إنَّ إیرانَ مِنْ الدُّوَلِ الْجَمیلَهِ فی الْعالَمِ وَ الْمَشهورَهِ بِالْکَثیرِ مِنَ الْمَناطِقِ الْخَلّابَهِ وَ الْمَعالِمِ التّاریخیَّهِ وَ الثَّقافیَّهِ؛
ترجمه: ایران از کشورهای زیبای جهان و شناخته شده به بسیاری از مناطق دلربا و آثار تاریخی و فرهنگی است.

وَ فیها صِناعاتٌ یَدَویَّهٌ تَجذِبُ السائحین مِنْ کُلِّ الْعالَمِ.
و در آن صنایع دستی وجود دارد که گردشگران را از همۀ جهان جذب میکند.
شَهِدَتْ إیرانُ فِی السَّنَواتِ الْأخیرَهِ نُمُوّاً مَلحوظاً فِی السّیاحَهِ، فَهیَ تَستَطیعُ أَنْ تَحصُلَ مِنَ السّیاحَهِ عَلَی ثَروَهٍ عَظیمَهٍ بَعدَ النِّفطِ.
ایران در سالهای اخیر رشد قابل ملاحظهای را در گردشگری شاهد بوده است. ایران میتواند از گردشگری دارایی هنگفتی را پس از نفت به دست آورد.
یَرَی بَعْضُ السائحین إیرانَ بَلَداً مُمتازاً لِقَضاءِ الْعُطُلاتِ.
برخی گردشگران، ایران را سرزمینی عالی برای گذراندن تعطیلات میبینند.
قامَتْ مُنَظَّمَهُ الْیونِسکو بِتَسجیلِ مُدُنٍ وَ مَناطِقَ ثَقافیَّهٍ وَ تاریخیَّهٍ إیرانیَّهٍ فی قائِمَهِ التُّراثِ الْعالَمیِّ؛
سازمان یونسکو اقدام به ثبت شهرها و مناطق فرهنگی و تاریخی ایران در سیاهۀ میراث جهانی کرده است؛
لِأنَّها تَجذِبُ کَثیراً مِنَ السّائحینَ إلَیها.
زیرا ایران بسیاری از گردشگران را به سوی خود جذب میکند.
مِنَ الْآثارِ وَ الْمَعالِمِ التّاریخیَّهِ فی إیران:
از آثار و نشانههای تاریخی ایران:
مرقد الإمام الرضا و مرقد الفردوسی فی مشهد و مرقد السیده معصومه بمدینه قم و آثارُ برسبولیس وَ مَقَبَرَتا حافِظٍ وَ سَعدیٍّ فی مُحافَظَهِ فارِس،
آستانۀ امام رضا و بارگاه فردوسی در مشهد، آستانۀ بانو معصومه در شهر قم، آثار پرسپولیس و دو آرامگاه حافظ و سعدی در استان فارس،
«طاقِ بُستان» و «کَتیبهِ بیستون» فی مُحافَظَهِ کِرمانشاه، قَلعَهُ «فَلَکِ الْأفلاک» فی خُرَّم آباد،
طاق بستان و کتیبه بیستون در استان کرمانشاه، قلعۀ فلک الأفلاک در خرّم آباد،
وَ قَلعَهُ الْوالی وَ غاباتُ الْبَلّوطِ فی إیلام و حَمّام کَنجعَلی خان فی مُحافَظَهُ کِرمان الْمَشهورهِ بِإنتاجِ الْفُستُقِ وَ السَّجّادِ،
قلعۀ والی و جنگلهای بلوط در ایلام و حمّام گنجعلی خان در استان کرمان شناخته شده به خاطر تولید پسته و قالی،
و شَلّالاتُ شوشتر وَ مَقبَرَهُ النَّبیِّ دانیال فی خوزِستان،
آبشارهای شوشتر و آرامگاه دانیال پیامبر در خوزستان
وَ مَرقَدُ ابْنِ سینا الْعالِمِ الْمَشهورِ فِی الْعالَمِ، وَ کَهفُ عَلی صَدر وَ هوَ مِنْ أَطوَلِ الْکُهوفِ الْمائیَّهِ فی الْعالَمِ فی همدان،
آرامگاه پورسینا دانشمند نامدار در جهان و غار علی صدر از بزرگترین غارهای آبی جهان در همدان،
وَ الْعِماراتُ الْأثَریَّهُ فی إصفهان وَ قَدْ سَجَّلَتْها مُنَظَّمَهُ الْیونِسکو الدُّوَلیَّهُ فی قائِمَهِ التُّراثِ الْعالَمیِّ،
ساختمانهای تاریخی در اصفهان که سازمان جهانی یونسکو آن را در سیاهۀ میراث جهانی ثبت کرده است.
أمَّا الْمُحافَظاتُ الشَّمالیَّهُ الثَّلاثُ عَلَی شاطِئِ بَحرِ قزوین؛ فَهیَ رائِعَهٌ بِمَناظِرِهَا الْجَمیلَهِ،
امّا استانهای شمالی سه گانه بر ساحل دریای مازندران به خاطر چشم اندازهای زیبایشان جالب اند.
کَأَنَّها قِطعَهٌ مِنَ الْجَنَّهِ فَهیَ مُناسِبَهٌ لِلْبِطاقاتِ الْبَریدیَّهِ،
گویی تکّهای از بهشت اند و مناسب برای کارت پستالها.
لابُدَّ مِن تَألیفِ کِتابٍ عَظیمٍ لِإحصاءِ مَناطِقِ الْجَذبِ السّیاحیِّ فی إیران،
برای برشمردن مناطق دارای جاذبۀ گردشگری در ایران ناگزیر به نوشتن کتابی بزرگیم،
نَذکُرُ قِسماً آخَرَ مِنها:
بخش دیگری از آنها را ذکر میکنیم:
یَزد وَ حَلَویّاتُها وَ مَناطِقُهَا الصَّحراویَّهُ،
یزد و شیرینیجات و مناطق صحرایی اش
و تَبریز وَ سوقُها الْمَشهورُ بِأَنَّهُ أَکبَرُ سوقٍ مُسَقَّفٍ فِی الْعالَمِ.
تبریز و بازار پرآوازهاش که بزرگ ترین بازار سقف دار جهان است.
وَ بُحَیرَهُ زَریبار فی مَریوان، وَ قُبَّهُ سُلطانیَّه فی زَنجان، وَ مُتحَفُ التُّراثِ الرّیفیِّ قُرْبَ رَشت، وَ آلافُ الْمَناطِقِ الْأُخریٰ.
دریاچۀ زریوار در مریوان، گنبد سلطانیّه در زنجان، موزۀ روستایی نزدیک رشت، و هزاران منطقه دیگر.
فَتَنَوُّعُ مَعالِمِ إیران وَ اسْتِقرارُ الْوَضعِ الْأمنیِّ فیها یُشَجِّعُ السّائحینَ إلَی السَّفَرِ إلَیها لِرُؤیَهِ جَمالِ آثارِها وَ طَبیعَتِهَا الْخَلّابَهِ.
تنوّع آثار ایران و استقرار امنیت، گردشگران را به سفر به ایران برای دیدن زیبایی آثار و طبیعت جذّابش تشویق میکند.
اِبحَثْ فی نَصِّ الدَّرسِ عَن جَوابٍ قَصیرٍ لِهذِهِ الْأَسئِلَهِ. (در متن درس به دنبال پاسخ کوتاهی برای این پرسشها بگرد.)
۱- مَا اسمُ الکهف الّذی هُوَ مِن أطوَلِ الکُهوفِ المائیَّهِ فی العالَمِ؟ (اسم غاری که از درازترین غارهای آبی جهان است چیست؟)
– اسمُه کهف علی صدر. (نامش غاز علی صدر است.)
۲- مِمَّ تَستَطیعُ إیرانُ أن تَحصُلَ عَلَی ثَروهٍ بعدَ النَّفطِ؟ (ایران از چه چیزی میتواند دارایی پس از نفت به دست آورد؟)
– تَستَطیعُ إیران أَنْ تَحصُلَ مِنَ السّیاحَهِ عَلَی ثَروَهٍ عَظیمَهٍ بَعدَ النِّفطِر. (ایران میتواند از گردشگری ثروت هنگفتی را پس از نفت به دست آورد.)
۳- اُذکُر عِمارهً مِنَ العِماراتِ الأثَریّهِ فی مدینهِ إصفهان. (ساختمانی از ساختمانهای تاریخی در شهر اصفهان را یاد کن.)
– مسجد شاه مِنَ العِماراتِ الأثَریّهِ فی مدینهِ إصفهان. (مسجد شاه از ساختمانهای تاریخی در شهر اصفهان است.)
۴- أیُّ صِناعهٍ إیرانیّهٍ تَجذِبُ السّائحینَ مِن کُلِّ العالَمِ؟ (چه صنعت ایرانی گردشگران را از همه جهان جذب میکند؟)
– صِناعاتٌ یَدَویَّهٌ إیرانیّهٍ تَجذِبُ السائحین مِنْ کُلِّ الْعالَمِ. (صنایع دستی ایران گردشگران را از همۀ جهان جذب میکند.)
۵- أینَ تَقَعُ قلعهُ الوالی؟ (دژ والی در واقع است؟) – تقعُ فی إیلام. (در ایلام واقع است.)
۱- مِمَّ = من + ما: از چه 2- تقع: واقع است






اعلموا (بدانید.)
إعراب أجزاء الجمله الإسمیه و الفعلیه (ادب نیک زشتی خاندان را میپوشاند.)
اعراب به علامت انتهای کلمه گفته میشود و از ویژگیهای بارز زبان عربی است.
کلمات از نظر علامت حرف آخرشان دو نوع اند: معرب و مبنی.
علامت حرف آخر بیشتر اسمها با تغییر جایگاهشان در جمله، تغییر میکند که به آنها «معرب» گفته میشود؛ بیشتر اسمها معرب اند؛ مانند «الله» در جملههای زیر:
﴿ بسم اللهِ الرّحمن الرّحیم﴾
﴿ و اللهُ یَعلمُ ما فی قلوبکُم﴾ الأحزاب: ۵۱
﴿ و استَغفروا اللهَ إنّ اللهَ غفورٌ رحیمٌ﴾ البقره: ۱۹۹
برخی هم با تغییر جایگاهشان در جمله، علامت حرف آخرشان ثابت میماند که «مبنی» نامیده میشوند مانند:
ضمایر ( أنتم، کم، …)؛
اسم اشاره (هذا، ذ لک، …)؛
کلمات پرسشی ( أین ، من، …)
اعراب رفع و علامت آن « ـُــٌ ، ون در جمع مذکّر، ان در مثنی» است؛ مانند: الکاتبُ، کاتبٌ، الکاتبون، الکاتبان.
اعراب نصب و علامت آن « ــَـــًـ ، ین در جمع مذکّر، ین در مثنی» است؛ مانند الکاتبَ، کاتباً، الکاتبینَ، الکاتبَینِ.
اعراب جر و علامت آن « ــِـــٍ ، ین در جمع مذکّر، ین در مثنی» است؛ مانند الکاتبِ، کاتبٍ، الکاتبینَ، الکاتبَینِ.
کلمه دارای اعراب رفع را «مرفوع»؛
دارای اعراب نصب را «منصوب»؛
و دارای اعراب جر را «مجرور» مینامند.
حالتهای اعراب اسم: رفع؛ نصب ؛ جر

اختبر نفسک: عَیِّن إعرابَ للکلماتِ الّتی أُشیرَ إلیه بِخطٍّ، المرفوعهِ وَ المنصوبَهِ وَ المَجرورهِ. (خودت را بیازما: اعراب واژگانی که با خط به آنها اشاره شده است مشخص کن، مرفوع، منصوب و مجرور.)
۱- قَرَأَ الطّالِبُ المُجِدُّ قصیدَهً رائعَهً. (دانش آموز کوشا چامه جالبی را خواند.)
۲- لا تَکتُب شَیئاً عَلَی الآثارِ التّاریخیَّهِ. (روی آثار تاریخی چیزی ننویس.)
۳- رَسَمَ الأولادُ صورهً جمیلهً عَلَی رَملِ السّاحِلِ. (پسران عکس زیبایی بر روی شن ساحل نگاشتند.)
۱- رمل: ماسه
با نقشهای فاعل، مفعول، مبتدا و خبر آشنا شدید. اکنون با اعراب این نقشها آشنا شوید.
فاعل، مبتدا و خبر، مرفوع اند و مفعول منصوب است (البته هنگامی که یک اسم ظاهر باشند).
﴿ وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّه ﴾ الأحزاب: ۲۲ (هنگامی که مؤمنان [لشگر] حزبها را دیدند گفتند این همان است که خدا به ما نوید داد.)
فاعل و مرفوع به واو مفعول و منصوب به فتحه فاعل و مرفوع به ضمه
ثَمَرَهُ الْعِلْمِ إِخْلاصُ الْعَمَلِ. (میوه دانش پاکی کردار است.)
