلیمی است. فضای عاطفی حاکم بر شعر ملایم و اندرزی و نصیحت گرایانه است؛ ولی وزن شعر شورانگیز و رنگی.

قلمرو زبانی: خروشیدن: فریاد زدن /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / برآرای کار: کنایه از این که آماده شو

قلمرو زبانی: خلق: مردم /  گوشه نشین: زاهد / قلمرو ادبی: گوشه گرفتن: کنایه از کناره گیری کردن / گوشه چشمت بلای گوشه نشین است: کنایه از این که نگاه و چشم زیبای تو حتا زاهدها را هم گرفتار عشق می کند / واج‌آرایی: «ش»، «گ» / واژه‌آرایی: گوشه

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که /  کای: که ای / فرّخ: خجسته / هماورد: حریف / برآرای: سامان دادن (بن ماضی: برآراست؛ بن مضارع: برآرای) / قلمرو ادبی: پای کشیدن: دوری کردن / دل نیست کبوتر: تشبیه / از گوشه بامی که پریدیم: کنایه از این که از جایی که رفتیم/ واج‌آرایی: «ی»، «م»، «ک»، «د»  / واژه‌آرایی: کشیدیم، بریدیم، پریدیم

قلمرو زبانی: داد: ۱- حق، ۲- فریاد زدن /  کمند: طناب / قلمرو ادبی: واج‌آرایی: «د»، « ﹻ » / واژه‌آرایی: بند، داد، دل، ما

قلمرو زبانی: بس: فقط / ملول: دل مرده، اندوهگین / علما: فقها / قلمرو ادبی: واج‌آرایی: «ل»، «م»، «ع» / واژه‌آرایی: بی عمل

واج‌آرایی: «ن»، «خ»، «ا»

قلمرو زبانی: برآویختن: گلاویز شدن (بن ماضی: برآویخت؛ بن مضارع: برآویز) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / خون ریختن: کنایه از این کشتن

saeedjafari
jafarisaeed
پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۱ علوم و فنون ادبی۱
کارگاه تحلیل فصل۱ از کتاب علوم و فنون ادبی دهم

کارگاه تحلیل فصل ۳: علوم و فنون ادبی ۱

قلمرو زبانی: وجود واژگان کهن: پرنیان: حریر/ زی: سوی / زی: زندگی کن // کاربرد واژگان در معنای کهن: خنگ: اسب سفید / میان: کمر / همی آید در بیت دوم به معنای می شود / به کار گیری «دیر» در معنای «دراز»؛ به کارگیری «نشاط» در معنای «میل»؛ به کارگیری «درشتی» در معنای «ناهمواری» / کاربرد کهن واژگان: / میر: امیر (امیر نصر بن احمد سامانی) // کمی واژگان غیرفارسی // کاربرد شبکه معنایی / کاربردهای تاریخی دستور: همی‌آید: می‌آید؛ در معنای می شود / را: اضافه گسسته // زبان شعر ساده و جمله‌ها کوتاه است: مانند: بوی جوی مولیان همی‌آید / بیشتر واژگان شعر ساختمان ساده دارند: مانند: یار، میان، شاد

قلمروزبانی: جوی: رود / مولیان: نام منطقه ای نزدیک دژ بخارا / قلمرو ادبی: قالب: چامه (قصیده) / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / بوی، جوی؛ یاد، یار: جناس / موازنه

قلمروزبانی: ریگ: شن و ماسه / آموی: نام دشتی کنار جیحون (آمودریا) / درشتی: ناهمواری / پرنیان: حریر / آید: می شود / قلمرو ادبی: : ریگ  … پرنیان آید همی: تشبیه

قلمروزبانی: جیحون: شن و ماسه / نشاط: میل، علاقه / خِنگ: اسب سفید / میان: کمر / همی آید: می آید / را: اضافه گسسته (تا میان خنگ ما)/ قلمرو ادبی:

قلمروزبانی: دیر: دراز / زی: زندگی کن / میر: امیر / زی: سوی / همی آید: می آید / قلمرو ادبی: : ای بخارا: جانبخشی / جناس همسان: زی (۱- زندگانی کن ۲- سوی)

قلمرو ادبی: تضمین: اوّلُ مٰا خَلقَ اللهُ تعالی الَقَلم / قلم را فرمود: جانبخشی / کمی آرایه‌های ادبی / واژه‌آرایی: آفرید؛ خواست

قلمروزبانی: حق تعالی: خداوند والا / لوح: تخته / رستخیز: قیامت / عزّ و جلّ: گرامی و شکوه مند است

دانه / باشی / مرغکانت / برچنند

غنچه / باشی / کودکانت / برکنند

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی می سازند.

بدان / حجت / که / دل / را / زنده / دارد

بدان / آیت / که / جان / را / بنده / دارد

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع می سازند. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است (همه سجع‌ها متوازی است بجز دل و جان که متوازن است).

خوشا / چون / سروها / استادنی / سبز

خوشا / چون / برگ‌ها / افتادنی / سبز

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی می سازند. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است. [برخی سرو را با برگ در نظر گرفته اند و بیت را آراسته به موازنه می دانند.]

برند / از / برای / دلی / بارها

خورند / از / برای / گلی / خارها

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی است. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است.

ما / چو  / ناییم  / و / نوا  / در / ما / ز / توست

ما / چو / کوهیم / و / صدا / در / ما / ز / توست

همه واژگان (به جز واژگان تکراری) مصراع نخست با قرینهٔ خود در مصراع دوم سجع متوازی است. این تقابل سجع‌ها افزایش دهندهٔ موسیقی درونی شعر است. [ برخی نای را با کوه در نظر گرفته اند و بیت را آراسته به موازنه می دانند.]

