شعر فارسی
تلاش شاعران ایران از قرن سوم تا میانۀ قرن پنجم، موجب شد زبان و ادب فارسی در شرق و شمال شرق، یعنی ماوراءالنّهر، خراسان و سیستان گسترش یابد. عوامل مهم پیشرفت و گسترش زبان و ادبیات فارسی در این دوره عبارتاند از:
◙ گرایش شاهان در جلب عالمان و ادیبان به دربار؛
◙ لشکرکشیها و فتوحات غزنویان؛
◙ توسعۀ مدارس و مراکز تعلیم.
برو به آموزه نهم (موازنه و ترصیع)
● عوامل مهم پیشرفت و گسترش زبان و ادبیات فارسی در سدههای پنجم و ششم چیست؟ – گرایش شاهان در جلب عالمان و ادیبان به دربار؛ لشکرکشیها و فتوحات غزنویان؛ / توسعۀ مدارس و مراکز تعلیم.
در این دوره پدیدههای عمدۀ دیگری نیز برای زبان فارسی رخ نموده است، از جمله:
◙ گسترش فارسی دری و آمیزش آن با کلمات و لغات نواحی مرکزی و غربی ایران؛
◙ درآمیختن زبان فارسی با لغات زبان عربی؛
◙ آمیختگی با واژهها، نامها و لقبهای غیر رایج در عصر غزنوی و سلجوقی.
هر چه زمان میگذشت، آمیختگی زبان فارسی با واژگان عربی بیشتر میشد؛ زیرا در مدارس آن عهد، عمدتا تحصیل علوم دینی و ادبی، میسّر بود؛ به همین سبب شاعران و ادیبان، بیش از هر چیز با زبان و ادبیات عربی آشنا میشدند.
● چرا در سدههای پنجم و ششم آمیختگی زبان فارسی با واژگان عربی بیشتر میشد؟ – زیرا در مدارس آن عهد، عمدتا تحصیل علوم دینی و ادبی، میسّر بود.
رویداد مهم دیگر این دوره، نشر و گسترش زبان فارسی در هندوستان و آسیای صغیر، یعنی در نواحی شرقی و غربی بیرون از ایران بود. زبان فارسی در پی لشکرکشیهای متعدّد محمود غزنوی، و جانشینان او، به هندوستان راه یافت و در اندک زمانی در میان هندوان نه تنها زبان سیاسی و نظامی، بلکه زبانی مقدّس قلمداد گردید.
●رویداد مهم سدههای پنجم و ششم، نشر و گسترش زبان فارسی در …… و ….. بود. – هندوستان، آسیای صغیر
● چرا زبان فارسی به هندوستان راه یافت؟ – در پی لشکرکشیهای متعدّد محمود غزنوی، و جانشینان او، به هندوستان راه یافت.
با نگاهی گذرا به شعر این دوره، درمییابیم:
تا حدود نیمۀ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم، شعر پارسی همچنان تحت تأثیر سبک دورۀ سامانی و غزنوی است؛ یعنی سخن شاعرانی چون ناصر خسرو قبادیانی یادآور سرودههای سخنوران قرن چهارم است. گروهی از شاعران این دوره، در عین تقلید از پیشینیان، هر یک ابتکارات و نوآوریهایی دارند که باعث دگرگونی و تحوّل در سبک سخن فارسی شد.
● تا حدود نیمۀ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم، شعر پارسی همچنان تحت تأثیر سبک ……. و ……. است. – دورۀ سامانی، غزنوی
موضوع قابل توجّه در شعر نیمۀ دوم قرن ششم، علاقه مندی شاعران به سرودن غزلهای لطیف و زیباست. انوری و همسبکان او در آوردن مضامین دقیق در غزل بسیار کوشیدند. تحوّلی که سنایی و انوری در غزل ایجاد کردند، باعث شد که در قرن هفتم، شاعران بزرگی در غزل ظهور کنند و این نوع از شعر فارسی را به اوج برسانند.
در همان حال که شاعران خراسان و سیستان، سرگرم رونق بخشی سبک تازه بودند، در شمال غرب ایران دسته ای از شاعران ظهور کردند که کار آنان در ادب فارسی، تازگی داشت. این دسته که شاعران معروف آذربایجان (خاقانی، نظامی و…) بودند، سبک شعر فارسی را از آنچه در دیگر نواحی ایران یا پیش از آنان رایج بود، متمایز ساختند.
