بایگانی برچسب: s

الدرس الخامس:‌ هذا خلق الله (انسانی)

اَلْغَوّاصونَ الَّذینَ ذَهَبوا إلَی أَعماقِ الْمُحیطِ لَیلاً، شاهَدوا مِئاتِ الْمَصابیحِ الملونه الَّتی یَنبَعِثُ ضَوؤُها مِنَ الْأسَماکِ الْمُضیئَهِ،

ترجمه: غوّاصانی که شبانه به ژرفای اقیانوس رفته اند، صدها چراغ رنگارنگ را دیده اند که نورشان از ماهی‌های درخشنده فرستاده می‌شود.

وَ تُحَوِّلُ ظَلامَ الْبَحرِ إلَی نَهارٍ مُضیءٍ یستَطیعُ فیهِ الْغَوّاصونَ الْتِقاطَ صُوَرٍ فی أَضواءِ هذِهِ الْأسَماکِ.

و تاریکی دریا را به روز روشن تبدیل می‌کنند که غوّاصان در آن [تاریکی] می‌توانند زیر نور[ها] این ماهی‌ها عکس بگیرند.

اِکْتَشَفَ الْعُلَماءُ أَنَّ هذِهِ الْأضواءَ تَنبَعِثُ مِن نَوعٍ مِنَ الْبَکتیریا الْمُضیئَهِ الَّتی تَعیشُ تَحتَ عُیونِ تِلْکَ الْأسَماکِ.

دانشمندان کشف کرده اند که این روشنایی‌ها از گونه‌ای باکتری درخشانی فرستاده می‌شود که زیر چشمان آن ماهی‌ها زندگی می‌کند.

هَل یمکِنُ أَن یستَفیدَ الْبَشَر یوماً مِنْ تِلْکَ الْمُعجِزَهِ الْبَحریهِ، وَ یستَعینَ بِالْبَکتیریا الْمُضیئَهِ لِإنارَهِ الْمُدُنِ؟

آیا ممکن است که روزی بشر از آن معجزۀ دریایی بهره ببرد و بتواند برای افروختن شهرها از باکتری درخشان یاری بجوید؟

رُبَّما یستَطیعُ ذٰلِکَ، لِأنَّهُ «مَنْ طَلَبَ شَیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ».

شاید بتواند آن کار را انجام دهد؛ زیرا هر کس چیزی را بخواهد و بکوشد می‌یابد.

إنَّ لِسانَ الْقِطِّ سِلاحٌ طِبّی دائِمٌ، لِأنَّهُ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفْرِزُ سائِلاً مُطَهِّراً، فَیلْعَقُ الْقِطُّ جُرْحَهُ عِدَّهَ مَرّاتٍ حَتّی یَلتئمَ.

بی گمان زبان گربه ابزار پزشکی همیشگی است؛ زیرا پر از غدّه‌هایی است که مایعی پاک کننده می‌تراود، برای همین گربه زخمش را چند بار می‌لیسد تا بهبود یابد.

إنَّ بَعضَ الطُّیورِ وَ الْحَیواناتِ تَعْرِفُ بِغَریزَتِها الْأعشابَ الطِّبّیهَ وَ تَعلَمُ کَیفَ تَستَعمِلُ الْعُشبَ الْمُناسِبَ لِلْوِقایهِ مِنَ الْأمراضِ الْمُختَلِفَهِ؛

بی گمان برخی پرندگان و جانوران با غریزۀ خود گیاهان دارویی را می‌شناسند و می‌دانند چگونه گیاه مناسب را برای پیشگیری از بیماری‌های گوناگون به کار برند؛

وَ قَد دَلَّتْ هٰذِهِ الْحَیواناتُ الْإنسانَ عَلَی الْخَواصِّ الطِّبّیهِ لِکَثیرٍ مِنَ النَّباتاتِ الْبَرّیهِ وَ غَیرِها.

این جانوران، انسان را به خاصیت‌های درمانی بسیاری از گیاهان صحرایی و غیره راهنمایی کرده‌اند.

إنَّ أَغلَبَ الْحَیواناتِ إضافَهً إلَی امْتِلاکِها لِلُغَهٍ خاصَّهٍ بِها، تَمْلِکُ لُغَهً عامَّهً تَستَطیعُ مِنْ خِلالِها أَن تَتَفاهَمَ مَعَ بَعضِها،

بی‌گمان بیشتر جانوران افزون بر داشتن زبان ویژۀ خود زبانی همگانی دارند که با آن می‌توانند [سخن] یکدیگر را بفهمند،

فَلِلْغُرابِ صَوتٌ یحَذِّرُ بِهِ بَقیهَ الْحَیواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ سَریعاً عَنْ مِنطَقَهِ الْخَطَرِ،

کلاغ صدایی دارد که با آن به دیگر جانوران هشدار می‌دهد تا زود از منطقۀ خطر دور شوند،

فَهوَ بِمَنزَلَهِ جاسوسٍ مِنْ جَواسیسِ الْغابَهِ.

او به مانند خبرچینی از خبرچینان جنگل است.

لِلْبَطِّ غُدّه بِالْقُربِ مِنْ ذَنَبِها تَحتَوی زَیتاً خاصّاً ینشِرُهُ عَلَی جِسمِها فَلا تَتَأَثَّرُ جِسمُها بِالْماءِ.

اردک نزدیک دمش غده‌ای دارد که دارای روغنی ویژه است که روی تنش پخش می‌کند؛ در نتیجه تنش تحت تأثیر آب قرار نمی‌گیرند.

تَستَطیعُ الْحِرباءُ أَنْ تُدیرَ عَینَیها فی اتِّجاهاتٍ مُختَلِفَهٍ دونَ أَنْ تُحَرِّکَ رَأْسَها وَ هِی تَستَطیعُ أَنْ تَرَی فِی اتِّجاهَینِ فی وَقتٍ واحِدٍ.

آفتاب‌پرست می‌تواند بی آنکه سرش را تکان بدهد دو چشمش را در جهت‌های مختلف بچرخاند و می‌تواند در یک لحظه در دو جهت ببیند.

لا تَتَحَرَّکُ عَینُ الْبومَهِ، فَإِنَّها ثابِتَهٌ، وَلٰکِنَّها تُعَوِّضُ هٰذَا النَّقصَ بِتَحریکِ رَأسِها فی کُلِّ جهه

چشم جغد حرکت نمی‌کند، چشم‌ها ثابت‌اند، ولی این کمبود را با حرکت دادن سرش در هر جهتی جبران می‌کند.

وَ تَستَطیعُ أَنْ تُدیرَ رَأسَها مئتَین و سَبعینَ دَرَجه دونَ أَنْ تُحَرِّکَ جِسمَها.

و می‌تواند بی آنکه بدنش را حرکت دهد سرش را دویست و هفتاد درجه بچرخاند.

واژگان درس پنجم عربی پایه دهم

عَیِّن الجملهَ الصّحیحهَ و غیرَ الصَّحیحهِ حَسَبَ الحقیقهِ و الواقِعِ. (جمله درست و نادرست را بر حسب حقیقت و واقعیت مشخص کن.)

۱-  لِلزَّرّافَهِ صَوتٌ یحَذِّرُ الحَیواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ عَن الخَطَرِ. (زرافه صدایی دارد که با آن به دیگر جانوران هشدار می‌دهد.) ×

۲- تُحَوِّل الأسماکُ المُضیئَهُ ظَلامَ البَحرِ إلَی نَهارٍ مُضیءٍ. (ماهی‌های درخشان تاریکی دریا را به روز روشن تبدیل می‌کنند.)  √

۳- تَستَطیعُ الحِرباءُ أن تُدیرَ عَینَیها فِی اتِّجاهٍ واحِدٍ فَقط. (آفتاب‌پرست می‌تواند که دو چشمش را فقط در یک جهت بچرخاند.) ×

۴- لِسانُ القِطِّ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفرِزُ سائلاً مُطَهِّراً. (زبان گربه پر از غدّه‌هایی است که مایعی پاک کننده می‌تراود.) √

۵- لا تَعیشُ أحیاءٌ مائیهٌ فی أعماقِ المُحیطِ. (آبزیان در ژرفای اقیانوس [ها] زندگی نمی‌کنند.) ×

۶- یتَحَرَّکُ رَأسُ البومَهِ فِی اتِّجاهٍ واحِدٍ. (سر جغد فقط در یک جهت حرکت می‌کند.) ×

سعیدجعفری
جعفری سعید

إعلموا

به جملۀ «یغفِرُ اللهُ الذّنوبَ». «جمله فعلیه» گفته می‌شود؛ زیرا با فعل شروع شده است.

الگوی جمله فعلیه این است: یغفرُ (فعل)+ اللهُ (فاعل)+ الذنوبَ (مفعول).

دو جملۀ «اللهُ یغفرُ الذّنوبَ». و «اللهُ غافِرُ الذّنوبِ». با اسم شروع شده اند. به چنین جمله‌هایی «جملۀ اسمیه» گفته می‌شود.

الگوی جمله اسمیه این است: الله (مبتدا) + یغفِرُ (خبر) + الذنوب            اللهُ (مبتدا) + غافِرُ (خبر) + الذّنوبِ (مضاف الیه)

به جمله «اللهُ عالِمٌ.» جمله اسمیه گفته می‌شود؛ زیرا با اسم شروع شده است.

مبتدا و خبر تقریبا همان نهاد و گزاره در دستور زبان فارسی اند.

مبتدا، اسمی است که معمولا در ابتدای جمله می‌آید و درباره آن خبری گفته می‌شود.

خبر، بخش دوم جمله اسمیه است و درباره مبتدا گزارشی می‌دهد.

شناخت اجزای جمله در ترجمه به ما کمک می‌کند.

اختَبر نَفسَک (خودت را بیازما)

عیّن الجمله الفعلیه و الجمله الإسمیه ، ثم اذکر المحل الإعرابی للکلمات الملونه. (جمله فعلیه و اسمیه را مشخص کن سپس نقش واژگان رنگی را معین کن.)

۱- ﴿ یضرِبُ اللهُ الأمثالَ لِلنّاسِ﴾ = خدا برای مردم مثال‌ها می‌زند. الجملهَ الفعلیهَ / اللهُ: فاعل / الأمثالَ: مفعول

۲- إضاعَهُ الفُرصَهِ غُصَّهٌ. = از دست دادن فرصت اندوه است. الجملهَ الإسمیهَ / إضاعَهُ: مبتدا / غُصَّهٌ: خبر

گاهی مبتدا و خبر (نهاد و گزاره) و نیز فاعل و مفعول، صفت یا مضاف الیه می‌گیرند و خودشان موصوف و مضاف می‌شوند؛ مثال:  

صُدورُ      الأحرارِ    قُبورُ     الأسرارِ. = سینه‌های آزادگان گورهای رازهاست.

 مبتدا  مضاف الیه    خبر   مضاف الیه

صدور: ج صدر / احرار: ج حرّ / قبور: ج قبر / أسرار: سرّ

یزرَعُ  الفَلّاحُ  المُجِدُّ   أشجارَ    التُّفّاحِ. = کشاورز کوشا درختان سیب می‌کارد.

فعل   فاعل   صفت   مفعول   مضاف الیه

إختَبر نفسَک(خودت را بیازما)

تَرجِم الأحادیثَ ثُمَّ عَیِّن المُبتَدَأَ و الخبرَ و الفاعِلَ و المَفعولَ فی الجُمَلِ التّالیَهَ. (حدیث ها را ترجمه کن؛ سپس مبتدا و خبر و فاعل و مفعول را در جمله های زیر مشخص کن.)

۱- الحَسَدُ یأکُلُ الحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ. (حسد نیکی‌ها را می‌خورد همانگونه که آتش هیزم را می‌خورد.)

الحَسَدُ: مبتدا / النّارُ: فاعل / الحَطَبَ: مفعول

۲- ما قَسَمَ اللهُ لِلعِبادِ شَیئاً أفضَلَ مِنَ العَقلِ. (خداوند چیزی را بهتر از خرد برای بندگانش تقسیم نکرده است.)

اللهُ: فاعل / شَیئاً: مفعول

۳- ثَمَرَهُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ. (میوه دانش اخلاص در کار است.) / ثَمَرَهُ: مبتدا / إخلاصُ: خبر

حوارٌ (گفتگو)

(مَعَ سائقِ سَیّارهِ الأُجرهِ) (با راننده خودروی مسافرکش)

السّائحُ = گردشگرسائقُ سَیارهِ الأُجرهِ = راننده خودروی مسافرکش
أیهَا السّائقُ، نُریدُ أن نَذهَبَ إلَی المَدائنِ. = ای راننده، می‌خواهیم به تیسفون برویمأنا فی خِدمَتِکُم. تَفَضَّلوا = من در خدمتتان‌ام. بفرمایید.
کَمِ المَسافَهُ مِن بَغدادَ إلَی هُناکَ؟ = از بغداد تا آنجا چقدر مسافت است؟أَظُنُّ المَسافَهَ سَبعَهً و ثلاثینَ کیلومتراً. عَجیبٌ؛ لِمَ تَذهَبونَ إلَی المَدائنِ؟ = گمان می‌کنم سی و هفت کیلومتر باشد. شگفتا؛ چرا به تیسفون می‌روید؟
لِزیارهِ مَرقَدِ سَلمانَ الفارسی وَ مُشاهَدَهِ طاقِ کِسرَی؛ لِماذا تَتَعَجَّبُ؟! = برای دیدار از بارگاه سلمان فارسی و دیدن طاق کسری؛ چرا شگفت‌زده می‌شوی؟لِأنَّهُ لا یذهَبُ إلَی المَدائنِ إلّا قَلیلٌ مِنَ الزُّوّارِ. = زیرا فقط تعداد کمی از دیدارگران به تیسفون می‌روند.
فی البِدایهِ تَشَرَّفنا بِزیارهِ العَتَباتِ المُقَدَّسَهِ فی المُدُنِ الأربَعَهِ کَربَلاءَ و النَّجَفِ و سامِرّاءَ و الکاظمیهِ. = در آغاز به دیدار آستانه‌های مقدس در شهرهای چهارگانه: کربلا، نجف، سامرا و کاظمیه بار یافتیم.زیارهٌ مَقبولهٌ للجمیعِ! أَ تَعرِفُ مَن هوَ سَلمانُ الفارسی أم لا؟ = زیارت همگی پذیرفته باشد. آیا می‌دانی سلمان فارسی کیست یا نه؟
نَعَم؛ أعرِفُهُ، إنَّهُ مِن أصحابِ النَّبی (ص) و أصلُهُ مِن إصفَهان. = آری؛ من می‌شناسمش؛ او یکی از یاران پیامبر است و اصلش از اصفهان.أحسَنتَ! وَ هَل لَکَ معلوماتٌ عَن طاقِ کِسرَی؟ = آفرین؛ آیا اطلاعاتی از طاق کسری داری؟
بالتَّأکیدِ؛ إنَّهُ أحَدُ قَصورِ المُلوکِ السّاسانیینَ قَبلَ الإسلامِ. قَد أنشَدَ شاعِرانِ کبیرانِ قَصیدَتَینِ عِندَ مُشاهَدَتِهِما إیوانِ کِسرَی؛ البُحتُری مِن أکبَرِ شُعَراءِ العَرَبِ، و خاقانی، الشّاعِرُ الإیرانی. = البته؛ آن، یکی از کاخ‌های پادشاهان ساسانی پیش از اسلام است. دو سخنور بزرگ هنگام دیدار از کاخ کسری دو قصیده سروده‌اند: بحتری از بزرگترین شاعران عرب و خاقانی شاعر ایرانی.ما شاءَ اللهُ! بارَکَ اللهُ فیکَ! مَعلوماتُکَ کثیرَهٌ! = ماشاء الله ، آفرین بر تو. اطلاعات تو بسیار است.

