بایگانی برچسب: s

کارگاه تحلیل فصل۱(علوم۱)

۱- شعر زیر را بخوانید و جدول را کامل کنید.

۱- در کتاب آمد که در عهد قدیم / خانه ای می ساخت سقراط حکیم

قلمرو زبانی: عهد: روزگار / سقراط: نام فلسفه دانی در یونان / حکیم: فلسفه دان، دانشمند / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: تن ت تن تن، تن ت تن تن، تن ت تن

بازگردانی: در کتابها آورده شده که در روزگار کهن سقراط حکیم خانه ای برای خودش می ساخت.

۲- چون به پایان برد کار آن سرا / آمدند از ره، رفیق و آشنا

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / سرا: خانه / ره: راه / قلمرو ادبی: واج آرایی «ا»

بازگردانی: هنگامی که ساخت آن خانه را به پایان رساند دوست و آشنایش از راه رسیدند.

۳- جمله گفتند: این بنای مختصر / نیست درخوردِ تو، ای صاحب نظر!

قلمرو زبانی: جمله: همگی / بنا: ساختمان / مختصر: حقیر و کوچک / درخورد: مناسب، درخور / صاحب نظر: بینا، عارف / قلمرو ادبی:

بازگردانی: همگی گفتند ای عارف، این ساختمان کوچک مناسب برای تو نیست.

۴- چون توانی زیستن در این قفس؟ / این قفس نبود مقام چون تو کس

قلمرو زبانی: چون: چگونه / زیستن: زندگی کردن / توانی زیستن: می توانی زندگی کنی / نَبُود: نیست / مقام: جای اقامت / قلمرو ادبی: قفس: استعاره از خانه مختصر و محقر / واژه آرایی: قفس، این / واج آرایی «ن» / جناس همسان: چون(۱- چگونه ۲- مانند)

بازگردانی: چگونه می توانی در این خانه مانند قفس زندگی کنی. این خانه نباید جای زندگی فردی مانند تو باشد.

۵- بهر مردی چون تو والا و حکیم / بارگاهی باید و کاخی عظیم

قلمرو زبانی: بهر: برای / والا: بلندپایه / بارگاه: دربار پادشاه / باید: بایسته است(فعل) / قلمرو ادبی:

بازگردانی: برای مردی بلندپایه و فلسفه دان همانند تو بارگاه و کاخی بزرگ لازم است.

۶- در شبستانِ تو چون آییم جمع / همچو پروانه به گِردِ روی شمع؟

قلمرو زبانی: شبستان: قسمت سقف‌دار مسجدهای بزرگ / چون: چگونه / آییم: شویم / قلمرو ادبی: همچو پروانه: تشبیه / روی شمع: اضافه استعاری / جناس ناهمسان: جمع،‌‌ شمع

بازگردانی: در شبستان تو مانند پروانه به گرد شمع چگونه جمع شویم.

۷- گفت در پاسخ: که ما را باک نیست / عارفان را خانه الّا خاک نیست

قلمرو زبانی: باک: نگرانی، پروا / الّا: مگر / «را»ی نخست: «را»ی دارندگی (ما باکی نداریم.) / «را»ی دوم: «را»ی اضافه گسسته (خانه عارفان) / قلمرو ادبی: جناس ناهمسان: باک،‌‌ خاک / واژه آرایی: نیست / خاک:‌ مجاز از گور یا زمین

بازگردانی: او در پاسخ گفت: ما توجهی به مادیت نداریم و خانه ما سرانجام گور است.

۸- حُجره خود گر بدین سان ساختم / خانه ای درخوردِ یاران ساختم

قلمرو زبانی: حجره: اتاق (امروزه به معنای مغازه بازار) / سان: گونه / درخورد: مناسب / یار: دوست / قلمرو ادبی: ردیف: ساختم / واژه آرایی: ساختم / واج آرایی «خ»

بازگردانی: اگر اتاق خودم را بدین گونه کوچک ساختم به این دلیل است که خانه ای متناسب با تعداد یارانم بسازم.

۹- بیش از این گر یار یکدل داشتم / بام خود تا عرش می افراشتم

قلمرو زبانی: بیش:‌ بیشتر / یکدل: صمیمی / بام: پشت بام / عرش: پدید آوردن / افراشتن: به اندازه سطح داخلی دست / قلمرو ادبی: بام خود تا عرش می افراشتم: کنایه از اینکه خانه بسیار بزرگی می ساختم.

بازگردانی: اگر بیشتر از این دوست صمیمی داشتم خانه بسیار بزرگتری برای خود دست و پا می کردم.