دانه باشی مرغکانت برچِنَند / غنچه باشی کودکانت برکَنَند (مولوی)

پایه‌های آواییدا نِ با شیمُر غَ کا نَتبَر چِ نَند
پایه‌های آواییغُن چِ با شیکو دَ کا نَتبَر کَ نَند
وزنفاعلاتنفاعلاتنفاعلن
نشانه‌های هجاییـ U ـ ــ  Uـ ــ U ـ

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام

زبان ایرانیان پیش از اسلام که ریشه و مادر زبان امروز ایران است، «پارسی» یا «فارسی» نامیده می شد. در ایران پیش از اسلام، آثار فرهنگی ادبی، قرنها سینه به سینه حفظ می شده است؛ مثلاً کتاب «اوستا» را موبدان برای اجرای مراسم دینی، از حفظ می خواندند؛ تا اینکه سرانجام در دوره ساسانی، آن را به نگارش درآوردند.

در چه دورانی اوستا به نگارش درآمد؟ – ساسانیان

زبانهایی که در ایران و مناطق همجوار آن، از قدیم ترین روزگاران متداول بوده است، ویژگی‌های مشترکی دارند. این مجموعه زبانها را «گروه زبانهای ایرانی» می‌نامند. از نظر تاریخی، زبانهای ایرانی را به سه دسته عمده تقسیم می‌کنند: فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو.

زبانهای ایرانی به چند دسته می‌شود؟ نام ببرید.فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو.

۱٫ فارسی باستان: این زبان در دوره هخامنشیان (۵۵۹ تا ۳۳۰ ق.م.) رایج بود. آثار بر جای مانده زبان فارسی باستان، فرمانها و نامه‌های شاهان هخامنشی است که به خط میخی نوشته شده است.

فرمانرویان ایران پیش از اسلام: هخامنشیان – سلوکیان – اشکانیان – ساسانیان.

آثار بر جای مانده زبان فارسی باستان شامل چه چیزهایی است؟ – فرمانها و نامه‌های شاهان هخامنشی

۲٫ فارسی میانه حدود (۳۰۰ ق.م تا حدود ۷۰۰ م): زبانهای ایرانی میانه، به دو گروه زبانهای «پارتی» و «پهلوی» تقسیم می‌شوند.

زبان پارتی، در دوره اشکانیان رایج بود و تا اوایل دوره ساسانی نیز آثاری به این زبان، تألیف می‌شده است. این زبان در شمال و شمال شرقی ایران متداول بوده است.

زبانهای ایرانی میانه به چند گروه می‌شود؟ نام ببرید. – «پارتی» و «پهلوی»

زبان پارتی، در چه دوره دورانی رایج بود؟ – اشکانیان

زبان پهلوی، زبان رسمی دوران ساسانی بود. از آنجا که این زبان، اساسا به ناحیه پارس تعلّق داشته است و در مرحله ای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد، آن را «فارسی میانه» نامیده اند.

زبان پهلوی، زبان رسمی چه دوران است؟ – ساسانی

چرا به «فارسی میانه»، «فارسی میانه» گفته می‌شود؟ – زیرا در مرحله ای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد.

آثاری که به زبان پهلوی تألیف شده، بیشتر آثار دینی زردشتی است. حتی رساله‌های کوچکی که معمولاً آنها را در زمره آثار غیردینی به شمار می‌آورند، مانند «یادگار زریران» نیز رنگ دینی دارند. آثار ادبی منثور و منظوم این زبان، از میان رفته است، ولی ترجمه عربی و فارسی بعضی از آنها مانند «کلیله و دمنه» و «هزار و یکشب» در دست است که آنها هم دچار تغییرات فراوان شده اند؛ در واقع باید گفت آثار ادبی پهلوی به سبب اهمّیتی که سنّت شفاهی در ایران پیش از اسلام داشته، غالبا به کتابت درنیامده بود.

شعر پهلوی نیز به وضعی مشابه دچار گردید. اشعار کمی به زبان پهلوی در دست است و آنچه باقی مانده، دچار تحریفهایی شده است. بعضی از قطعات، بازمانده اشعار تعلیمی و اخلاقی اند. این قطعات شعری در میان اندرزنامه‌های منثور جای دارند؛ مانند منظومه «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» که هر دو اصل پارتی دارند.

منظومه «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» که هر دو اصل ……….. دارند. – پارتی

۳٫ فارسی نو: پس از ورود اسلام به ایران، زبان فارسی، تحوّل تازه ای را پشت سر گذاشت و با بهره گیری از الفبای خطّ عربی به مرحله جدیدی گام نهاد که بدان «فارسی نو» یا «فارسی دَری» گفته می‌شود. یکی از نتایج نفوذ اسلام در ایران، رواج تدریجی خطّ عربی بود. زبان فارسی با کنارگذاشتن برخی از صداهای زبان عربی، الفبای آن را پذیرفت.

پس از برافتادن ساسانیان، طاهریان نخستین دولت اسلامی ایران بودند. ادبیات فارسی دری هم به مفهوم واقعی خود، تقریبا هم زمان با این دولت پدید آمد. «دری» زبان درباری ساسانیان، زبان محاوره و مکاتبه مقامات دولتی بوده است. دری، نخستین صورت زبان ادبی فارسی نو در برابر نفوذ عناصر زبان عربی بود. فارسی دری، موجودیت خود را به سرسختی حفظ کرد و به تدریج، غنی گشت و زبان عمومی سراسر ایران شد. منطقه رواج فارسی دری، نخست در مشرق و شمال شرقی ایران بود.

نخستین دولت اسلامی ایران، پس از برافتادن ساسانیان چه نام داشت؟ – طاهریان

رواج فارسی دری نخست در کدام مناطق صورت گرفت؟ – مشرق و شمال شرقی ایران

پس از سقوط دولت ساسانی و از دست رفتن استقلال سیاسی ایران، ایرانیان در سه قرن نخست هجری به فعّالیت‌های علمی و ادبی خود ادامه دادند و به زبانهای فارسی، پهلوی و عربی آثار فراوان پدید آوردند. در آغاز قرن سوم، دولت نیمه مستقل طاهری و پس ازآن، دولت مستقل صفّاری بر سر کار آمد. یعقوب لیث صفّاری برای ایجاد حکومت و دولت مستقل ایرانی و برانداختن یا تضعیف حکومت بغداد دست به کار شد تا عظمت و اقتدار ایران را به آن بازگرداند. وی نه با زبان عربی آشنایی داشت و نه اجازه داد تا این زبان در دستگاه حکومت او به کار رود؛ به همین سبب، زبان فارسی دری را  که خود می‌فهمید و با آن سخن می‌گفت  زبان رسمی قلمرو خود اعلام کرد.

در آغاز قرن سوم، دولت نیمه مستقل …… و پس ازآن، دولت مستقل …… بر سر کار آمد. (طاهری/ صفّاری)

در پی آن، دولت سامانی، آل بویه و حکومتهای کوچک دیگر پدید آمدند و زبان فارسی دری، فرصت و امکان یافت تا به عنوان زبان رسمی شناخته شود و در فضای ادبی، سیاسی و علمی رشد یابد.

پس از حکومت نیمه مستقل طاهریان چه حکومتی بر سر کار آمد؟ – صفاریان

پس از حکومت مستقل صفاریان چه حکومتی بر سر کار آمد؟ – سامانی، آل بویه

قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم، مهمترین دوره تمدّن اسلامی ایران بوده است. نظم و نثر فارسی در این دوره شکوفا شد. در آغاز این دوره، دولت سامانی روی کار آمد و رسم‌ها و سنّت‌های فرهنگی کهن ایرانی را رواج داد.

مهمترین دوره تمدّن اسلامی ایران چه قرنهایی است؟ – قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم

در زمان سامانیان، بخارا عمده ترین مرکز فرهنگی به شمار می‌آمد و بسیاری از دانشمندانی که در این شهر می‌زیستند، آثار ارزنده ای به پارسی و عربی، در قلمرو فرهنگ اسلامی پدید آوردند. بعضی از امیران سامانی، خود، صاحب فضل و ادب بودند. آنها شاعران فارسی گوی را تشویق می‌کردند و مترجمان را به ترجمه کتابهای معتبری به نثر فارسی برمی انگیختند.

در زمان سامانیان، …. عمده ترین مرکز فرهنگی به شمار می‌آمد. – بخارا

این درخشش، با شکست سامانیان از ترکان آل افراسیاب به تیرگی گرایید و خراسان ابتدا به دست سبکتگین و بعد پسرش محمود افتاد و سلسله غزنوی در سال ۳۵۱ هجری در شهر غزنه تشکیل شد. غزنویان نیز برای ماندگاری حکومت نوپای خود ناگزیر شدند زبان پارسی را رواج دهند و دست کم تا پایان سلطنت مسعود، دربار آنان به وجود شاعران بزرگ فارسی گوی  که در اواخر عهد سامانی تربیت یافته بودند؛ مانند عنصری، فرخی و منوچهری آراسته بود.

فرماروایان ایران: طاهریان – صفاریان – سامانیان و آل بویه – غزنویان – سلجوقیان

پادشاهان غزنوی: سبکتکین – محمود – (محمد) – مسعود

دربار پادشاهان غزنوی به کدام یک از شاعران آراسته بود؟ سه تن را نام ببرید. عنصری، فرخی و منوچهری.

در مجموع، قرن چهارم هجری، دوران غلبه، رواج، حفظ و ارائه آداب و رسوم ملی بود. پایه حماسه‌های ملی به زبان فارسی در این قرن گذاشته شد که زبان فارسی را با ادبیات غنی آن به اوج رساند. قرن چهارم، دوره طلایی همراه با شکوفایی روح ایرانی بود که با دانشمند بزرگی چون محمّدبن زکریای رازی آغاز شد و با شاعر بی نظیری مانند فردوسی ادامه یافت.

قرن چهارم، با دانشمند بزرگی چون … آغاز شد و با شاعر بی نظیری مانند … ادامه یافت. – محمّدبن زکریای رازی، فردوسی

قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم دوره ترقّی در همه زمینه‌های علمی بود و مردان مشهوری از آغاز تا پایان این دوره در فلسفه، طب و علوم دینی، سرگرم تألیف بودند. برای نمونه ابوعلی سینا، در همه علوم روزگار خود تبحّر داشت و صاحب تحقیق و تألیف بود؛ وی به فارسی و عربی شعر می‌سرود.

وجود سخنورانی چون رودکی، فردوسی، عنصری و بسیاری از شاعران فارسی گوی دیگر، بیانگر اهمّیت این دوره است. آغاز این دوره که از نظر تاریخی با اوج حاکمیت سامانیان هم زمان است، عصر اندیشه استقلال ملی ایران به شمار می‌رود؛ امرای سامانی با تأکید بر ضرورت تألیف به زبان فارسی دری و گردآوری تاریخ و روایات گذشته ایرانی، در برابر خلافت بغداد به هویتی مستقل دست پیدا می‌کنند و با تشویق شاعران و نویسندگان می‌کوشند در ماوراءالنهر و خراسان بزرگ، ترکیب تازه ای از هویت فرهنگی، یعنی بازیافتن اندیشه ای ایرانی در چارچوب فرهنگ اسلامی را ترویج کنند.