التَّمارین

اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: أیُّ کلمهٍ مِن کلماتِ المُعجَمِ، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَهَ؟ (چه کلمه ای از کلمه های واژه نامه مناسب توضیحات زیر است.)

۱- طائرٌ یسکُنُ فی الأماکِنِ المَتروکَهِ ینامُ فی النَّهارِ وَ یخرُجُ فی اللّیلِ. (پرنده‌ای که در مکانهای متروکه ساکن می‌شود. روزها می‌خوابد و شبها بیرون می‌آید.)  بوم

۲- عُضوٌ خَلفَ جِسمِ الحَیوانِ یحَرِّکَهُ غالباً لِطَردِ الحَشَراتِ. (اندامی پشت بدن جانور که غالبا برای راندن حشره‌ها آن را تکان می‌دهد.) ذَنَب

۳- نباتاتٌ مُفیدَهٌ للمُعالَجَهِ نَستَفیدُ مِنها کَدواءٍ. (گیاهانی سودمند برای درمان ما از آنها به عنوان دارو استفاده می‌کنیم.) أعشاب طبّیّه

۴- طائرٌ یعیشُ فی البَرِّ و الماءِ. (پرنده‌ای که در خشکی و آب زندگی می‌کند.) بَطّ

۵- عَدَمُ وجودِ الضَّوءِ. (نبود روشنایی.) ظَلام

۶-  نَشرُ النّورِ. (پراکنش نور.) إناره

اَلتَّمْرینُ الثّانی: عَیِّن الکلماتِ المُتَرادفَهَ و المُتَضادَّهَ. = (واژگان مترادف و متضاد را مشخص کن.)

اِستَطاعَ (توانست) = قَدِرَسِلم(آشتی) حَرب(جنگ)غَیم (ابر) = سَحابحُجرَه (اتاق) =غُرفَه
اِقتَرَبَ (نزدیک شد) اِبتَعَدَ (دور شد)إحسان(نیکی کردن) إساءه (بدی کردن)قذف (انداختن) = رمیقُرب (نزدیکی) بعُد(دوری)
فارغ (خالی)  مملوء (پر)ظَلام (تاریکی) ضیاء (روشنایی)فَرِحٌ (شاد) حَزینٌ(اندوهگین)مِن فَضلِکَ (لطفاً) = رَجاءً
أغلق (بست) فتح (گشود)نُفایَه(زباله) = زُبالَهغصّه (اندوه) = حُزنجاهِز(آماده) = حاضِر

البَطُّ / الکِلابِ / الغُرابُ / الطّاووسِ / الحِرباءُ / البَقرهُ

تُعطی  البَقرهُ الحلیبَ. (گاو ماده شیر می دهد.)  یُرسِلُ الغُرابُ أخبارَ الغابهِ. (کلاغ خبرهای جنگل را می رساند.) ذَنَبُ الطّاووسِ جمیلٌ.

   ۱- الفاعل: البقره                                      ۲- المفعول: أخبار               ۳- المضاف إلیه: الطاووس (دم طاووس زیبا ست.)

الحِرباءُ ذاتُ عیونٍ مُتَحَرِّکَهٍ.       الشُّرطیُّ یَحفَظُ الأمنَ بِـ الکِلابِ. (پلیس با سگها امنیت را حفظ می کند.) البَطُّ طائرٌ مائیٌّ. (مرغابی پرنده آبزی است.)

   ۴- الصّفه: متحرّکه (آفتاب پرست دارای چشمهای متحرک است.)  ۵- المبتدأ: الشرطیّ                       ۶- الخبر: طائرٌ

اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَیِّن الفعل و الفاعِلَ و المَفعولَ فی الکلماتِ الّتی أُشیرَ إلیه بِخطٍّ. «نورُ السَّماءِ» (فعل، فاعل و مفعول را در واژگانی که با خط به آنها اشاره شده مشخص کن.)

۱- ﴿ فَأنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنینَ﴾ (خداوند آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد.) / اللهُ: فاعل / سَکینَه: مفعول

۲-﴿ لا أملِکُ لِنَفسی نَفعاً وَ لا ضَرّاً إلّا ما شاءَ اللهُ﴾ (من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه خدا خواسته باشد.) / نَفعاً:  مفعول

۳- ﴿ وَهُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ (برای ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد.) / التَّوْبَهَ: مفعول

۴- ﴿ وَ لا یظلِمُ رَبُّکَ أحَداً﴾ (و اوست کسى که توبه را از بندگان خود مى‌پذیرد.) / رَبُّ: فاعل

۵- ﴿ یریدُ اللهُ بِکُمُ الیسرَ﴾ (خداوند آسانی شما را مى‏خواهد.) / اللهُ: خداوند / الیسرَ: مفعول

۱- النَّدَمُ عَلَی السُّکوتِ خَیرٌ مِنَ النَّدَمِ عَلَی الکَلامِ. (پشیمانی به خاطر خاموشی بهتر از پشیمانی به خاطر سخن است.) / المُبتَدَأَ: الندم / الخبرَ: خیرٌ

۲- أکبَرُ الحُمقِ الإغراقُ فی المَدحِ وَ الذَّمِّ. (زیاده روى در ستایش و نکوهش، بزرگترین نادانی است.) / المُبتَدَأَ: أکبَرُ / الخبرَ: الإغراقُ

۳- سَیدُ القَومِ خادِمُهُم فی السَّفَرِ. (سرور مردم کسى است که در سفر خدمتگزار ایشان باشد.) / المُبتَدَأَ: سَیدُ / الخبرَ: خادِمُ

۴- العِلمُ صَیدٌ وَ الکِتابَهُ قَیدٌ. (ﺩﺍﻧﺵ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻧﻭﺷﺗﻥ ﺑﻧﺩ.) // المُبتَدَأَ: العِلمُ / الخبرَ: صَیدٌ // المُبتَدَأَ: الکِتابَهُ / الخبرَ: قَیدٌ

۵- الصَّلاهُ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ. (نماز کلید هر خوبی است.) / المُبتَدَأَ: الصَّلاهُ / الخبرَ: مِفتاحُ

۱- ﴿ أتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أنفُسَکُم﴾ (آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خودتان را فراموش می‌کنید؟) / النّاسَ:‌ مفعول / أنفُسَ: مفعول

۲- ﴿لا یکَلِّفُ اللهُ نَفساً إلّا وُسعَها﴾( خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند.) / اللهُ:‌ فاعل / نَفساً: مفعول

۳- خَیرُکُم، خَیرُکُم لأهلِه وَ أنا خَیرُکُم لِأهلی. (بهترین شما بهترین‌تان برای خانواده‌اش است و من بهترین شمایم برای خانواده‌ام.) / خیر: مبتدا / خیر: خبر

۴- حُسنُ الأدَبِ یستُرُ قُبحَ النَّسَبِ. (ادب نیک زشتی خاندان را می‌پوشاند.) / الأدَبِ: مضاف الیه / قُبحَ: مفعول

۵- صدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرَّهِ. (سینه خردمند صندوق رازش است.)

صَدر: مبتدا / العاقل: مضاف الیه / سرّ: مضاف الیه

ابِحَثْ عَن نَصٍ عِلمی قصَیرِ حَولَ عَظمَهِ خَلقِ اللهِّٰ فِی البْرِّ أوِ البْحَرِ أوِ السَّماءِ.

به دنبال متنی علمی کوتاهی درباره شکوه آفرینش خداوند در خشکی و دریا یا آسمان بگرد؛

پی دی اف درس پنجم عربی دهم انسانی

الدرس الثالث: مطر السمک

خدا همان کسی است که بادها را می فرستد و [بادها] ابری را برمی انگیزند و [خدا] آن [ابر] را در آسمان می گسترانَد.

آیا باور می‌کنی که روزی از روزها ماهی‌هایی را ببینی که از آسمان فرومی‌افتند.

همانا بارش باران و برف از آسمان امری طبیعی است؛ اما آیا ممکن است باران ماهی را ببینیم.

آیا گمان می‌کنی که این باران واقعی است و نه فیلم خیالی؟! بسیار خوب، پس به این عکس‌ها نگاه کن تا باور کنی.

به دقت نگاه کن. تو افتادن ماهی‌ها را از آسمان می‌بینی. گویی آسمان ماهی [ها] می‌بارد.

مردم این پدیده طبیعی را باران ماهی می‌نامند. این پدیده مردم را سال‌های درازی به شگفت آورده است؛ و برای آن پاسخی نیافته اند.

باران ماهی سالانه در جهموری هندوراس در آمریکای مرکزی رخ می‌دهد.

این پدیده احتمالا دوبار در سال روی می‌دهد.

مردم ابر سیاه و بزرگ، تندر و آذرخش، بادهایی نیرومند و باران شدیدی را به مدت دو ساعت یا بیشتر می‌بینند.

سپس زمین پوشیده از ماهی [ها] می‌گردد؛ مردم آن‌ها را برای پختن و خوردنشان می‌گیرند.

دانشمندان تلاش کردند که راز آن پدیده شگفت را بشناسند؛ برای همین گروهی را برای دیدن مکان و شناختن ماهی‌هایی که پس از این باران‌های شدید بر زمین فرومی‌افتند فرستادند.

نتیجتا دریافتند که بیشتر ماهی‌های پخش شده بر روی زمین از یک نوع اند؛ اما شگفتی موضوع در آن است که ماهی‌ها متعلق به آب‌های مجاور نیستند.

بلکه متعلق به آب‌های اقیانوس اطلس اند  که از محل فرو افتادن ماهی‌ها، ۲۰۰ کیلومتر دورتر است.

علت شکل گرفتن این پدیده چیست؟! گردباد شدیدی روی می‌دهد و ماهی‌ها را با قدرت به آسمان می‌کشاند.

و آن‌ها را به مکانی دور می‌برد؛ هنگامی‌که سرعتش را از دست می‌دهد، ماهی‌ها بر روی زمین فرو می‌افتند.

مردم در هندوراس این روز را سالانه جشن می‌گیرند و آن را جشنواره باران ماهی می‌نامند.

واژگان درس سوم عربی دهم

۱- یحتَفِلُ أَهالِی الْهُندوراس بِهذَا الْیومِ شَهریاً وَ یسَمّونَهُ «مِهرَجانَ الْبَحرِ».    ꭓ

مردم هندوراس این روز را ماهانه جشن می‌گیرند و آن را جشنواره دریا می‌نامند.

۲- عِندَما یفقِدُ الإعصارُ سُرعَتَهُ، تَتَساقَطُ الْأسَماکُ عَلَی الْأَرضِ.     √

هنگامی که گردباد سرعتش را از دست می‌دهد ماهی‌ها روی زمین می‌افتند.

۳- یئِسَ الْعُلَماءُ مِن مَعرِفَهِ سِرِّ تِلْکَ الظّاهِرَهِ الْعَجیبَهِ.    ꭓ

دانشمندان از شناخت راز آن پدیده شگفت ناامید شدند.

۴- إنَّ نُزولَ الْمَطَرِ وَ الثَّلْجِ مِنَ السَّماءِ أَمرٌ طَبیعی.    √    همانا بارش باران و برف از آسمان امری طبیعی است.

۵- تَحدُثُ هذِهِ الظّاهِرَهُ عَشرَ مَرّاتٍ فی السَّنَهِ.     ꭓ        این پدیده ده بار در سال رخ می‌دهد.

saeedjafari
jafarisaeed

إعلموا

در زبان فارسی به فعل‌هایی مانند «رفت» و «برگشت»، سوم شخص مفرد می‌گوییم.

فعل‌ها در زبان عربی براساس شکل «سوم شخص مفرد در فارسی» (مفرد مذکّر غایب) به دو گروه تقسیم می‌شوند.

گروه اول: ثلاثی مجرد؛ یعنی فعل‌هایی که «ماضی مفرد مذکّر غایب» آنها فقط از سه حرف اصلی تشکیل می‌شود. بیشتر فعل‌های عربی متوسطۀ اول این گونه بودند؛ مانند: خَرجَ، عَرفَ، قَطعَ و شَکرَ.

گروه دوم: ثلاثی مزید؛ فعل‌هایی که «ماضی مفرد مذکّر غایب»آنها علاوه بر سه حرف اصلی، حروف زائد دارد؛ مانند: اِسْتَخْرَجَ، اِعْتَرَفَ، اِنقَطَعَ و تَشَکَّرَ.

این فعل‌ها علاوه بر اینکه تعداد حروفشان بیشتر است، معنایشان نیز فرق دارد.

این فعل‌ها هشت دسته اند که به هر دسته «باب» گفته می‌شود.

در جدول زیر به ترتیب چهار باب ثلاثی مزید «استفعال، افتعال، انفعال و تفعّل» آمده است.

البابالماضیالمضارعالأمرالمصدر
استِفعالاِسْتَرْجَعَ: پس گرفتیَسْتَرْجِعُ: پس می‌گیرداِسْتَرْجِعْ: پس بگیرإسترجاع: پس گرفتن
افتِعالاشتغَلَ: کار کردیَشتغل: کار می‌کندإشتَغِلْ: کار کناشتغال: کار کردن
انفِعالإنفتَح: باز شدیَنفتِحُ: باز می‌شودإنفتِحْ: باز شوإنفتاح: باز شدن
تَفعُّلتَخَرَّجَ: دانش آموخته شدیَتَخَرَّجُ: دانش آموخته می‌شودتَخَرَّجْ: دانش آموخته شوتَخَرَّجْ: دانش آموخته شدن

إستَغفرَ: آمرزش خواست  یستَغفِرُ: آمرزش می‌خواهد       إستَغفِرْ: آمرزش بخواه               إستِغفار: آمرزش خواستن

إعتَذرَ: پوزش خواست     یعتَذِرُ: پوزش می‌خواهد           إعتَذِرْ: پوزش بخواه                   إعتِذار: پوزش خواستن

إنقَطَعَ: بریده شد            ینقَطِعُ: بریده می‌شود              إنقَطِعْ: بریده شو                        إنقِطاع: بریده شدن

تَکلّمَ: سخن گفت            یَتَکلّمُ: سخن می‌گوید               تَکلَّمْ: سخن بگو                         تَکلُّم: سخن گفتن

گردانش فعل

پیش از آشنایی با فعل لازم و متعدی با مفهوم فعل، فاعل و مفعول آشنا شوید.

فعل، کلمه‌ای است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی در گذشته، حال یا آینده دلالت دارد.

فاعل، انجام دهنده کار یا دارنده حالت است. 

مفعول، اسمی است که در زبان عربی معمولا پس از فاعل میآید و کار بر آن انجام می‌شود.

فعلی که معنای آن با فاعل کامل می‌شود و به مفعول نیاز ندارد، فعل لازم نام دارد.

مثال: رَجعَ جَواد: جواد برگشت.                        تَجلِسُ ساجدَه: ساجده می‌نشیند. 

به فعلی که معنای آن با فاعل کامل نمی‌شود و به مفعول نیاز دارد، فعل متعدی گفته می‌شود.

مانند: أرسلَ جواد رِساله: جواد نامه‌ای را فرستاد.    یقطعُ النّجارُ الخَشبَ: نجّار چوب را می‌برد.

۱- ﴿ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی ساجِدِینَ…﴾ یوسف: ۴   (متعدی)

من یازده ستاره و خورشید و ماه را (در خواب) دیدم. آنها را سجده کنان به خودم دیدم.

۲- ذَهبَت طالِبَهٌ لِإطفاءِ الْمُکَیفاتِ.      (لازم)

دانش آموز برای خاموش کردن دستگاه تهویه رفت.

۳- زان اللهُ السَّماءَ بِأَنجُمٍ کَالدُّرَرِ.      (متعدی)

خداوند آسمان را با ستارگانی مانند مروارید آراست.

۴- تَنمو الشَّجَرَهُ مِنْ حَبَّهٍ صَغیرَهٍ.     (لازم)

درخت از دانه کوچکی می‌روید.

۵- اشتری والِدُ حامِدٍ حاسوباً لَهُ.      (متعدی) پدر حامد رایانه‌ای برایش خرید.

باب ثلاثی مزید
باب های ثلاثی مزید
باب های ثلاثی مزید
باب های ثلاثی مزید
باب های ثلاثی مزید

حوارٌ = گفتگو

شُرطی إدارهِ الْجَوازاتِ = پلیس اداره گذرنامهاَلْمُسافِرُ الْإیرانی = مسافر ایرانی
أَهلاً وَ سَهلاً بِکُم. مِن أَی بَلَدٍ أَنتُم؟ = خوش آمدید. شما از کدام کشورید؟نَحنُ مِن إیران وَ مِن مَدینَهِ زابُل. = ما از ایران و از شهر زابلیم.
مَرحَباً بِکُم. شَرَّفتُمونا. = درود بر شما، سربلندمان کردید.أَشکُرُکَ یا سَیدی. = سپاس گزارم، سرکار من.
ماشاءاللّهُ! تَتَکَلَّمُ بِالْعَرَبیهِ جَیداً = آفرین (به نام ایزد). عربی را خوب صحبت می‌کنی!أُحِبُّ هذِهِ اللُّغَهَ. اَلْعَرَبیهُ جَمیلَهٌ. = این زبان را دوست دارم. عربی زیباست
کَمْ عَدَدُ الْمُرافِقینَ؟ = همراهان چند نفرند؟سِتَّهٌ: والِدای وَ أُختای وَ أَخَوای. = شش نفر؛ پدر و مادرم و دو خواهرم و دو برادرم.
أَهلاً بِالضُّیوفِ. هَل عِندَکُم بِطاقاتُ الدُّخولِ؟ = مهمانان خوش آمدید. آیا کارت ورود دارید؟نَعَم؛ کُلُّ واحِدٍ مِنّا بِطاقَتُهُ بِیدِهِ. = بله؛ هر یک از ما کارتش در دستش است.
اَلرِّجالُ عَلَی الْیمینِ وَ النِّساءُ عَلَی الْیسارِ لِلتَّفتیشِ. = مردها سمت راست و زن‌ها سمت چپ برای بازرسی. عَلی عَینی. = به روی چشمم.
رَجاءً؛ اِجعَلوا جَوازاتِکُم فی أَیدیکُم. = خواهشمندم، گذرنامه‌هایتان را در دستانتان بگیرید.نَحنُ جاهِزونَ. = ما آماده ایم.

التمارین

۱- اَلْمِهرَجانُ احْتِفالٌ بِمُناسَبَهٍ جَمیلَهٍ، کَمِهرَجانِ الْأَزهارِ وَ مِهرَجانِ الْأَفلامِ.                  درست

جشنواره، جشنی به مناسبت زیبایی است، مانند جشنواره گل و جشنواره فیلم.

۲- اَلثَّلجُ نَوعٌ مِن أَنواعِ نُزولِ الْماءِ مِنَ السَّماءِ ینزِلُ عَلَی الْجِبالِ فَقَط.                         نادرست  

برف گونه‌ای از گونه‌های ریزش آب از آسمان است که فقط در کوه‌ها می‌بارد.

۳- یحتَفِلُ الْإیرانیونَ بِالنَّوروزِ أَوَّلَ یومٍ مِن أَیامِ السَّنَهِ الشَّمسیهِ.                                  درست 

ایرانیان نوروز، اولین روز از روزهای سال هجری خورشیدی را جشن می‌گیرند.

۴- تَعیشُ الْإسَماکُ فِی النَّهرِ وَ الْبَحرِ وَ لَها أَنواعٌ مُختَلِفَهٌ.                                         درست  

ماهی‌ها در رود و دریا زندگی می‌کنند و گونه‌های مختلفی دارند.

۵- اَلْإعصارُ ریحٌ شَدیدَهٌ لا تَنتَقِلُ مِن مَکانٍ إلی مَکانٍ آخَرَ.                                      نادرست

گردباد باد شدیدی است که از مکانی به مکانی دیگر منتقل نمی‌شود.

۱- مُکیّف الهواء (دستگاه تصفیه هوا)      (6) یَدْرُسُ فیهِ الطُّلّابُ. (دانش آموزان در آن درس می‌خواند.)

۲- المِشمِشَ (زردآلو)                         (5) بَحرٌ کَبیرٌ واسِعٌ بَینَ الْقارّاتِ. (دریایی بزرگ و گسترده میان قاره ها.)

۳- المُغلَقُ (بسته)                             (3) ما لَیسَ مَفتوحاً؛ بَل مَسدوداً. (آنچه باز نیست؛ بلکه بسته است.)

۴- الخَضِرهُ (سرسبز)                        (1) جِهازٌ لِلخَلاص مِن حَرارَهِ الصَّیفِ. (دستگاهی برای رهایی از گرمای تابستان.)

۵- المُحیطُ (اقیانوس)                        (2) فاکِهَهٌ یأکُلُهَا النّاسُ مُجَفَّفَهً وَ غَیرَ مُجَفَّفَهٍ. (میوه‌ای است که مردم آن را خشک و غیرخشک می‌خورند.)

۶- الصفُّ (کلاس/ آموزگاه)

رَفعَ (بالا برد) ≠ أنزل (پایین آورد، فروفرستاد) / أصبَحَ (شد)= صارَ/ حَفله (جشن)= مِهرَجان / صُعود (بالا رفتن) ≠  نُزول (پایین آمدن) / حُجرَه (اتاق)= غُرفَه

۱- الناسُ نیامٌ؛ فإذا ماتوا انتبهوا. رسول الله   (لازم / لازم)

مردم خفته اند، آنگاه که بمیرند بیدار می‌شوند.

۲- شاهدَ النّاسُ سُقوطَ الْأسَماکِ مِنَ السَّماءِ.  (فعل متعدی)

مردم فروافتادن ماهی‌ها را از آسمان دیدند.

۳- یَزْرَعُ الْجاهِلُ الْعُدوانَ فَیحْصُدُ الْخُسرانَ. (متعدی / متعدی)

نادان دشمنی می‌کارد؛ پس زیان می‌درود.

۴- ذَهَبَتْ سُمَیهُ إلی مُدیرَهِ الْمَدرَسَهِ. (لازم)

سمیّه به سوی مدیر مدرسه رفت.

۵- یرْجِعُ الطُّلّابُ مِنَ السَّفْرَهِ الْعِلْمیهِ.  (لازم)

دانش‌آموزان از گردش علمی بازمی‌گردند.

﴿ رَجَعوا إلَیهِم ﴾                           ﴿ یعرفونَهم ﴾                        ﴿ سَیعلمُ الذینَ ظلَموا ﴾

به سوی ایشان بازگشتند          ایشان را می‌شناسند.          کسانی که ستم کردند خواهند دانست.

﴿ أعلَمُ ما لا تَعلَمون ﴾                       ﴿ ولا تَیأسوا ﴾                      ﴿ یقولونَ سَمِعنا ﴾

می‌دانم آنچه را شما نمی‌دانید.          ناامید نشوید.                     می‌گویند ما شنیدیم.

﴿ أکثرَهمُ لا یشکُرون ﴾                        ﴿ استَخرَجَها ﴾                 ﴿ ارجِعی إلی رَبّک ﴾

بیشترشان سپاس نمی‌گزارند.          آن را بیرون آورد.          به سوی پروردگارت بازگرد.

﴿ ظَلمتُ نَفسی ﴾                     ﴿ نَجعلهُم أئمّه ﴾                        ﴿ لا یقدر علی شَیء ﴾

به خودم ستم کردم.          ایشان را امامان قرار می‌دهیم.          بر چیزی توانا نیست.

﴿ ادخُلوا الجَنّه ﴾                  ﴿ اغسلوا وُجوهَکم ﴾                  ﴿ اغفِر لَنا و ارحَمنا ﴾    

داخل بهشت شوید.          چهره‌هایتان را بشوید.          ما را بیامرز و به ما رحم کن.

﴿ قالَ فاخرُج مِنها ﴾                      ﴿ و اترکِ البَحرَ ﴾                ﴿ یبحَثُ فِی الأرض ﴾

گفت پس از آن خارج شو.          و دریا را ترک کن.          در زمین جستجو می‌کند.

به دنبال داستان قرآنی کوتاهی به زبان عربی در اینترنت یا مجله یا کتابی بگرد و آن را با استفاده از واژه نامه عربی – فارسی به فارسی برگردان.

پی دی اف درس سوم عربی پایه دهم

صرف فعل «رأی» در عربی

صرف فعل «رأی»

صرف فعل «کان» در عربی

صرف فعل «کان» در عربی
بابهای عربی
بابهای عربی

برای شرکت در آزمونک عربی۱ انسانی (آموزه ۱ تا ۳) اینجا را کلیک کنید.

عربی (۱) انسانی

تدریس خصوصی برای درس فارسی؛ عربی و علوم و فنون ادبی: ۰۹۳۷۶۷۹۷۸۵۲

شبکه تلگرامی: Js_ir@

اینستاگرام: jafari.saeed.ir

کتاب کار عربی 10 انسانی
کتاب کار عربی ۱۰ انسانی سعید جعفری