۱- به خون گر کشی خاک من دشمن من / بجوشد گل اندر گل از گلشن من
قلمرو زبانی: گر: اگر/ گلشن: گلخانه، گلستان، گلزار / قلمرو ادبی: قالب: غزل (چکامه) اجتماعی / وزن: ت تن تن ت تن تن ت تن تن ت تن تن (رشته انسانی)/ خاک: مجاز از سرزمین / به خون کشیدن: کنایه از کشتن و نابود کردن / گل: استعاره از جوانان جانباز / گل اندر گل: کنایه از فراوان / خاک، گل، گلشن: تناسب / واجآرایی «گ» / گلشن: استعاره از میهن یا گور / گل بجوشد: استعاره پنهان
بازگردانی: ای دشمن من! اگر بخواهی سرزمین من را به خون بکشی و آن را نیست و نابود کنی، جوانان بسیاری هستند که در این سرزمین میجوشند و رویاروی تو میایستند .
پیام: ستیز با دشمن
۲- تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی / جدا سازیای خصم، سر از تن من
قلمرو زبانی: سوختن: سوزاندن (بن ماضی: سوخت، بن مضارع: سوز) / به تیر دوختن: تیر زدن(بن ماضی: دوخت، بن مضارع: دوز) / خصم: دشمن / به تیرم بدوزی: جهش ضمیر(من را با تیر بدوزی)/ قلمرو ادبی: سوختن: کنایه از نابود کردن / بسوزی، بدوزی: جناس / سر از تن جدا ساختن: کنایه از کشتن / تن، من: جناس / سر، تن: تناسب / موقوف المعانی / سجع در شعر (رشته انسانی)
بازگردانی: اگر تن من را بسوزانی و به من تیر بزنی،ای دشمن ! اگر سر از تن من جدا کنی.
۳- کجا میتوانی ز قلبم ربایی / تو عشق میان من و میهن من؟
قلمرو زبانی: کجا: چگونه / ربودن: دزدیدن، سریع گرفتن(بن ماضی: ربود، بن مضارع: ربا) / قلمرو ادبی: واژه آرایی: من / واجآرایی «ن» / پرسش انکاری
بازگردانی: هرگز نمیتوانی عشق میان من و میهنم را از من بدزدی و بگیری.
پیام: عشق به میهن
۴- من ایرانی ام آرمانم شهادت / تجلی هستی است جان کندن من
قلمرو زبانی: آرمان: آرزو، عقیده / تجلی: جلوه گری / قلمرو ادبی: جان کندن: کنایه از درگذشتن و مردن / تجلی هستی است جان کندن من: تناقض (مردن نمی تواند تجلی هستی باشد.)/ واجآرایی «ن»
بازگردانی: من ایرانی هستم ! آرزوی من شهادت است! مردن من نشانگر هستی من است.
پیام: ترغیب به شهادت
ارتباط دارد با آیه: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ
= هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه ایشان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
۵- مپندار این شعله افسرده گردد / که بعد از من افروزد از مدفن من
قلمرو زبانی: پنداشتن: تصور کردن(بن ماضی: پنداشت، بن مضارع: پندار) / افسردن: سرد شدن، خاموش شدن، یخ بستن (بن ماضی: افسرد، بن مضارع: افسر) / افروختن: روشن شدن (بن ماضی: افروخت، بن مضارع: افروز) / مدفن: جای دفن، گور / قلمرو ادبی: شعله: استعاره از عشق به میهن / افسرد، افروخت: تضاد / واژه آرایی: من، از
بازگردانی: گمان نکن که عشق میان من و میهنم آتشی است که از بین میرود؛ زیرا پس از من از گور من زبانه خواهد کشید.
پیام: جاودانگی عشق به میهن
۶- نه تسلیم و سازش نه تکریم و خواهش / بتازد به نیرنگ تو توسن من
قلمرو زبانی: سازش: کنار آمدن، آشتی / تکریم: گرامیداشت / خواهش: درخواست و التماس / تاختن: حمله کردن (بن ماضی: تاخت، بن مضارع: تاز) / نیرنگ: فریب / توسن: اسب سرکش، متضاد رام / قلمرو ادبی: توسن: استعاره از هستی من یا میهن من / واجآرایی «ن»
بازگردانی: نه تسلیم میشویم ! نه سازش میکنیم ! نه شما را گرامی میداریم و نه از شما خواهشی میکنیم ! هستی من مانند اسب سرکشی است که به نیرنگ تو حمله خواهم کرد و فریب تو را نخواهد خورد.
پیام: ستیز با دشمن
۷- کنون رود خلق است، دریای جوشان / همه خوشه خشم شد خرمن من
قلمرو زبانی: خلق: آفریده، مردم / خرمن: توده غلّه دروشده / قلمرو ادبی: رود خلق: اضافه تشبیهی / رود خلق، دریای جوشان است: تشبیه، اغراق / خرمن: استعاره از هستی / خوشه خشم: اضافه تشبیهی / خرمن من خوشه خشم شد: تشبیه، کنایه از افزایش و گسترش یافتن / واجآرایی «خ» /
بازگردانی: مردمی که مانند رود بودند اکنون مانند دریای جوشان شده اند و همۀ هستی من از خشم تو آکنده شده است .
پیام: خیزش برای ستیز با دشمن
۸- من آزاده از خاک آزادگانم / گل صبر میپرورد دامن من
قلمرو زبانی: آزاده: ایرانی، آزادمرد، کسی که از اسارت بازمیگردد / پروردن: پروراندن(بن ماضی: پرورد، بن مضارع: پرور)/ قلمرو ادبی: خاک: مجاز از سرزمین و میهن / گل صبر: اضافه تشبیهی / دامن: استعاره از هستی
بازگردانی: من ایرانی ام! از سرزمین آزادگانم! هستی من گل صبر میپرورد و من همیشه بردبارم.
پیام: ترغیب به بردباری
۹- جز از جام توحید هرگز ننوشم / زنی گر به تیغ ستم گردن من
قلمرو زبانی: توحید: یکتاپرستی / قلمرو ادبی: جام: مجاز از نوشیدنی / جام توحید: اضافه تشبیهی / تیغ ستم: اضافه تشبیهی یا اضافه همراهی / گردن زدن: کنایه از کشتن / واجآرایی «ن»
بازگردانی: حتی اگر با تیغ ستمت گردن مرا بگسلی، من فقط خداوند را میپرستم و یکتاپرستم میمانم.
پیام: یکتاپرستی
سپیده کاشانی
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- برای واژه «افسرده» دو معادل معنایی بنویسید.
– غمگین؛ پژمرده؛ یخبسته
۲- بیت زیر را بر اساس ترتیب اجزای جمله در زبان فارسی مرتب کنید؛ سپس اجزای هر جمله بیت را در جدول قرار دهید.
من ایرانیم آرمانم شهادت / تجلّی هستی است جان کندن من
■ من ایرانیم. آرمانم شهادت [است] جان کندن من تجلّی هستی است.
نهاد | گزاره |
من | ایرانیم |
آرمانم | شهادت است |
جان کندن من | تجلّی هستی است |
نهاد: گروه اسمی است که درباره آن خبری داده میشود. نهاد در پاسخ «چه چیزی؟ یا چه کسی؟» میآید. نهاد همیشه با شناسه فعلی همخوانی دارد.
گزاره: خبری است که درباره نهاد داده میشود. پس از یافتن نهاد بقیه جمله گزاره به شمار میرود.
قلمرو ادبی
۱- این سروده را از نظر قالب و مضمون با شعر «مهر و وفا» مقایسه کنید.
– قالب هر دو شعر غزل است. / درون مایه: شعر «مهر و وفا» عاشقانه است و این سرودهای میهنی.
۲- در شعری که خواندید، واژههای «خاک» و «شعله» در کدام مفهوم مجازی به کار رفته اند؟
– «خاک» مجاز از سرزمین و میهن است و «شعله» مجاز از عشق به میهن.
۳- در سالهای پیش با اجزای جمله (نهاد، مفعول، متمّم، مسند و فعل) و جایگاه هر یک از آنها در جمله آشنا شدیم. گاهی اجزای کلام، برای تأثیر بیشتر سخن در زبان ادبی، بنابر تشخیص شاعر یا نویسنده جا به جا میشود؛ مانند مصراع «گلِ صبر، میپرورد دامن من»، که مفعول و فعل بر نهاد، مقدّم شده است تا شیوایی و رسایی کلام بیشتر شود؛
به این گونه بیان، «شیوه بلاغی» میگویند.
این شیوه در مقابل شیوه عادی قرار میگیرد. در شیوه عادی، اصل بر این است که نهاد همه جملهها در ابتدا و فعل در پایان قرار گیرد و سایر اجزای جمله، مانند متمّم، مفعول و مسند در جایگاه معمول خود طبق زبان معیار واقع شوند.
■ نمونهای از کاربرد شیوه بلاغی را در متن درس بیابید و آن را توضیح دهید.
– در بیت «کنون رود خلق است، دریای جوشان / همه خوشه خشم شد خرمن من» اجزای جمله جابه جا شده است؛ ازین رو نمونهای از کاربرد شیوه بلاغی است. اگر این بیت را به شیوه عادی تبدیل کنیم این عبارت به دست میآید: کنون رود خلق دریای جوشان است. خرمن من همه خوشه خشم شد.
قلمرو فکری
۱- در کدام بیت، بر مفهوم «یگانه پرستی» تأکید شده است؟
– جز از جام توحید هرگز ننوشم / زنی گر به تیغ ستم گردن من
۲- مضمون بیتهای دوم و سوم را با سروده زیر مقایسه کنید. [مضمون: درون مایه]
تا زَبَر خاکی ای درخت تنومند / مگسل از این آب و خاک ریشه پیوند (ادیب الممالک فراهانی)
قلمرو زبانی: تنومند: بزرگ پیکر، تناور/ زبر: بالا، فوق، مقابلِ زیر / گسستن: جدا شدن (بن ماضی: گسست؛ بن مضارع: گسل) / مگسل: جدا مشو، رها مکن / قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / زَبَر خاک بودن: کنایه از زنده بودن / درخت: استعاره از شهروند
بازگردانی: ای درخت تنومند(ای ایرانی) تا زمانی که زندهای پیوندت را از خاک و سرزمینت نبر.
– درونمایه بیتهای دوم و سوم همچنین بیت صورت پرسش به این نمونش دارد که نباید عشق به میهن و سرزمین خود را از دست بدهیم.
۳- در کدام بیت، به مفهوم آیه شریفه «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ» (سوره آل عمران، آیه ۱۶۹) اشاره شده است؟
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ
= هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه ایشان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
– من ایرانی ام آرمانم شهادت / تجلی هستی است جان کندن من
۴- ……………………………………….
سلام و عرض و ادب خدمت سازنده عزیز.
واقعا دست سازنده و تمام کسانی که از ته دل و از جونشون مایه گذاشتن درد نکنه.خیلی مخلصم
درود. مانا باشید.
مانا باشید
ممنون بابت نکات خوب و کاربردیتون برای من واقعا قابل استفاده بوده آرزوی بهترین ها رو دارم
سپاس. دیر زی