سبک در اصطلاح ادبی، شیوۀ خاص یک اثر یا آثار ادبی است و به مجموعۀ ویژگیهایی که شاعر یا نویسنده در نحوۀ بیان اندیشه به کارمیگیرد، «سبک شعر» میگویند.
سبک در اصطلاح ادبی چیست؟ – شیوۀ خاص یک اثر یا آثار ادبی است.
«سبک شعر» چیست؟ – ویژگیهایی که شاعر یا نویسنده در نحوۀ بیان اندیشه به کارمیگیرد.
شیوۀ بیان هر نویسنده یا شاعر، «سبک شخصی» اوست. از این دید، میتوان گفت به تعداد شاعران و نویسندگان جهان، سبک وجود دارد؛ زیرا اطلاعات، دانش، ذوق و استعدادهای افراد متفاوت است؛ امّا در عین تفاوت، شباهتهایی نیز در نحوه بیان برخی از شاعران و نویسندگان وجود دارد که آنان را در یک دسته، جای میدهد.
« سبک شخصی» چیست؟ – شیوۀ بیان هر نویسنده یا شاعر.
سبک را از دیدگاههای گوناگون میتوان طبقه بندی کرد. بر اساس نظریۀ ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی، طبقه بندی زیر را برای شعر این دوره میتوان در نظر گرفت:
۱- بر اساس نام شاعر یا نویسنده؛ مانند سبک فردوسی، سبک بیهقی؛
۲- بر اساس زمان و دورۀ اثر؛ مانند سبک دورۀ غزنوی، دورۀ مشروطه؛
۳- بر اساس موضوع و نوع؛ مانند سبک عرفانی، سبک حماسی؛
۴- بر اساس محیط جغرافیایی؛ مانند سبک آذربایجانی و سبک خراسانی؛
۵- به تناسب مخاطب؛ مانند سبک عامیانه، سبک عالمانه؛
۶- بر اساس هدف؛ مانند سبک تعلیمی، سبک فکاهی؛
۷- بر اساس قلمرو دانشی؛ مانند علمی، فلسفی.
محمّدتقی بهار، ملک الشّعرا، برای شعر فارسی، شش نوع سبک و دوره قائل است:
۱- سبک خراسانی یا ترکستانی (از آغاز شعر فارسی تا قرن ششم)؛
۲- سبک عراقی (از قرن ششم تا قرن دهم)؛
۳- سبک هندی (از قرن دهم تا سیزدهم)؛
۴- دورۀ بازگشت (در تمام طول قرن سیزدهم)؛
۵- دورۀ مشروطه؛
۶- دورۀ معاصر.
این تقسیم بندی بر مبنای حوزه جغرافیایی و تاریخی شعر است و بعضی از مکتبها و سبکهای فرعی را نیز میتوان به آن افزود.
● دوره بازگشت در تمام طول قرن …. رواج داشت. – سیزدهم
بر بنیاد تقسیم بندی بهار و با توجّه به دورههای تاریخی، نثر فارسی هم در شش رده، طبقه بندی میشود:
۱- دورۀ سامانی (۳۰۰ تا ۴۵۰ هـ. ق)؛
۲- دورۀ غزنوی و سلجوقی اوّل (۴۵۰ تا ۵۵۰ هـ. ق)؛
۳- دوره سلجوقی دوم و خوارزمشاهیان، نثر فنّی ( ۵۵۰ تا ۶۱۶ هـ . ق)؛
۴- دورۀ سبک عراقی، نثر مصنوع ( ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ هـ . ق)؛
۵- دورۀ بازگشت ادبی ( ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ هـ . ق)؛
۶- دورۀ ساده نویسی (۱۳۰۰ هـ . ق تا امروز).
مکتبها و سبکهای ادبی معمولاً محصول اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … زمانهای است که صاحبان آن مکتبها و سبکها در آن میزیسته اند.
◙ سبک ادبی معمولا محصول چیست؟ – محصول اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … زمانهای است که صاحبان آن مکتبها و سبکها در آن میزیسته اند.
فرمانروایان ایران: طاهریان – صفاریان – سامانیان و آل بویه – غزنویان – سلجوقیان – خوارزمشاهیان – چنگیزیان – تیموریان – صفویه
سبک شناسی دورۀ اوّل
شعر
نخستین آثار نظم زبان فارسی بعد از اسلام، ابتدا در سیستان و سپس در خراسان بزرگ (خراسان کنونی و افغانستان و تاجیکستان، ماوراءالنهر و ترکستان) پدید آمد. به سبک این آثار، «سبک خراسانی» گفتهاند و به علّت آنکه اوج آن در زمان سامانیان بوده است، آن را «سبک سامانی» هم نامیده اند. از سوی دیگر سبک خراسانی بر حَسَب زمان، به سه سبک فرعیِ سامانی، غزنوی و سلجوقی تقسیم میشود که ویژگیهای مشترکی دارند. سبک دورۀ سلجوقی را باید «بینابین» نام نهاد؛ زیرا ویژگیهای سبک عراقی نیز در آن به چشم میخورد. از شعرای معروف سبک خراسانی میتوان به رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و … اشاره کرد.