۱۰- در حقیقت یار یکدل، کیمیاست / چون صدف، کمیاب و چون دُر، پُربهاست (نیّره سعیدی، میرفخرایی)

قلمرو زبانی: یکدل: صمیمی / کیمیا: ماده‌ای فرضی که به‌وسیلۀ آن می‌توان مس را تبدیل به زر کرد / در: مروارید / پربها: قیمتی / کف: به اندازه سطح داخلی دست / قلمرو ادبی: یار یکدل، کیمیاست: تشبیه / چون صدف: تشبیه / چون دُر: تشبیه / واژه آرایی: چون

بازگردانی: حقیقتا دوست صمیمی مانند کیمیا نایاب است. یار صمیمی مانند صدف کمیاب و مانند مروارید گرانبهاست.

موضوعشرح و توضیح
نوع لحنروایی- داستانی
قلمرو زبانیسرا: خانه / جمله: همه / …./ ساده و کوتاه بودن جمله ها؛/ اندک بودن واژه های غیرفارسی؛/ ساده و روان بودن زبان شعر.
قلمرو ادبیقفس: استعاره / جناس: جمع و شمع / تشبیه: …
قلمرو فکریبه این برآیند می رسیم که عارفان به دنیا و ظواهر دنیایی دلبستگی ندارند و در دنیای مادی کنونی وجود انسان های فرهیخته و والا، بسیار اندک است. مردان راستین و دوستان حقیقی اندک و نایاب اند.
نتیجه گیری و تعیین نوعنگرش تعلیمی -اندرزی است / دلبستگی به دنیا نادرست است / عارف به دنیا وابسته نمی شود. / دوست یکدل کیمیاست
سعیدجعفری
جعفری سعید

۲- حکایت زیر را بخوانید و برای هر قلمرو، چند ویژگی استخراج کنید.

پارسازاده ای را نعمتِ بیکران به دست افتاد؛ فسق و فجور آغاز کرد. باری، به نصیحتش گفتم: ای فرزند، دخل، آب روان است و عیش، آسیاب گردان؛ یعنی خرج فراوان کردن، مسلمّ کسی را باشد که دَخلِ معین دارد.

قلمرو زبانی: را: «را»ی اضافه گسسته؛ به دست پارسازاده / پارسا: پرهیزکار؛ پاک‌دامن/ نعمت: دارایی / بی‌کران: بی اندازه / فسق: ناپاکی، فساد / فجور: فساد / باری: به هر صورت / به نصیحتش گفتم: جهش ضمیر / دخل: درآمد / عیش: زندگانی / «را» در «کسی را»: به معنای برای / مسلم: قطعی / قلمرو ادبی: نثر آهنگین یا مسجّع / کنایه: به دست افتاد / تشبیه: دخل، آب روان است؛ عیش، آسیاب گردان / تضاد: دخل، خرج /

بازگردانی: پارسازاده ای را دارایی زیادی به دست آورد؛ فساد و ناپاکی آغاز کرد. به هر صورت، او را پند دادم که ای فرزند، درآمد مانند آب روان است و زندگی مانند آسیاب گردان؛ یعنی اینکه زیاده خرج کردن، زمانی درست است که درآمدی معینی متناسب با خرجت داشته باشی.

چو دَخلت نیست، خرج آهسته تر کن / که می گویند ملّاحان سرودى،

قلمرو زبانی: دخل: درآمد / ملاح: ملوان، دریانورد / سرود: نغمه / قلمرو ادبی: مثل / تضاد: دخل، خرج / قالب:‌ قطعه / وزن: ت تن تن تن؛ ت تن تن تن؛ ت تن تن

بازگردانی: هنگامی که درآمد نداری آهسته تر خرج کن. ملوانان سرود زیبایی را می خوانند.

اگر باران به کوهستان نبارد / به سالى دجله گردد، خشک رودى

قلمرو زبانی: به سالی: در سالی / خشک رود: ترکیب وصفی وارون؛ رود خشک / قلمرو ادبی: تناسب: باران، دجله، رود /

بازگردانی: اگر باران یک سال در کوهستان نبارد دجله یک رود خشک می گردد.

عقل و ادب، پیش گیر و لهو و لعب بگذار که چون نعمت سپری شود، سختی بری و پشیمانی خوری. پسر، این سخن در گوش نیاورد و بر قول من اعتراض کرد و گفت:

برو شادی کن ای یار دل افروز / غم فردا، نشاید خورد امروز

دیدم که نصیحت نمی پذیرد و دَمِ گرم من در آهنِ سرد او اثر نمی کند؛ روی از مصاحبت بگردانیدم و قول حکما کار بستم که گفته اند:

قلمرو زبانی: لهو و لعب: بازی حرام / گذاشتن: رها کردن / سپری شدن: به پایان رسیدن / قول: گفته / دل افروز: شادی بخش / نشاید: شایسته نیست / دم: نفس / مصاحبت: همسخنی / حکما: ج حکیم / کار بستن: به جا آوردن / قلمرو ادبی: در گوش آوردن: کنایه از پذیرفتن / تضاد: شادی، غم / دم: مجاز از سخن / آهن سرد: استعاره از قلب و اندیشه خشک / دَمِ گرم من در آهنِ سرد او اثر نمی کند: کنایه / وزن شعر: ت تن تن تن؛ ت تن تن تن؛ ت تن تن