● کدام شاعر از جمله شاعران معروف آذربایجان است؟ – ■ خاقانی ■ سنایی
مرکز ادبی مهّم دیگری که در نیمۀ دوم قرن ششم، در شکل گیری شیوۀ خاصّی از شعر فارسی مؤثر بود، حوزۀ ادبی فارس و نواحی مرکزی (عراق عَجَم) است. در این حوزۀ ادبی، شاعران و نویسندگان مشهوری در اصفهان، همدان، ری و… ظهور کردند که در تجدید سبک، بسیار تأثیرگذار بودند؛ از جملۀ آنان، جمال الدّین عبدالرّزاق اصفهانی است.
سبک شعر در نیمۀ دوم قرن ششم و اوایل قرن هفتم متحوّل شد و عمدتاً با شیوۀ شاعری پیش از آن، متمایز گردید و مقدمۀ ظهور «سبک عراقی» در شعر فارسی شد.
شعر این دوره از نظر سبک گویندگی و موضوع، تنوّع یافت و در شاخهها و رشتههایی همچون مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزّل و حماسه به کار گرفته شد. از ویژگیهای شعر فارسی در این دوره، تأثیرپذیری برخی از شاعران از ادبیات عرب و مضامین شعری آن است.
● شعر این دوره در چه شاخهها و رشتههایی به کار گرفته شد؟ – مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزّل و حماسه.
تغزّل: شعر عاشقانه گفتن
نکتۀ قابل توجه دیگر در شعر این دوره، آن است که برخی از شاعران از مدح شاهان و انتساب به دربارها پرهیز میکردند. ناصرخسرو، از شاعران آغاز این دوره، به سبب پایبندی به اعتقادات خاصّ دینی از دربارها کناره میگرفت. پس از او، سنایی هم که ابتدا مدیحه گوی بود، در دورۀ دوم از حیات شعری خود، به سیر و سلوک معنوی پرداخت.
● نام دو شاعر را یاد کنید که از مدح شاهان و انتساب به دربارها پرهیز میکردند؟ – ناصرخسرو، سنایی.
تحوّل روحی و معنوی سنایی، آغازی برای دگرگونی عمیق در شعر فارسی گردید؛ آن چنان که به پیروی از وی بسیاری از شاعران به تصوّف و عرفان روی آوردند و شاعران بزرگی چون عطاّر و مولوی ظهور کردند. با خروج شعر از دربارها و ورود آن به خانقاهها دامنۀ موضوعات آن، گسترش یافت و بر سادگی بیان، قدرت عواطف، عمق افکار و اندیشههایی که موضوع شعر پارسی بود، افزوده شد و خانقاهها در شمار پشتیبانان و پناهگاههای شعر فارسی درآمدند.
حکمت و دانش و اندیشههای دینی نیز در شعر این دوره، تأثیری عمیق بخشید و جزئی از مضامین شعری شد. بدبینی شاعران نسبت به دنیا و بریدن از آن، شکایت از روزگار، بیان ناخرسندی فرزانگان از اوضاع زمانۀ خویش و طرح نابسامانیهای اجتماعی از مضامین برجستۀ شعر این دوره است.
● دو مورد از مضامین برجسته شعر این دوره را نام ببرید. حکمت و دانش و اندیشههای دینی. بدبینی شاعران نسبت به دنیا. شکایت از روزگار. بیان ناخرسندی فرزانگان از اوضاع زمانۀ خویش. طرح نابسامانیهای اجتماعی.
نثر فارسی در سدههای پنجم و ششم
این دوره، یکی از مهم ترین دورههای کمال و گسترش نثر پارسی است. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نثر پارسی تازه ظهور کرده بود و با همۀ پیشرفتهایی که داشت هنوز در آغاز راه بود. در نیمۀ قرن پنجم با دورۀ بلوغ آن مواجه میشویم و در قرن ششم و اوایل قرن هفتم آن را در حال پختگی و کمال مییابیم.
در این دوره، تألیف کتاب در موضوعهای گوناگون علمی رواج یافت و نثر ساده به کمال رسید و نثر مصنوع هم رایج شد.
● در چه سده ای نثر ساده به کمال رسید و نثر مصنوع هم رایج شد؟ – در سدههای پنجم و ششم.
