گروه فعلى، مهم ترین عضو گزاره است و دست کم از یک بن فعل و شناسه، درست مى شود. ویژگی هاى پنج گانهٔ فعل عبارتند از: شخص، زمان، گذر، وجه و معلوم ومجهول. اکنون به بررسی هر یک از این ویژگی ها می پردازیم.
۱- شخص
فعل شش شخص دارد:
(گوینده) اوّل شخص مفرد = رفتم. / (گویندگان) اوّل شخص جمع = رفتیم.
(شنونده) دوم شخص مفرد = رفتی. / (شنوندگان) دوم شخص جمع = رفتید.
(دیگری) سوم شخص مفرد = رفت. ∅ / (دیگران) سوم شخص جمع = رفتند.
پیش از پرداختن به فعل از نظر زمان، یادآوری
چند نکته لازم است:
برای بیان کاری که در گذشته به طور کامل انجام
گرفته است:
وقتی خورشیدِ صبح یکشنبه، پنجم جمادی الآخر سال
۶۷۲ پلک های خود را گشود،
مولانا جلال الدّین، چشمان پرنور خود را بر قونیه
فروبست و به شمس پیوست.
ماضی استمراری
الف) برای بیان کاری که در گذشته به صورت پیوسته
ادامه داشته یا بارها تکرار شده است.
ما قرن ها با همسایگان خود در صلح و صفا می زیستیم.
هر بار که طوفانِ حادثه ای به ما می رسید،
بالنده تر قد برمی افراشتیم.
ماضی بعید
برای بیان کاری که در گذشته پیش از کار دیگر
اتّفاق افتاده است:
وقتی سپاه نادر به اصفهان رسید، اشرف و یارانش
این شهر را غارت کرده بودند.
ماضی التزامی
برای بیان کاری در گذشته همراه با احتمال،
الزام و آرزو:
شاید(کاش، باید) انسان متمدّن امروز مضرّات زیاده
جویی و خودخواهی را دریافته باشد.
ماضی نقلی
الف)
برای بیان کاری که در گذشته انجام گرفته، اینک اثر و نتیجهٔ آن مورد نظر است:
در سال های اخیر جوانان ما در صحنهٔ پیکارهای
علمی بین المللی موفّقیت های بزرگی کسب کرده اند.
ب)
برای بیان کاری که گوینده، شاهد آن نبوده است و صورت نقل قول دارد:
سیل از کوه سرازیر شده و خانه ها را خراب کرده
است.
ماضی مستمر
برای بیان کاری که در گذشته، هم زمان با کاری دیگر
صورت گرفته است:
داشتیم برمی گشتیم که حسن وارد شد.
مضارع اخباری
الف)
برای بیان حقایق کلّی و مطالب علمی:
آب در گرمای صد درجه می جوشد. آهن در مجاورت
رطوبت زنگ می زند.
ب)
برای بیان کاری که اکنون در حال انجام است:
چه می کنی؟ کتاب می خوانم.
پ)
همچنین برای بیان کاری که در آینده انجام خواهد گرفت، از این فعل استفاده می شود:
تابستان آینده به مسافرت می رویم (= خواهیم رفت).
مضارع التزامی
برای بیان احتمال، الزام و آرزو در آینده:
شاید(کاش، باید) باران ببارد.
مضارع مستمر
برای بیان کاری که هم اکنون در حال جریان است:
قافلهٔ تمدّن بشری به کجا دارد می رود؟
آینده
برای بیان کاری که از این پس انجام خواهد گرفت:
آزادی و آفتاب هم ریشه اند و در صورت نبود هر یک
از آنها، حیات نابود خواهد شد.
۳) گذر
فعل ممکن است ناگذر، گذرا یا دووجهی باشد:
ناگذر: فعل
ناگذر فقط نیاز به نهاد دارد.
گذرا:
فعلی است که افزون بر نهاد ، نیاز به مفعول، مسند یا متمم یا نیاز به دو تا از
اینها دارد.
دووجهی: گاهی
برخی از فعلها هم گذرا و هم ناگذرند. به این گونه فعلها دووجهی گفته می شود؛
مانند: آب ریخت./ گربه آب را ریخت. فعل از مصدرهای زیر همه دووجهی اند:
شکستن، ریختن، پختن، بریدن، گداختن، گسستن و …
فعل از نظر گذر
گذرا کردن فعل ها
مى توان برخى از فعل ها را با افزودن تکواژ
«ان» گذرا ساخت. «ان» تکواژ گذراساز است. اىن تکواژ به بن
مضارع بعضى از فعل هاى ناگذر افزوده مى شود و آنها را گذرا
به مفعول مى کند.
برخی از فعل های ناگذر، که از مصدرهای افتادن،
آمدن، رفتن و ماندن ساخته می شوند به گونه ای دیگر گذرا می شوند. شکل گذرای آنها
به ترتیب: انداختن، آوردن، بردن و گذاشتن است.
برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.
۴) وجه
به جمله های زیر دقّت کنید:
جملۀ یکم: پرویز به خانه می رود. وقوع فعل از
نظر گوینده مسلّم است.
جملۀ دوم: شاید پرویز به خانه برود. وقوع فعل
از نظر گوینده نامسلّم است.
جملۀ سوم: به خانه برو. وقوع فعل جنبهٔ فرمان یا
خواهش دارد.
این سه کارکرد فعل را وجه فعل می گوییم و آنها
را به ترتیب اخباری، التزامی و امری می نامیم.
وجه اخباری
اگر گوینده وقوع فعل را به صورت مسلمّ و قطعی
مطرح سازد، فعل از وجه اخباری است.
جز فعل امر و دو ساخت ماضی التزامی و مضارع
التزامی ساخت سایر زمان های فعل ها، از وجه اخباری است.
وجه التزامی
اگر گوینده، فعل را به صورت نامسلّم یا احتمال
و آرزو و الزام مطرح کند، فعل از وجه التزامی است و ساخت های ماضی
التزامی و مضارع التزامی برای آن به کار می
رود:
◙ ماضی: (اخباری) پرویز در امتحان ورودی موفّق شد ← (التزامی)کاش پرویز موفّق شده باشد.
◙ مضارع: (اخباری) پرویز در امتحان ورودی موفّق می شود ← (التزامی)
کاش پرویز موفّق شود (بشود).
وجه امری
اگر گوینده، وقوع فعل را به صورت امر، خواهش و
فرمان مطرح کند، فعل از وجه امری است.
کتاب را بردار. قدر مادر و پدر خویش را بدان.
خدایا، مرا ببخش.
فعل امر برخلاف وجه اخباری و التزامی، پرسشی نمی
شود.
فعل امر (وجه امری) تنها دو ساخت (صیغه) دارد:
دوم شخص مفرد
ب + بن مضارع + ∅
دوم شخص جمع
ب + بن مضارع + ید
برو
بروید
معلوم و مجهول
در درس های گذشته با چند ویژگی فعل آشنا شدید؛
اکنون به دو جملهٔ زیر دقّت کنید.
الف) اکبر خانه خرید.
ب) اکبر
خانه خریده شد.
در دو جملهٔ بالا دربارهٔ خریدن خانه در زمان
گذشته صحبت شده است. تفاوت این دو جمله آن است که فعل جملۀ الف به نهاد و فعل جملۀ
دوم به نهادی که قبلاً مفعول بوده است، نسبت داده شده است. فعل جملهٔ الف را معلوم
و فعل جملهٔ دوم
را مجهول می نامیم.
فعل گذرا به مفعول را، اگر معلوم باشد به نهاد
نسبت می دهیم و اگر مجهول باشد، به نهادی که قبلاً مفعول بوده است نسبت می دهیم.
