الدرس الثالث: الکتب طعام الفکر

دانش شکار است و نوشتن بند؛ پس دانش را با نوشتن به بند آورید.

کتاب‌ها خوراک اندیشه اند. (از کتاب «أنا» نوشته عباس محمود العقاد با تصرف)

دانش شکار است و نوشتن بند؛ پس دانش را با نوشتن به بند آورید.

کتاب‌ها خوراک اندیشه‌اند. (از کتاب «أنا» نوشته عباس محمود العقاد با تصرف)

کتاب‌ها خوراک اندیشه‌اند و هر اندیشه‌ای خوراکی دارد، همانگونه که برای هر بدنی خوارک‌هایی یافت می‌شود.

و از مزیت‌های بدن نیرومند این است که خوراکی مناسب را برای خودش جذب می‌کند.

همچنین انسان دانا می‌تواند در هر موضوعی خوراک فکری بیابد.

همانا محدودسازی در گزینش کتاب[ها] مانند محدودسازی در گزینش خوراک است.

هر دوی اینها فقط برای کودک یا بیمار است.

پس اگر اندیشه توانمند داشته باشی که به کمک آن بتوانی آنچه را می‌خوانی بفهمی، از میان کتاب‌ها هر چه را دوست داری بخوان.

تجربه[ها] ما را از کتاب‌[ها] بی‌نیاز نمی‌کند؛ زیرا کتاب‌[ها] تجربه‌[های] امّت‌ها در گذر هزاران سال‌اند.

و امکان ندارد که تجربه یک فرد به بیشتر از ده‌ها سال «چند دهه» برسد.

و گمان نمی‌کنم که کتاب‌های تکراری وجود داشته باشد؛ زیرا من بر این باوردم «اعتقاد دارم» که یک فکر را اگر هزار نویسنده مطرح کنند، هزار فکر می‌شود.

بنابر این می‌خواهم در یک موضوع «موضوع یکسان» نظرهای چند نویسنده را بخوانم.

زیرا این کار از خواندن موضوع‌های بسیار «متعدّد» لذت‌بخش‌تر و سودمندتر است.

مثلا درباره زندگی ناپلئون نظرات سی نویسنده را می‌خوانم.

و من مطمئنم که هر نویسنده‌ای ناپلئون را با ویژگی‌هایی «صفت‌هایی» وصف کرده است که مانند ویژگی‌های نویسندگان دیگر نیست.

چه بسا کتابی که خواننده در خواندنش سخت می‌کوشد؛ ولی سودی از آن نمی‌برد.

چه بسا کتابی که خواننده‌اش آن را چشم‌خوانی کند [سریع مطالعه کند «ورق بزند»]، امّا تأثیری ژرف در روح او می‌گذارد که در اندیشه‌هایش آشکار می‌شود.

کتاب سودمند، کتابی است که شناخت تو را در زندگی و توان تو را بر فهمیدن و انجام دادن افزایش دهد.

اگر آن را در کتابی یافتی، شایسته توجه و قدردانی است.

عقاد ادبدان، روزنامه نگار، اندیشمند و سراینده‌ای مصری است؛ مادر او تبار کردی دارد.

عقاد زیبایی را فقط در آزادی می‌دید. نتیجتا با وجود وضعیت سخت و دشوارش فقط شادابی (سرزندگی) می‌بینیم.

گفته می‌شود او هزاران کتاب خوانده است؛ و از مهم ترین نویسندگان در مصر است.

بی گمان او بیشتر از صد کتاب در زمینه‌های گوناگون به کتابخانه عربی افزوده است.

عقاد به دلیل نبودن دبیرستان در استان اسوانی که در آن زاده شد و پرورش یافت، فقط در دوره دبستان درس خوانده است.

و خانواده‌اش نتوانست که برای کامل کردن تحصیلاتش او را به قاهره بفرستد.

عقاد تنها به خودش تکیه کرد.

عقاد انگلیسی را از جهانگردانی «گردشگرانی» که برای دیدار آثار تاریخی به مصر می‌آمدند، یاد گرفت.