از دیگر مسائلی که در تاریخ نثر این دوره اهمّیت دارد، توجّه نویسندگان به فارسی نویسی است که عمده ترین دلایل آن عبارتاند از:
۱- گسترش عرفان و تصوّف؛
۲- شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق؛ چنان که کمتر، نامه و منشور و فرمانی به زبان عربی نگاشته میشد و بدین سان مجموعههای مشهوری از متون نثر پارسی پدید آمد.
● دو دلیل عمده توجّه نویسندگان به فارسی نویسی در این دوره چیست؟ – گسترش عرفان و تصوّف و شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق.
در این دوره، از دیدِ سبک نثر پارسی به شیوۀ دیگری از نثر میرسیم که میتوان آن را نثر موزون نامید. ویژگی اصلی نثر موزون به کارگیری سجع است. سجع در نثر مانند قافیه در شعر است؛ بنابر این، نثر موزون یا آهنگین با بهره گیری از جملههای کوتاه، خود را به شعر نزدیک میکند.
خواجه عبدالله انصاری این شیوۀ نثر را به کمال رساند؛ آن چنان که میتوان آثار وی را سرآمد همۀ نثرهای موزون فارسی شمرد. نمونه ای از این نثر را میخوانیم:
● چه کسی نثر موزون را به کمال رساند؟ – خواجه عبدالله انصاری
● ویژگی اصلی نثر موزون چیست؟ – به کارگیری سجع.
ای کریمی که بخشندۀ عطایی؛ و ای حکیمی که پوشندۀ خطایی؛ و ای صمدی که از ادراک خلق جدایی؛ و ای احدی که در ذات و صفات، بی همتایی؛ و ای خالقی که راه نمایی؛ و ای قادری که خدایی را سزایی؛ جانِ ما را صفای خود دِه؛ و دل ما را هوای خود ده؛ و چشم ما را ضیای خود دِه؛ و ما را آن دِه که آن بِه؛ و مگذار ما را به کِه و مِه.
قلمرو زبانی: کریم: بخشنده / عطا: دهش، احسان / حکیم: دانا / صمد: بی نیاز / ادراک: فهم / خلق: آفریده / احد: یکتا / خالق: آفریننده / قادر: توانا / سزا: سزاوار / صفا: پاکی / هوا: هوس / ضیا: روشنایی / بِه: بهتر / کِه: کوچک / مِه: بزرگ./ پایههای سجع: بخشندۀ عطا، پوشندۀ خطا – جدا، بی همتا، راه نما، سزا -صفا، هوا، ضیا – دِه، بِه، کِه، مِه.
نمونۀ دیگر از نثر موزون که تحت تأثیر خواجه عبدالله نوشته شد، کتاب تفسیر «کشف الاسرار و عُدّه الابرار» ابوالفضل مِیبُدی است:
فرمان بزرگوار از خدای نامدار میگوید… بندگان من، مرا پرستید و مرا خوانید و مرا دانید که آفریدگار منم؛ کردگار نامدار، بنده نوازِ آمرزگار منم؛ مرا پرستید که جز من معبود نیست؛ مرا خوانید که جز من مُجیب نیست … .
قلمرو زبانی: خواندن: صدا کردن / کردگار: آفریدگار / بنده نواز: کسی که بنده اش را نوازش می کند / آمرزگار: بخشاینده / معبود: پرستیده، کسی که پرستش می شود / مُجیب: برآورنده/ پایههای سجع: پرستید، خوانید، دانید – آفریدگار، آمرزگار
پس از نثر موزون، به شیوۀ دیگری میرسیم که نثر فنی نام دارد. منظور از نثر فنی، آوردن آرایههای ادبی فراوان، امثال و اشعار گوناگون از عربی و پارسی و اصطلاحات علمی است. دورۀ رواج این گونه نثر، قرن ششم هجری است و نخستین نمونۀ آن، کتاب «کلیله و دمنه» از ابوالمعالی نصرالله منشی است که (در سال ۵۳۶ هـ.ق.) در اواسط نیمۀ اوّل قرن ششم تألیف شد:
● نخستین نمونۀ نثر فنی چه کتابی است؟ این کتاب از آن چه کسی است؟ -«کلیله و دمنه» از ابوالمعالی نصرالله منشی است.
منظور از نثر فنی چیست؟ – آوردن آرایههای ادبی فراوان، امثال و اشعار گوناگون از عربی و پارسی و اصطلاحات علمی است.
بازرگانی بود بسیارمال و او را فرزندان دررسیدند و از کسب و حِرفَت اعِراض نمودند و دست اسراف به مال او دراز کردند. پدر، موعظت و ملامت ایشان واجب دید و در اثنای آن گفت که: ای فرزندان، اهل دنیا، جویانِ سه رُتبتاند و بدان نرسند، مگر به چهار خصلت؛ امّا آن سه که طالب آنند، فراخیِ معیشت است و رفعتِ منزلت، و رسیدن به ثواب آخرت؛ و آن چهار که به وسیلتِ آن بدین اَغراض توان رسید، اَلفَغدنِ مال است از وجه پسندیده و …
قلمرو زبانی: را: اضافه گسسته (فرزندان او)/ دررسیدن: بزرگ شدند / حرفت: پیشه / اعراض نمودن: روی گرداندن / موعظت: پند / ملامت: سرزنش / اثنای: میان / جویان: جوینده، خواهان / رتبت: جاه و مقام / خصلت: خوی / طالب: خواهان / فراخی: گشادگی / معیشت: روزی / رفعت: بلندی / منزلت: جاه و مقام / ثواب: پاداش / وسیلت: وسیله / اغراض: ج غرض، هدف / اَلفَغدنِ: گرد آوردن / وجه: شکل
برخی از ویژگیهای سبکی این دوره: (شعر)
الف) زبانی
۱- از میان رفتن لغات مهجور فارسی نسبت به سبک خراسانی؛
۲- فراوانی ترکیبات نو؛
مانند: ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من / گر نگه کردی به سوی من نبردی سوی من (خاقانی)
۳- کاهش سادگی و روانی کلام و حرکت به سوی دشواری متون؛
۴- ورود لغات زبان ترکی و مغولی به زبان فارسی.
مانند: ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من / گر نگه کردی به سوی من نبردی سوی من (خاقانی)
ب) ادبی
۱- رواج و اوجگیری بیشتر قالبهای شعری، به ویژه غزل و مثنوی؛
۲- رواج داستانسرایی و منظومههای داستانی؛
۳- توجّه بیشتر به آرایههای ادبی؛
۴- به کارگیری ردیفهای فعلی و اسمیِ دشوار در شعر.
مانند: ز من برگشتی ای دلبر دریغـا روزگار من / شکستی عهد من یکــسر دریغـا روزگـار من (انوری)
پ) فکری
۱- ورود اصطلاحات عرفانی؛
۲- فراوانی وعظ و اندرز در شعر؛
۳- فاصله گرفتن غزل از عشق زمینی؛
۴- رواج هجو در شعر؛ (هجو: بدگویی)
۵- رواج حسّ دینی؛
۶- رواج مفاخره، شکایت و انتقاد اجتماعی. (مفاخره: نازش، فخرفروشی)
ویژگیهای عمدۀ نثر فارسی این دوره عبارتاند از: (نثر)
۱- استفاده از آرایههای ادبی؛ مانند: موازنه، سجع، مراعات نظیر، تشبیه و …؛
۲- حذف افعال به قرینه؛
۳- کاربرد لغات مهجور عربی، ترکی و مغولی و اصطلاحات علمی و فنّی؛
۴- رواج نثر داستانی، تمثیلی و عرفانی؛
◙ تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.
۵- آوردن مترادفها و توصیفهای فراوان؛
۶- کاربرد آیات، احادیث و اشعار در متن؛
۷- استفاده از ترکیبات دشوار.
برخی از آثار منثور این دوره عبارتاند از:
قابوسنامه، تاریخ بیهقی، چهارمقالۀ نظامی عروضی، مقامات حمیدی، کلیله و دمنه
◙ نمونه
چنین آوردهاند که نصر بن احمد که واسطۀ عِقدِ آل سامان بود و اوج دولت آن خاندان، ایّامِ مُلکِ او بود، و اسباب تمنّع و علل ترَفّع در غایت ساختگی بود؛ خزاین آراسته و لشکر جرّار و بندگان فرمانبردار. زمستان به دارالمُلک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهرهای خراسان.