مبتدا و مرفوع به ضمه خبر و مرفوع به ضمه
اخْتبِر نَفْسَکَ: أَعرِبِ الْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَهَ. (خودت را بیازما: اعراب واژگان رنگی را بازگو کن.)
۱- مُدیرُ المدرَسَهِ واقِفٌ أمامَ الاِصطِفافِ الصَّباحیِّ. (مدیر دبیرستان روبه روی صف صبحگاه ایستاده است.) / مُدیرُ: مبتدا و مرفوع؛ رفع به ضمه / واقِفٌ: خبر و مرفوع؛ رفع به ضمه
۲- اللَّونُ البَنَفسَجیُّ لِغُرفَهِ النَّومِ مُهَدِّئُ الأعصابِ. (رنگ بنفش برای اتاق خواب آرام بخش اعصاب است.) / اللَّونُ: مبتدا و مرفوع؛ رفع به ضمه / مُهَدِّئُ: خبر و مرفوع؛ رفع به ضمه
۳- لا یُصَدِّقُ العاقِلُ قَولَ الَّذی یَکذِبُ کثیراً. (خردمند سخن کسی را که بسیار دروغ میگوید باور نمیکند.) / العاقِلُ: فاعل و مرفوع؛ رفع به ضمه / قَولَ: مفعول و منصوب؛ نصب به فتحه



إعراب الصفه و المضاف إلیه.
با صفت و مضاف الیه در پایه نهم آشنا شدید. صفت در اعراب تابع (پیرو) موصوف خودش است و اعراب مضاف الیه جر است (مضاف الیه مجرور است؛ یعنی دارای علامت ـِـــٍ ، ینِ یا ینَ است).
مبتدا، خبر، فاعل و مفعول میتوانند بعد از خودشان صفت یا مضاف الیه داشته باشند؛
مثال: اللَّونُ الأبیَضُ لَونُ الهُدوءِ. (رنگ سفید رنگ آرامش است.)
مبتدا و مرفوع به ضمه صفت و مرفوع به ضمه خبر و مرفوع به ضمه مضاف الیه و مجرور به کسره
فَحَصَ الطَّبیبُ أسنانَ الوَلَدِ الصَّغیرِ. (پزشک دندانهای پسر کوچک را معاینه کرد.)
فعل فاعل و مرفوع مفعول و منصوب مضاف الیه و مجرور صفت و مجرور
اِختَبِر نَفسَکَ؛ عَیِّنِ الصِّفهَ وَ المُضافَ إلَیهِ، ثُمَّ اذکُر إعرابَهُما. (خودت را بیازما: صفت و مضاف الیه را شناسایی کن؛ سپس اعراب آن دو را بازگو کن.)
۱- رِضَا اللهِ فی رِضَا الوالِدَینِ. (خرسندی خدا در خرسندی پدرومادر است.) / اللهِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / الوالِدَینِ: مضاف الیه و مجرور به «ین»
۲- سُکوتُ اللّسانِ سَلامَهُ الإنسانِ. (خاموشی زبان تندرستی آدمی است.) / اللّسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / الإنسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره
۳- یَکذِبُ الإنسانُ الضَّعیفُ وَ یَصدُقُ الإنسانُ القَویُّ. (انسان ناتوان دروغ میگوید و انسان توانا راست میگوید.) / الضَّعیفُ: صفت و مرفوع به تبعیت
۴- الطُّلاّبُ المُؤدّبونَ مُحتَرَمونَ عِندَ المُعلِّمینَ. (دانشآموزان فرهیخته نزد آموزگاران گرامیاند.) / المُؤدّبونَ: صفت و مرفوع به تبعیت/ المُعلِّمینَ: مضاف الیه و مجرور به کسره
۵- الشَّعبُ العالِمُ شَعبٌ ناجِحٌ. (ملت دانا ملت کامیاب است.) / العالِمُ: مضاف الیه و مجرور به کسره / ناجِحٌ: صفت و مرفوع به تبعیت
در گروههای دو نفره شبیه گفت و گوی زیر را در کلاس اجرا کنید.