روش مجهول کردن جملۀ معلوم
برای ساختن جمله ای که فعل آن مجهول باشد، از
روش زیر، استفاده می کنیم:
جملۀ معلوم
۱) نهاد را حذف می کنیم:
۲) مفعول جمله را نهاد قرار می دهیم:
(در این حالت، اگر کلمهٔ «را » در جمله باشد، حذف می شود.)
۳) فعل جمله را به صفت مفعولی تبدیل می کنیم:
۴)
از«شدن» فعلی متناسب با زمان فعل اصلی می سازیم و به آن اضافه می کنیم:
۵)
شناسه را با نهاد جدید مطابقت می دهیم:
نهاد
مفعول
فعل
دوزنده
پیراهن ها را
دوخت ∅
(۱) دوزنده
لباس ها را
دوخت ∅
(۲) لباس ها را
دوخت ∅
(۳) لباس ها
دوخته شد∅
(۳) لباس ها
دوخته شدند∅
◙ فعلهای
ناگذر که مفعول
ندارند مجهول نمی شوند.
معلوم: مریم نامه نوشت.
مجهول: نامه ← نوشته شد.
معلوم: مریم نامه می نویسد.
مجهول: نامه ← نوشته می شود.
معلوم: مریم نامه خواهد نوشت.
مجهول: نامه → نوشته خواهد شد.
◙فعل
مجهول
= صفت مفعولی فعل اصلی
+ صورتِ صرف شدهٔ فعل شدن در زمان فعل معلوم.
◙در جملهٔ مجهول، شناسه از نظر شخص و شمار، با نهاد جدید متناسب است:
معلوم:علی
دوستان ما را دید ∅
مجهول: دوستان ما دیده شدند.
«شد»
فعل از نظر ساختمان
۱-فعل ساده: آن است که بن
مضارع آن فقط از یک تکواژ ساخته شده باشد؛ مانند: آمد، نشست، گرفت
۲-فعل پیشوندی: اگر به آغاز
فعل ساده، تکواژهای (وند) « بر، در، باز، فرو، وا، …» افزوده شود فعل ساده به فعل
پیشوندی بدل خواهد شد؛ مانند: وند(در) + رفت (ساده) = دررفت ( پیشوندی)
نمونههای دیگر:
در غلتیدن، فروغلتیدن/ برآوردن، بازآوردن/ برگشتن، باز گشتن/ …
گوشزد: گاهی پیشوند
معنای تازه ای به فعل نمی بخشد؛ مانند « شمردن، برشمردن»، «افراشتن، برافراشتن»
۳- فعل مرکب : هرگاه یک یا چند تکواژ آزاد را به آغاز فعل ساده یا پیشوندی بیفزاییم، فعل مرکب ساخته می شود؛ مانند: صرف نظر کردن، روی دادن، ایمان آوردن، اعلام کردن
در فعل مرکب به
بخشی که صرف نمی شود «فعلیار» و به بخشی که صرف می شود «همکرد» می گویند؛ برای نمونه
در فعل «روی داد» «روی» فعلیار و «داد» همکرد است.
راه تشخیص فعل
مرکب از ساده :
الف) گسترش پذیری: معمولا فعل
مرکب قابل گسترش نیست و نمی توان میان فعلیار و همکرد «ی» ناشناس یا « نشانه جمع»
یا «صفت» یا «تر» یا هر تکواژ دیگری را افزود.
ب) نقش پذیری: فعلیار هرگز
نقش دستوری (مفعول ، مسند ، متمم، قید و …) نمی پذیرد .
مانند: من به
گفته شما ایمان آوردم. (ایمان کردم: فعل مرکب)
در جمله بالا
نمی توان برای «ایمان» نقش دستوری یافت یا تکواژی را میان «ایمان» و «آوردن»
افزود.