قلمرو زبانی: آوردهاند: نقل کرده اند / واسطۀ عِقدِ: گرانبهاترین گوهر گردنبند / آل سامان: سامانیان / مُلکِ: پادشاهی / تمنّع: استواری و چیرگی / علل: علت ها / ترَفّع: برتر بودن / غایت: نهایت / ساختگی: آمادگی (کاربرد کهن) / خزاین: گنجینه ها / جرّار: انبوه / دارالمُلک: پایتخت / مقام کردی: اقامت می کرد / حذف فعل به قرینه: خزاین آراسته بود و … فرمانبردار بودند. / کاربرد واژگان عربی: عِقدِ آل، دولت، ایّامِ مُلکِ، اسباب تمنّع، علل ترَفّع / کاربرد تاریخی دستور: کردی (می کرد)، رفتی(می رفت)
قلمرو ادبی: نصر بن احمد واسطۀ بود: تشبیه (نصربن احمد مانند گوهر گردن بند بود) / عِقدِ آل سامان: اضافه تشبیهی
چهار مقاله، نظامی عَروضی
خودارزیابی
۱- تحوّل اساسی شعر این دوره، در چه زمینههایی صورت گرفت؟
گسترش دامنه موضوعات شعر در رشتههایی همچون مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزل و حماسه به ویژه در زمینه عرفان / علاقه مندی شاعران به سرودن غزلهای لطیف و زیباست./ در شمال غرب ایران دسته ای از شاعران ظهور کردند که در ادب فارسی نوآوری داشتند.
۲- ویژگیهای شعر دورۀ اوّل (از قرن سوم تا میانۀ قرن پنجم) و دوم (از نیمه دوم قرن پنجم و قرن ششم) را با هم مقایسه کنید.
۳- دلایل گرایش نویسندگان به فارسی نویسی در این دوره چیست؟
الف) گسترش عرفان و تصوف
ب) شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق
۴- با توجّه به این شعر، به پرسشها، پاسخ دهید.
آمد نفَس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دم صبح، سلامی نسپردی / یا صبحدم از رشک، سلامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم / چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
بر باد سپردم دل و جان، تا به تو آرَد / زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری است که چون خاک، جگرتشنه عشقم / و ایّام به من، جرعه جامت نرسانید
خاقانی، ازین طالع خود کام چه جویی؟ / کاو چاشنی کام به کامت نرسانید (خاقانی شروانی)
الف) دو ویژگی ادبی را بنویسید. قالب: غزل / جانبخشی: گپ و گفت با صبح / کنایه: دل و جان سپردن / تشبیه: من چون خاک ام / جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / ردیف: نرسانید / واژهآرایی: صبح، کام / استعاره / پرسش انکاری در بیت پایانی
ب) کدام ویژگیهای زبانی در شعر دیده میشود؟ استفاده از ترکیبات نو: چاشنی کام، جگرتشنه / از بین رفتن لغات مهجور فارسی نسبت به سبک خراسانی / فارسی بودن اغلب واژهها / کوتاه و ساده بودن جملهها / ساختمان ساده داشتن بیشتر واژهها: نفس، صبح، پیام …
پ) قلمرو فکری این غزل را بررسی کنید. درون گرایی و توجه به احوال شخصی و مسائل روحی ؛ بداقبالی و شوربختی شاعر، بیان نامرادی و ناکامی شاعر / فراق
کالبدشکافی سراسر چکامه
۱- آمد نفَس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
قلمرو زبانی: نفس: دم / قلمرو ادبی: قالب: غزل، وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / نفس صبح: استعاره / واجآرایی: «ن» / ردیف: نرسانید
بازگردانی: بامداد از راه رسید؛ اما سلام تو را به من نرسانید. بوی تو را برای من نیاورد و پیامت را به من نرسانید.
پیام: دوری از دلبر
۲- یا تو به دم صبح، سلامی نسپردی / یا صبحدم از رشک، سلامت نرسانید
قلمرو زبانی: دم: نفس / صبحدم: هنگام صبح / رشک: حسد / قلمرو ادبی: صبحدم از رشک: جانبخشی / یا تو … نسپردی؛ صبحدم … نرسانید: استعاره پنهان / واژهآرایی: صبح
بازگردانی: یا تو به نفس صبح، سلامی نسپردی یا صبحدم از روی حسادت، سلام تو را به من نرسانید.
پیام: بی وفایی دلبر
۳- من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم / چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
قلمرو زبانی: بام: پشت بام / که: زیرا / قلمرو ادبی: بختم … نرسانید: استعاره، جانبخشی / چه سود: پرسش انکاری
بازگردانی: من نامه ای نوشتم و آن را به کبوتر بستم؛ ولی چه سود؛ زیرا شوربختی ام باعث شد (شانس نداشتم) که به تو نرسد.