◙ سبک خراسانی بر حسب زمان به چند سبک فرعی تقسیم میشود؟ نام ببرید. – سامانی، غزنوی و سلجوقی
◙ چه سبکی را بینابین مینامیم؛ چرا؟ – سبک سلجوقی؛ زیرا بین سبک خراسانی و عراقی قرار دارد و ویژگیهای هر دو سبک در آن به چشم میخورد.
◙ چرا به سبک سلجوقی بینابین میگوییم؟ – زیرا ویژگیهای سبک خراسانی و عراقی، با هم در آن به چشم میخورد.
هر اثر شعری را در سه قلمرو، میتوان بررسی کرد: زبانی، ادبی و فکری.
ویژگیهای شعر سبک خراسانی در سه قلمرو
الف) زبانی
۱- سادگی زبان شعر؛
۲- کم بودن لغات عربی به جز اصطلاحات دینی و علمی و لغات بیگانه، در مقایسه با دورههای بعد؛
۳- تفاوت تلفّظ برخی از کلمات در مقایسه با زبان امروز مثلاً، یَک، هَزار / یِک، هِزار؛
۴- کهنه و مهجور بودن بخشی از لغات در مقایسه با دورههای بعد؛ گبر، جوشن.
۵- استفاده از دو نشانه برای یک متمّم، مانند «زدش بر زمین بر به کردار شیر»
نمونه: مهتری گر به کام شیر در است / شو، خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانت مرگ رویاروی (حنظله بادغیسی)
قلمرو زبانی: مهتری: ریاست (واژه کهن) / گر: اگر / کام: دهان / به کام شیر در: در دهان شیر؛ دو نشانه برای یک متمّم / شو: برو (واژه در معنای کهن) / عزّ: عزّت / جاه: مقام و منصب / کم بودن لغات عربی (عزّ و نعمت) / جهش ضمیر: مردانت؛ چو مردان مرگ رویارویت (ضمیر کوتاه)/ قلمرو ادبی: استعاره پنهان در مصراع نخست (مهتری مانند طعمه ای در دهان شیر است.) / تشبیه: چو مردان
بازگردانی: اگر بزرگی در دهان شیر هم هست برو خطر کن و آن را از دهان شیر بیرون بیاور. یا بزرگی و سربلندی و نعمت و مقام یا مانند مردان مرگ با سرافرازی.
ب) ادبی
۱- قالب عمدۀ شعر این دوره، قصیده است؛ قالبهای مسمّط، ترجیع بند و مثنوی نیز به تدریج در این دوره شکل میگیرد و قالب غزل نیز در اواخر این دوره، رشد مییابد؛
۲- استفاده از آرایههای ادبی، طبیعی و در حدّ اعتدال است؛
۳- قافیه و ردیف، بسیار ساده است؛
۴- در توصیف پدیدهها بیشتر از تشبیه حسّی بهره گرفته میشود.
تشبیه حسی: تشبیهی است که با یکی از حواس پنجگانه دریافت شود.
قصیده: مصراع نخست با مصراعهای زوج هم قافیه است. و تعداد بیتها از پانزده بیت بیش تر شود.
مسمّط: شعری است که از چند بخش ساخته شده که رشته نام دارد و به مصراع پایان هر رشته بند میگویند. مصراعهای هر رشته هم قافیهاند و هر رشته قافیه جداگانه دارد. همه بندها نیز هم قافیه اند.
ترجیع بند: غزلهایی است هم وزن با قافیههایی متفاوت که بیت یکسان مصرّعی آنها را به هم میپیوندد.
مثنوی: شعری است با بیتهای مصرع که هر بیت قافیه ای جداگانه دارد.
◙ تشبیه حسّی چیست؟ – تشبیهی است که با یکی از حواس پنجگانه دریافت شود.
پ) فکری
۱- روح شادی و نشاط و خوش باشی، در شعر غلبه دارد؛
۲- شعر واقع گراست و توصیفات عمدتا طبیعی، ساده، محسوس و عینی است؛
۳- معشوق، عمدتاً زمینی است؛
۴- بیشتر روح حماسه بر ادبیات این دوره حاکم است؛
۵- اشعار پندآموز و اندرزگونۀ این دوره، ساده است و جنبۀ عملی و دستوری دارد؛
۶- مضمون عمدۀ اشعار این سبک، حماسه، مدح و اندرز و … است؛
۷- فکر و کلام ساده است؛ یعنی هنوز با پیچیدگیهای عرفانی، حِکمی و اندیشههای فلسفی درنیامیخته است.