حوارٌ (گفتگو)
(فی الصَّیدَلیَّهِ) = در داروخانه
الحاجُّ = حج گزار | الصَّیدَلیُّ = داروخانه دار |
عَفواً، ما عِندی وَصفَهٌ = ببخشید؛ من نسخه ندارم. وَ أُریدُ هذهِ الأدویَهَ المَکتوبَهَ عَلَی الوَرَقَهِ. = این داروهای نوشته شده بر روی برگه را میخواهم. | أعطِنی الوَرَقَهَ: = برگه را به من بده مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَهٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، کَبسول أمبیسیلین، قُطنٌ طِبِّیٌّ، مَرهَمٌ لِحَسّاسِیَّهِ الجِلدِ … = دماسنج، قرص مسکن برای سردرد، قرص آرامش بخش، کپسول آمپی سیلین، پنبه بهداشتی، پماد حساسیت پوست… لا بَأسَ، وَلکِن لا أُعطیکَ أمبیسیلین. = اشکالی ندارد؛ ولی آمپی سیلین به تو نمیدهم. |
لِماذا أ ما عِندَکُم؟ = چرا؛ آیا ندارید؟ | لا؛ عندنا؛ ولکن بَیعَها بِدونِ وَصفَهٍ غَیرُ مَسموحٍ. = نه؛ داریم؛ امّا فروشش بدون نسخه ممنوع است. |
شُکراً جَزیلاً، یا حَضرَهَ الصّیدَلیِّ. = بسیار سپاسمندم؛ جناب داروخانه دار | لِمَن تَشتَری هذِهِ الأدویَهَ؟ = این داروها را برای که میخری؟ |
أشتَریها لِزُمَلائی فی القافِلَهِ = برای همکارانم در کاروان میخرمش. | الشِّفاءُ مِنَ اللهِ. = درمان از [سوی] خداوند است. |
۱- اَلصَّیدَلیَّه: داروخانه 2- الصَّیدَلیّ: داروخانه دار ۳- اَلْأَدْویَه: داروها، مفرد: الدَّواء 4- اَلْمِحْرار: دماسنج 45- اَلْقُطْن: پنبه 6- اَلجِلدْ: پوست




التَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: أیُّ کلمهٍ مِن کلماتِ الْجَدیدَهِ لِلدَّرسِ، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَهَ؟ (چه واژهای از واژههای نو درس با گزارشهای زیر سازگار است.)
۱- آلَهُ الإطِّلاعِ عَلَی دَرَجَهِ حَرارهِ الجِسمِ وَ الجَوِّ؟ (ابزاری برای آگاهی از درجه حرارت بدن و هوا.) / المِحرار: دماسنج
۲- یَومُ الاِستِراحَهِ للمُوَظَّفینَ وَ العُمّالِ وَ الطّلاّبِ. (روز آسایش برای کارمندان کارگران و دانش آموزان.) / یوم العُطله: دماسنج
۳- مِنطَقَهٌ بَرِّیَّهٌ بِجِوارِ البِحارِ وَ المُحیطاتِ. (سرزمینی خشک در کنار دریاها و اقیانوسها.) / الشاطئ: دریاکنار
۴- إدارَهٌ لِتَسلیمِ الرَّسائلِ وَ استِلامِها. (ادارهای برای دادن و دریافت نامهها.) / إدارَهٌ البرید: اداره پست
۵- نَباتٌ یُعطی ثَمَراً أبیَضَ اللَّونِ. (گیاهی که میوه سفیدرنگی میدهد.) / الفُستُق: پسته
۶- مَکانٌ لِبَیعِ الأدویَهِ. (جایی برای خرید دارو.) / اَلصَّیدَلیَّه: داروخانه
اَلتَّمْرینُ الثّانی: ضَعْ فی الفراغِ کلمهً مُناسبهً مِنَ الکلماتِ التّالیَه. «کلمتان زائدتان» (در جای خالی واژه مناسب از واژگان زیر بگذار.)
تُراثٌ (میراث)/ قُبَّهِ (گنبد)/ جِلدیٌّ (پوستی)/ رائعَهً (جالب)/ السِّیّاحیِّ (گردشگری)/ الرِّیفِ (روستا)/ الحَلَوِیّاتُ (شیرینیجات)
۱- کانَ لِصَدیقی مَرَضٌ جِلدیٌّ فَذَهَبَ إلَی المُستَشفَی. (دوستم بیماری پوستی داشت؛ ازین رو به بیمارستان رفت.)
۲- قَرَأتُ قَصیدَهً رائعَهً لِأمیرِ الشُّعَراءِ أحمَد شَوقی. (چکامهای جالب از سخن سالار احمد شوقی خواندم.)
۳- جَلَسنا تَحتَ قُبَّهِ شاه شِراغ (ع) فی مدینهِ شیراز. (زیر گنبد شاه چراغ در شهر شیراز نشستیم.)
۴- إنَّ کُردستان مِن مَناطِق ِالجَذبِ السِّیّاحیِّ فی إیران. (همانا کردستان از استانهای جذب گردشگر در ایران است.)
۵- العَیشُ فی الرِّیفِ جَمیلٌ جِدّاً. (زندگانی در روستا بسیار زیباست.)
۱- کانَ لِـ: داشت
اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ: ضَعْ فی الفراغِ کلمهً مُناسبهً. (در جای خالی واژه مناسب بگذار.)
۱- رَأَینا ….. مِن أمِریکَا الوُسطَی فی المُتحَفِ. سائحانِ۵ سائحَینِ■
(دو گردشگر از آمریکای مرکزی در دیرینکده دیدم.)
۲- ساعَدَتِ ….. المَرأَهَ الَّتی تَصادَمَت بِالسَّیّارَهِ. المُمَرِّضَتانِ■ المُمَرِّضَتَینِ۵
(دو پرستاز به زنی که با خودرو برخورد کرده بود یاری رساندند.)
۳- حُزنُ ….. فی قُلوبِهِم لا فی وُجوهِهِم. المؤمِنونَ۵ المؤمِنینَ■
(اندوه مؤمنان در دلهایشان است نه در چهره شان.)
۴- ….. وَقَفا فی بِدایَهِ السّاحَهِ الأُولَی. الشُّرطیَّینِ۵ الشُّرطیّانِ■
(دو پاسْوَر در آغاز میدان اولی ایستادند.)
۵- ….. حاضِرونَ فی مِهرَجانِ المَدرسهِ. المُعَلِّمونَ■ المُعَلِّمینَ۵
(آموزگاران در جشنواره دبیرستان حاضرند.)
۶- نَزَلَ ….. مِن طائراتِهِمُ الحَربیَّهِ. الطّیّارونَ■ الطّیّارینَ۵
(خلبانان از جنگندههایشان پایین آمدند.)
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَیِّنِ الکلمهَ المُعرَبَهَ مِن ناحیَهِ القَواعِدِ. (واژه معرب را از نظر قواعد شناسایی کن.)
۱- سعیدٌ(سعید) ■ کَیفَ(چگونه)۵ هو(او)۵ ـکم(شما)۵
۲- هذا(این)۵ هؤلاءِ(اینان)۵ اللهُ(یزدان)■ ذلِکَ(آن)۵
۳- هِیَ(او)۵ أنتِ(تو)۵ نَحنُ(ما)۵ صَحیفَه(روزنامه)■
۴- بَرید(پست)■ أُولئکَ(آنان)۵ تِلکَ(آن)۵ هذِهِ(این)۵
۵- هَل(آیا)۵ فُستُق(پسته)■ أینَ(کجا)۵ مَتَی(کی)۵
التَّمْرینُ الْخامِسُ: تَرجِمِ العباراتِ التّالیَهَ ثُمَّ أعرِب اِلکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (عبارتهای زیر را ترجمه کن؛ سپس اعراب واژگانی را که زیرشان خط است بازگو کن.)
۱- هَل جَزاءُ الإحسانِ إلاَّ الإحسانُ. (آیا سزای نیکی جز نیکی است؟) / الإحسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره
۲- خَیرُ النّاسِ مَن نَفَعَ النّاسَ. (بهترین مردم کسی است که به مردم سود میرساند.) / النّاسِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / النّاسِ: مفعول و منصوب به فتحه
۳- جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ وَ ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ. (زیبایی دانش پراکندن آن است و میوه آن انجام دادن آن.) / نَشرُ: خبر و مرفوع به ضمه / ثَمَرَه: مبتدا و مرفوع به ضمه
۴- الدَّهرُ یَومانِ؛ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ. (روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زیانت.) / یَومانِ: خبر و مرفوع به «ان»
۵- اِستَخرَجَ الفَلّاحونَ ماءً مِن بِئرِ القَریَهِ. (کشاورزان آب را از چاه روستا بیرون کشیدند.) / الفَلّاحونَ: فاعل و مرفوع به ضمه / ماءً: مفعول و منصوب به فتحه
۶- العَقلُ السَّلیمُ فی الجِسمِ السَّلیمِ. (خرد سالم در بدن سالم است.) / السَّلیمُ: مضاف الیه و مجرور به کسره