پیام: شوربخت و بدشانس بودن
۴- بر باد سپردم دل و جان، تا به تو آرَد / زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
قلمرو زبانی: آرد: آورد (بن ماضی: آورد؛ بن مضارع: آور، آر) / ندانم: نمیدانم / جهش ضمیر: کدامت نرسانید (به تو کدام را نرسانید) / قلمرو ادبی: بر باد سپردم: استعاره، جانبخشی / دل، جان: تناسب / دل و جان سپردن: کنایه واگذاری زندگی و هستی
بازگردانی: همه هستی ام را به باد سپردم تا آن دو را به نزد تو بیاورد؛ ولی نمیدانم که از این دوتا کدام را به تو رساند و کدام را نرساند؟
پیام: جان سپاری برای دلبر
۵- عمری است که چون خاک، جگرتشنه عشقم / و ایّام به من، جرعه جامت نرسانید
قلمرو زبانی: جگرتشنه: ترکیب سازی / ایّام: روزگار؛ ج یوم / قلمرو ادبی: چون خاک: تشبیه / ایّام … نرسانید: استعاره / جام: مجاز از نوشیدنی؛ وصال یار / جگرتشنه بودن: کنایه از علاقه مندی بسیار
بازگردانی: عمری است که من مانند خاک، شیفته و علاقه مند عشق توام؛ ولی روزگار من را به تو نرسانید.
پیام: ناکامی
۶- خاقانی، ازین طالع خود کام چه جویی؟ / کاو چاشنی کام به کامت نرسانید
قلمرو زبانی: طالع: بخت / کاو: که او، زیرا که او / چاشنی: شیرینی، مزه / قلمرو ادبی: جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / نفس صبح: استعاره / واژهآرایی: کام / واجآرایی: «ک» / چاشنی کام: اضافه تشبیهی / ازین طالع … جویی: استعاره / واژهآرایی: کام / پرسش انکاری
بازگردانی: ای خاقانی، ازین بخت و سرنوشت خودت چرا توقع کام جویی داری؟ زیرا او شیرینی و مزه ای را به دهانت نخواهد رسانید.
پیام: شوربختی
خاقانی شروانی
۵- کدام یک از ویژگیهای نثر این دوره را، در متن زیر، میبینید؟
آوردهاند که به فلان شهر، درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش، و نزدیک آن، گربه ای خانه داشت؛ و صیّادان آنجا بسیار آمدندی. روزی صیّاد دام بنهاد. گربه در دام افتاد و بماند و موش به طلب طعمه از سوراخ بیرون رفت. به هر جانب برای احتیاط، چشم میانداخت و راه سره میکرد، ناگاه نظر بر گربه افگند. چون گربه را بسته دید، شاد گشت. در این میان از پس نگریست. راسویی از جهت او کمین کرده بود؛ سوی درخت التفاتی نمود. بومی قصد او داشت. بترسید و اندیشید که اگر بازگردم، راسو در من آویزد و اگر برجای قرار گیرم، بوم فرود آید و اگر پیشتر روم، گربه در راه است. با خود گفت: درِ بلاها باز است و انواع آفت به من محیط و راه مخوف، و با این همه، دل از خود نشاید برد… .( کلیله و دمنه، نصرالله منشی)
قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت میکنند / آمدندی: میآمدند (کاربرد تاریخی دستور)/ راه سره کردن: وارسی کردن، نیکو نگریستن (واژه کهن)/ از پس: به پشت / از جهت: به خاطر / التفات: توجه / بوم: جغد / در من آویزد: من را گیر می اندازد / مخوف: ترسناک / نشاید: شایسته نیست (واژه کهن)
۱- استفاده از آرایههای ادبی: استعاره: آدمی انگاری موش / مراعات نظیر: گربه، موش، بوم، شتر / درِ بلا: استعاره / دل بردن: کنایه از «خود را باختن»
۲- حذف افعال به قرینه: درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش (بود) / انواع آفت به من محیط (است) و راه مخوف (است)
۳- کاربرد لغات مهجور عربی: مخوف، التفات۴- رواج نثر داستانی، تمثیلی: متن بالا داستانی و تمثیلی است.
پی دی اف درس دهم از کتاب علوم و فنون ادبی دهم
آزمون خودسنجی (آموزه ۱۰)
برای هنبازی در آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.
برو به آموزه یازدهم(قافیه)