بازگردانی: دنبال دانش و ادب، باش و کارهای حرام را رها کن؛ زیرا چون دارایی ات پایان یابد، سختی می بری و پشیمانی می شوی. پسر، این سخن را نپذیرفت و به گفته من اعتراض کرد و گفت: برو شادی کن ای یار شادی بخش؛ امروز شایسته نیست که غم فردا را بخوری. دیدم که نصیحت نمی پذیرد و سخن گرم من در قلب سرد او اثر نمی کند؛ روی از همسخنی با او بگردانیدم و سخن دانشمندان را به کار بستم که گفته اند:

گرچه دانى که نشنوند، بگوى / هر چه دانى ز نیک خواهی و پند

قلمرو زبانی: نیک خواهی: خیرخواهی / قلمرو ادبی: جناس: گر، هر / واژه آرایی: دانی /

بازگردانی: اگرچه می دانی که سخنت را نمی پذیرند ولی تو هر پند ارزشمندی را که می دانی به دوستانت بگوی.

زود باشد که خیره سر، بینی / به دو پای اوفتاده، اندر بند

قلمرو زبانی: خیره سر: گستاخ / قلمرو ادبی: در بند افتادن: کنایه از گرفتار شدن

بازگردانی: بسیار زود انسان گستاخ و پند ناشنو را خواهی دید که گرفتار شده است.

دست بر دست می زند که دریغ / نشنیدم حدیثِ دانشمند (گلستان، باب هفتم)

قلمرو زبانی: دریغ: افسوس / قلمرو ادبی: دست بر دست زدن: کنایه از افسوس خوردن / واژه آرایی: دست

بازگردانی: انسان گستاخ افسوس می خورد که چرا سخن انسان دانا را ننیوشیدم.

قلمرو زبانیقلمرو ادبیقلمرو فکری
باری: به هر صورتنثر آهنگین یا مسجّعسروده تعلیمی و اندرزی است.
نشاید: شایسته نیست کاربردهای کهن: ملّاح، خشک رود، پشیمانی خوردنکنایه: به دست افتاد تضاد: شادی، غممدیریت خرج و دخل یا اقتصاد زندگی. رعایت خردمندی و نیک رفتاری.
جمله ها کوتاه اند. را: «را»ی اضافه گسستهتشبیه: دخل، آب روان است؛ عیش، آسیاب گردان / تضاد: دخل، خرجنصیحت پذیری و پرهیز از خیره سری.

۳- نمونه های زیر را از دید حسّ و حال فضای شعری و عاطفی بررسی کنید.

ای آن که غمگِنی و سزاواری / وندر نهان، سرشک همی باری

رفت آن که رفت و آمد آن که آمد / بود آن که بود خیره چه غم داری؟ (رودکی)

فضای حاکم بر شعر سنگین و غم انگیز است و میان وزن و آهنگ با درون مایه هماهنگی وجود دارد.

***

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم (حافظ)

ادبیات غنایی، عاطفی / فضای حاکم بر شعر شاد و شورانگیز است درون مایه با وزن و آهنگ هماهنگی وجود دارد.

***

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست / تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

دل زنده می شود به امید وفای یار / جان رقص می کند به سماعِ کلام دوست (سعدی)

غنایی، عاطفی / وزن شعر نرم، آرام و لطیف است.

***

جامی است که عقل آفرین می زندش / صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف / می سازد و باز بر زمین می زندش (خیام)

رباعی؛ تعلیمی و فلسفی است / وزن شعر سنگین است و در آن حس و حال متفکرانه و آمیخته با حسرت و اندوه وجود دارد

***

خروشید کای فرّخ اسفندیار / هماوردت آمد برآرای کار (فردوسی)

شعر حماسی است. وزن و آهنگ کوبنده و کوتاه است و بار عاطفی آن ، پهلوانی – جسورانه.

***

وقت را غنیمت دان آن قدرَ که بتوانی / حاصل از حیات ای جان یک دم است تا دانی (حافظ)

شعر تعلیمی است. فضای عاطفی حاکم بر شعر ملایم و اندرزی و نصیحت گرایانه است؛ ولی وزن شعر شورانگیز و رنگی.

۴- در بیت های زیر، نمونه های واج آرایی و واژه آرایی را بیابید.

گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست / گوشه چشمت بلای گوشه نشین است (سعدی)

واج آرایی: «ش»، «گ» / واژه آرایی: گوشه

***

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم / امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند / از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم (وحشی بافقی)

واج آرایی: «ی»، «م»، «ک»، «د»  / واژه آرایی: کشیدیم، بریدیم، پریدیم

***

در زلف تو بند بود داد دل ما / در بند کمند بود داد دل ما

ای داد به داد دل ما کس نرسید / از بس که بلند بود داد دل ما (قیصر امین پور)

واج آرایی: «د»، « ﹻ » / واژه آرایی: بند، داد، دل، ما

***

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس / ملالت علما هم ز علم بی عمل است (حافظ)

واج آرایی: «ل»، «م»، «ع» / واژه آرایی: بی عمل

***

اگر جنگ خواهی و خون ریختن / بر این گونه سختی برآویختن

بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی (فردوسی)واج آرایی: «ن»، «خ»، «ا»

saeedjafari
jafarisaeed
پی دی اف کارگاه تحلیل فصل۱ علوم و فنون ادبی۱
کارگاه تحلیل فصل۱ از کتاب علوم و فنون ادبی دهم

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام

زبان ایرانیان پیش از اسلام که ریشه و مادر زبان امروز ایران است، «پارسی» یا «فارسی» نامیده می شد. در ایران پیش از اسلام، آثار فرهنگی ادبی، قرنها سینه به سینه حفظ می شده است؛ مثلاً کتاب «اوستا» را موبدان برای اجرای مراسم دینی، از حفظ می خواندند؛ تا اینکه سرانجام در دوره ساسانی، آن را به نگارش درآوردند.

در چه دورانی اوستا به نگارش درآمد؟ – ساسانیان

زبانهایی که در ایران و مناطق همجوار آن، از قدیم ترین روزگاران متداول بوده است، ویژگی های مشترکی دارند. این مجموعه زبانها را «گروه زبانهای ایرانی» می نامند. از نظر تاریخی، زبانهای ایرانی را به سه دسته عمده تقسیم می کنند: فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو.

زبانهای ایرانی به چند دسته می شود؟ نام ببرید.فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو.

۱٫ فارسی باستان: این زبان در دوره هخامنشیان (۵۵۹ تا ۳۳۰ ق.م.) رایج بود. آثار برجای مانده زبان فارسی باستان، فرمانها و نامه های شاهان هخامنشی است که به خط میخی نوشته شده است.

فرمانرویان ایران پیش از اسلام: هخامنشیان – سلوکیان – اشکانیان – ساسانیان.

آثار برجای مانده زبان فارسی باستان شامل چه چیزهایی است؟ – فرمانها و نامه های شاهان هخامنشی

۲٫ فارسی میانه حدود (۳۰۰ ق.م تا حدود ۷۰۰ م): زبانهای ایرانی میانه، به دو گروه زبانهای «پارتی» و «پهلوی» تقسیم می شوند.

زبان پارتی، در دوره اشکانیان رایج بود و تا اوایل دوره ساسانی نیز آثاری به این زبان، تألیف می شده است. این زبان در شمال و شمال شرقی ایران متداول بوده است.

زبانهای ایرانی میانه به چند گروه می شود؟ نام ببرید. – «پارتی» و «پهلوی»

زبان پارتی، در چه دوره دورانی رایج بود؟ – اشکانیان

زبان پهلوی، زبان رسمی دوران ساسانی بود. از آنجا که این زبان، اساسا به ناحیه پارس تعلّق داشته است و در مرحله ای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد، آن را «فارسی میانه» نامیده اند.

زبان پهلوی، زبان رسمی چه دوران است؟ – ساسانی

چرا به «فارسی میانه»، «فارسی میانه» گفته می شود؟ – زیرا در مرحله ای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد.

آثاری که به زبان پهلوی تألیف شده، بیشتر آثار دینی زردشتی است. حتی رساله های کوچکی که معمولاً آنها را در زمره آثار غیردینی به شمار می آورند، مانند «یادگار زریران» نیز رنگ دینی دارند. آثار ادبی منثور و منظوم این زبان، از میان رفته است، ولی ترجمه عربی و فارسی بعضی از آنها مانند «کلیله و دمنه» و «هزار و یکشب» در دست است که آنها هم دچار تغییرات فراوان شده اند؛ در واقع باید گفت آثار ادبی پهلوی به سبب اهمّیتی که سنّت شفاهی در ایران پیش از اسلام داشته، غالبا به کتابت درنیامده بود.

شعر پهلوی نیز به وضعی مشابه دچار گردید. اشعار کمی به زبان پهلوی در دست است و آنچه باقی مانده، دچار تحریفهایی شده است. بعضی از قطعات، بازمانده اشعار تعلیمی و اخلاقی اند. این قطعات شعری در میان اندرزنامه های منثور جای دارند؛ مانند منظومه «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» که هر دو اصل پارتی دارند.

منظومه «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» که هر دو اصل ……….. دارند. – پارتی

۳٫ فارسی نو: پس از ورود اسلام به ایران، زبان فارسی، تحوّل تازه ای را پشت سر گذاشت و با بهره گیری از الفبای خطّ عربی به مرحله جدیدی گام نهاد که بدان «فارسی نو» یا «فارسی دَری» گفته می شود. یکی از نتایج نفوذ اسلام در ایران، رواج تدریجی خطّ عربی بود. زبان فارسی با کنارگذاشتن برخی از صداهای زبان عربی، الفبای آن را پذیرفت.