گوشزد۱: همه عبارت های
کنایی فعل های مرکب اند. در این گونه فعل ها تمامی اجزا در کنار هم مفهوم یگانه ای
را می رسانند؛ مانند: او از خواسته هایش چشم پوشید. (کنایه از صرف نظر کرد)
پ) جمله سازی: ساختمان فعل
را باید در جمله شناسایی کرد؛ زیرا ممکن است که عبارتی در یک جمله فعل ساده داشته
باشد و در جمله ای دیگر مرکب؛ به نمونه زیر بنگرید:
بهرام کشورش را دوست دارد. ( دوست دارد: فعل مرکب) / / بهرام در تهران دوست دارد. (دارد: فعل ساده)
ج) معناپذیری: معمولا در فعل مرکب همکرد تهی از معنا می شود و فعلیار و همکرد در کنار هم معنای تازه ای را می رسانند؛ مانند: روی دادن؛ معنای این فعل مرکب هیچ پیوند مستقیم با «روی» و «دادن» ندارد.
فعل های کمکی
برای ساختن فعل
های ماضی بعید، ماضی التزامی، ماضی نقلی، ماضی مستمر، مضارع مستمر، آینده
و همهٔ فعل های مجهول، از فعل های خاصّی استفاده میشود که آنها را فعل های کمکی
میخوانیم. فعل های مشخّص شدهٔ زیر، کمکی هستند: رفته بودی، گفته
باشد، نشسته است، داشت میرفت، دارد میآید، خواهند آمد، نوشته شد، گفته
شده باشد.
◙ فعل های کمکی و وندهای نَـ، می، بـ، از نظر ساختمان، در فعل تغییری نمیدهند؛ چون در همهٔ فعل
های ساده، مرکّب و پیشوندی میآیند.
نَـ: نرفت، نشناخت.
می: میگوید، میرفت.
بـ: برو، بنشینید.
بنابراین، اگر فعل
ساده ای این وند ها و فعل های کمکی را بگیرد، باز هم ساده است.
منفی کردن فعلها
در فارسی امروز، هر فعلی را میتوان با آوردن تکواژ منفی ساز «نـ» منفی کرد. تلفّظ این تکواژ «نَـ» است امّا اگر پیش از «می» بیاید، «ِنـ» تلفّظ میشود. این تکواژ همیشه پیش از فعل اصلی میآید امّا در فعل های آینده و مجهول پیش از فعل معین قرار میگیرد: نگفتم، نگفته ام، نگفته بودم، نگفته باشد، نمیگفتند/ نخواهم گفت، گفته نشد.
هنگام پیوستن تکواژ
«نـ» به فعل، اگر تکواژ «بـ» همراه فعل باشد، حذف میشود: برو ← نرو، بیایند
← نیایند، بگوییم ← نگوییم.
◙ زمان های مستمر صورت منفی ندارند و برای منفی کردن آنها از معادل های غیرمستمر استفاده
میشود:
تکواژ «نـ» در فعل
های پیشوندی همیشه پس از پیشوند میآید:
خورشید هنوز برنیامده
بود. لاک پشت سر از آب درنیاورد. ماهی هنوز لقمهٔ اوّل را درست فرو نبرده
بود.
تکواژ منفی ساز
«نـ» در فعل های مرکّب، پیش از جزء صرفی میآید:
نگاه نداشت. دوست
نداشت. فرود نیامد. سردرنیاورد.
تغییر معنا در
فعل ها
به جمله های زیر
توجّه کنید:
مادر دست کودکش
را گرفت.
خورشید گرفت.
خورشید که غروب
کرد دلم گرفت.
گرفتم که شما
راست می گویید.
رستم پس از
ماجرای سیاوش، انتقام سختی از تورانیان گرفت.
لوله گرفت.
هنگام دویدن،
ناگهان عضلات پایم گرفت.
فعل «گرفت» در
هریک از جمله های بالا معنا و کاربرد خاصّی دارد که با دیگری کاملاً متفاوت
است. باید دانست که واژه «گرفت» در هریک از کاربردهایش فعل دیگری است و نباید آن
را همان فعل پیشین به شمار آورد.
برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.
همخوانی نهاد و فعل
از میان همه اجزای جمله نهاد جدا و نهاد پیوسته در شخص و شمار با هم مطابقت می کنند؛ یعنی با فعل مفرد، نهاد مفرد می آید و با فعل جمع، نهاد جمع. به جمله زیر توجه کنید.
در زمان قدیم مرد تنگ دستی در سرزمینی دوردست با وضع پریشانی زندگی می کرد.
جمع بستن هیچ یک از گروه های اسمی جمله بـالا ــ بـه جـز نهاد ــ در فعل تأثیر نخواهد گذاشت:
در زمان های قدیم مرد تنگ دستی در سرزمین های دوردست با اوضاع پریشانی زندگی می کرد.
تنها با جمع بستن نهاد، فعل آن نیز جمع بسته می شود:
در زمان قدیم مردان تنگ دستی در سرزمینی دوردست با وضع پریشانی زندگی می کردند.
همخوانی نهاد و فعل
گوشزد: در فارسی امروز به ویژه در گونهٔ گفتاری تمایل بر تطبیق نهاد جدا و پیوسته است:
سنگ ها افتاد / افتادند.
بعضی از کتاب ها سودمند است/ َ ند (هستند)
زبان به عنوان رفتاری اجتماعی تحت تأثیر عوامل مختلف، گونه های متفاوتی به خود می گیرد. اگر بخواهیم به مخاطب احترام بگذاریم، به جای ضمیر «تو»، ضمیر «شما» و به جای شناسهٔ «ی»، شناسهٔ «ید» را به کار می بریم: تو رفته بودی ⇐ شما رفته بودید. همچنین به جای ضمیر «او» ضمیر «ایشان» را به کار می بریم.
ضمیر
ضمیر اوّل شخص مفرد نیز گاه به صورت «ما » در می آید و اغلب نویسندگان و سخنرانان آن را به کار می برند و در حقیقت، خوانندگان و شنوندگان را با خود شریک می کنند : من معتقدم ⇐ ما معتقدیم. جدول فعل ها نیز در فارسی مؤدّبانه به این صورت به کار می رود؛ یعنی شناسهٔ آنها تابع قاعدهٔ ضمیر است:
شخص و شمار
مفرد جمع
اوّل شخص
رفتم رفتیم
دوم شخص
رفتید رفتید
سوم شخص
رفتند رفتند
صرف فعل
فعل اوّل شخص مفرد نیز گاهی به صورت جمع به کار می رود. در این حالت، گوینده یا نویسنده، سخن و نوشتهٔ خود را حاصل فکر جمع می داند نه فرد. گزینش این گونهٔ زبانی در انتخاب واژگان نیز تأثیر می گذارد و معمولاً معادل هایی برگزیده می شوند که پاره ای از آنها را می بینیم:
گونه مؤدبانه فعل
دستور تاریخی
اکنون با ویژگی «فعل» در گذر زمان آشنا می شویم.
ماضی استمراری
برای ساختن این زمان جز آنچه امروز معمول است (می + ماضی ساده)، سه شیوهٔ دیگر نیز معمول بوده است:
۱) همی + ماضی ساده: همچنین بانگ همی کرد و حلوا همی ستد. (قابوس نامه)
شبلی در ایشان همی نگریست. (قابوس نامه)
همی گرد رزم اندر آمد به ابر (شاهنامه)
۲)ماضی ساده + ی: وی پاره ای حلوا بدو دادی (قابوس نامه)
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به قوّت بازو نان خوردی. (گلستان)
۳) همی / می / ب + ماضی ساده + ی: مادر ابراهیم هر روز او را شیر همی دادی. (ترجمهٔ تفسیر طبری)
گر آنها که می گفتمی کردمی / نکوسیرت و پارسا بودمی (سعدی)
باز دیگر باره بانگ دیگر بکردی و پاره ای دیگر بستدی (قابوس نامه)
ماضی نقلی
برای ساختن این زمان جز آ نچه امروز معمول است (صفت مفعولی + ام، ای …)، یک شیوهٔ دیگر نیز معمول بوده است: