بایگانی برچسب: s

کارگاه تحلیل فصل۲(علوم۲)

۱- غزل زیر را از نظر سبک شناسی بررسی و تحلیل کنید:

من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمّل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است / «می» جای «همی» را گرفته است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / تخلص در پاین سروده آمده است / توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است./ غزل عارفانه و عاشقانه است/ ستایش عشق در آن دیده می شود / غم گراست / فراق در آن دیده می شود/ ذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون دارد.

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
کالبدشکافی چکامه مهر و وفا

۱- من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

قلمرو زبانی: ندانستم: نمی دانستم / مهر: مهربانی؛ محبّت / عهد نابستن: پیمان نبستن / به: بهتر/ نپایی: پایدار نمانی / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / نابستن؛ ببندی: اشتقاق

بازگردانی: من نمی دانستم که تو مهر و محبت و وفا نداری. اگر عهد نبندی بهتر است که ببندی سپس آن را بشکنی.

پیام: بی وفایی یار

۲- دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

قلمرو زبانی: خوب: زیبا / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / دل بستن: کنایه از علاقه مند شدن / واژه آرایی: چرا؛ تو

بازگردانی: دوستانم به من عیب می گیرند که چرا به تو علاقه مند شدم. نخست باید به تو گفت که چرا این اندازه زیبایی.

پیام: زیبایی دلبر

۳- آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی

قلمرو زبانی: زنخدان: چانه / سر: نوک / اهل نظر: انسان های دارای بینش / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» و « ﹻ »/ دل بردن: کنایه از «شیفته کردن» / تناسب: خال؛ زنخدان؛ زلف؛ دل / ایهام تناسب: «سر» به معنای «نوک» است؛ ولی در معنای «کله» با زلف و زنخدان و خال تناسب دارد. / جناس: سَر و سرّ

بازگردانی: خال و زنخدان و زلف ظاهری تو اهل نظر را شیفته خود نکرد؛ بلکه زیبایی های تو راز اهورایی دارد.

پیام: زیبایی یار

۴- عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی

قلمرو زبانی: درویشی: تهیدستی / ملامت: سرزنش / سهل: آسان / قلمرو ادبی: واج آرایی «و» / انگشت نمایی: کنایه از «سرشناس شدن در بدنامی » / بار جدایی: اضافه تشبیهی

بازگردانی: اگر عاشق شوم یا تهیدست و بدنام گردم و دیگران مرا سرزنش کنند برایم سخت نیست؛ ولی جدایی از یار را نمی توانم بربتابم.

پیام: دشواری جدایی از یار

۵- گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / قلمرو ادبی: واج آرایی «ی» / اشتقاق: گفته؛ بگویم / واژه آرایی: تو؛ بیایی؛ دل؛ غم؛ بگویم

بازگردانی: گفته بودم که زمانی که تو را ببینم غم دلم را با تو در میان می گذارم؛ چه چیزی به تو بگویم؛ زیرا هنگامی که تو بیایی غمم از بین می رود.

پیام: غم دل دلشده

۶- شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

قلمرو زبانی: به در: بدر؛ بیرون / کشتن: ضد افروختن / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / واژه آرایی: خانه / شمع نگوید: جانبخشی /

بازگردانی: باید شمع را از این خانه بیرون ببریم و آن را خاموش کنیم تا شمع به همسایگان نگوید که تو در خانه مایی.

پیام: خلوت با یار

۷- سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)

قلمرو زبانی: کمند: طنابی برای به بند کشیدن انسان یا جاندار / بند: طناب / قلمرو ادبی: واج آرایی «ر» / تضاد: بند، رهایی / جناس همسان: که (۱- زیرا ۲- حرف پیوند) / کمند: مجاز از اسارت

بازگردانی: سعدی هیچ گاه از اسارت تو نمی گریزد؛ زیرا می داند که اسیر تو بودن از آزادی خوش تر است.

پیام: ارزشمندی عشق یار

۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی بررسی نمایید:

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.

قلمرو زبانی: فراش: فرش گستر، گسترنده فرش / دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر می‌دهد یا از او پرستاری می‌کند / بنات: ج بنت، دختر / را: حرف اضافه «به» / نبات: گیاه، رستنی  / مهد: گهواره / قلمرو ادبی: فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین هر چهار مورد اضافه تشبیهی / فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فرّاش، فرش،‌ بگسترد: مراعات نظیر / فرّاش، فرش: هم ریشگی / باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین: تناسب  / دایه، بنات، مهد، بپرورد: تناسب / کلّ عبارت آرایه تشخیص دارد./ بگسترد، بپرورد، سجع / مهد زمین: تلمیح به آیه: الم نَجعل الارضَ مِهاداً

بازگردانی: به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختران اند در زمین پرورش دهد.

درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده.  (سعدی)

قلمرو زبانی: خلعت: جامگی / قبا: جامه، جامه‌ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند / ورق: برگ / بر: پهلو/ شاخ: شاخه / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن / موسم: فصل، هنگام، زمان / قلمرو ادبی: جانبخشی در سراسر عبارت / اضافه تشبیهی: قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه / در بر گرفتن: کنایه از پوشیدن / اطفال شاخ را: «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ» / قدوم موسم ربیع: تشخیص / ربیع: بهار / خلعت نوروزی، موسم ربیع: مراعات نظیر/ شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات نظیر/ بر: مجاز از تن/ نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کلاه، سر: مراعات نظیر /  بر،‌ سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع

بازگردانی: خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگ‌هایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخه‌ها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شده اند و شکوفه‌هایشان مانند کلاه است.

۳- وزن بیت زیر را بنویسید.

ز یزدان دان، نه از ارکان که کوته دیدگی باشد / که خطّی کز خرد خیزد، تو آن را از بنان بینی (سنایی)

بازگردانی: همه چیز را از خدا بدان نه از رکن ها (خاک، آب، باد، آتش)؛ زیرا کوتاه بینی است که نوشته ای را که خرد آن را می نویسد از انگشتان دست بدانیم.

خط عروضی: زِ یَزدان دان، نَ اَز اَرکان کِ کوتَه دیدِگی باشَد / کِ خَططی کَز خِرَد خیزَد، تُ آن را اَز بَنان بینی.

پایه‌های آواییز   یَز  دان  دان   نَ  از  ار  کانکِ  کو  تَه  دیدِ  گی   با   شَد
پایه‌های آواییکِ  خَط  طی  کَز    خِ  رَد  خی  زَدتُ   آن  را  ازبَ  نان  بی  نی
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـU ـ ـ ـ
وزنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعیلُن

آموزه هفتم: تاریخ ادبیات فارسی در قرنهای ۱۰، ۱۱

قرن دهم

در این قرن حکومت در دست جانشینان تیمور بود؛ به گونه‌ای که در هرگوشه‌ای حاکمی از آنان حکومت می‌کرد. اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در این دوره به طور کلی و وضع ادبیات نیز، به تبع آن آشفته شده بود. در این سال‌ها دو جریان شعری بیشتر رونق نداشت:

یکی شعر لطیف و فصیحی بود که به طور طبیعی و به شیوه کسانی مثل حافظ و سعدی در جریان بود و بابا فغانی شیرازی از نمایندگان آن است.

دیگری مکتب وقوع که نتیجه چاره اندیشی شاعران برای تغییر سبک و رهایی از گرفتاری تقلید بود و بازتاب طبیعی محیط اجتماعی قرن دهم بود که البته راه به جایی نبرد.

● در قرن دهم حکومت ایران در دست چه کسانی بود؟ – جانشینان تیمور

● مکتب وقوع در چه سده ای رواج یافت؟ – سده دهم

● در سده دهم چند جریان شعری رونق داشت؟ توضیح دهید. – دو جریان: یکی شعر لطیف و فصیحی بود که به طور طبیعی و به شیوه کسانی مثل حافظ و سعدی در جریان بود و بابا فغانی شیرازی از نمایندگان آن است. دیگری مکتب وقوع که نتیجه چاره اندیشی شاعران برای تغییر سبک و رهایی از گرفتاری تقلید بود و بازتاب طبیعی محیط اجتماعی قرن دهم بود که البته راه به جایی نبرد.

● مکتب وقوع چیست؟ – به سبکی از شعر فارسی گفته می‌شود که از اواخر قرن نهم تا اوایل قرن یازدهم هجری رواج داشت و در دورهً زمانی بین سبک عراقی دورهٔ تیموری و سبک هندی پدیدار شد. ویژگی «اشعارِ وقوعی»، سادگی، پرهیز از صنایع بدیعی و اغراق‌های شاعرانه، کاربرد اصطلاحات و زبان عامیانه و بیان صریح و بی‌پیرایهٔ وقایعی است که بین عاشق و معشوق می‌گذرد.

سیطره درازمدت مغولان و تیموریان بر سرزمین ایران و ویرانی‌ها و خرابی‌هایی که در همه ابعاد و زمینه‌ها به بار آوردند، دانش، فرهنگ و ادبیات را تحت الشعاع خود قرار داد. بعد از ظهور شاعران بزرگی چون سعدی، مولانا و حافظ در دوره عراقی، به دلیل تسلط طولانی مدت مغولان و تیموریان، جایی برای رشد زبان و ادبیات فارسی و ادیبان باقی نماند.

شاعران این دوره تشخیص داده بودند که سبک عراقی از واقعیت دور شده و کاملا جنبه ذهنی و تخیّلی یافته است و با ادامه پایبندی به سنن ادبی نابود می‌شود. پس باید به سوی حقیقت گویی و واقع گویی بازگشت. شاعران برای این کار نیازمند پرداختن به مسائل اجتماعی و انتقادهای سیاسی بودند و قالب غزل با توجّه به نقش و سابقۀ کاربردش، اجازه جولان بیشتر در این میدان را نمی‌داد.

در این دوره از یک سو به دلیل کم توجّهی و بی مهری شاهان صفوی نسبت به شاعران و از سوی دیگر شاعرنوازی و ادب گرایی سلاطین هند، شاعران به دربارهای هند روی آوردند. به همین دلیل با شوق و شور تمام راهی آنجا شدند و برخی از آنان پس از کسب شهرت و ثروت، به ایران بازگشتند. آشنایی با تفکّرات و معارف هندوان کم و بیش در تغییر سبک دخیل بود.

● چرا شاعران در سده دهم به دربارهای هند روی آوردند؟ – زیرا شاهان صفوی نسبت به شاعران کم توجّه و بی مهر بودند و از سوی دیگر سلاطین هند شاعرنواز و ادب گرا بودند.

فرهنگ هند، در این دوره از فرهنگ ایرانی همچنان تأثیر می‌پذیرفت و فضلای هند از تألیف کتاب و سرودن شعر به زبان فارسی و بها دادن به فرهنگ آن، استقبال می‌کردند. شاهان گورکانی هند نیز همگی به فارسی سخن می‌گفتند. زبان فارسی که در شبه قاره هند استحکام و استقرار لازم را به دست آورده بود، همه گیر و رسمی شد و تا زمان حاکمیت استعمار انگلیس در هند زبان رسمی آن دیار بود.

● تا چه زمانی زبان فارسی زبان رسمی هند بود؟ – تا زمان حاکمیت استعمار انگلیس در هند

همزمان با رشد ادبیات در هند، اصفهان، نیز که پایتخت و محل اجتماع شعرا و فضلا بود، از دیدگاه ادبی توسعه یافت. به جز اصفهان، مناطق دیگر ایران هم رشد و توسعه و شور و جنبشی یافت؛ مثلا خراسان، آذربایجان و نواحی مرکزی ایران به کانون‌های مهمی برای شاعران، هنرمندان و دانشمندان تبدیل شد.

● سه کانون مهم ادبی در سده دهم را نام ببردی؟‌ – اصفهان، خراسان و آذربایجان

هر چند شاهان صفوی در ترویج و نفوذ زبان ترکی در ایران نقش بسزایی داشتند؛ اما کم و بیش به زبان فارسی نیز کتاب نوشته یا شعر گفته اند و به نوعی علاقه نشان داده اند. افزون بر آن، برخی از ایشان مقام شیخی و رهبری طریقت داشتند و از این رو لازم می‌دانستند خود را در چنین مقام فرهنگی نگاه دارند، علاوه بر این با رؤسای مذاهب در تماس نزدیک بودند و از طرف دیگر، رقبایی چون شاهان عثمانی و هندی داشتند که آنها نیز به مسائل فرهنگی توجه نشان می‌دادند. این عوامل باعث شده بود که به طور کلی شعر و شاعری و معماری و انواع هنر مورد توجه قرار گیرد. در نتیجه هنرهایی چون قالی بافی، سفالگری، شیشه سازی، نقاشی، تذهیب و خوشنویسی در دوران صفویه رشد فراوان یافت. بهزاد در دوره شاه اسماعیل و رضا عباسی در دوره شاه عباس از مفاخر هنرند.

● چه هنرهایی در زبان صفوی رشد فراوان یافت؟ – قالی بافی، سفالگری، شیشه سازی، نقاشی، تذهیب و خوشنویسی

● دو تن از مفاخر هنری دوره صفوی را نام ببرید. – بهزاد؛ رضا عباسی

◙ بابافغانی شیرازی

از شعرای تأثیرگذار این قرن در ایران است که شعرش از نظر دقت، ظرافت و رقت معانی مشهور است.

◙ وحشی بافقی

نیز از دیگر شاعران این دوره است که سبک شعرش حدّ واسط سبک دوره عراقی و دوره بعد، یعنی سبک هندی است و واقع گرایی شاخصه اصلی آن است.

● شاخصه اصلی شعر وحشی بافقی چیست؟ – واقع گرایی

● واقع گرایی شاخصه اصلی کدام یک از شاعران زیر است؟

الف) بابافغانی         ب) وحشی بافقی                           پ) محتشم کاشانی                   ت) کلیم کاشانی

◙ محتشم کاشانی

از دیگر شاعران این دوره، در سرودن شعر مذهبی معروف و ترکیب بند عاشورایی او زبانزد است:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین / بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است…

● ترکیب بند چگونه قالبی است؟‌ – شعری است چند بخشی که هر بخش آن از نظر قافیه و درون مایه همانند قصیده یا غزل است. این بخش‌ها را بیت مصرع متفاوت و نامکرری به هم می‌پیوندد.

● ترکیب بند عاشورایی چه شاعری زبانزد است؟ – محتشم کاشانی

قرن یازدهم

حکومت صفوی پس از کشاکش‌های به وجود آمده در ایران روی کار آمد و مذهب شیعه را ترویج کرد و به شعر ستایشی و درباری و عاشقانه‌های زمینی بی توجه بود؛ از این رو شاعران سروده‌های خود را بیشتر با مضامین پند و اندرز، توصیف و بیان امور طبیعی و همچنین تبدیل موضوعات و تمثیلات کهن به مضامین تازه و به زبان جدید همراه کردند.

● حکومت صفوی به شعر ستایشی و درباری و عاشقانه‌های زمینی بی توجه بود.   درست ■         نادرست □

وابسته نبودن شعر به دربار و از بین رفتن طبقه مدیحه سرایان درباری باعث شد که طبقات و گروه‌های بیشتری مدعی شعر و شاعری شوند. از سوی دیگر بها ندادن به شعر ستایشی در ایران، موجب شد که شاعران مدیحه سرا برای امرار معاش یا ثروت اندوزی راهی دیار هند شوند؛ زیرا آنجا به رسم دربارهای قدیم ایران هنوز بازار قصیده و مدح رواج داشت.

رفاه اقتصادی مردم در دوره صفوی و آبادانی شهرهای ایران و رونق تجارت و کسب و کار، این امکان را برای همه مردم فراهم آورده بود که هر کس به اندازه توان خود به امور فرهنگی از جمله ادبیات بپردازد.

از طرف دیگر به سبب آشنایی ایرانیان با اروپا، مراکز تجمعی مثل قهوه خانه‌ها نیز دایر شد و شاعران در آنجا به مشاعره، مناظره و نقد آثار یکدیگر می‌پرداختند.

از معروف ترین شاعران این قرن می‌توان افراد زیر را نام برد:

◙ کلیم کاشانی

در ابداع معانی و خیال‌های رنگین مشهور است و این ویژگی به غزل‌های او لطف ویژه‌ای بخشیده است. ضرب المثل‌ها و الفاظ محاوره که زبان غزل این دوره را به افق خیال عامه نزدیک کرده، سخن او را برجسته ساخته است. وی با به کار بردن مضمونهای ابداعی فراوان لقب «خلّاق المعانی ثانی» گرفت.

● خلّاق المعانی ثانی لقب کیست؟ – کلیم کاشانی

مضمون تازه مانند: از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار  /  یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت

◙ صائب تبریزی

معروفترین شاعر سبک هندی و از پرکارترین شاعران فارسی زبان است. او در غزل سرایی مشهور است و برخی از تک بیت‌های غزلش شاهکارهایی از ذوق و اندیشه اند و بسیاری از آنها به صورت ضرب المثل رواج یافته اند. صائب را خداوندگار مضامین تازه شعری دانسته اند.

● معروفترین شاعر سبک هندی کیست؟صائب تبریزی

فکر شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را / عشرت امروز بی اندیشۀ فردا خوش است

● صائب را خداوندگار ………………………. دانسته اند. مضامین تازه شعری

◙ بیدل دهلوی

او را به سبب سرودن غزل‌های خیال انگیز و به کاربردن مضمون‌های بدیع و گاه دور از ذهن می‌شناسیم. از ویژگی‌های عمده شعر بیدل، مضمون‌های پیچیده و استعاره‌های رنگین، خیال انگیز و سرشار از ابهام و تخیل‌های رمزآمیز شاعرانه است.

● ویژگی‌های عمده شعر بیدل را بازگو کنید. – مضمون‌های پیچیده و استعاره‌های رنگین، خیال انگیز و سرشار از ابهام و تخیل‌های رمزآمیز شاعرانه.● کدام شاعر هندی را به سرودن مضمون‌های پیچیده و استعاره‌های رنگین، خیال انگیز می‌شناسیم؟‌ – بیدل دهلوی

سعید جعفری
آموزگاری سعید جعفری
سعید جعفری

خودارزیابی

۱- ابیات زیر را از نظر مضمون بررسی کنید:

بخیۀ کفشم اگر دندان نما شد، عیب نیست / خنده می‌آرد همی بر هرزه گردی‌های من / پیام: تباه کردن عمر

ریشۀ نخل کهن سال از جوان افزون تر است / بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را (صائب تبریزی) / پیام: بیشتر دلبستگی داشتن پیر به دنیا

سخنور از تصاویر مربوط به واقعیات و تجربیات روزمره مانند: بخیه کفش و ریشه نخل همچنین زبان کوچه مانند: هرزه گردی و خنده آمدن بهره گرفته است. / هر دو بیت از ضرب المثلهای رایج اند.

۲- زبان فارسی در دورۀ صفویان چه موقعیت و جایگاهی داشت؟

هر چند شاهان صفوی در ترویج و نفوذ زبان ترکی در ایران نقش بسزایی داشتند و به شعر ستایشی و درباری و عاشقانه‌های زمینی بی توجه بودند؛ اما کم و بیش به زبان فارسی نیز کتاب نوشته یا شعر گفته اند و به نوعی علاقه نشان داده اند. افزون بر آن، برخی از ایشان مقام شیخی و رهبری طریقت داشتند و از این رو لازم می‌دانستند خود را در چنین مقام فرهنگی نگاه دارند، علاوه بر این با رؤسای مذاهب در تماس نزدیک بودند و از طرف دیگر، رقبایی چون شاهان عثمانی و هندی داشتند که آنها نیز به مسائل فرهنگی توجه نشان می‌دادند. این عوامل باعث شده بود که به طور کلی شعر و شاعری و معماری و انواع هنر مورد توجه قرار گیرد.

۳- ویژگی‌های عمده شعر بیدل را با توجه به غزل زیر بررسی کنید:

برق با شوقم شراری بیش نیست / شعله طفل نی سواری بیش نیست

لاله و گل زخمی خمیازه اند / عیش این گلشن خماری بیش نیست

تا به کی نازی به حسن عاریت؟ / ما و من آیینه داری بیش نیست

می‌رود صبح و اشارت می‌کند / کاین گلستان خنده واری بیش نیست

غرقۀ وهمیم؛ ور نه این محیط / از تنک آبی کناری بیش نیست

ای شرر، از همرهان غافل مباش / فرصت ما نیز باری بیش نیست

بیدل، این کم همّتان بر عزّ و جاه / فخرها دارند و عاری بیش نیست (بیدل دهلوی)

قالب شعر غزل است/ ردیف طولانی و خوش آهنگ: بیش نیست / مضمون بدیع و گاه دور از ذهن:‌ لاله و گل زخمی خمیازه اند؛ عیش این گلشن خماری بیش نیست/ استعاره‌های رنگین: شرر استعاره از یاران ناپایدار است؛ گلستان استعاره از دنیا / تخیل‌های رمزآمیز شاعرانه: خمیازه استعاره از شکفتن است / ابهام و پیچیدگی: برخی از مصراع‌‌ها مبهم است؛ مانند: غرقۀ وهمیم؛ ور نه این محیط؛ از تنک آبی کناری بیش نیست / پیام: ناپایداری جهان مادی

کالبدشکافی چامه بیدل

برق با شوقم شراری بیش نیست / شعله طفل نی سواری بیش نیست

قلمرو زبانی: برق: آذرخش / شوق: شور و عشق / شرار: اخگر / قلمرو ادبی: برق با شوقم شراری بیش نیست: تشبیه / شعله طفل نی سواری بیش نیست: تشبیه / واج آرایی «ش» / ردیف و واژه آرایی: بیش نیست

بازگردانی: آذرخش در برابر شور و عشق من مانند اخگر بی ارزش است. شعله نیز در برابر عشق من مانند کودک نی سوار است.

پیام: شور و عشق فراوان سخنور

لاله و گل زخمی خمیازه اند / عیش این گلشن خماری بیش نیست

قلمرو زبانی: عیش: خوشگذرانی / گلشن: گلستان / خمار: سردرد پس از مستی / قلمرو ادبی: لاله و گل زخمی خمیازه اند: جانبخشی / خمیازی: استعاره از شکفتن / گلشن: استعاره از جهان / مصراع دوم تشبیه دارد

بازگردانی: لاله و گل می‌پژمرند؛ زیرا پیش از آن در این جهان شکفته اند. آری خوشی این جهان فقط سردردی بی ارزش است.

پیام: بی ارزشی خوشی جهان

تا به کی نازی به حسن عاریت؟ / ما و من آیینه داری بیش نیست

قلمرو زبانی: حسن: زیبایی / عاریت: زودگذر / آیینه دار: کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد / قلمرو ادبی: مصراع دوم تشبیه دارد

بازگردانی: چقدر به زیبایی زودگذرت می‌نازی؟ ما در این جهان فقط کنیز این جهانیم و زیبایی از خود نداریم.

پیام: بی ارزشی زیبایی‌‌های این جهانی

می‌رود صبح و اشارت می‌کند / کاین گلستان خنده واری بیش نیست

قلمرو زبانی: کاین: که این / قلمرو ادبی: صبح می‌رود: جانبخشی/ گلستان: گیتی / خنده وار: تشبیه /

بازگردانی: بامداد می‌گذرد و به ما می‌گوید که این جهان فقط مانند خنده ای بی ارزش و زودگذر است.

پیام: بی ارزشی جهان مادی

غرقۀ وهمیم؛ ور نه این محیط / از تُنُک آبی کناری بیش نیست

قلمرو زبانی: وهم: توهم / محیط: اقیانوس؛ ژرفابه / تنک: نازک؛ کمی / کنار: ساحل / قلمرو ادبی: غرقۀ وهمیم: استعاره پنهان / محیط: استعاره از جهان / این محیط از تُنُک آبی کناری بیش نیست: تشبیه

بازگردانی: ما دچار توهم شده‌ایم وگرنه می‌دیدیم که اقیانوس این جهان هیچ آبی ندارد و در بنیاد ساحل است.

پیام: بی ارزشی جهان مادی

ای شرر، از همرهان غافل مباش / فرصت ما نیز باری بیش نیست

قلمرو زبانی: شرر: اخگر / قلمرو ادبی: شرر: استعاره از دوست بی وفا

بازگردانی: ای دوست زودگذر و بی وفا بی توجه به همراهانت نباش؛ زیرا فرصت همیشه دست نمی‌دهد.

پیام: اندرز به یار بی وفا

۴- چه عواملی موجب شد شاعران ایرانی به دربار هند روی آورند؟

در این دوره از یک سو به دلیل کم توجّهی و بی مهری شاهان صفوی نسبت به شاعران و از سوی دیگر شاعرنوازی و ادب گرایی سلاطین هند، شاعران به دربارهای هند روی آوردند.

۵- شهرت محتشم کاشانی در چه نوع شعر و قالب شعری است؟ در این مورد توضیح دهید.

در سرودن شعر مذهبی معروف و ترکیب بند عاشورایی او زبانزد است. ترکیب بند شعری است چند بخشی که هر بخش آن از نظر قافیه و درون مایه همانند قصیده یا غزل است. این بخش‌ها را بیت مصرع متفاوت و نامکرری به هم می‌پیوندد.

۶- در قرن هشتم تأثیرپذیری از گذشتگان چگونه در شعر خواجوی کرمانی و حافظ جلوه گر شد؟

– خواجو چند مثنوی به پیروی از پنج گنج نظامی سروده است. حافظ نیز در غزل از خواجو اثر پذیرفته است.

۷- ابیات زیر را بخوانید و به پرسش‌ها پاسخ دهید:

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید / مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی (سنایی)

چو او شهر ایران به گشتاسب داد / نیامد تو را هیچ از آن تخت یاد (فردوسی)

الف) مجاز را در بیت‌های بالا بیابید و معنای حقیقی و غیرحقیقی هر کدام را مشخص کنید.

لب و دندان: مجاز از همه وجود / تخت: مجاز از فرمانروایی

ب) نشانه‌های هجایی و پایه‌های آوایی بیت‌ها را مشخص کنید.

خط عروض: لَبُ دَندانِ سَنایی هَمِ تُوْحیدِ تُ گویَد / مَگَرَز آتَشِ دوزَخ بُوَدَش رویِ رَهایی (سنایی)

پایه‌های آواییلَ بُ دَن دا نِ  سَ  نا  ییه َ مِ  تُوْ  حیدِ  تُ  گو  یَد
پایه‌های آواییمَ  گَ  رَز  آتَ شِ  دو  زَخبُ  وَ  دَش  رویِ  رَ  ها  یی
نشانه‌های هجایی UUـ ـ UU ـ ـ  UUـ ـ UU ـ ـ
وزنفعلاتُنفعلاتُنفعلاتُنفعلاتُن

خط عروض: چُ او شَهرِ ایران بِ گُشتاسب داد / نَیامد تُ را هیچ زان تخت یاد (فردوسی)

پایه‌های آواییچُ او شَه     رِ  ای  رانبِ  گُش  تاسب  دا  د
پایه‌های آوایینَ  یا  مَدتُ را  هیچ  زان  تَخت   یا  د
نشانه‌های هجایی Uـ ـ  Uـ ـ U ـ ـ  Uـ U
وزنفعولنفعولنفعولنفعل

آزمون خودسنجی (آموزه ۷)

برای هنبازی در آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.

پی دی اف تاریخ ادبیات فارسی در قرنهای دهم و یازدهم

آموزه ششم: مجاز

در بیت:

برآشفت ایران و برخاست گرد / همی هر کسی کرد ساز نبرد (فردوسی)

بازگردانی: سپاه ایران خشمگین شد و گرد و خاک بلند شد. هر کسی کرد قصد جنگ داشت. / برآشفتن: خشمگین شدن / ساز: قصد

مجاز، کاربرد واژه، در معنای غیرحقیقی آن است. کاربرد کلمات در معنای مجازی در زبان محاوره و گفت وگوی روزانه بسیار است. وقتی می‌گوییم:

واژه ایران در معنایی غیر از معنای خودش به کار رفته است. ایران، معنایی حقیقی دارد که همان مفهوم کشور ایران وطن و محل زندگی ما است؛ امّا در این بیت معنای واقعی کشورمان ایران مورد نظر نیست؛ بلکه معنایی دیگریعنی سپاه یا مردم ایران مورد نظر شاعر بوده است.

مجاز، کاربرد واژه، در معنای غیرحقیقی آن است. کاربرد کلمات در معنای مجازی در زبان محاوره و گفت وگوی روزانه بسیار است. وقتی می‌گوییم: حوض بزرگ است حوض در معنای اصلی خود به کار رفته است؛ اما هنگامی که می‌گوییم حوض یخ زد منظور آب حوض است؛ به عبارت دیگر واژه حوض را که معنایی حقیقی یا اصلی دارد، به کار برده و آب را که معنای غیرحقیقی آن است، اراده کرده‌ایم.

البته دریافت معنی غیرحقیقی واژه بر اساس علاقه یا پیوند بین آن معنا بامعنای حقیقی به ذهن می‌آید و همچنین لازم است قرینه‌ای در کلام باشد تا معنای غیرحقیقی (مجازی) دریافت شود. علاقه، رابطه و پیوندی است که میان معنای حقیقی و غیرحقیقی یک واژه وجود دارد و قرینه، نشانه‌ای در کلام است که ذهن خواننده را از معنای حقیقی دور می‌سازد و به سوی معنای غیرحقیقی آن سوق می‌دهد.

در جمله بالا حوض در معنای آب به کار رفته و یخ زدن قرینه‌ای است که ما را از معنای اصلی آن دور می‌کند. بین حوض و آب حوض نیز علاقه و پیوندی هست که حوض را گفته‌ایم و آب حوض را اراده کرده‌ایم

وقتی می‌گوییم: ماه، دشت لاله‌ها را روشن کرده بود، منظور از ماه، نور ماه است که قرینه «روشن کردن» ما را از معنای حقیقی ماه به مفهوم غیرحقیقی یعنی نور ماه کشانده است. همچنین بین ماه و نور ماه نیز علاقه و پیوندی است که ما را از لفظ ماه به نور ماه رهنمون می‌سازد.

در مثال: جهان خوردم و کارها راندم. (بیهقی)

جهان در معنای اصلی خود نیست و نعمت‌های جهان منظور است که این کاربرد را از قرینه «خوردن» متوجّه می‌شویم. بین واژه جهان و نعمتهای جهان نیز پیوند وجود دارد.

همچنین در بیت زیر واژ بیت معنی مجازی دارد.

به یاد روی شیرین بیت می‌گفت / چو آتش تیشه می‌زد، کوه می‌سفت (نظامی)

بازگردانی: فرهاد به یاد روی شیرین شعر می‌گفت. مانند آتش تیشه می‌زد و کوه را سوراخ می‌کرد.  / سفتن: سوراخ کردن

معنای حقیقی یا اصلی: کوچکترین واحد کلام موزون و شاعرانه

معنای غیرحقیقی: سخن شاعرانه

چنین کاربردهایی را در سخن شاعرانه و نیز کلام عادی بسیار سراغ داریم، زبان فارسی به طور گسترده از معانی مجازی در ادای مقاصد خویش بهره می‌گیرد.

در بیت زیر سه واژه در معنای غیرحقیقی یا مجازی به کار رفته اند:

خروشی برآمد ز دشت و ز شهر / غم آمد جهان را از آن کار بهر (فردوسی)

بازگردانی: از مردم دشت و مردم شهر فریاد بلند شد. مردم جهان به این خاطر غمگین شدند. / خروش: فریاد / بهر: بهره

واژهمعنای حقیقی (اصلی)معنای مجازی (غیرحقیقی )
دشتصحرامردم حاضر در دشت
شهرنام مکان زندگیمردم ساکن در شهر
جهاندنیامردم جهان

در معنای مجازی، گاهی نیز واژه‌ای را به کمک علاقه شباهت، به جای واژه دیگر به کار می‌برند؛ برای مثال، به جای چشم، به دلیل شباهت آن با گل نرگس، می‌گویند نرگس؛ یعنی واژ‌ه ای را به دلیل شباهت به جای واژ‌ه ای دیگر به کار می‌گیرند؛ این گونه کاربرد مجاز، مهم ترین نوع مجاز است:

از من غمزده دل می‌طلبد غمزه دوست / دوستان دلبر ما نرگس گویا دارد (وفایی)

بازگردانی: غمزه دوست از من غمزده دل می‌طلبد. دوستان دلبر ما چشم سخنگو دارد. / غمزه: اشاره با چشم و ابرو معنای حقیقی نرگس، گلی با گلبرگهای سفید و معنای غیرحقیقی آن «چشم» است.

مجاز
سعید جعفری
کنایه؛ مجاز؛ استعاره
تفاوت کنایه با مجاز و استعاره

خودارزیابی

۱- معنای حقیقی و مجازی را در واژه های مشخص شده بررسی کنید:

الف) درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو)

معنای حقیقی: رستنی / مجاز: وجود / معنای حقیقی: ابزاری که می‌چرخد / مجاز: فلک، آسمان

بازگردانی: اگر درخت وجود تو بار دانش بگیرد، آسمان آبی را فرمانبردار خودت می‌کنی.

ب) سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی (سعدی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: قصد

بازگردانی: امشب قصد آن ندارد که آفتابی برآید. چه خیال‌هایی از ذهن من گذر کرد ولی خوابم نبرد.

پ) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولوی)

معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: خود فرد یا دل او

بازگردانی: آدمی می‌خواهم که دلش از فراق شرحه شرحه شده باشد تا شرح درد عشقم را به اوبگویم / شرحه شرحه: پاره پاره

۲- در سروده های زیر مجاز را مشخّص کنید:

الف) فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست (شفیعی کدکنی)

فردا: مجاز از آینده / شهر: مجاز از مردم شهر

بازگردانی: فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست.

ب) فریشتگان سنگ به وی می‌زدند که خاکی و آبی را چه رسد که حدیث کند؟ (رشیدالدین میبدی)

خاکی و آبی: مجاز از انسان

بازگردانی: فرشتگان سنگ به او می‌زدند و می‌گفتند: بشر حق سخن گقتن ندارد.

پ) چرا چون لاله خونین دل نباشم / که با ما نرگس او سرگران کرد (حافظ)

نرگس: مجاز از چشم یار

بازگردانی: چرا مانند لاله خونین دل نباشم چراکه چشم یار به من بی محلی کرد / سرگران کردن: بی محلی کردن

ت) دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی / تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا (حافظ)

عالم: مجاز از مردم عالم / عذار: چهره

بازگردانی: دل مردم جهان را می‌سوزانی، هنگامی که چهره ات را می‌آرایی. تو از این کار که با کسی سازش نمی‌کنی چه سودی می‌بری / عذار: گونه

ث) برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را (شهریار)

نگین: مجاز از انگشتر

بازگردانی: ای گدای مسکین، برو و در خانه علی را بزن؛ زیرا او از کرمش انگشتر پادشاهی اش را به گدا می‌دهد.

۳ـ در بیت زیر مجاز و قرینه را مشخّص نمایید:

دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید / کز یکدگر گشایی زلف گره گشا را (فروغی بسطامی)

دست:‌ مجاز از انگشت؛ زیرا با انگشتان گره را می‌گشایند / قرینه: گره گشایدبازگردانی: قدرت آسمان وقتی مشکلاتم را حل می‌کند که تو زلف گره گشایت را از هم باز می‌کنی. / فلک: آسمان

۴ـ بیت زیر را از نظر فکری و ادبی بررسی نمایید:

سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم / وز این درخت همین میوه غم است برم (جامی)

چو درخت شکوفه دار: تشبیه / سر: مجاز از موی سر / درخت: استعاره از عمر / واژه آرایی: درخت / میوه غم: اضافه تشبیهی / جناس ناهمسان: سر، بر / برم است: کنایه از اینکه در اختیارم است

بازگردانی: مانند درخت شکوفه دار که پر از شکوفه سپید است موی سرم سپید شد. از این موی سپید فقط غم و اندوه بهره من شد.

۵ـ وزن بیت زیر را مشخّص کنید:

بضاعت نیاوردم الّا امید / خدایا ز عفوم مکن نا امید (سعدی)

بازگردانی: سرمایه ای جز امید ندارم. ای خدا، من را از بخشایشت ناامید نکن. / بضاعت: سرمایه

خط عروضی: بِضاعَت نَیاوَردَمِل لا اُمید / خُدایا زِ عَفوَم مَکُن نا اُمید

پایه های آواییبَ ضا عَت   نَ  یا  وَرد  ال  لااُ  مید
پایه های آواییخُ  دا  یازِ عَف  وَممَ  کُن  نااُ  مید
نشانه های هجاییUـ ـ Uـ ـ Uـ ـ Uـ
وزنفعولنفعولنفعولنفعل

برای به دست آوردن آگاهی بیشتر از مجاز و پرسش پاسخگزین درباره مجاز اینجا را کلیک کنید.


پی دی اف درس ششم از علوم و فنون ادبی یازدهم

آموزه پنجم: پایه های آوایی همسان(۱)

پس از تشخیص و درک پایه‌های آوایی، درمی‌یابیم که پایه‌های آوایی بیت‌ها، به شکلی هماهنگ در پی هم می‌آیند. به بیان دیگر، می‌توان پایه‌ها را به دسته‌هایی منظّم بخش کرد. اکنون ، چگونگی نظم هر یک از این دسته‌ها را بررسی می‌کنیم.

به چینش پایه‌های آوایی بیت زیر، دقّت کنید:

درین درگاه بی چونی، همه لطف است و موزونی / چه صحرایی، چه خضرایی، چه درگاهی، نمی‌دانم

خط عروضی: دَرین دَرگاهِ بی چونی، هَمِ لُطفَستُ مُوْزونی / چِ صَحرایی، چِ خَضرایی، چِ دَرگاهی، نمی‌دانَم

دَ  رین  دَر  گاهِ  بی  چو  نیهَ  مِ  لُط  فَستُ  مُوْ  زو  نی
چِ صَحـ را ییچِ خَضـ را ییچِ  دَر گا هینِ  می  دا   نَم

با خوانش درست بیت، درنگی منظّم را در میان پایه‌های آوایی هر مصراع، احساس می‌کنیم. به بیان دیگر، هر مصراع از پایه‌های تکراری و منظّم چهارهجایی تشکیل شده است. این پایه‌های تکراری و هماهنگ را، پایه‌های آوایی همسان می‌نامیم.

وقتی هجاهای شعری را به شکلی درست به پایه‌هایی آوایی بخش کردیم؛ ساده تر این است که به جای هریک از این پایه‌ها، معادل هر یک از آنها را بیاوریم. معادل‌های این پایه‌ها را وزن واژه یا رکن می‌نامیم.

برخی از وزن واژه‌های شعر فارسی عبارت اند از:

فَعولُن (– – U) / مَفاعیلُن (Uـ ـ ـ) / فاعِلاتن (ـ U ـ ـ) / مُستَفعِلُن (ـ ـ U ـ) / فَعِلاتن (UU ـ ـ) / مُفتَعِلُن (ـ UU ـ)

مثلاً در این بیت وزن واژه مفاعیلن (ت تن تن تن) است

پایه‌های آواییدَ رین دَر گاهِ بی چو نیهَـ مِ لُط  فَستُ مُوْ  زو نی
پایه‌های آواییچِ صَحـ را ییچِ خَضـ را ییچِ  دَر گا هینِ  می  دا  نَم
نشانه‌های هجاییمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلن
وزنU ـ ـ ـ U ـ ـ ـU ـ ـ ـ U ـ ـ ـ
درین درگاه بی چونی

گاهی فضای آوایی به گونه‌ای سامان می‌یابد که بافت موسیقایی شعر، کوتاه تر می‌شود و یکی از پایه‌های آوایی کاسته می‌شود و یا یک یا چند هجا از پایان آن، می‌افتد؛ مانند نمونه زیر که وزن آن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعی» است.

خداوندا، شبم را روز گردان / چو روزم بر جهان، پیروز گردان

پایه‌های آواییخُ  دا   وَن  داشَ  بَم  را روز   گَر  دان
پایه‌های آواییچُ رو  زَم  بَرجَ هان پی  روز   گَر  دان
نشانه‌های هجاییمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعی(فَعولُن)
وزن Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ U ـ ـ
خداوندا شبم را روز گردان

می‌بینیم که موسیقی و آهنگ این بیت با بیت پیشین، همسان است و همان نظم را دارد و چینش هجاهای پایه‌ها، با آن همگون است.

پس از مقایسه این بیت با نمونه پیشین، درمی‌یابیم که تعداد پایه‌های آنها متفاوت است. هر مصراع این بیت، از سه پایه یا رکن، تشکیل شده است.

وزن بیت به گونه‌ای سامان یافته است که بافت موسیقیایی شعر کوتاه تر گردیده و یکی از پایه‌های آوایی آن کاسته شده است هم چنین یک هجا از پایان آن حذف شده است.

اکنون به نمونه‌های دیگر از پایه‌های همسان، توجّه کنید:

روزگار است این که گه عزّت دهد گه خوار دارد /  چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد (قائم مقام فراهانی)

خط عروضی: روزِگارَستین کِ گَه عِززَت دَهَد گَه خار دارَد / چَرخِ بازیگَر اَزین بازیچِ ها بِسیار دارَد

هر مصراع این بیت از چهار پایه همسان منظّم و تکراری، سامان یافته است؛ امّا آهنگ و وزن این بیت با بیت پیشین تفاوت دارد.

به پایه‌های آوایی، وزن و نشانه‌های هجایی هر پایه این بیت، دقّت کنید. همانگونه که آورده‌ایم، وزن این بیت «فاعلاتن (تن ت تن تن)» است.

نمونه زیر را با هم می‌خوانیم:

من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی)

خط عروضی: مَن بِ هَر جَمعییَتی نالان شُدَم / جُفتِ بَدحالانُ خُش حالان شُدَم

در این بیت نیز به جای چهار پایه، سه پایه آمده و از پای .سوم نیز یک هجا کم شده است.

وزن این بیت «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» است.

هجا
گونه های هجا
سعید جعفری

برای آشنایی بیشتر با شیوه یافت وزن شعر اینجا را کلیک کنید.

خودارزیابی

۱- برای هر یک از موارد زیر؛ مانند نمونه وزن واژه مناسب بنویسید و نشانه‌های هجایی آن را مشخص کنید:

نمونهوزن واژهنشانه‌های هجایی
کبوترفعولنU ـ ـ
می‌نوشتمفاعلاتنـU  ـ ـ
دریا دلانمستفعلنـ ـ U ـ
نمی‌دانممفاعیلنU ـ ـ ـ
دری بگشامفاعیلنU ـ ـ ـ
بامدادیفاعلاتنـ U ـ ـ
با ادبانمفتعلنـ UU ـ
کجاییفعولنU ـ ـ

۲- بیت‌های زیر را متناسب با پایه‌های آوایی تفکیک کنید، سپس وزن آنها را بنویسید.

الف) به گیتی هر کجا درد دلی بود / به هم کردند و عشقش نام کردند (فخرالدین عراقی)

خط عروضی: بِ گیتی هَر کُجا دَردِ دلی بود / بِ هَم کَردَندُ عِشقَش نام کَردَند

پایه‌های آواییبِ  گی  تی  هَر کُ  جا  دَر  دِدِ  لی  بود
پایه‌های آواییبِ  هَم  کَر دَندُ عِش  قَش  نام  کَر دند
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ
وزنمفاعیلنمفاعیلنفعولن

ب) چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این بهتر نمی‌گیرد (حافظ)

خط عروضی: چِ خُش صِیدِ دِلَم کَردی بِنازَم چَشمِ مَستَت را / کِ کَس آهوی وَحشی را ازین بِهتَر نِمی گیرَد

پایه‌های آواییچِ   خُش  صِی  دِ دِ  لَم  کَر  دیبِ  نا  زَم چَشمِ  مَس  تَت  را
پایه‌های آواییکِ  کَس  آ  هویِ  وَح  شی  رااَ  زین  خُش  تَرنِ  می  گی  رَد
نشانه‌های هجایی Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ
وزنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلن

پ) تا نگردی بی خبر از جسم و جان / کی خبر یابی ز جانان یک زمان (عطّار)

خط عروضی: تا نَگَردی بی خَبَر از جِسمُ جان / کِی خَبر یابی زِ جانان یک زَمان

پایه‌های آواییتا نَ  گَر  دی بی  خَ  بَر  اَزجِس  مُ  جان
پایه‌های آواییکی  خَ  بَر  یابی  زِ  جا  نانیِک  زَ  مان
نشانه‌های هجاییـ  Uـ ـ ـ  Uـ ــ  Uـ ـ
وزنفاعلاتنفاعلاتنفاعلن

۳- بیت‌های زیر را متناسب با پایه‌های آوایی تفکیک کنید، سپس نشانه‌های هجایی هریک را در خانه‌ها قرار دهید.

الف) چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان / چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان (سعدی)

خط عروضی: چ غَم دیوارِ اُممَت را کِ دارَد چُن تُ پُشتیبان / چِ باکز مُوْجِ بَحران را ک باشَد نوح کِشتیبان

پایه‌های آواییچِ  غَم  دی وا رِ  اُم  مَت  راکِ  دا  رَد  چُنتُ  پُش تی  بان
پایه‌های آواییچِ   با   کَز  مُوْجِ  بَح  ران راکِ  با  شَد نوح  کِش  تی  بان
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ
وزنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلن

ب) هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست / دل افسرده غیر از آب و گل نیست (وحشی بافقی)

خط عروضی: هَران دِل را کِ سوزی نیست، دِل نیست / دِلِ اَفسُردِ غِیرَز آبُ گِل نیست

پایه‌های آواییهـَ ران دل راکِ سو زی نیست  دِل نیست
پایه‌های آواییدِ لِ اَف سُردُ غِی رَز آبُ    گِل  نیست
نشانه‌های هجایی Uـ ـ ـ Uـ ـ ـU ـ ـ
وزنت تن تن تنت تن تن تنت تن تن

پ) سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی (حافظ)

خط عروضی: سینِ مالامالِ دَردَستِی دَریغا مَرهَمی / دِل زِ تَنهایی بِ جانامَد خُدا را هَمدَمی

پایه‌های آواییسی  نِ  ما  لاما لِ دَر دَس تیدَ ری غا مَر هـَ  می
پایه‌های آواییدِل  زِ  تَن ها ییبِ  جا  نا  مَدخُ  دا  را هَم دَ   می
نشانه‌های هجاییـ  Uـ ـ ـ  Uـ ــ  Uـ ــ  Uـ
وزنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن تن

ت) ز حسرت بر سر و بر رو، همی‌زد / به سانِ فاخته کوکو همی‌زد (فدایی مازندرانی)

خط عروضی: زِ حَسرَت بَر سَرُ بَر رو، هَمی زَد / بِ سانِ فاختِ کوکو هَمی زَد

پایه‌های آواییزِ حَس  رَت  بَرسَ رُ بَر روهـَ  می  زَد
پایه‌های آواییبِ  سا  نِ  فاخ  تِ  کو کوهـَ  می  زَد
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ
وزنت تن تن تنت تن تن تنت تن تن

۴- بیت‌های زیر را متناسب با پایه‌های آوایی تفکیک کنید، سپس وزن و نشانه‌های هجایی آن را بنویسید .

الف) سحرگه بلبلی آواز می‌کرد / همی‌نالید و با گل راز می‌کرد (سلمان ساوجی)

خط عروضی: سَحَرگَه بُلبُلی آواز می‌کَرد / هَمی نالیدُ با گُل راز می‌کَرد

پایه‌های آواییسَ  حَر گَه  بُل بُ  لی  آ  واز می ‌کَرد
پایه‌های آواییهـَ  می نا  لیدُ  با  گُل  راز می ‌کَرد
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ U ـ ـ ـ U ـ ـ
وزنت تن تن تنت تن تن تنت تن تن

ب) ما به غم خو کرده‌ایم ای دوست ما را غم فرست / تحفه‌ای کز غم فرستی نزد ما هر دم فرست (خاقانی)

خط عروضی: ما بِ غَم خو کَردِ ای مِی دوست ما را غَم فِرِست / تُحفِ ای کَز غَم فِرِستی نَزدِ ما هَر دَم فِرِست

پایه‌های آواییما بِ غَم خوکَر دِ ای مِیدو ست ما راغَم  فِ رست
پایه‌های آواییتُح فِ ‌ای کَزغَم فِ رِس تینَز  دِ  ما  هَردَم  فِ رِست
نشانه‌های هجاییـ  Uـ ـ ـ U ـ ــ  Uـ ــ  Uـ
وزنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن

پ) خوشا از نی خوشا از سر سرودن / خوشا نی نامه‌ای دیگر سرودن (قیصر امین پور)

خط عروضی: خُشا از نِی خُشا از سَر سُرودَن / خُشا نِی نامِ ‌ای دیگَر سُرودَن

پایه‌های آواییخُ شا از نیخُ  شا از سَرسُ رو دَن
پایه‌های آواییخُ  شا نی نامِ ‌ای دی گَرسُ رو دَن
نشانه‌های هجاییU ـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ
وزنت تن تن تنت تن تن تنت تن تن

ت) عزیزا کاسه چشمم سرایت / میان هر دو چشمم جای پایت (باباطاهر)

خط عروضی: عَزیزا کاسِ یِ چَشمَم سَرایَت / مِیانِ هَر دُ چَشمَم جایِ پایَت

پایه‌های آواییعَ  زی  زا کاسِ یِ چَش  مَمسَ  را  یَت
پایه‌های آواییمی  یا  نِ  هَردُ  چَش مَم  جایِ  پا  یَت
نشانه‌های هجایی Uـ ـ ـ Uـ ـ ـ Uـ ـ
وزنت تن تن تنت تن تن تنت تن تن

۵- ابیات زیر را بخوانید و به پرسش‌ها پاسخ دهید.

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی / چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی

درِ گلسِتان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟ / به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سرِ برگ گل ندارم، ز چه رو روم به گلشن؟ / که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی (فخرالدّین عراقی)

الف) ویژگی‌های ادبی سبک عراقی را در آن بیابید.قالب شعر: غزل / توجه به علوم ادبی: تشبیه: گلستان چشم؛ باغ آشنایی / سر: مجاز از قصد و میل /

ب)دو مورد از ویژگی‌های فکری ابیات را بنویسید. – ستایش عشق / غم گرایی / فراق /

وزن های پرکاربرد فارسی (همسان تک پایه ای)

۱ U/—U/—U/—U— مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
۲ U/U–U/U–U/U–U– مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن
۳ U/—U/—U– مفاعیلن مفاعیلن فعولن
۴ U–/-U–/-U–/-U- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
۵ U-/–U-/–U-/–U– فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
۶ U-/–U-/–U-/–U- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
۷ U-/–U-/–U- فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
۸ UU/–UU/–UU- فعلاتن فعلاتن فعلن
۹ UU/–UU/–UU/–UU– فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
۱۰ UU/–UU/–UU/–UU- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
۱۱ U/–U/–U/–U– فعولن فعولن فعولن فعولن

پایه آوایی یا وزن واژه

پایه آوایی
پایه آوایی و وزن شناسی

پی دی اف آموزه پنجم: پایه های آوایی همسان

آموزه چهارم: سبک عراقی، قرنهای ۷،۸،۹

 الف) شعر:

ویژگی‌‌های شعر این دوره در سه قلمرو عبارت اند از:

۱- زبانی:

برخی از ویژگی‌های زبانی شعر این دوره عبارت اند از:

■ چهارچوب زبان همان چهارچوب فارسی قدیم یعنی زبان سبک خراسانی است که تا حدودی مختصات جدید یافته است؛

■ لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است؛

 ■ «می» اندک اندک جای «همی» را گرفته است؛

■ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است و نیز واژه‌های « ایدون، ایدر، اَبا، اَبَر و …» بسیار اندک به کار می‌روند؛

ایدون: همچنین، ایدر: این جا، اَبا: با، اَبَر: بر

■ به کارگیری حرف نشانه «مَر» در کنار مفعول جمله کم شده است.

اساساً مهم ترین ویژگی‌های زبانی سبک عراقی همین درهم آمیختگی مختصات نو و کهن است که گاهی در یک شعر کوتاه نیز در کنار هم دیده می‌شود.

۲- ادبی:

برخی از ویژگی‌های ادبی شعر این دوره عبارت اند از:

■  در شعر این دوره کاربرد غزل بیشتر شد و جایگاه تخلّص در انتهای آن تثبیت گردیده است؛

تخلّص: نام هنری سراینده

■ توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است.

بیان: مجاز، استعاره، تشبیه، کنایه

بدیع: دانش آرایه‌‌های سخن؛ مانند: جناس، واژه آرایی، تضاد، تناسب و …

■ شعر این دوره از دربار خارج شده؛ قصیده از رونق افتاد و غزل عارفانه و عاشقانه رواج می‌یابد.

۳- فکری:

برخی از ویژگی‌های فکری شعر این دوره به شرح زیرند:

■ فکر نیز در این دوره با تأثیرپذیری از مسایل سیاسی و اجتماعی دست خوش تغییر شده است؛ مثلاً در دوره خراسانی، معشوق شاعر، زمینی و دست یافتنی بود؛ ولی در شعر این دوره، مقام معشوق اندک اندک متعالی می‌گردد تا آنجا که گاه با معبود یکی می‌شود.

■ بعد از حمله مغول و خدشه دار شدن غرور و احساسات ملی ایرانیان، نیاز به سخنان آرام بخش و توجه به امور اخروی بیشتر می‌شود و همچنین باعث رواج بیشتر تصوّف می‌گردد و برخی اندیشه‌ها، از جمله بی اعتباری دنیا و اعتقاد به قضا و قدر رواج بیشتری می‌یابند.

■ پرهیز از زُهد ریایی، توجّه به صفا و پالایش درون، برتری عشق بر عقل و امثال آنها مفاهیم و اندیشه‌های شعر این دوره را رقم می‌زنند.

مقایسه ویژگی‌های فکری سبک خراسانی و عراقی

خراسانیعراقی
ستایش خردستایش عشق
شادی گراییغم گرایی
وصالفراق
واقع گرایی یا توجّه به دنیای بیرونذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون
رواج روحیه پهلوانی و حماسیرواج روحیه عرفانی و اخلاقی
باور به اختیار و ارادهباور به قضا و قدر
زمینی بودن معشوقآسمانی بودن معشوق
بازتاب اندک علوم در شعربازتاب بیشتر علوم در شعر

ب) نثر:

 1- زبانی:

در این قلمرو ویژگی‌های زیر شاخص ترند:

■ نثر فنی کم کم در قرن هفتم ضعیف می‌شود و در قرن هشتم با سیطره تیموریان بر ایران از میان می‌رود، تا آنجا که نثر ساده در اکثر کتابهای این دوره جای نثر فنی را می‌گیرد. در قرن ششم چنین مرسوم بود که برخی نویسندگان، آثار موجود را که به نثری ساده بود، به نثر فنی بازمی‌نوشتند. در این دوره (قرن هفتم و هشتم) برخی نویسندگان، کتابهای مشکل را به زبان ساده بازنویسی می‌کردند؛ چنانکه ملاحسین واعظ کاشفی کلیله و دمنه را به انشای دوره خود بازگرداند و آن را انوار سُهیلی نامید.

■ تاریخ نویسی در این دوره به اسلوب ساده رواج می‌یابد، هر چند نمونه‌هایی با نثر پیچیده نیز در میان تاریخ‌های این دوره یافت می‌شود. در مقدمه کتاب ظفرنامه شامی، که قدیمی‌ترین تاریخ نوشته شده درباره تیمور است، می‌خوانیم: امیر تیمور به من دستور داد که ساده بنویسم؛ به طوری که عامه مردم بفهمند. تاریخ نویسی از همان اوایل دوره مغول، به سبب علاقۀ شدید آنان به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان شروع شد و در دوره تیموری هم ادامه یافت. حاشیه نویسی‌های متعددی نیز به نثر ساده بر تاریخ‌های قدیم انجام گرفت. البته باید توجّه داشت که این سادگی نثر همه جا یکسان نیست و نثر ساده این دوره را نمی‌توان فصیح و بلیغ دانست.

قدیمی‌ترین تاریخ نوشته شده درباره تیمور چه کتابی است؟ – ظفرنامه شامی

● چرا در دوره مغول تاریخ نویسی شروع شد؟ – به سبب علاقۀ شدید مغولان به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان.

■ از دیگر ویژگی‌های نثر این دوره ورود لغات قبایل مختلف ترک و مغول به زبان فارسی است که در دوره تیمور سرعت رشد آن بیشتر شد؛ امّا این جریان در زبان فارسی دیری نپایید. سلطان حسین بایقرا و امیرعلی شیر نوایی در حوزه ادبی هرات ترکی‌گویی و ترکی‌نویسی را تشویق می‌کردند و خود امیرعلی شیر نوایی چند کتاب از جمله «مُحاکمه اللغتَین» را به ترکی نوشت و ظهیر الدّین بابر هم «بابرنامه» را به ترکی نوشت. نمونه‌ای از این کلمات دخیل که هنوز هم در زبان فارسی استعمال دارند، عبارت اند از: ییلاق و قشلاق (سردسیر و گرمسیر)، قشون (ارتش) و یورش (هجوم).

■ به وجود آمدن سستی و ضعف در ساخت دستوری جملات نثر از ویژگی‌های دیگر این دوره است.

۲- ادبی

■ در اندیشه ادیبان این دوره، صنایع ادبی جای تعمّق و تفکّر را گرفت؛ امّا چون استعدادهای بزرگی در این عرصه ندرخشیدند، در کتاب‌های مصنوع و متکلّف بیشتر به ظاهرسازی و به صنایعی مثل استعارات دور از ذهن و آوردن سجع‌های متوالی و بی روح روی آوردند.

۳ . فکری

■ به علّت کشتن یا متواری ساختن فضلا و نابودی کتابخانه‌ها، از صحّت و اتقان مطالب کاسته شد و ضعف و انحطاط فکری این دوره را فرا گرفت.

■ همچنین به علّت نبودن استادان بزرگ و از بین رفتن مراکز علمی، تحقیق و تتبّع در بین علما و ادیبان سستی یافت.

■ مدّعیان عرفان هم که به اقتضای زمانه با مغولان کنار آمده بودند، اندک اندک اصالت خود را از دست دادند و به درسی کردن عرفان و شرح اصطلاحات و پیچیده جلوه دادن مفاهیم آن پرداختند؛ در نتیجه در این دوره، کتاب عرفانی مهمی به نثر نوشته نشد.اتقان: استواری / مدّعی: ادعا کننده

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع
جعفری سعید

خودارزیابی

۱- شعر زیر را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید:

۱- شعر زیر را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید:

آن یکی آمد درِ یاری بزد / گفت یارش کیستی ای معتمد

گفت من؛ گفتش برو هنگام نیست / بر چنین خوانی مقام خام نیست

خام را جز آتش هجر و فراق / کی پزد کی وا رهاند از نفاق؟

رفت آن مسکین و سالی در سفر / در فراق دوست سوزید از شرر

پخته شد آن سوخته؛ پس بازگشت / باز گرد خانه انباز گشت

حلقه زد بر در به صد ترس و ادب / تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب

بانگ زد یارش که  بر در کیست آن؟ / گفت بر در هم تویی ای دلستان   (مولوی)

الف) دو مورد از ویژگی‌های زبانی ابیات بالا را بنویسید.

معتمد: قابل اعتماد / خوان: سفره / هنگام: وقت / سوزید: سوخت / شرر: جرقه، اخگر / انباز: شریک / بنجهد: بیرون نپرد/ بی ادب: بی ادبانه / درکل زبان شعر با زبان امروز تفاوت چندانی ندارد.

ب) ویژگی فکری حاکم بر شعر چیست؟

– شعر عرفانی است و درباره عشق، فراق و پیروی و فرمانبرداری از پیر است. معشوق فردی آسمانی و ایزدی است.

پ) دو مورد از ویژگی‌های ادبی شعر را بنویسید.

قالب: مثنوی / خوان: سفره / خام: استعاره از انسان نادان و بی تجربه؛ برخی کنایه گرفته اند / آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پزد: کنایه از پرتجربه کردن / پخته: استعاره از انسان کارآزموده / سوخته: کنایه یا استعاره از انسان کارآزموده / صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز دهان /

ت) بیت پایانی را تقطیع هجایی کنید و در جدول بنویسید:

خط عروضی: بانگ زَد یارَش کِ بَر دَر کیستان / گُفت بَر دَر هَم تُ یی اِی دِلسِتان

پایه‌های آواییبانـ   گ  زَد  یارَش  کِ  بَر  دَرکیـ  س تان
پایه‌های آواییگُفـ  ت  بَر  دَرهَم  تُ  یی  ایدِل  سِ  تان
نشانه‌های هجاییـ U   ـ ــ U  ـ ــ U ـ
وزنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن

۲- چرا در عصر مغول و تیمور، تاریخ نویسی رواج پیدا کرد؟ توضیح دهید.

– به این دلیل که مغولان علاقۀ شدید به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان داشتند.

۳- ویژگی‌های زبانی ابیات فردوسی و حافظ را در مثال‌های زیر با یکدیگر مقایسه کنید:

چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیک بخت

اگر جنگ خواهی و خون ریختن / بر این گونه سختی برآویختن

بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی

بر این رزمگه شان به جنگ آوریم / خود ایدر زمانی درنگ آوریم (فردوسی)

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار، / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد

هر کاو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد (حافظ)

واژگان عربی در شعر فردوسی نیست؛ ولی تعداد واژگان عربی در شعر حافظ زیادتر است. در شعر فردوسی «ایدر» دیده می‌شود که از ویژگی‌‌های سبک خراسانی است. زبان فردوسی ساده تر است و آسان فهم تر.

۴- یک مورد از ویژگیهای فکری بیتهای زیر را بنویسید؛ سپس تشبیه‌های موجود را بیابید و نوع آنها را مشخص کنید.

آتش است آب دیده مظلوم / چون روان گشت، خشک و تر سوزد

تو چو شمعی از او هراسان باش/  کاوّل، آتش ز شمع سر سوزد  (سیف فرغانی)

ویژگی فکری: پند و اندرز به فرمانرویان است که اگر به دیگران ستم کنی روزی ستم دیده به پا می‌خیزد و تو را سرنگون می‌کند./ آتش است آب دیده مظلوم: تشبیه فشرده / تو چو شمعی: تشبیه گسترده

بازگردانی: اشک انسان ستم دیده مانند آتش است. هنگامی که روان شود همه چیز را می‌سوزاند. ای فرمانروا، تو مانند شمعی؛ از اشک ستم دیده بترس؛ زیرا آتش نخست سر شمع را می‌سوزاند.

۵- ویژگی‌های فکری متن زیر را بنویسید.

بدان که شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت، دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از علم شریعت آنچه ما مالابُد است، بیاموزد و یاد گیرد و آنگاه از عمل طریقت، آنچه مالابُد است به جای آورد تا از انوار حقیقت به قدر سعی و کوشش وی روی نماید. (عزیزالدّین بن محمّد نَسَفی) / شریعت: راه دین / انبیا: پیامبران / طریقت: راه دین / کرد: رفتار / حقیقت: ذات دین / دید: / سالک: رهرو / مالابد: لازم

ویژگی فکری: متنی عرفانی است که نویسنده در آن به بیان تفاوت شریعت، طریقت و حقیقت می‌پردازد.

۶- پایه‌های آوایی را در بیت دوم شعر فردوسی (خودارزیابی۳) مشخّص نمایید.

خط عروضی: اَگَر جَنگ خاهی یُ خون ریختَن / بَرین گونِ سَختی بَراویختَن

پایه‌های آواییاَ   گَر  جَنـ گ  خا  هییُ  خون  ریـخ  تَن
پایه‌های آواییبَ  رین  گونِ  سَخ  تیبَ  را   ویـخ  تَن
نشانه‌های هجاییU ـ ـ  Uـ ـ  Uـ ـ U ـ
وزنت تن تنت تن تنت تن تنت تن

انواع نثر

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

پی دی اف آموزه چهارم علوم و فنون یازدهم (سبک عراقی)

آموزه سوم: تشبیه

شاعران و نویسندگان به زبان، نگاه زیباشناسانه دارند. آنها معانی ذهنی خود را با استفاده از آرایش‌های لفظی و معنوی و عناصر علم بیان به اشکال گوناگون به دیگران منتقل می‌کنند و کلام ساده و عادی را به سخنی ادبی و هنری تبدیل می‌کنند؛ برای مثال هنرمند ادیب بارش باران و طلوع خورشید را با چنین عباراتی بیان می‌کند:

سخن عادیسخن ادبی
باران بارید.۱- ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست.
۲- مروارید باران از چشم ابر چکید.
۳- بهاران که شاباش ریزد سپهر   /     به دامان گلشن ز رگبارها
خورشید طلوع کرد.۱٫ گل خورشید شکفت.
۲٫ پادشاه مشرق چهره نمود.
۳٫ خسرو خاور علم بر کوهساران زد.

از نظر ادبی شیوه‌های گوناگونی برای آفرینش تخیّل و بیان معنا وجود دارد که مهمترین آنها چهار آرایه تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه هستند و آنها را در حوزه علم بیان بررسی می‌کنند.

علم بیان دارای چند شاخه است؟ نام ببرید.تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه

اکنون این جمله را با هم می‌خوانیم:

دانا چو طبله عطار است؛ خاموش و هنرنمای. (گلستان سعدی)

در این نمونه سعدی با همانند کردن دانا و طبله عطار، آن دو را به هم تشبیه کرده است و ویژگی‌های خاموشی و هنرنمایی را در آنها مشترک می‌بیند و این شباهت را برای مخاطب  «تشبیه» محسوس تر و زیباتر بیان می‌کند. ادّعای همانندی میان دو یا چند چیز را آرایه «تشبیه» می‌نامند. بهره گیری از تشبیه، سخن را خیال انگیز می‌کند.

طبله: شیشه عطر

ادّعای همانندی میان دو یا چند چیز را آرایه ………. می‌نامند. بهره گیری از این آرایه، سخن را ….. می‌کند. – «تشبیه»، خیال انگیز

در بیت زیر هم آرایه تشبیه را مشاهده می‌کنید:

صد هزاران دام و دانه است ای خدا / ما چو مرغان حریص بی نوا (مولوی)

هر تشبیه ریشه در نوع نگاه و تفکّر گوینده دارد و آنچه موجب زیبایی تشبیه می‌شود، وجه شباهتی است که شاعر و نویسنده به آن دست یافته است.

تشبیه چهار پایه یا رکن دارد:

۱- مشبّه: در مصراع زیر: «ایّام گل»  پدیده‌ای است که آن را به پدیده‌ای دیگر مانند می‌کنیم؛ مثل

ایاّم گل چو عمر به رفتن شتاب کرد. (حافظ)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: ایاّم گل / مشبّهٌ به: عمر / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: به رفتن شتاب کرد

۲- مشبّهٌ به: پدیده‌ای است که مشبّه را به آن مانند می‌کنیم؛ مثل «گل» در مصراع زیر:‌

تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید. (سعدی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: تو / مشبّهٌ به: گل / ادات تشبیه: همچون / وجه شبه: ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید

۳- وجه شبه: ویژگی یا صفت مشترک میان مشبّه و مشبّهٌ به است که در مشبّهٌ به پررنگتر و آشکارتر است؛ مانند «کریم» در مصراع زیر: گرت ز دست برآید چو نخل باش، کریم  (گلستان سعدی)

بازگردانی: اگر از دستت برمی‌آید مانند خرمابن بخشنده باش. 

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: ت / مشبّهٌ به: نخل / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: کریم 

۴- ادات تشبیه: واژه‌ای است که آن را برای بیان شباهت میان دو پدیده به کار می‌بریم. واژه‌های: چو، و «چون»  مثل، مانند، گویی، همچون، به سان، به کردار و… از این دسته اند؛ برای مثال در بیت زیر «وش» ادات تشبیه اند.

پایه‌های اصلی تشبیه: مشبه، مشبه به

این زبان چون سنگ و هم آهن وش است / و آنچه بجهد از زبان، چون آتش است  (مولوی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: زبان / مشبّهٌ به: سنگ / ادات تشبیه: چون / وجه شبه: ندارد

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: زبان / مشبّهٌ به: آهن / ادات تشبیه: وش / وجه شبه: ندارد

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: آنچه بجهد از زبان / مشبّهٌ به: آتش / ادات تشبیه: چون / وجه شبه: ندارد

چهار رکن تشبیه را در مثال‌های زیر مشخص می‌کنیم:

بلم آرام چون قویی سبکبار / به نرمی بر سر کارون همی‌رفت (فریدون توللی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: بلم / مشبّهٌ به: قویی سبکبار / ادات تشبیه: چون / وجه شبه: آرام، به نرمی بر سر کارون همی‌رفت

شب در تمام پنجره‌های پریده رنگ / مانند یک تصوّر مشکوک / پیوسته در تراکم و طغیان بود. (فروغ فرخزاد)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: شب / مشبّهٌ به: یک تصوّر مشکوک / ادات تشبیه: مانند / وجه شبه: در تراکم و طغیان بود

و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود. (سهراب سپهری)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: او / مشبّهٌ به: باران / ادات تشبیه: به شیوه / وجه شبه: پر از طراوت تکرار بود

ادات تشبیه: همچون، چون، چونان، مثل، مانند، به سان، سا، آسا، شبیه، نظیر، همانند، به کردار، وار، گون، فش، مانستن، وش، به شیوه و … .

انواع تشبیه از نظر پایه‌ها (ارکان)

تشبیه را بر اساس این چهار پایه می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: گسترده و فشرده.

الف) گسترده

از میان رکن‌های تشبیه، ذکر مشبّه و مشبّه به ضروری است؛ امّا وجه شبه و ادات تشبیه را می‌توان حذف کرد. به تشبیهی که چهار رکن یا سه رکن را در خود داشته باشد، تشبیه گسترده می‌گویند؛ نمونه‌های زیر از این نوع هستند:

زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست / گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست / ور نه، خاموش است و خاموشی گناه ماست. (سیاوش کسرایی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: زندگی / مشبّهٌ به: آتشگهی دیرنده / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: پا برجاست

در شعر بالا سه رکن تشبیه وجود دارد و ادات تشبیه حذف شده است.

● از میان پایه‌‌های تشبیه ذکر …………… و ……………….. ضروری است. پاسخ: مشبّه – مشبّه به

مثال‌های دیگر:

نامت در چشمانم / چون لاله، سرخ / چون نسترن، سپید / و مثل سرو، سبز می‌ایستد. (منوچهر آتشی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: نامت / مشبّهٌ به: لاله، نسترن، سرو / ادات تشبیه: چون، مثل / وجه شبه: سرخ، سپید، سبز می‌ایستد

سینه باید گشاده چون دریا / تا کند نغمه‌ای چو دریا ساز (هوشنگ ابتهاج)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: سینه/ مشبّهٌ به: دریا / ادات تشبیه: چون / وجه شبه: گشاده

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: سینه/ مشبّهٌ به: دریا / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: نغمه ساز کردن

در تشبیه‌های بالا هر چهار رکن تشبیه وجود دارد.

ب) تشبیه فشرده (بلیغ)

تشبیهی که فقط دو رکن اصلی یعنی مشبّه و مشبّه به دارد، تشبیه فشرده است. در عبارت:

ای مهتر، آفتاب چراغ آسمان است و تو چراغ زمینی، آفتاب چراغ دنیاست، تو چراغ دینی. (کشف الاسرار میبدی) / مهتر: بزرگوار

نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: آفتاب / مشبّهٌ به: چراغ آسمان // نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: تو / مشبّهٌ به: چراغ زمین // نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: آفتاب / مشبّهٌ به: چراغ دنیا // نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: تو / مشبّهٌ به: چراغ دین

حذف وجه شبه و ادات تشبیه، تشبیه را خلاصه کرده است. به این نوع تشبیه، تشبیه بلیغ نیز می‌گویند. این تشبیه کلام را ادبی تر و زیباتر می‌کند.

تشبیه فشرده گاه به صورت اضافی  (مضاف و مضاف الیه) و گاه به صورت غیر اضافی به کار می‌رود (تشبیه‌های غیراضافی معمولاً به صورت جمله اسنادی هستند)؛ برای مثال:

کیمیای سعادت (اضافی)                                                  سعادت، کیمیا است. (غیراضافی)

در مثالهای زیر:

الف) دست از مس وجود چو مردان ره بشوی / تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی (حافظ) // کیمیا: ماده ای که با آن مس را تبدلی به طلا می‌کردند.

ب) آتش خشم اوّل در خداوند خشم افتد؛ پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد. (گلستان سعدی) // خصم: دشمن

وجود به مس، عشق به کیمیا و خشم به آتش در ترکیب‌هایی اضافی مانند شده اند.

ج) تو سرو جویباری، تو لاله بهاری / تو یار غمگساری، تو حور دلربایی (فرخی سیستانی)

در این بیت نیز معشوق به سرو، لاله و حور تشبیه شده است.

حور: زن بهشتی

چند نمونه دیگر از این نوع تشبیه در ادامه آمده است:

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم (سعدی)

اکسیر عشق؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: عشق / مشبّهٌ به: اکسیر // زر شدم؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: من / مشبّهٌ به:  زر

زر: طلا

نگارش دهد گلبُن جویبار / در آیینه آب رخسارها (علّامه طباطبایی)

آیینه آب؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: آب / مشبّهٌ به: آیینه

گلبُن: بوته گل

مادری دارم بهتر از برگ درخت/  دوستانی بهتر از آب روان / و خدایی که در این نزدیکی است. (سهراب سپهری)

مادری [مانند] برگ درخت؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: مادر / مشبّهٌ به: برگ درخت // دوستانی [مانند] آب روان؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: دوستان / مشبّهٌ به:  آب روان

تلمیذ بی ارادت عاشق بی زر است و رونده بی معرفت مرغ بی پر (گلستان سعدی)

تلمیذ بی ارادت [مانند] عاشق بی زر است ؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: تلمیذ بی ارادت / مشبّهٌ به:عاشق بی زر // رونده بی معرفت [مانند] مرغ بی پراست؛ نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: رونده بی معرفت / مشبّهٌ به: مرغ بی پر

تشبیه در ادب پارسی
سعید جعفری
آموزگاری سعید جعفری
سعید جعفری

خودارزیابی

۱- در ابیات زیر تشبیه‌های فشرده (بلیغ) و گسترده را بیابید و پایه‌های آنها را مشخّص نمایید:

الف) اگر چو مرغ بنالم، تو همچو سرو ببالی / و گر چو ابر بگریم، تو همچو غنچه بخندی (خواجوی کرمانی) // بالیدن: نازیدن

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: م (من) / مشبّهٌ به: مرغ / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: نالیدن

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: تو / مشبّهٌ به: سرو / ادات تشبیه: همچو / وجه شبه: بالیدن

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: م (من) / مشبّهٌ به: ابر / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: گریستن

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: تو / مشبّهٌ به: غنچه / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: خندیدن

ب) پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم؛ ولی / گوش کشیده است؛ از آن گوش به من نمی‌کند (حافظ)  // لابه: التماس

نوع تشبیه: فشرده؛ اضافه تشبیهی / مشبّه: ابرو / مشبّهٌ به: کمان / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: ندارد

پ) دل گرفتار بلای عشق توست / جان شهید کربلای عشق توست (وفایی)

نوع تشبیه: فشرده؛ اضافه تشبیهی / مشبّه: عشق / مشبّهٌ به: بلا / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: ندارد

نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: عشق / مشبّهٌ به: کربلا / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: ندارد

۲- وجه شبه را در شعرهای زیر مشخّص کنید:

الف) صدا چون بوی گل در جنبش آب / به آرامی به هر سو پخش می‌گشت (فریدون توللی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: صدا / مشبّهٌ به: بوی گل / ادات تشبیه: چون / وجه شبه: به آرامی به هر سو پخش می‌گشت

ب) نفس کز گرم گاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک. / چو دیوار ایستد در پیش چشمانت، / نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم / ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟ (مهدی اخوان ثالث) // کاین: که این

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: نفس / مشبّهٌ به: ابر / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: شود تاریک

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: نفس / مشبّهٌ به: دیوار / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: ایستد

۳- دو پایه اصلی تشبیه را در اشعار زیر مشخّص کنید:

الف) پشت هیچستان چتر خواهش باز است، / تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، / زنگ باران به صدا می‌آید. (سهراب سپهری)

چتر خواهشنوع تشبیه: فشرده / مشبّه: خواهش / مشبّهٌ به: چتر // نسیم عطش نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: عطش / مشبّهٌ به: نسیم // زنگ باراننوع تشبیه: فشرده / مشبّه: باران / مشبّهٌ به: زنگ /

ب) هر چه به گرد خویشتن می‌نگرم در این چمن / آینه ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان (هوشنگ ابتهاج)

آینه ضمیر←  مشبّهٌ: ضمیر / مشبّهٌ به: آینه

۴- نوع تشبیه را در ابیات زیر مشخّص کنید:

الف) اگر ای عشق پایان تو دور است / دلم غرق تمنّای عبور است

      برای قد کشیدن در هوایت / دلم مثل صنوبرها صبور است (سلمان هراتی)

مشبّه: دلم؛ ادات تشبیه: مثل؛ مشبّهٌ به: صنوبرها؛ وجه شبه: صبور (تشبیه گسترده)

ب) زمین چو سینه سهراب زیر جوشن برگ / فرونشسته در آن ناوک صنوبر و غان (علی موسوی گرمارودی) // جوشن: زره // ناوک: تیر

مشبّه: زمین؛ ادات تشبیه: چو؛ مشبّهٌ به: سینه سهراب؛ وجه شبه: فرو نشسته در آن ناوک صنوبر و غان (تشبیه گسترده)

جوشن برگ مشبّه: برگ ؛ مشبّهٌ به: جوشن؛ (تشبیه فشرده اضافی)

ناوک صنوبر و غانمشبّه: صنوبر و غان؛ مشبّهٌ به: ناوک؛ (تشبیه فشرده)

پ) مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه است، اجرام کوه‌هاست نهان در میان برف (کمال الدّین اسماعیل) // تعبیه: جاسازی

مشبّه: اجرام کوه‌ها؛ ادات تشبیه: مانند؛ مشبّهٌ به: پنبه دانه؛ وجه شبه: نهان بودن در میان برف، نهان بودن در میان پنبه (تشبیه گسترده)

۵- در اشعار زیر مشبّه و مشبّه به را مشخّص کنید.

الف) پاسی از شب رفته بود و برف می‌بارید / چون پرافشان پری‌های هزار افسانه‌ای از یادها رفته (مهدی اخوان ثالث)

مشبّه: بارش برف؛ ادات تشبیه: چون؛ مشبّهٌ به: پرافشان پریهای هزار افسانه‌ای از یادها رفته (تشبیه گسترده)

ب) روز چو شمعی به شب، زود رو و سرفراز / شب چو چراغی به صبح، کاسته و نیم تاب (خاقانی)

مشبّه: روز؛ ادات تشبیه: چو؛ مشبّهٌ به: شمعی به شب؛ وجه شبه: زود رو و سرفراز (تشبیه گسترده)

مشبّه: شب؛ ادات تشبیه: چو؛ مشبّهٌ به: چراغی به صبح؛ وجه شبه: کاسته و نیم تاب (تشبیه گسترده)

۶- تشبیه‌های به کار رفته در بیت‌های زیر دارای کدام یک از پایه‌های تشبیه اند؟

الف) مرا، کز جام عشقت مست گشتم / وصال و هجر یکسان می‌نماید (فخرالدّین عراقی) // وصال: رسیدن به دلبر/ هجر: دوری

مشبّه: عشقت؛ مشبّهٌ به: جام؛ وجه شبه: ندارد (تشبیه فشرده)

ب) گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد / اوّل بلا به مرغ بلند آشیان رسد (کلیم کاشانی)

مشبّه: حادثه؛ مشبّهٌ به: سنگ؛ وجه شبه: از آسمان رسیدن (تشبیه گسترده)

پ) خانه دل ما را از کرم عمارت کن / پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی (شیخ بهایی)

مشبّه: دل؛ مشبّهٌ به: خانه؛ (تشبیه فشرده؛ اضافه تشبیهی)

۷- در هر یک از نمونه‌های زیر ادات تشبیه را مشخّص کنید:

الف) مرا در دل درخت مهربانی / به چه ماند؟ به سرو بوستانی (فخرالدّین اسعد گرگانی)

مانستن بن ماضی: مانست؛ بن مضارع: مان (مانند بودن) / ماندن←‌ بن ماضی: ماند؛ بن مضارع: مان (اقامت کردن)

ب) آورده اند که در ناحیت کشمیر، متصیدی خوش و مرغزاری نزه بود که از عکس ریاحین او پر زاغ چون دم طاووس نمودی و در پیش جمال او دم طاووس به پر زاغ مانستی. (کلیله و دمنه)

پ) هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف / گویی که لقمه‌ای است زمین در دهان برف (کمال الدّین اصفهانی)

۸- در اشعار ذکر شده در خودارزیابی‌های درس۳ ابیاتی را که مربوط به شاعران قرنهای هفتم، هشتم و نهم است بیابید و بگویید کدام نوع تشبیه (گسترده یا فشرده) در آنها بیشتر است؟

پ) هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف / گویی که لقمه‌ای است زمین در دهان برف (کمال الدّین اصفهانی)

مشبّه: زمین؛ ادات تشبیه: گویی؛ مشبّهٌ به: لقمه؛ وجه شبه: ندارد (تشبیه گسترده)

پ) مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه است، اجرام کوه‌هاست نهان در میان برف (کمال الدّین اسماعیل)

مشبّه: اجرام کوه‌ها؛ ادات تشبیه: مانند؛ مشبّهٌ به: پنبه دانه؛ وجه شبه: نهان در میان برف (تشبیه گسترده)

الف) مرا، کز جام عشقت مست گشتم / وصال و هجر یکسان می‌نماید (فخرالدّین عراقی)

مشبّه: عشق؛ مشبّهٌ به: جام؛ وجه شبه: ندارد (تشبیه فشرده)

الف) اگر چو مرغ بنالم، تو همچو سرو ببالی / و گر چو ابر بگریم، تو همچو غنچه بخندی (خواجوی کرمانی)

نوع تشبیه: گسترده / مشبّه: من / مشبّهٌ به: مرغ / ادات تشبیه: چو / وجه شبه: نالیدن

ب) پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم؛ ولی / گوش کشیده است؛ از آن گوش به من نمی‌کند (حافظ)

نوع تشبیه: فشرده / مشبّه: ابرو / مشبّهٌ به: کمان / ادات تشبیه: ندارد / وجه شبه: ندارد

گوشزد۱: هر چه از سبک خراسانی دور می‌شویم، پایه‌های تشبیه کمتر و تشبیه فشرده بیشتر می‌گردد و کم کم بدل به استعاره می‌گردد.

گوشزد۲: ارزش تشبیه فشرده از تشبیه گسترده بیشتر است.

۹- در بیت: «چو دریای خون شد همه دشت و راغ / جهان چون شب و تیغ‌ها چون چراغ»  (فردوسی)

پایه‌های آوایی را مشخّص کنید؛ سپس خانه‌هایی به تعداد آنها طراحی نموده و هر پایه را در خانه خود قرار دهید.

خط عروضی: چُ دَریایِ خون شُد هَمِ دَشتُ راغ / جَهان چُن شَبُ تیغ‌ها چُن چِراغ.

پایه‌های آواییچُ   دَر  یا یِ  خون  شُدهَ  مِ   دَشتُ  راغ
نشانه‌های هجاییUـ ـ Uـ ـ UUـ Uـ U
پایه‌های آواییجَ  هان  چُنشَ  بُ  تیغ  ها  چُنچِ  راغ
نشانه‌های هجاییUـ ـ UUـUـ ـ Uـ U
وزنت تن تنت تن تنت تن تنت تن
چو دریای خون شد همه دشت و راغ
پی دی اف درس سوم علوم و فنون ادبی پایه یازدهم

علوم و فنون ادبی ۲ درس ۳ بخش۱ (تشبیه)

علوم و فنون ادبی ۲ درس ۳ بخش۲ (تشبیه؛ خودارزیابی) آپارات

علوم و فنون ادبی ۲ درس ۳ بخش۱ (تشبیه) یوتیوپ
علوم و فنون ادبی ۲ درس ۳ بخش۲ (تشبیه؛ خودارزیابی) یوتیوپ