پس از برافتادن ساسانیان، طاهریان نخستین دولت اسلامی ایران بودند. ادبیات فارسی دری هم به مفهوم واقعی خود، تقریبا هم زمان با این دولت پدید آمد. «دری» زبان درباری ساسانیان، زبان محاوره و مکاتبه مقامات دولتی بوده است. دری، نخستین صورت زبان ادبی فارسی نو در برابر نفوذ عناصر زبان عربی بود. فارسی دری، موجودیت خود را به سرسختی حفظ کرد و به تدریج، غنی گشت و زبان عمومی سراسر ایران شد. منطقه رواج فارسی دری، نخست در مشرق و شمال شرقی ایران بود.

پس از برافتادن ساسانیان، نخستین دولت اسلامی ایران چه نام داشت؟ – طاهریان

رواج فارسی دری نخست در کدام مناطق صورت گرفت؟ – مشرق و شمال شرقی ایران

سه قرن اوّل هجری

پس از سقوط دولت ساسانی و از دست رفتن استقلال سیاسی ایران، ایرانیان در سه قرن نخست هجری به فعّالیت های علمی و ادبی خود ادامه دادند و به زبانهای فارسی، پهلوی و عربی آثار فراوان پدید آوردند. در آغاز قرن سوم، دولت نیمه مستقل طاهری و پس ازآن، دولت مستقل صفّاری بر سر کار آمد. یعقوب لیث صفّاری برای ایجاد حکومت و دولت مستقل ایرانی و برانداختن یا تضعیف حکومت بغداد دست به کار شد تا عظمت و اقتدار ایران را به آن بازگرداند. وی نه با زبان عربی آشنایی داشت و نه اجازه داد تا این زبان در دستگاه حکومت او به کار رود؛ به همین سبب، زبان فارسی دری را  که خود می فهمید و با آن سخن می گفت  زبان رسمی قلمرو خود اعلام کرد.

در آغاز قرن سوم، دولت نیمه مستقل …… و پس ازآن، دولت مستقل …… بر سر کار آمد. (طاهری/ صفّاری)

در پی آن، دولت سامانی، آل بویه و حکومتهای کوچک دیگر پدید آمدند و زبان فارسی دری، فرصت و امکان یافت تا به عنوان زبان رسمی شناخته شود و در فضای ادبی، سیاسی و علمی رشد یابد.

پس از حکومت نیمه مستقل طاهریان چه حکومتی بر سر کار آمد؟ – صفاریان

پس از حکومت مستقل صفاریان چه حکومتی بر سر کار آمد؟ – سامانی، آل بویه

قرن چهارم و نیمۀ اوّل قرن پنجم

قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم، مهمترین دوره تمدّن اسلامی ایران بوده است. نظم و نثر فارسی در این دوره شکوفا شد. در آغاز این دوره، دولت سامانی روی کار آمد و رسم ها و سنّت های فرهنگی کهن ایرانی را رواج داد.

مهمترین دوره تمدّن اسلامی ایران چه قرنهایی است؟ – قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم

در زمان سامانیان، بخارا عمده ترین مرکز فرهنگی به شمار می آمد و بسیاری از دانشمندانی که در این شهر می زیستند، آثار ارزنده ای به پارسی و عربی، در قلمرو فرهنگ اسلامی پدید آوردند. بعضی از امیران سامانی، خود، صاحب فضل و ادب بودند. آنها شاعران فارسی گوی را تشویق می کردند و مترجمان را به ترجمه کتابهای معتبری به نثر فارسی برمی انگیختند.

در زمان سامانیان، …. عمده ترین مرکز فرهنگی به شمار می آمد. – بخارا

این درخشش، با شکست سامانیان از ترکان آل افراسیاب به تیرگی گرایید و خراسان ابتدا به دست سبکتگین و بعد پسرش محمود افتاد و سلسله غزنوی در سال ۳۵۱ هجری در شهر غزنه تشکیل شد. غزنویان نیز برای ماندگاری حکومت نوپای خود ناگزیر شدند زبان پارسی را رواج دهند و دست کم تا پایان سلطنت مسعود، دربار آنان به وجود شاعران بزرگ فارسی گوی  که در اواخر عهد سامانی تربیت یافته بودند؛ مانند عنصری، فرخی و منوچهری آراسته بود.

فرماروایان ایران: طاهریان – صفاریان – سامانیان و آل بویه – غزنویان – سلجوقیان

پادشاهان غزنوی: سبکتکین – محمود – مسعود

در مجموع، قرن چهارم هجری، دوران غلبه، رواج، حفظ و ارائه آداب و رسوم ملی بود. پایه حماسه های ملی به زبان فارسی در این قرن گذاشته شد که زبان فارسی را با ادبیات غنی آن به اوج رساند. قرن چهارم، دوره طلایی همراه با شکوفایی روح ایرانی بود که با دانشمند بزرگی چون محمّدبن زکریای رازی آغاز شد و با شاعر بی نظیری مانند فردوسی ادامه یافت.

