آموزه یازدهم: خاک آزادگان

قلمرو زبانی: گر: اگر/ گلشن: گلخانه، گلستان، گلزار / قلمرو ادبی: قالب: غزل (چکامه) اجتماعی /  وزن: ت تن تن ت تن تن ت تن تن ت تن تن (رشته انسانی)/ خاک: مجاز از سرزمین / به خون کشیدن: کنایه از کشتن و نابود کردن / گل: استعاره از جوانان جانباز / گل اندر گل: کنایه از فراوان / خاک، گل، گلشن: تناسب / وا‌ج‌آرایی «گ» / گلشن: استعاره از میهن یا گور / گل بجوشد: استعاره پنهان

پیام: ستیز با دشمن

قلمرو زبانی: سوختن: سوزاندن (بن ماضی: سوخت، بن مضارع: سوز) / به تیر دوختن: تیر زدن(بن ماضی: دوخت، بن مضارع: دوز) / خصم: دشمن  / به تیرم بدوزی: جهش ضمیر(من را با تیر بدوزی)/ قلمرو ادبی: سوختن: کنایه از نابود کردن / بسوزی، بدوزی: جناس / سر از تن جدا ساختن: کنایه از کشتن / تن، من: جناس / سر، تن: تناسب / موقوف المعانی / سجع در شعر (رشته انسانی)

قلمرو زبانی: کجا: چگونه / ربودن: دزدیدن، سریع گرفتن(بن ماضی: ربود، بن مضارع: ربا) / قلمرو ادبی: واژه آرایی: من / وا‌ج‌آرایی «ن» / پرسش انکاری

پیام: عشق به میهن

قلمرو زبانی: آرمان: آرزو، عقیده / تجلی: جلوه گری / قلمرو ادبی: جان کندن: کنایه از درگذشتن و مردن / تجلی هستی است جان کندن من: تناقض (مردن نمی تواند تجلی هستی باشد.)/ وا‌ج‌آرایی «ن»

پیام: ترغیب به شهادت

ارتباط دارد با آیه: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ

= هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه ایشان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

قلمرو زبانی: پنداشتن: تصور کردن(بن ماضی: پنداشت، بن مضارع: پندار) / افسردن: سرد شدن، خاموش شدن، یخ بستن (بن ماضی: افسرد، بن مضارع: افسر)  / افروختن: روشن شدن (بن ماضی: افروخت، بن مضارع: افروز) / مدفن: جای دفن، گور / قلمرو ادبی: شعله: استعاره از عشق به میهن / افسرد، افروخت: تضاد / واژه آرایی: من، از

پیام: جاودانگی عشق به میهن

قلمرو زبانی: سازش: کنار آمدن، آشتی / تکریم: گرامی‌داشت / خواهش: درخواست و التماس / تاختن: حمله کردن (بن ماضی: تاخت، بن مضارع: تاز) / نیرنگ: فریب / توسن: اسب سرکش، متضاد رام / قلمرو ادبی: توسن: استعاره از هستی من یا میهن من / وا‌ج‌آرایی «ن»

پیام: ستیز با دشمن

قلمرو زبانی: خلق: آفریده، مردم / خرمن: توده غلّه دروشده / قلمرو ادبی: رود خلق: اضافه تشبیهی / رود خلق، دریای جوشان است: تشبیه، اغراق / خرمن: استعاره از هستی / خوشه خشم: اضافه تشبیهی / خرمن من خوشه خشم شد: تشبیه، کنایه از افزایش و گسترش یافتن / وا‌ج‌آرایی «خ» /

پیام: خیزش برای ستیز با دشمن

قلمرو زبانی: آزاده: ایرانی، آزادمرد، کسی که از اسارت بازمی‌گردد / پروردن: پروراندن(بن ماضی: پرورد، بن مضارع: پرور)/ قلمرو ادبی: خاک: مجاز از سرزمین و میهن / گل صبر: اضافه تشبیهی / دامن: استعاره از هستی

پیام: ترغیب به بردباری

قلمرو زبانی: توحید: یکتاپرستی / قلمرو ادبی: جام: مجاز از نوشیدنی / جام توحید: اضافه تشبیهی / تیغ ستم: اضافه تشبیهی یا اضافه همراهی /  گردن زدن: کنایه از کشتن / وا‌ج‌آرایی «ن»

پیام: یکتاپرستی                                                                                                            

– غمگین؛ پژمرده؛ یخ‌بسته

■ من ایرانیم. آرمانم شهادت [است] جان کندن من تجلّی هستی است.

نهادگزاره
منایرانیم
آرمانمشهادت است
جان کندن منتجلّی هستی است

نهاد: گروه اسمی است که درباره آن خبری داده می‌شود. نهاد در پاسخ «چه چیزی؟ یا چه کسی؟» می‌آید. نهاد همیشه با شناسه فعلی همخوانی دارد.

گزاره: خبری است که درباره نهاد داده می‌شود. پس از یافتن نهاد بقیه جمله گزاره به شمار می‌رود.

قالب هر دو شعر غزل است. / درون مایه: شعر «مهر و وفا» عاشقانه است و این سروده‌ای میهنی.

– «خاک» مجاز از سرزمین و میهن است و «شعله» مجاز از عشق به میهن.

این شیوه در مقابل شیوه عادی قرار می‌گیرد. در شیوه عادی، اصل بر این است که نهاد همه جمله‌ها در ابتدا و فعل در پایان قرار گیرد و سایر اجزای جمله، مانند متمّم، مفعول و مسند در جایگاه معمول خود طبق زبان معیار واقع شوند.

■ نمونه‌ای از کاربرد شیوه بلاغی را در متن درس بیابید و آن را توضیح دهید.

در بیت «کنون رود خلق است، دریای جوشان / همه خوشه خشم شد خرمن من» اجزای جمله جابه جا شده است؛ ازین رو نمونه‌ای از کاربرد شیوه بلاغی است. اگر این بیت را به شیوه عادی تبدیل کنیم این عبارت به دست می‌آید: کنون رود خلق دریای جوشان است. خرمن من همه خوشه خشم شد.

– جز از جام توحید هرگز ننوشم / زنی گر به تیغ ستم گردن من

قلمرو زبانی: تنومند: بزرگ پیکر، تناور/ زبر: بالا، فوق، مقابلِ زیر / گسستن: جدا شدن (بن ماضی: گسست؛ بن مضارع: گسل) / مگسل: جدا مشو، رها مکن / قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / زَبَر خاک بودن: کنایه از زنده بودن / درخت: استعاره از شهروند

بازگردانی: ‌ای درخت تنومند(ای ایرانی) تا زمانی که زنده‌ای پیوندت را از خاک و سرزمینت نبر.

– درون‌مایه بیت‌های دوم و سوم همچنین بیت صورت پرسش به این نمونش دارد که نباید عشق به میهن و سرزمین خود را از دست بدهیم.

= هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه ایشان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

– من ایرانی ام آرمانم شهادت / تجلی هستی است جان کندن من

۴- ……………………………………….

5 دیدگاه دربارهٔ «آموزه یازدهم: خاک آزادگان»

  1. سلام و عرض و ادب خدمت سازنده عزیز.
    واقعا دست سازنده و تمام کسانی که از ته دل و از جونشون مایه گذاشتن درد نکنه.خیلی مخلصم

  2. ممنون بابت نکات خوب و کاربردیتون برای من واقعا قابل استفاده بوده آرزوی بهترین ها رو دارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا