۱- غزل زیر را از نظر سبک شناسی بررسی و تحلیل کنید:
من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمّل نکنم بار جدایی
گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)
قلمرو زبانی: لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است / «می» جای «همی» را گرفته است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / تخلص در بیت پایانی سروده آمده است / توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است./ غزل عارفانه و عاشقانه است/ ستایش عشق در آن دیده می شود / غم گراست / فراق در آن دیده می شود/ ذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون دارد.
کالبدشکافی چکامه مهر و وفا
۱- من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
قلمرو زبانی: ندانستم: نمیدانستم / مهر: مهربانی؛ محبّت / عهد نابستن: پیمان نبستن / به: بهتر/ نپایی: پایدار نمانی / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / نابستن؛ ببندی: اشتقاق
بازگردانی: من نمیدانستم که تو مهر و محبت و وفا نداری. اگر عهد نبندی بهتر است که ببندی سپس آن را بشکنی.
پیام: بی وفایی یار
۲- دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
قلمرو زبانی: خوب: زیبا / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / دل بستن: کنایه از علاقهمند شدن / واژه آرایی: چرا؛ تو
بازگردانی: دوستانم به من عیب میگیرند که چرا به تو علاقه مند شدم. نخست باید به تو گفت که چرا این اندازه زیبایی.
پیام: زیبایی دلبر
۳- آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان / که دل اهل نظر برد که سرّی است خدایی
قلمرو زبانی: زنخدان: چانه / سر: نوک / اهل نظر: انسانهای دارای بینش / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» و « ﹻ »/ دل بردن: کنایه از «شیفته کردن» / تناسب: خال؛ زنخدان؛ زلف؛ دل / ایهام تناسب: «سر» به معنای «نوک» است؛ ولی در معنای «کله» با زلف و زنخدان و خال تناسب دارد. / جناس ناهمسان: سَر و سرّ
بازگردانی: خال و زنخدان و زلف ظاهری تو اهل نظر را شیفته خود نکرد؛ بلکه زیباییهای تو راز اهورایی دارد.
پیام: زیبایی یار
۴- عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی
قلمرو زبانی: درویشی: تهیدستی / ملامت: سرزنش / سهل: آسان / قلمرو ادبی: واج آرایی «و» / انگشت نمایی: کنایه از «سرشناس شدن در بدنامی» / بار جدایی: اضافه تشبیهی
بازگردانی: اگر عاشق شوم یا تهیدست و بدنام گردم و دیگران مرا سرزنش کنند برایم سخت نیست؛ ولی جدایی از یار را نمیتوانم بربتابم.
پیام: دشواری جدایی از یار
۵- گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم / چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایی
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / قلمرو ادبی: واج آرایی «ی» / اشتقاق: گفته؛ بگویم / واژه آرایی: تو؛ بیایی؛ دل؛ غم؛ بگویم
بازگردانی: گفته بودم که زمانی که تو را ببینم غم دلم را با تو در میان میگذارم؛ چه چیزی به تو بگویم؛ زیرا هنگامی که تو بیایی غمم از بین میرود.
پیام: غم دل دلشده
۶- شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
قلمرو زبانی: به در: بدر؛ بیرون / کشتن: خاموش کردن (کاربرد واژه در معنای کهن) / قلمرو ادبی: واج آرایی «ن» / واژه آرایی: خانه / شمع نگوید: جانبخشی /
بازگردانی: باید شمع را از این خانه بیرون ببریم و آن را خاموش کنیم تا شمع به همسایگان نگوید که تو در خانه مایی.
پیام: خلوت با یار
۷- سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد / که بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی (سعدی)
قلمرو زبانی: سعدی: تخلص / کمند: طنابی برای به بند کشیدن انسان یا جاندار / بند: طناب / قلمرو ادبی: واج آرایی «ر» / تضاد: بند، رهایی / جناس همسان: که (۱- زیرا ۲- حرف پیوند) / کمند: مجاز از اسارت
بازگردانی: سعدی هیچ گاه از اسارت تو نمیگریزد؛ زیرا میداند که اسیر تو بودن از آزادی خوش تر است.
پیام: ارزشمندی عشق یار
۲- متن زیر را از نظر زیبایی شناسی بررسی نمایید:
■ فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.
قلمرو زبانی: فراش: فرشگستر، گسترنده فرش / دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر میدهد یا از او پرستاری میکند / بنات: ج بنت، دختر / را: حرف اضافه «به» / نبات: گیاه، رستنی / مهد: گهواره / قلمرو ادبی: فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین هر چهار مورد اضافه تشبیهی / فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فرّاش، فرش، بگسترد: مراعات نظیر / فرّاش، فرش: هم ریشگی / باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین: تناسب / دایه، بنات، مهد، بپرورد: تناسب / کلّ عبارت آرایه تشخیص دارد./ بگسترد، بپرورد، سجع / مهد زمین: تلمیح به آیه: الم نَجعل الارضَ مِهاداً
بازگردانی: به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختراناند در زمین پرورش دهد.
■ درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده. (سعدی)
قلمرو زبانی: خلعت: جامگی / قبا: جامه، جامهای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند / ورق: برگ / بر: پهلو، آغوش / شاخ: شاخه (کاربرد کهن واژه) / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن / موسم: فصل، هنگام، زمان / ربیع: بهار / قلمرو ادبی: جانبخشی در سراسر عبارت / اضافه تشبیهی: قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه/ بر: مجاز از تن / در بر گرفتن: کنایه از پوشیدن / اطفال شاخ را: «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ» / قدوم موسم ربیع: تشخیص / ربیع: بهار / خلعت نوروزی، موسم ربیع: مراعات نظیر/ شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات نظیر/ بر: مجاز از تن/ نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کلاه، سر: مراعات نظیر / بر، سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع
بازگردانی: خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگهایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخهها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شدهاند و شکوفههایشان مانند کلاه است.
۳- وزن بیت زیر را بنویسید.
ز یزدان دان، نه از ارکان که کوته دیدگی باشد / که خطّی کز خرد خیزد، تو آن را از بنان بینی (سنایی) / بنان: سرانگشت، انگشت
بازگردانی: همه چیز را از خدا بدان نه از رکنها (خاک، آب، باد، آتش)؛ زیرا کوتاه بینی است که نوشته ای را که خرد آن را مینویسد از انگشتان دست بدانیم.
خط عروضی: زِ یَزدان دان، نَ اَز اَرکان کِ کوتَه دیدِگی باشَد / کِ خَططی کَز خِرَد خیزَد، تُ آن را اَز بَنان بینی.
پایههای آوایی | ز یَز دان دان | نَ از ار کان | کِ کو تَه دی | دِ گی با شَد |
پایههای آوایی | کِ خَط طی کَز | خِ رَد خی زَد | تُ آن را از | بَ نان بی نی |
نشانههای هجایی | U ـ ـ ـ | U ـ ـ ـ | U ـ ـ ـ | U ـ ـ ـ |
وزن | مَفاعیلُن | مَفاعیلُن | مَفاعیلُن | مَفاعیلُن |