قرن چهارم، با دانشمند بزرگی چون … آغاز شد و با شاعر بی نظیری مانند … ادامه یافت. – محمّدبن زکریای رازی، فردوسی

قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم دوره ترقّی در همه زمینه های علمی بود و مردان مشهوری از آغاز تا پایان این دوره در فلسفه، طب و علوم دینی، سرگرم تألیف بودند. برای نمونه ابوعلی سینا، در همه علوم روزگار خود تبحّر داشت و صاحب تحقیق و تألیف بود؛ وی به فارسی و عربی شعر می سرود.

وجود سخنورانی چون رودکی، فردوسی، عنصری و بسیاری از شاعران فارسی گوی دیگر، بیانگر اهمّیت این دوره است. آغاز این دوره که از نظر تاریخی با اوج حاکمیت سامانیان هم زمان است، عصر اندیشه استقلال ملی ایران به شمار می رود؛ امرای سامانی با تأکید بر ضرورت تألیف به زبان فارسی دری و گردآوری تاریخ و روایات گذشته ایرانی، در برابر خلافت بغداد به هویتی مستقل دست پیدا می کنند و با تشویق شاعران و نویسندگان می کوشند در ماوراءالنهر و خراسان بزرگ، ترکیب تازه ای از هویت فرهنگی، یعنی بازیافتن اندیشه ای ایرانی در چارچوب فرهنگ اسلامی را ترویج کنند.

پس از گذشت چند سده و رواج و نفوذ معارف اسلامی و متون دینی، آمیختگی زبان فارسی دری با زبان عربی افزایش می یابد. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بسیاری از اصطلاحات علمی، ادبی، دینی و سیاسی جدید از راه ترجمه متون عربی، وارد فارسی دری می شود. در آغاز این دوره، هنوز بیشتر دانشمندان ایرانی به ضرورت، آثار خود را به عربی می نویسند تا بتوانند در سرتا سر دنیای اسلام خوانندگان بیشتری پیدا کنند.

شعر

یکی از ویژگی های شعر فارسی در قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم، سادگی فکر و روانی کلام آن است. شاعر می کوشد تا فکر و خیال خود را همان گونه که به خاطرش می رسد، بیان کند. شاعران این عصر، بیشتر به واقعیت بیرونی نظر داشتند و مفاهیم ذهنی آنان از قلمرو تعالیم کلی اخلاقی فراتر نمی رفت. آوردن ترکیبهای تازه، استعاره های دلپذیر، تشبیهات گوناگون و به کارگیری انواع توصیف از خصیصه های دیگر شعر این دوره است.

خصیصه: ویژگی/

ویژگی های شعر فارسی را در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم نام ببرید؟ – سادگی فکر و روانی کلام/ شاعران به واقعیت بیرونی نظر داشتند / مفاهیم ذهنی آنان از قلمرو تعالیم کلی اخلاقی فراتر نمی رفت / آوردن ترکیبهای تازه/ آوردن استعاره های دلپذیر / آوردن تشبیهات گوناگون / به کارگیری انواع توصیف

شعر پارسی در این دوره به دست رودکی بنیاد نهاده شد؛ به همین سبب او را «پدر شعر فارسی» نام نهاده اند.

پدر شعر فارسی کیست؟‌ – رودکی

رایجترین انواع شعر فارسی در این دوره، «حماسی»، «مدحی» و «غنایی» بود. حماسه ملی ایران و شعر حماسی با فردوسی به اوج رسید.

شعر حماسی: حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح، شعری است داستانی-روایی با زمینه قهرمانی، قومی و ملی که در آن رخدادهای شگفت به انجام می رسد.

شعر مدحی: مدح، نوشته ای درباره انسان است؛ که سخنور در آن، به توصیف و ستایش ستوده خود می پردازد.

شعر غنایی: شعری است که شاعر در آن به بیان احساسات و حالات عاطفی خودش می پردازد.

رایجترین انواع شعر فارسی در قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم چیست؟ ‌– «حماسی»، «مدحی» و «غنایی».

شعر مدحی یا مدیحه سرایی نیز که از آغاز ادب فارسی به پیروی از شعر عربی معمول گشت، با شاعران بزرگ درباری و مدح پادشاهان و رجال دربار جایگاه خود را پیدا کرد.

شعر غنایی با دو شاعر مشهور، رودکی و شهید بلخی، قوّت و استحکام یافت.

شعر غنایی با دو شاعر مشهور، …… و ……….، قوّت و استحکام یافت. – رودکی و شهید بلخی

شعر غنایی با کدام دو شاعر قوّت و استحکام یافت؟ – رودکی و شهید بلخی

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) هم در این دوره به وجود آمد؛ ولی در دوره سلجوقیان به پختگی رسید. آوردن موعظه و نصیحت در شعر پارسی از آغاز قرن چهارم معمول گردید و در این باب، قطعه های کوتاهی سروده شد؛ امّا کسی که قصیده تمام و کمال در این موضوع سرود، «کسایی مروزی» بود؛ سپس «ناصرخسرو» شیوه او را ادامه داد.

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) چگونه شعری است؟‌ – سخنور می کوشد با بیانی آرام و آهسته، در دل شنونده راه یابد و پندهای ارزشمند خود را به خواننده یادآور شود.

شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) هم در چه دوره به وجود آمد و در چه دوره به پختگی رسید؟ – قرن چهارم و نیمه اوّل قرن پنجم پدید آمد و در دوره سلجوقیان

آوردن موعظه و نصیحت در شعر پارسی از چه قرنی معمول گردید؟ – آغاز قرن چهارم

نخستین کسی که قصیده تمام و کمال در موضوع شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) سرود، کیست و چه کسی شیوه او را ادامه داد؟ – «کسایی مروزی» / «ناصرخسرو»

داستان سرایی و قصّه پردازی و آوردن حکایتها و مَثَلها نیز در شعر این دوره آغاز گشت.

نثر

در عهد سامانی، نثر هم مانند شعر پارسی، رواج یافت و رونق گرفت و کتابهایی در موضوعهای گوناگون به زبان دری پدید آمد. نثر این دوره، ساده و روان است و بیشتر به موضوعهای حماسی، ملی و تاریخی توجّه دارد و هنوز آوردن اصطلاحات علمی و اشعار و امثال در آن رایج نشده است.

موضوع نثر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم بیشتر چیست؟ – حماسی، ملی و تاریخی

برخی از کتابهای نثر فارسی در این دوره عبارت اند از:

۱- «شاهنامه ابومنصوری»: این کتاب حدود سال ۳۴۶ قمری، به دست عدّه ای از دانشوران خراسان، نوشته شد. موضوع این کتاب، تاریخ گذشته ایران است؛ امروزه فقط چند صفحه ای از مقدّمه آن باقی مانده است. در اینجا چند سطر از این اثر را با هم می خوانیم:

موضوع شاهنامه ابومنصوری چیست؟ – تاریخ گذشته ایران

«پس امیر ابومنصور عبدالرزّاق، دستور خویش، ابومنصورالمُعَمّری را بفرمود تا خداوندانِ کتب را، از دهقانان و فرزانگان و جهان دیدگان از شهرها بیاورد و چاکر او ابومنصورالمُعَمّری به فرمان او نامه کرد و کس فرستاد به شهرهای خراسان و هشیاران از آنجا بیاورد از هر جای و از هر شارستان، گِرد کرد و بنشاند به فرازآوردن این نامه های شاهان و کارنامه هاشان، و زندگانی هر یکی از داد و بیداد و آشوب و جنگ و آیین، از کَی نخستین که اندر جهان او بود که آیین مردی آورد و مردمان از جانوران پدید آورد، تا یزدگرد شهریار که آخرِ ملوکِ عَجَم بود؛ اندر ماه محرم و سال بر سیصد و چهل و شش از هجرتِ، بهترینِ عالمَ، محمّد مصطفی  صلی الله علیه و سلمّ  و این را نام شاهنامه نهادند تا خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آیین های نیکو و داد و داوری و رای و… را بدین نامه اندر بیابند.»

امیر: فرمانروا / دستور:‌ وزیر / خداوند:‌ صاحب / دهقان: زمیندار، صاحب ده / فرزانه:‌ دانشمند / چاکر: زیردست / شارستان: شهر / گرد کرد: جمع کرد / فرازآوردن: جمع کرد / نامه: کتاب / کارنامه: تاریخ، عملکرد / داد: حق / بیداد: ناحق / آیین: مراسم، سنت / کی: شاه / مرد‌: انسان / آیین مردی: آیین انسانیت / مردمان: انسانها / ملوک: پادشاهان / مهتر: رئیس / کاروساز: مکانیزم / نهاد: گذاشت، وضع کرد

۲- «ترجمه تفسیر طبری»: اصل تفسیر را «محمّدبن جریرطبری» به زبان عربی نوشته است؛ امّا جمعی از دانشمندان آن زمان، این کتاب را به فارسی برگرداندند. بخشی از مقدمه آن را می خوانیم:

«این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمّدبن جریر طبری رحمه الله علیه ترجمه کرده به زبان پارسی دری؛ و این کتاب را بیاوردند از بغداد، نبشته به زبان تازی؛ پس دشخوار آمد خواندن این کتاب. امیر سیّد ابوالمظفر ابوصالح منصور، علمای ماوراءالنهّر را گرد کرد و از ایشان فتوای کرد که روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسی گردانیم؛ گفتند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی، مر آن را که او تازی نداند.»

نبشته: نوشته / تازی: عربی / دشخوار: دشوار / روا: جایز

۳- «تاریخ بلَعَمی»: ابوعلی بلعمی به دستور منصور بن نوح سامانی، مأموریت یافت که تاریخ مفصّلی را که محمّدبن جریر طبری آن را تحت عنوان «تاریخ الرُّسل و الملوک» به زبان عربی نوشته بود، به فارسی برگرداند. بلعمی هم زمان با ترجمه کتاب، اطّلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود و با حذف مطالبی از اصل تاریخ طبری، آن را به صورت تألیفی مستقل درآورد که به «تاریخ بلعمی» شهرت یافته است. متن زیر، بخشی از این کتاب است.

اندر حدیث پادشاهی ضحّاک تازی:

«و این ضحّاک را اژدها به وی، از آن گفتندی که بر کتف او دو پاره گوشت بود بزرگ بررُسته دراز، و سر آن به کردار ماری بود و آن را به زیر جامه اندر داشتی، و هر گاه که جامه از کتف برداشتی، خلق را به جادوی چنان نمودی که این دو اژدهاست و ازین قِبَل، مردمان ازو بترسیدندی؛ و عرب او را ضحّاک گفتند …»

را:‌ به معنای «به» / اژدها: مار بزرگ/ گفتندی: می گفتند / رُسته: روییده / جامه: تن پوش / خلق: مردم / جادوی: جادوگری / نمودن: نشان دادن / ازین قِبَل: به این خاطر / ضحّاک: اژی دهاک

بازگردانی: به این دلیل به این ضحّاک اژدها می گفتندی که بر کتف او دو پاره گوشت بزرگ و دراز روییده بود، و سر آن مانند ماری بود. ضحاک آن را در زیر پیراهنش پنهان نگاه می داشت، و هر زمان که پیراهنش را از کتف برمی داشت، به مردم با جادوگری چنان نشان می داد که گویی این دو گوشت اژدهاست و ازین رو، مردم از او می ترسیدند؛ و عرب به او ضحّاک می گفتند …

saeedjafari
jafarisaeed

خودارزیابی

۱- چرا به زبان فارسی نو، «فارسی دری» هم گفته می شود؟ – زیرا این زبان، زبان درباری ساسانیان، زبان محاوره و مکاتبه مقامات دولتی بوده است.

۲- نمودار زیر را با توجّه به آموزه های درس کامل کنید.

۳- عوامل رشد و گسترش زبان و ادب پارسی در این دوره زمانی (قرن های چهارم و پنجم هجری) را بنویسید. – الف) روی کار آمدن دولت سامانی در آغاز این دوره موجب رواج سنت های فرهنگی کهن ایرانی ورشد و شکوفایی نظم و نثر فارسی شد .

ب) بعضی از امیران سامانی، خود، صاحب فضل و ادب بودند. آنها شاعران فارسی گوی را تشویق می کردند و مترجمان را به ترجمه کتابهای معتبری به نثر فارسی برمی انگیختند.

پ) غزنویان نیز برای ماندگاری حکومت نوپای خود ناگزیر شدند زبان پارسی را رواج دهند و دست کم تا پایان سلطنت مسعود، دربار آنان به وجود شاعران بزرگ فارسی گوی  که در اواخر عهد سامانی تربیت یافته بودند؛ مانند عنصری، فرخی و منوچهری آراسته بود.

۴- مهمترین کتابهای نثر این دوره کدام اند و چه تأثیری بر وضعیت عمومی زبان و ادب فارسی داشته اند؟ – «شاهنامه ابومنصوری»/ «ترجمه تفسیر طبری»/ «تاریخ بلَعَمی» // این کتابها سبب شد فارسی دری موجودیت خود را به سرسختی حفظ کند و به تدریج مایه ور تر گردد.

۵- درباره مضامین شعری این دوره توضیح دهید. – رایجترین انواع شعر فارسی در این دوره، «حماسی»، «مدحی» و «غنایی» بود. شعر مدحی یا مدیحه سرایی نیز که از آغاز ادب فارسی به پیروی از شعر عربی معمول گشت، با شاعران بزرگ درباری و مدح پادشاهان و رجال دربار جایگاه خود را پیدا کرد. شعر حِکمی و اندرزی (تعلیمی) هم در این دوره به وجود آمد؛ ولی در دوره سلجوقیان به پختگی رسید. داستان سرایی و قصّه پردازی و آوردن حکایتها و مَثَلها نیز در شعر این دوره آغاز گشت.

۶- قلمرو شعر و نثر فارسی را در این دوره، روی نقشه نشان دهید. – مشرق و شمال شرقی ایران

پی دی اف درس چهارم علوم و فنون ادبی دهم

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش نخست
آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش دوم

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش نخست (یوتیوپ)

آموزه چهارم: تاریخ ادبیات پیش از اسلام؛ بخش دوم (یوتیوپ)