پس از گذشت چند سده و رواج و نفوذ معارف اسلامی و متون دینی، آمیختگی زبان فارسی دری با زبان عربی افزایش می‌یابد. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بسیاری از اصطلاحات علمی، ادبی، دینی و سیاسی جدید از راه ترجمه متون عربی، وارد فارسی دری می‌شود. در آغاز این دوره، هنوز بیشتر دانشمندان ایرانی به ضرورت، آثار خود را به عربی می‌نویسند تا بتوانند در سرتا سر دنیای اسلام خوانندگان بیشتری پیدا کنند.

یکی از ویژگی‌های شعر فارسی در قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم، سادگی فکر و روانی کلام آن است. شاعر می‌کوشد تا فکر و خیال خود را همان گونه که به خاطرش می‌رسد، بیان کند. شاعران این عصر، بیشتر به واقعیت بیرونی نظر داشتند و مفاهیم ذهنی آنان از قلمرو تعالیم کلی اخلاقی فراتر نمی رفت. آوردن ترکیبهای تازه، استعاره‌های دلپذیر، تشبیهات گوناگون و به کارگیری انواع توصیف از خصیصه‌های دیگر شعر این دوره است.

خصیصه: ویژگی

ویژگی‌های شعر فارسی را در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم نام ببرید؟ – سادگی فکر و روانی کلام/ شاعران به واقعیت بیرونی نظر داشتند / مفاهیم ذهنی آنان از قلمرو تعالیم کلی اخلاقی فراتر نمی رفت / آوردن ترکیبهای تازه/ آوردن استعاره‌های دلپذیر / آوردن تشبیهات گوناگون / به کارگیری انواع توصیف

شعر پارسی در این دوره به دست رودکی بنیاد نهاده شد؛ به همین سبب او را «پدر شعر فارسی» نام نهاده اند.

پدر شعر فارسی کیست؟‌ – رودکی

رایجترین انواع شعر فارسی در این دوره، «حماسی»، «مدحی» و «غنایی» بود. حماسه ملی ایران و شعر حماسی با فردوسی به اوج رسید.

رایجترین انواع شعر فارسی در قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم چیست؟ ‌– «حماسی»، «مدحی» و «غنایی».

شعر مدحی یا مدیحه سرایی نیز که از آغاز ادب فارسی به پیروی از شعر عربی معمول گشت، با شاعران بزرگ درباری و مدح پادشاهان و رجال دربار جایگاه خود را پیدا کرد.

شعر غنایی با دو شاعر مشهور، رودکی و شهید بلخی، قوّت و استحکام یافت.

شعر غنایی با دو شاعر مشهور، …… و ……….، قوّت و استحکام یافت. – رودکی و شهید بلخی

شعر غنایی با کدام دو شاعر قوّت و استحکام یافت؟ – رودکی و شهید بلخی

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) هم در این دوره به وجود آمد؛ ولی در دوره سلجوقیان به پختگی رسید. آوردن موعظه و نصیحت در شعر پارسی از آغاز قرن چهارم معمول گردید و در این باب، قطعه‌های کوتاهی سروده شد؛ امّا کسی که قصیده تمام و کمال در این موضوع سرود، «کسایی مروزی» بود؛ سپس «ناصرخسرو» شیوه او را ادامه داد.

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) چگونه شعری است؟‌ – سخنور می‌کوشد با بیانی آرام و آهسته، در دل شنونده راه یابد و پندهای ارزشمند خود را به خواننده یادآور شود.

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) در چه دوره به وجود آمد و در چه دوره به پختگی رسید؟ – قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم پدید آمد و در دوره سلجوقیان

آوردن موعظه و نصیحت در شعر پارسی از چه قرنی معمول گردید؟ – آغاز قرن چهارم

نخستین کسی که قصیده تمام و کمال در موضوع شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) سرود، کیست و چه کسی شیوه او را ادامه داد؟ – «کسایی مروزی» / «ناصرخسرو»

داستان سرایی و قصّه پردازی و آوردن حکایتها و مَثَلها نیز در شعر این دوره آغاز گشت.

در عهد سامانی، نثر هم مانند شعر پارسی، رواج یافت و رونق گرفت و کتابهایی در موضوعهای گوناگون به زبان دری پدید آمد. نثر این دوره، ساده و روان است و بیشتر به موضوعهای حماسی، ملی و تاریخی توجّه دارد و هنوز آوردن اصطلاحات علمی و اشعار و امثال در آن رایج نشده است.

موضوع نثر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم بیشتر چیست؟ – حماسی، ملی و تاریخی

برخی از کتابهای نثر فارسی در این دوره عبارت اند از:

۱- «شاهنامه ابومنصوری»: این کتاب حدود سال ۳۴۶ قمری، به دست عدّه ای از دانشوران خراسان، نوشته شد. موضوع این کتاب، تاریخ گذشته ایران است؛ امروزه فقط چند صفحه ای از مقدّمه آن باقی مانده است. در اینجا چند سطر از این اثر را با هم می‌خوانیم:

موضوع شاهنامه ابومنصوری چیست؟ – تاریخ گذشته ایران

«پس امیر ابومنصور عبدالرزّاق، دستور خویش، ابومنصورالمُعَمّری را بفرمود تا خداوندانِ کتب را، از دهقانان و فرزانگان و جهان دیدگان از شهرها بیاورد و چاکر او ابومنصورالمُعَمّری به فرمان او نامه کرد و کس فرستاد به شهرهای خراسان و هشیاران از آنجا بیاورد از هر جای و از هر شارستان، گِرد کرد و بنشاند به فرازآوردن این نامه‌های شاهان و کارنامه‌هاشان، و زندگانی هر یکی از داد و بیداد و آشوب و جنگ و آیین، از کَی نخستین که اندر جهان او بود که آیین مردی آورد و مردمان از جانوران پدید آورد، تا یزدگرد شهریار که آخرِ ملوکِ عَجَم بود؛ اندر ماه محرم و سال بر سیصد و چهل و شش از هجرتِ، بهترینِ عالمَ، محمّد مصطفی  صلی الله علیه و سلمّ  و این را نام شاهنامه نهادند تا خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آیین‌های نیکو و داد و داوری و رای و… را بدین نامه اندر بیابند.»

۲- «ترجمه تفسیر طبری»: اصل تفسیر را «محمّدبن جریرطبری» به زبان عربی نوشته است؛ امّا جمعی از دانشمندان آن زمان، این کتاب را به فارسی برگرداندند. بخشی از مقدمه آن را می‌خوانیم:

«این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمّدبن جریر طبری رحمه الله علیه ترجمه کرده به زبان پارسی دری؛ و این کتاب را بیاوردند از بغداد، نبشته به زبان تازی؛ پس دشخوار آمد خواندن این کتاب. امیر سیّد ابوالمظفر ابوصالح منصور، علمای ماوراءالنهّر را گرد کرد و از ایشان فتوای کرد که روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسی گردانیم؛ گفتند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی، مر آن را که او تازی نداند.»

۳- «تاریخ بلَعَمی»: ابوعلی بلعمی به دستور منصور بن نوح سامانی، مأموریت یافت که تاریخ مفصّلی را که محمّدبن جریر طبری آن را تحت عنوان «تاریخ الرُّسل و الملوک» به زبان عربی نوشته بود، به فارسی برگرداند. بلعمی هم زمان با ترجمه کتاب، اطّلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود و با حذف مطالبی از اصل تاریخ طبری، آن را به صورت تألیفی مستقل درآورد که به «تاریخ بلعمی» شهرت یافته است. متن زیر، بخشی از این کتاب است.

«و این ضحّاک را اژدها به وی، از آن گفتندی که بر کتف او دو پاره گوشت بود بزرگ بررُسته دراز، و سر آن به کردار ماری بود و آن را به زیر جامه اندر داشتی، و هر گاه که جامه از کتف برداشتی، خلق را به جادوی چنان نمودی که این دو اژدهاست و ازین قِبَل، مردمان ازو بترسیدندی؛ و عرب او را ضحّاک گفتند …»

بازگردانی: به این دلیل به این ضحّاک اژدها می‌گفتندی که بر کتف او دو پاره گوشت بزرگ و دراز روییده بود، و سر آن مانند ماری بود. ضحاک آن را در زیر پیراهنش پنهان نگاه می‌داشت، و هر زمان که پیراهنش را از کتف برمی داشت، به مردم با جادوگری چنان نشان می‌داد که گویی این دو گوشت اژدهاست و ازین رو، مردم از او می‌ترسیدند؛ و عرب به او ضحّاک می‌گفتند …

saeedjafari
jafarisaeed

خودارزیابی

۱- چرا به زبان فارسی نو، «فارسی دری» هم گفته می‌شود؟ – زیرا این زبان، زبان درباری ساسانیان، زبان محاوره و مکاتبه مقامات دولتی بوده است.

۲- نمودار زیر را با توجّه به آموزه‌های درس کامل کنید.

زبان های ایرانی

۳- عوامل رشد و گسترش زبان و ادب پارسی در این دوره زمانی (قرن‌های چهارم و پنجم هجری) را بنویسید.

الف) روی کار آمدن دولت سامانی در آغاز این دوره موجب رواج سنت‌های فرهنگی کهن ایرانی ورشد و شکوفایی نظم و نثر فارسی شد .

ب) بعضی از امیران سامانی، خود، صاحب فضل و ادب بودند. آنها شاعران فارسی گوی را تشویق می‌کردند و مترجمان را به ترجمه کتابهای معتبری به نثر فارسی برمی انگیختند.

پ) غزنویان نیز برای ماندگاری حکومت نوپای خود ناگزیر شدند زبان پارسی را رواج دهند و دست کم تا پایان سلطنت مسعود، دربار آنان به وجود شاعران بزرگ فارسی گوی  که در اواخر عهد سامانی تربیت یافته بودند؛ مانند عنصری، فرخی و منوچهری آراسته بود.

۴- مهمترین کتابهای نثر این دوره کدام اند و چه تأثیری بر وضعیت عمومی زبان و ادب فارسی داشته اند؟

– «شاهنامه ابومنصوری»/ «ترجمه تفسیر طبری»/ «تاریخ بلَعَمی» // این کتابها سبب شد فارسی دری موجودیت خود را به سرسختی حفظ کند و به تدریج مایه ور تر گردد.

۵- درباره مضامین شعری این دوره توضیح دهید.

رایجترین انواع شعر فارسی در این دوره، «حماسی»، «مدحی» و «غنایی» بود. شعر مدحی یا مدیحه سرایی نیز که از آغاز ادب فارسی به پیروی از شعر عربی معمول گشت، با شاعران بزرگ درباری و مدح پادشاهان و رجال دربار جایگاه خود را پیدا کرد. شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) هم در این دوره به وجود آمد؛ ولی در دوره سلجوقیان به پختگی رسید. داستان سرایی و قصّه پردازی و آوردن حکایتها و مَثَلها نیز در شعر این دوره آغاز گشت.

۶- قلمرو شعر و نثر فارسی را در این دوره، روی نقشه نشان دهید.

– مشرق و شمال شرقی ایران

پی دی اف درس چهارم علوم و فنون ادبی دهم

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش نخست
آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش دوم

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش نخست (یوتیوپ)

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش دوم (یوتیوپ)

آموزه دوم: سازه ها و عوامل تأثیرگذار در شعر فارسی

شعر و موسیقی هر دو برای برانگیختن حس و حال عاطفی به کار می‌روند. حالت‌هایی چون اندوه، شادی، امید و یأس، حیرت و تعجّب، نمودهای عاطفه اند که شاعر می‌کوشد آنها را به دیگران انتقال دهد. اساسی ترین عامل پیدایی شعر، عاطفه است.

۱ـ شعر و موسیقی هر دو برای برانگیختن حس و حال عاطفی به کار می‌روند.

۲ـ اساسی ترین عامل پیدایی شعر چیست؟ عاطفه

شاعر برای انتقال عاطفه خود به دیگران از زبان کمک می‌گیرد و واژه‌هایی را بر می‌گزیند که با قرار گرفتن در کنار هم، آهنگی خاص را پدید آورند؛ بنابراین، وزن و آهنگ، به انتقال بهتر احساس و عاطفه کمک می‌کند.

۳ـ شاعر برای انتقال عاطفه خود به دیگران از چه چیزی کمک می‌گیرد؟زبان

۴ـ وزن و آهنگ، به انتقال بهتر احساس و عاطفه کمک می‌کند.

۵- تفاوت وزن و آهنگ در چیست؟ – وزن همان چینش هماهنگ هجاهای کوتاه و بلند است؛ اما آهنگ، بدیع لفظی است: آرایه‌هایی همچون جناس، واج‌آرایی، سجع … . دیگر اینکه وزن لازمه شعر است؛ ولی آهنگ الزامی نیست.

در نمونه زیر، وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه، بار حماسی فضای شعر را غنی تر می‌سازد؛ یعنی وزن و آهنگ با محتوا هماهنگی کامل دارند:

خروش آمد و ناله کرّنای / دم نای رویین و هندی دَرای

زمین آمد از سُمِ اسپان به جوش / به ابر اندر آمد فغان و خروش

چو برخاست از دشت گَردِ سپاه / کس آمد بَرِ رستم از دیدگاه

که آمد سپاهی چو کوهِ گران / همه رزمجویانِ کُندآوران

ز تیغ دلیران هوا شد بنفش / برفتند با کاویانی درفش

برآمد خروشِ سپاه از دو روی / جهان شد پر از مردم جنگجوی (شاهنامه، فردوسی)

خروش: فریاد / کرّنا: نی جنگی / دم: صدای / نای: نی / رویین:‌ ساخته شده از روی / دَرای: زنگ / فغان: فریاد / برخاست: بلند شد / دیدگاه: دیده‌بانی / گران: سنگین، پروزن / کُندآوران: پهلوان / تیغ: شمشیر / کاویانی: پادشاهی / درفش: پرچم

گوشزد: وزن بیت بالا «ت تن تن / ت تن تن / ت تن تن / ت تن» یا «دا دام دام / دا دام دام / دا دام دام / دا دام»

عوامل تأثیر گذار در وزن: نسبت هجای کوتاه و بلند / تعداد هجاهای هر پایه آوایی / تعداد پایه‌های آوایی

۶ـ وزن و آهنگ کدام بیت کوبنده و کوتاه است؟

۷ـ منظور از کوبنده و کوتاه چیست؟ – پایه آوایی کوتاه است. تعداد پایه‌های آوایی کم است. هجاهای کوتاه زیاد است.

درباره تأثیر وزن در شعر، می‌توان گفت پس از عاطفه مهم ترین و مؤثرترین عامل، «وزن» است. بدون وزن، کمتر می‌توان عواطف را برانگیخت؛ اصولاً انتظاری که آدمی از شعر دارد، این است که بتواند آن را زمزمه کند و علّت اینکه شعر را بیشتر از نثر می‌خواند، همین شوق به زمزمه و آوازخوانی است. وزن در شعر، جنبه تزیینی ندارد؛ بلکه جزءِ طبیعت شعر است و برای نشان دادن عواطف، نمی توان از آن چشم پوشید.

۸ـ پس از عاطفه مهم ترین و مؤثرترین عامل، در شعرانگی شعر چیست؟وزن

۹ـ وزن در شعر، جنبه تزیینی ندارد؛ بلکه جزءِ طبیعت شعر است و برای نشان دادن عواطف، نمی توان از آن چشم پوشید.

چنان که گفتیم، وزن یکی از مهمترین ارکان شعر است و این موضوع به خوبی نشان می‌دهد که گوش نوازی و خوش آهنگی چه تأثیری بر انسان دارد؛ حتّی بیشتر کتابهای مقدّس نیز از کشش و جاذبه آهنگ و کلام موزون، بهره گرفته اند.

در نمونه زیر، سعدی سخنِ خود را با وزن و آهنگی درآمیخته است که به آسانی، حالت شادی و نشاط درونی او را به خواننده منتقل می‌کند.

ما همه چشمیم و تو نور ای صنم / چشم بد از روی تو دور ای صنم

روی مپوشان که بهشتی بود / هر که ببیند چو تو حور ای صنم

حور خطا گفتم اگر خواندَمَت / ترک ادب رفت و قصور ای صنم

تا به کرم خرده نگیری؛ که من / غایبم از ذوق حضور ای صنم

سعدی از این چشمه حیوان که خورد / سیر نگردد به مرور ای صنم (سعدی)

صنم: بت / حور: حوری، زنان بهشتی / قصور: کوتاهی / خُرده: عیب / ذوق: / حضور: حاضر بودن

گوشزد: وزن بیت بالا «تن ت ت تن / تن ت ت تن / تن ت تن» یا «دام دا دا دام / دام دا دا دام / دام دا دام»

۱۰ـ کدام بیت حالت شادی و نشاط درونی را به خواننده منتقل می‌کند؟

وزن، ادراکی است که از احساسِ نظم حاصل می‌شود. وزن، امری حسّی است و بیرون از ذهن کسی که آن را در می‌یابد، وجود ندارد؛ وسیله ادراک وزن، حواس ما است؛ مثلاً چرخی که می‌گردد، حرکتی مداوم دارد، امّا وزن ندارد. حال اگر نشانه ای در یک نقطه چرخ باشد که هنگام حرکت آن دیده شود، از دیدن بازگشت‌های پیاپی آن، ادراک وزن حاصل می‌شود.

همچنین گردش چرخهای دوچرخه هیچ نوع وزنی ندارد؛ امّا از توجّه به حرکت پای دوچرخه سوار و بازگشت متوالی آن به نقطه پایین، وزنی ادراک می‌کنیم.

مولوی هم در نمونه زیر، از این ویژگی آوایی و تکرار منظّم موسیقی به خوبی بهره گرفته است. تناسب و همسویی وزن و عاطفه، بر قدرت اثرگذاری این سروده، افزوده است:

مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا، جان دلیر است مرا / زَهره شیر است مرا، زُهره تابنده شدم

گفت که سرمست نه ای، رو که از این دست نه ای / رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو شمع شدی، قبله این جمع شدی / جمع نیم، شمع نیم، دودِ پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری / شیخ نیم، پیش نیم، امرِ تو را بنده شدم

شُکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک / کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم (غزلیات شمس، مولوی)

دولت: حکومت / پاینده: پایدار / زَهره: جرئت، دلیری / زُهره: ستاره ناهید / تابنده: تابان / سرمست: سرخوش؛ بانشاط، می‌زده/ دست: صنف / طرب: شادی/ آکنده: پر/ نیم: نیستم / سر: رئیس / پیشرو: پیشوا / راهبری: رهبر/ چرخ: گردش / فلک: آسمان / مَلِک: پادشاه /  مُلک: سرزمین / مَلَک: فرشته

گوشزد: وزن بیت بالا «تن ت ت تن / تن ت ت تن // تن ت ت تن / تن ت ت تن» یا «دام دا دا دام / دام دا دا دام // دام دا دا دام / دام دا دا دام»

توجّه به فضای عاطفی و آهنگ متن، سبب کشف لحن می‌شود. تشخیص لحن مناسب هر متن، خواندن را دلنشین تر و درک محتوا را آسان تر می‌سازد.

۱۱ـ لحن چیست؟ – منظورِ ما از «لحن» فضاسازی در بافتار آوایی سخن است. لحن، گرفتن نبض متن است. لحن می تواند: حماسی، داستانی – روایی، گفت وگو، طنز، میهنی، ستایشی، تعلیمی …. باشد.

برای آگاهی بیشتر از «لحن» اینجا را کلیک کنید.

سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
دبیرستان
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

خودارزیابی

۱) نمونه های زیر را بخوانید؛ آنها را از دید آهنگ و موسیقی با هم مقایسه کنید و تفاوت آنها را بیان کنید.

الف)

ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود / وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان / کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می‌رود (سعدی)

ساربان: اشتربان؛ شتردار / دلستان:‌ دلبر / محمل:‌ کجاوه

وزن: «تن تن ت تن/ تن تن ت تن // تن تن ت تن / تن تن ت تن» یا «دام دام دا دام/ دام دام دا دام/ دام دام دا دام/ دام دام دا دام»

وزن شعر تا اندازه ای شاد و شادی انگیز است؛ شعر داری آهنگ درونی و قافیه میانی است؛ ولی درون مایه شعر غم انگیز است و درباره فراق یار سروده شده است؛ ازین رو وزن و درون مایه شعر با هم هماهنگی کامل ندارند.

ب)

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها (حافظ)

جانان: دلبر / عیش: خوشگذرانی / دم: لحظه / جرس: زنگ / محمل: کجاوه / هایل:‌ ترس‌آور؛ هولناک / سبکبار: استعاره از بدون مسئولیت و به مقصد رسیده

وزن: « ت تن تن تن/ ت تن تن تن / ت تن تن تن / ت تن تن تن» یا « دا دام دام دام/ دا دام دام دام/ دا دام دام دام/ دا دام دام دام»

درون مایه شعر درباره ترس و هراس از مراحل رهروی است و وزن و آهنگ شعر ملایم و همراه با کشش است.

پ)

بیا تا همه دستِ نیکی بریم / جهانِ جهان را به بد نسپریم

نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی)

جهان: عالم / جهان: جهنده / سپردن: طی کردن / به: بهتر

وزن: «ت تن تن / ت تن تن / ت تن تن / ت تن» یا «دا دام دام / دا دام دام / دا دام دام / دا دام»

وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه است و لحن آن حماسی و اندرزی است. درون مایه شعر «ناپایداری جهان و پایداری نیکی» است.

ت)

ای مِهر تو در دلها، وی مُهر تو بر لب‌ها / وی شور تو در سرها، وی سرّ تو در جانها

تا خار غم عشقت، آویخته در دامن / کوته نظری باشد، رفتن به گلستان‌ها

گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید / چون عشق حرم باشد، سهل است بیابان‌ها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش / می‌گویم و بعد از من، گویند به دوران‌ها (سعدی)

مهر: عشق / مُهر: / شور: شوق، هیجان / سرّ: راز / طلب: خواستن / شاید: شایسته است / سهل: آسان / دوران: روزگار

وزن: « تن تن ت / ت تن تن تن// تن تن ت / ت تن تن تن» یا « دام دام دا / دا دام دام دام// دام دام دا / دا دام دام دام »

وزن: هر مصراع به دو لخت می‌شود؛ ازین رو شعر شادی آور و رنگی است. در بیت نخست واژه‌ها آهنگین هستند. درون مایه شعر عشق و شیفتگی به یار و دشواری‌های راه عشق است. لحن این شعر تغزلی و عاطفی است.

۲) نمونه‌های زیر را بخوانید و درباره تفاوت عواطف و حسّ و حال حاکم بر فضای شعر، گفت وگو کنید.