■ نمونه: گل بخندید و باغ شد پدرام / ای خوشا این جهان، بدین هنگام
چـون بُناگـــوش نیکوان شد باغ / از گــل سیب و از گل بادام
همچو لوح زمرّدین گشته ست / دشت همچون صحیفهای زِ رُخام
گلِ ســـوری به دست باد بهـــار / ســـوی باده همـــیدهد پیغــــام
که تو را با من ار مناظره ای ست / من به باغ آمدم به باغ خُرام (فرّخی سیستانی)
قلمرو زبانی: پدرام: شاد / بُناگوش: بن گوش، بیخ گوش، نرمه گوش / لوح: تخته / صحیفه: کتاب / رخام: سنگ مرمر (واژه کهن) / گلِ سوری: گل سرخ (واژه کهن) / باده: می / همیدهد: میدهد (کاربرد تاریخی دستور)/ ار: اگر / مناظره: گفتگو و دیدار / خُرامیدن: راه رفتن از روی ناز و بهزیبایی (واژه کهن) / جمله ها کوتاه است/ ساختمان بیشتر واژه ها ساده است / واژه های عربی بسیار اندک است: صحیفه، مناظره / قلمرو ادبی: قالب: قصیده / وزن: فاعلاتن مفاعلن فعلن / گل بخندید، باغ پدرامشد: جانبخشی؛ استعاره / چون بناگوش: تشبیه (استعاره: گل سیب و گل بادام مانند گوشواره درختان است.)/ همچو لوح … همچون صحیفه ای زِ رُخام: تشبیه / پیغام گل سوری: جانبخشی / به دست: مجاز (به وسیله) / قلمرو فکری: روح شادی و نشاط و خوش باشی، در شعر غلبه دارد / شعر واقع گراست و توصیفات عمدتا طبیعی، ساده، محسوس و عینی است / فکر و کلام ساده است؛ یعنی هنوز با پیچیدگیهای عرفانی، حِکمی و اندیشههای فلسفی درنیامیخته است. / معشوق، زمینی است.
نثر دورۀ اوّل
نثر این دوره را در دو شاخه، بررسی میکنیم: دورۀ سامانی، دورۀ غزنوی و سلجوقی.
الف) دورۀ سامانی
برخی از ویژگیهای نثر این دوره عبارتاند از:
۱- ایجاز و اختصار در لفظ و معنا؛
۲- تکرار فعل یا اسم به حکم ضرورت معنی؛
۳- کوتاهی جملات؛
۴- لغات کم کاربرد فارسی در مقایسه با دورههای بعد؛
۵- بهره گیری کمتر از لغات عربی؛
۶- افزایش کاربرد نشانههای جمع فارسی بر جمع عربی.
محتوای نثرهای این دوره، بیشتر علمی است و گاهی نثرهای حماسی، تاریخی و دینی هم دیده میشود. از نمونههای موفّق این گونه نثر، میتوان ترجمۀ تفسیر طبری، تاریخ بلعمی، التّفهیم و شاهنامۀ منثور ابومنصوری را نام برد.
◙ نمونه
و چون ابرهه (را) چشم بر عبدالمطلّب افتاد، حالی حرمت او را از تخت فرو آمد و بنشست با عبدالمطلّب، و او را گفت که یا پیر، حاجت خواه.
قلمرو زبانی: را: اضافه گسسته (چشم ابرهه) / حرمت او را: برای؛ به خاطر حرمت او / فروآمد: پایین آمد / بنشست: کاربرد دستور تاریخی / او را گفت: به او گفت / درونمایه نثر تاریخی است. / جملهها کوتاه است.
ابرهه چنان دانست که او حاجتِ خانه خواهد خواست، و به دلش اندر بود که اگر حاجت خانه خواهد، بدو بخشد. پس عبدالمطلّب گفت که دویست اُشتر از آنِ من بیاورده اند، بفرمای تا اُشترانِ من بازدهند.
قلمرو زبانی: به دلش اندر: دو نشانه برای یک متمم / أشتر: شتر (کاربرد کهن) / بازدادن: پس دادن
ابرهه گفت که دریغا که من نشانی بر پیشانی عبدالمطّلب دیده بودم که اگر او از بهر خانه حاجت خواستی، من حالی حاجت او برآوردمی و روا گردانیدمی. پس عبدالمطلّب گفت که ایّها المَلِک، من خداوند اُشترم نه خداوند خانه، و مر این خانه را خداوندی هست، و او خود خانۀ خود را نگاه دارد. (ترجمۀ تفسیر طبری)
قلمرو زبانی: دریغا: افسوس / از بهر: برای / حالی: فورا / برآوردمی: برآورده میکردم (کاربرد دستور تاریخی)/ ایّها المَلِک: ای پادشاه (عبارت عربی)/ خداوند: صاحب / مر این خانه را: «را»ی دارندگی
ب) دورۀ غزنوی و سلجوقی
برخی از ویژگیهای نثر این دوره عبارتاند از:
۱- اِطناب (جملهها معمولاً طولانی هستند)؛
۲- تمثیل و استشهاد به آیات، احادیث و اشعار عرب؛
تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.
استشهاد: استناد
۳- حذف افعال به قرینه؛
۴- افزایش کاربرد لغات عربی (نسبت به دورۀ قبل)
از نمونههای این دوره، میتوان آثار زیر را نام برد: تاریخ بیهقی، قابوسنامه، سفرنامۀ ناصرخسرو، سیاستنامه، کیمیای سعادت و کشف المحجوب.