![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2019/11/aref.png)
![فرخی یزدی سراینده جان باخته](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2019/11/farrokhi.jpg)
۱- ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است / مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / بهر: برای (همآوا← بحر: دریا) / وطن: میهن (قبل از مشروطه وطن به معنای زادگاه به کار میرفته است) / مسلک: روش، طریق / گرفتار قفس: زندانی / همچو: مانند / قلمرو ادبی: قالب: غزل اجتماعی / وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (ویژه رشته انسانی) / ناله: منظور «خواندن و شعر گفتن» / مرغ: استعاره از خود سخنور یا هر فرد آزاده / همچو من: تشبیه، جانبخشی / مرغ: واژهآرایی / مرغ، گرفتار، قفس، اسیر: تناسب / واجآرایی: نقش نمای اضافه، «م» و «س»
بازگردانی: آواز خواندن پرنده اسیر (خود سراینده) برای میهنش است. روش مرغ در قفس افتاده نیز همانند من است.
پیام: میهن دوستی
۲- همّت از باد سحر میطلبم گر ببرد / خبر از من به رفیقی که به طرف چمن است
قلمرو زبانی: همّت: گرایشی نیرومند به پیشرفت و دستیابی به هدفهای والا(در اینجا کمک)، در اصطلاح تصوف عبارت است از توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق (۱- عزم و اراده ۲- دعای خیر، کمک) / طرف: کنار، کناره / به: در / قلمرو ادبی: باد سحر: جانبخشی، استعاره، نماد پیام رسانی / واجآرایی «ب» / چمن، من: جناس ناهمسان افزایشی / چمن: مجاز از باغ و بوستان / به طرف چمن است: کنایه از این که آزاد است
بازگردانی: یاری و کمک از باد بامدادی میخواهم که پیام مرا به یارم که در باغ و بوستان آزادانه خوش میگذراند برساند تا برای آزادی من کاری انجام دهد.
پیام: درخواست کمک
۳- فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس نکند مثل من است
قلمرو زبانی: حذف به قرینه لفظی: فکری در مصراع دوم / قلمرو ادبی: فکری بنمایید: کنایه از کاری انجام دهید / مثل من: تشبیه / واجآرایی: «ن» / جناس ناهمسان: در، هر
بازگردانی: ای هم میهنان برای آزادی خودتان کاری انجام دهید و گرنه شما نیز مانند من گرفتار و زندانی میشوید.
پیام: به دنبال آزادی بودن
◙ در بیت زیر نوع دقیق «وابسته های پسین» گروه اسمی مشخص شده را بنویسید. «خارج خرداد ۹۸»
الف) فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس نکند مثل من است
پاسخ: آزادی: ره: هسته / مضاف الیه / خویش: مضاف الیه مضاف الیه
۴- خانهای کاو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کنش آن خانه که بیت الحزن است
قلمرو زبانی: کاو: که او، مرجع ضمیر آن «خانه» / اجانب: ج اجنبی، بیگانگان / از: با (سست پیوندی)/ بیت الحزن: خانه اندوه، غمکده، ماتمکده / (آن خانه) بیت الحزن است: حذف به قرینه لفظی / حشو: «ش» در عبارت «کنش»/ قلمرو ادبی: خانه: استعاره از کشور و میهن / دست: مجاز از توان و نیرو / با اشک ویران کردن: اغراق / تلمیح: اشاره به داستان حضرت یعقوب یا داستان حضرت زینب / آباد، ویران: تضاد / بیت الحزن است: تشبیه فشرده یا رسا / واژهآرایی: خانه
بازگردانی: کشوری که با توانمندی و امکانات بیگانگان آباد شود باید آن کشور را با اشک مردم ویران کرد؛ زیرا آن کشور همانند ماتمکده است نه کشور.
پیام: بیگانه ستیزی، عدم وابستگی به بیگانگان
۵- جامهای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بدر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است
قلمرو زبانی: جامه: تن پوش / کاو: که او، مرجع ضمیر آن «جامه» / بهر: برای (همآوا← بحر: دریا) / بدر: پاره کن (بن ماضی: درید، بن مضارع: در) / که: زیراکه / ننگ: بی آبرویی، شرمندگی / کم: کمتر، کم ارزش تر/ قلمرو ادبی: جامه: مجاز از تن یا شهروند / غرقه به خون: آغشته به خون، استعاره پنهان، کنایه از جان فشانی / بدر آن جامه: کنایه از نابود کن/ تن: مجاز از انسان / واجآرایی «ن»، «ک»/ واژهآرایی: جامه / جامه، تن، کفن: تناسب
بازگردانی: بدنی که برای میهنش آغشته به خون نگردد و انسانی که برای کشورش جان فشانی نکند، آن را باید نابود کرد؛ زیرا باعث ننگ انسان است و کم ارزش تر از کفن.
پیام: جان فشانی برای میهن
۶- آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم / ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است
قلمرو زبانی: کس: منظور محمد علی شاه / مُلک: پادشاهی، فرمانروایی، کشور / اهرمن: شیطان / قلمرو ادبی: تلمیح / واجآرایی «ک» / سلیمان، اهرمن: تضاد / سلیمان کردیم: تشبیه، به فرمانروایی رساندیم / تناسب: ملک، سلیمان، اهرمن / او اهرمن است: تشبیه
بازگردانی: آن کسی را که در کشورمان همانند سلیمان به فرمانروایی رساندیم، مردم امروز فهمیدند که او شیطان بوده است.
پیام: فساد فرمانروایان
ابوالقاسم عارف قزوینی
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/05/127.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/05/1174539p2103vd8uo.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2022/11/saeed5.jpg)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/11/git-saeed.gif)
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2021/11/git-saeed.gif)
دفتر زمانه
۱- هرگز دلـم برای کـم و بیش غـم نداشـت / آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
قلمرو زبانی: آری (دلم) غم نداشت: حذف به قرینه لفظی / قلمرو ادبی: قالب: غزل اجتماعی / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (ویژه رشته انسانی) / کم، بیش: تضاد / واژهآرایی: کم، بیش، غم، نداشت / غم کم و بیش نداشتن: کنایه از در بند مادیات نبودن / کم، غم: جناس /
بازگردانی: هرگز من در بند مادیات و داشتن و نداشتن نبوده ام. هر کس در بند جهان مادی نباشد غم نخواهد داشت.
پیام: وارستگی
۲- در دفـتر زمـانه فـتـد نامـش از قـلـم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت
قلمرو زبانی: فتد: میافتد(بن ماضی: افتاد، بن مضارع: افت) / قلمرو ادبی: دفتر زمانه: اضافه تشبیهی / نامش از قلم فتد: کنایه از فراموش شدن / صاحب قلم: کنایه از نویسنده، اندیشمند / واژهآرایی: قلم / تناسب: دفتر، قلم، صاحب قلم / واجآرایی «م»
بازگردانی: هر ملتی که مردم دانا و دانشور نداشته باشد، نامش در درازنای تاریخ فراموش خواهد شد.
پیام: ماندگاری نام هنرمندان
۳- در پیشگاه اهل خرد نیست محترم / هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
قلمرو زبانی: پیشگاه: بارگاه / اهل خرد: خردمند / قلمرو ادبی: پیشگاه: مجاز از نظر و اندیشه / جامعه: مجاز از مردم جامعه / واژهآرایی: محترم /
بازگردانی: هر کس که به مردم ارج ننهد در نظر خردمندان ارجمند و گرامی نخواهد بود.
پیام: احترام به جامعه
۴- با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت
قلمرو زبانی: تهی: خالی / را: به معنای دارندگی و مالکیت / فراغت: آسایش و آرامش / جشید جم: حشو / که جمشید جم (آن فراغت را) نداشت: حذف به قرینه لفظی / قلمرو ادبی: واجآرایی «ج»، «م» / تلمیح به داستان جمشید، پادشاه پیشدادی / جناس: جام، جم؛ مال، ما / لف و نشر: جیب ← مال؛ جام← می/ تهی بودن جیب از مال: کنایه از تهیدستی / تهی بودن جام از می: کنایه از نداشتن رفاه و خوشی
بازگردانی: با آن که من تهیدستم و رفاه ندارم؛ امّا آسایش و آرامشی دارم که جمشید آن آرامش را نداشت.
پیام: داشتن آرامش با وجود تهیدستی
۵- انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی / چون فرّخی موافق ثابت قدم نداشت
قلمرو زبانی: بسی: بسیار / چون: مانند / فرخی: نام هنری سخنور / موافق: هم رای و همراه، همداستان / حذف به قرینه لفظی: چون فرخی، [انصاف و عدل] موافقِ ثابت قدم نداشت / قلمرو ادبی: چون فرّخی: تشبیه / موافق: واژهآرایی / ثابت قدم: کنایه از استوار رای، دارای اراده نیرومند، ثابت رای و ثابت عزم / داشت، نداشت: تضاد
بازگردانی: بسیاری از مردم با انصاف و عدالت همرای و همداستان بودند؛ امّا کسی مانند فرخی برای دادگستری و عدالت پیشگی پایدار و استوار نبود.
پیام: پایداری در دادگستری
فرخی یزدی
کارگاه متن پژوهی
![](https://www.jafarisaeed.ir/wp-content/uploads/2023/10/بنر-معرفی-محصول-1024x724.jpg)
قلمرو زبانی
۱- معنای واژه «همّت» را در بیتهای زیر بررسی کنید.
الف) همّت اگر سلسله جنبان شود / مور تواند که سلیمان شود (وحشی بافقی) / «همت»: «اراده و کوشش»
سلسله: زنجیر / سلسله جنبان: آنکه زنجیر را می جنباند / سلسله جنبان: کنایه از محرک، آن که دیگران را به کاری برمی انگیزد.
ب) همّتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و من نوسفرم (حافظ) / «همت»: «طلب دعای خیر» و یاری خواستن از روح پیر یا راهبر برای رسیدن به کمال است.
طایر: پرنده / قدس: پاکی // طایر قدس: استعاره از پیر راهدان
گوشزد: اگر «همت» از آن خودمان باشد به معنای « اراده و کوشش» و اگر کس دیگری آن را به ما دهد به معنای«طلب دعای خیر و یاری خواستن» خواهد بود.
۲- در کدام بیتها، یکی از اجزای جمله حذف شده است؟ نوع حذف را مشخّص کنید.
بیت ۳: فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس [فکری] (حذف) نکند، مثل من است ← حذف به قرینه لفظی
بیت ۴: خانهای کاو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کُنش آن خانه که [آن خانه] (حذف) بیت الحَزَن است ← حذف به قرینه لفظی
بیت ۵: جامهای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بِدَر آن جامه که [آن جامه] (حذف) ننگ تن و کم از کفن است ← حذف به قرینه لفظی
بیت ۱: هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت / آری [دلم] (حذف) نداشت غم که [دلم] غم بیش و کم نداشت ← حذف به قرینه لفظی
بیت ۴: با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که [آن فراغت را] جمشید جم نداشت ← حذف به قرینه لفظی
بیت ۵: انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی / چون فرخی، [انصاف و عدل] موافقِ ثابت قدم نداشت ← حذف به قرینه لفظی
قلمرو ادبی
۱- کدام یک از ترکیبها و واژههای مشخّص شده، مفهوم مجازی دارند؟ دلایل خود را بنویسید.
الف) ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است / مسلک مرغ گرفتارِ قفس، همچو من است
«مرغ اسیر» معنای مجازی دارد؛ زیرا در معنای حقیقی خود به کار نرفته و به معنی انسان آزادیخواه است؛ اما «مرغ گرفتار» در معنای حقیقی خود (پرنده اسیر در قفس) به کار رفته است.
ب) نشاط غربت از دل کی برَد حبِّ وطن بیرون / به تخت مصرم اما جای در بیت الحزن دارم (صائب تبریزی)
در این بیت «بیتالحزن» استعاره از غربت یا میهن است.
پ) در بیت الاحزان درآمد و نالید؛ چنانچه هر پرنده بر بالای سر یعقوب بود، بنالید. (قصصالانبیا) // بیت الاحزان: خانه غمها
معنای حقیقی دارد نه مجازی؛ و معنی خانه اندوه میدهد.
۲- با توجّه به بیتهای زیر، به پرسشها پاسخ دهید.
با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت
در دفترِ زمانه فتد نامش از قلم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت
الف) درباره تلمیح به کار رفته در بیت اوّل توضیح دهید.
این بیت اشاره به داستان جمشید، پادشاه بزرگ و اسطورهای ایران دارد که ارتشی نیرومند، سرمایه فراوان و پادشاهیای طولانی داشت وی همچنین جامی جهان بین داشت که میتوانست در آن از آینده با خبر گردد. جمشید به دلیل منی کردن و خودبینی از خدا دور شد و به دست ضحاک به دو نیم گردید.
ب) مصراعهای مشخّص شده را با توجّه به آرایه «کنایه» بررسی کنید.
تهی بودن جیب از مال: کنایه از فقیر بودن / تهی بودن جام از می: کنایه از شاد نبودن، خوشی نداشتن / از قلم افتادن: کنایه از فراموش شدن
قلمرو فکری
۱- شعر «آزادی»، نمونهای از اشعار وطنی عارف قزوینی است که به سلطه بیگانگان و بیدادگری محمّد علی شاه اشاره دارد؛ با توجّه به این نکته و مفهوم بیتهای زیر را بنویسید.
آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم / ملّت امروز یقین کرد که او اهرمن است
بازگردانی: آن کسی را که در این سرزمین (ایران) به پادشاهی رساندیم، امروز مردم مطمئن شدند که او شیطان است.
پیام: محمدعلی شاه ظالم شایستگی پادشاهی ندارد و به اشتباه او را پادشاه کردند. (محمد علی شاه پادشاه ظالمی است)
خانهای که کاو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کُنش آن خانه که بیتالحَزَن است
بازگردانی: آن کشوری که به دست بیگانگان آباد شود آن را با اشک ویران کن؛ زیرا آن خانه، خانه غم و اندوه است.
پیام: تکیه داشتن مردم به خود – محمدعلی شاه بیگانه پرست بود و کمک از روسیه گرفت و این کار نادرستی بود.
۲- در متن درس، مقصود از موارد زیر چیست؟
الف) رفیقی که به طَرْف چمن است ← علامه علیاکبر دهخدا
ب) مردم صاحب قلم ← روشنفکران، نویسندگان و شاعران خردمند
۳- به غزلهایی که محتوای آنها بیشتر مسائل سیاسی و اجتماعی است، غزل اجتماعی میگویند؛ در عصر مشروطه با توجّه به دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی، این نوع غزل رواج یافت؛ در سرودههای شاعرانی چون محمدتقی بهار، عارف قزوینی و فرّخی یزدی میتوان نمونههای آن را یافت.
گوشزد: گونههای غزل← ۱- عاشقانه (سعدی) ۲- عارفانه (مولانا) ۳- تلفیقی (حافظ) ۴- اجتماعی
■ از این دیدگاه، متن درس را تحلیل و بررسی کنید.
تا پیش از مشروطیت، غزل درون مایهای کاملاً عاشقانه و عارفانه داشت؛ اما پس از مشروطه درون مایه غزل، سیاسی – اجتماعی شد و سرایندگان به مشکلات مردم توجه کردند. هر دو غزل درس به بیان مسائل سیاسی – اجتماعی توجه دارد. آزادی خواهی، وطن پرستی، بیگانهستیزی و … از جمله مسائل مهمیاند که این دو شاعر به آنها پرداخته اند.
۴- فرّخی یزدی، در بیت آخر، خود را با کدام ویژگی معرّفی میکند؟
عدالت خواهی و ثابت قدم بودن او در این راه
۵- با توجّه به ادبیّات پایداری، مضمون مشترک ابیات زیر را بنویسید.
جامهای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بِدَر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است (عارف قزوینی)
فرّخی ز جان و دل میکند در این محفل / دل نثار استقلال، جان فدای آزادی (فرّخی یزدی)
پیام مشترک: شهادت طلبی، جانفشانی در راه میهن و آزادی، بیگانه ستیزی
۶- …….