الف)

ای نفَسِ خرّم بادِ صبا / از برِ یار آمده ای، مَرحبا

قافله شب، چه شنیدی ز صبح / مرغ سلیمان، چه خبر از سبا؟

بر سرِ خشم است هنوز آن حریف / یا سخنی می‌رود اندر رضا؟ (غزلیات، سعدی)

نفس: دم / خرّم:‌ سرسبز / باد صبا: / بر: / مرحبا: آفرین / سبا: نام یک شهر/ حریف: / رضا: خرسندی

وزن: «تن ت ت تن / تن ت ت تن / تن ت تن» یا «دام دا دا دام / دام دا دا دام / دام دا دام»

تعداد هجاهای کوتاه آن بسیار است و تعداد پایه‌های آوایی کم است؛ ازین رو وزن شعر بسیار شادی آور و طرب انگیز است. درون مایه شعر خبری خوش از یار است؛ برای همین درون مایه شعر و وزن و آهنگ کاملا همسو هستند. لحن این شعر تغزلی و عاشقانه است.

ب)

زین درد، خون گریست سپهر و ستاره هم / خون گشت، قلبِ لعل و دلِ سنگ خاره هم

بر سر زدند از الَم زاده بتول / تنها همین نه مریم و هاجر، که ساره هم

بستند راه مهلت او از چهار سو / تنها نه راه مهلت او، راه چاره هم

کردند قتل عام به نوعى که شد قتیل / از کودکان آل نبى، شیرخواره هم

بر قتل شیر خواره نکردند اکتفا / تاراج برده اند ز کین، گاهواره هم

بر خور نشست از اثر نعل میخ کوب / تنها نه نقش ماه، که نقش ستاره هم

آن پیکر شریف چو بر روى خاک ماند / بر روى او پیاده گذشت و سواره هم

زین نظم، شد گشوده به رویم درِ الَم / بر قلب من نشست، ز مَرْهَم، هزار هم (فدایی مازندرانی)

گریست: گریه کرد / سپهر: آسمان / لعل: سنگ قیمتی / سنگ خاره: سنگ پا / الم: درد / بتول: پاکدامن / قتیل: کشته / اکتفا: بسنده / کین: انتقام / گاهواره: گهواره / خور: خورشید

وزن: « تن تن ت / تن ت تن ت/ ت تن تن ت/ تن ت تن» یا «دام دام دا / دام دا دام دا/ دا دام دام دا/ دام دا دام»

وزن بسیار سنگین و غم انگیز است. درون مایه شعر نیز سوگواری برای جان باختن خاندان پیامبر است؛ ازین رو وزن و درون مایه هماهنگ هستند. آهنگ شعر نیز سنگین و اندوه آور است. لحن مناسب این شعر عاطفی و غم انگیز است.

پ)

معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا / کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا

مُلکی که پریشان شد، از شومی شیطان شد / باز آنِ سلیمان شد، تا باد چنین بادا

یاری که دلم خَستی، در بر رخِ ما بستی / غمخواره یاران شد، تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش، زان شیوه شیرینش / عالم شکرستان شد، تا باد چنین بادا

عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد / عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا (مولوی)

بسامان: سر و سامان گرفته/ ملک: فرمانروایی/ آن:‌ مال / خستن: زخمی کرد / شکرستان: نیشکر زار/

وزن: « تن تن ت / ت تن تن تن// تن تن ت / ت تن تن تن» یا « دام دام دا / دا دام دام دام/ دام دام دا / دا دام دام دام »

وزن: هر مصراع به دو لخت می‌شود؛ ازین رو شعر تند، شادی آور و رنگی است. بیت‌ها همه دارای ردیف طولانی هستند؛ برای همین آهنگ شعر را افزایش می‌دهند. درون مایه شعر عشق و شیفتگی به یار و وصال است. ازین رو کاملا وزن و آهنگ و درون مایه شعر هماهنگ و همسازند و شور و شوق عارفانه را به خواننده منتقل می‌کنند. لحن این شعر نیز باید تغزّلی و عاشقانه باشد.

ت)

دیو پیش توست پیدا، زو حذر بایدت کرد / چند نالی تو چو دیوانه ز دیو ناپدید

چون نخواهی کت ز دیگر کس جگر خسته شود / دیگران را خیره خیره دل چرا باید خَلید

برگُزین از کارها پاکیزگی و خوی نیک / کز همه دنیا گُزینِ خلقِ دنیا این گزید

نیکخو گفته است یزدان، مر رسول خویش را / خوی نیک است ای برادر، گنج نیکی را کلید (ناصرخسرو)

حذر: پرهیز / کت: که تو / خسته: زخمی / خیره خیره: بیهوده / خلیدن: زخمی کردن / گزین: گزیده / خلق: مردم / گزید: انتخاب کرد / نیک خو: خوش اخلاق / رسول: پیامبر خدا /

وزن: « تن تن ت / تن ت تن ت/ ت تن تن ت/ تن ت تن» یا «دام دام دا / دام دا دام دا/ دا دام دام دا/ دام دا دام» وزن بسیار سنگین و خشک است. هجاهای بلند آن زیاد است. سراینده در این سروده به خواننده پند می‌دهد؛ ازین رو وزن و درون مایه هماهنگ اند. آهنگ شعر نیز سنگین و رسمی است. لحن مناسب این شعر اندرزی و آموزشی است.

برای شناخت بهتر لحن و آهنگ اینجا را کلیک کنید.

پی دی اف درس دوم علوم و فنون ادبی ۱ پایه دهم
آموزه دوم: سازه ها و عوامل تأثیرگذار در شعر فارسی (آپارات)
آموزه دوم: سازه ها و عوامل تأثیرگذار در شعر فارسی (یوتیوپ)