لغات درس سوم عربی دوازدهم
الکتب طعام الفکر: درس سوم عربی دوازدهم مشترک

۱- دَرَسَ الْعَقّادُ فی جامِعَهِ أَنقَرَه وَ حَصَلَ عَلی دُکتوراه فَخریهٍ مِنها. (عقاد در دانشگاه آنکارا درس خواند و از آن دکترای افتخاری به دست آورد.) ×

۲- رُبَّ کِتابٍ تَجتَهِدُ فی قِراءَتِهِ ثُمَّ لا تَحصُلُ عَلی فائدَهٍ مِنهُ. (چه بسا کتابی که در خواندن آن تلاش می‌کنی سپس سودی از آن به دست نمی‌آوری. ) √

۳- الکُتُبُ تَجارِبُ آلافِ العُلَماءِ عَلَی مَرِّ السِّنینَ. (کتابها تجربه‌های هزاران دانشمند در گذر سالها است. ) √

۴- تَحدیدُ قراءَهِ الکُتُبِ نافِعٌ فی رَأی الکاتِبِ. (محدودسازی خواندن کتابها از نظر نویسنده سودمند است. ) ×

۵- یعتَقِدُ العَقّادُ أنَّ الجَمالَ جَمالُ الحُرِّیهِ. (عقاد بر این باور است که زیبایی زیبایی آزادی است.) √

۶- لا طَعامَ لِفِکرِ الإنسانِ. (اندیشه انسان هیچ خوراکی ندارد.) ×

۱- لِماذا لَم یُواصِلِ العَقّادُ دِراسَتَهُ فِی المَدرَسَهِ الثّانَویهِ؟ (چرا عقاد درسش را در دبیرستان ادامه نداد؟)

۲- بِأی شَیءٍ شَبَّهَ العَقّادُ التَّحدیدَ فی اختیارِ الکُتُبِ؟ (عقاد محدود کردن در برگزیدن کتاب[ها] را به چه چیزی همانند کرد؟)

۳- کَم کِتاباً أضافَ العَقّادُ إلَی المَکتَبَهِ العَرَبیهِ؟ (عقاد چند کتاب به کتابخانه عربی افزود؟)

۴- مِمَّن تَعَلَّمَ العَقّادُ اللُّغَهَ الإنجِلیزیهَ؟ (عقاد زبان انگلیسی را از چه کسانی آموخت.)

۵- ما هُوَ مِقیاسُ الکُتُبِ المُفیدَهِ؟ (سنجه [شناسایی] کتابهای سودمند چیست؟)

(کتاب سودمند کتابی است که شناخت تو را به زندگی و نیرویت را به فهم و عمل می‌افزاید.)

۶- ما هِی مَزایا الجِسمِ القَوی؟ (ویژگی‌های بدن نیرومند چیست؟)

سعیدجعفری
جعفری سعید

إعلَموا

حَضَرَ الزُّمَلاءُ فی صالَهِ الاِمتِحانِ إلّا حامداً. (همشاگردی‌ها به جز حامد در سالن امتحان حاضر شدند.)

کلمه «حامِداً» در جمله بالا مُستَثنی، «الزُّمَلاءُ» مستثنی مِنْهُ و «إلّا» ادات استثناء نامیده می‌شوند.

مستثنی یعنی «جدا شده از حکم ماقبل».

به کلمه‌ای که مستثنی از آن جدا شده است، مستثنی مِنه گفته می‌شود.

حَضَرَالزُّمَلاءُفی صالَهِ الاِمتِحانِإلّاحامداً
 مستثنی مِنْهُ ادات استثناءمستثنی
الزُّمَلاءُحَضَرَوافی صالَهِ الاِمتِحانِإلّاحامداً
مستثنی مِنْهُ  ادات استثناءمستثنی

مثال دیگر:‌ کُلُّ شَیءٍ ینقُصُ بِالإنفاقِ إلّا   العِلمَ. (هر چیزی با انفاق می‌کاهد به جز دانش.)

               مستثنی مِنْهُ         ادات استثناء   مستثنی

گوشزد: مستثنی منه نقش نیست؛ ولی مستثنی نقش است.

۱- مطابق آموزش کتاب درسی در جمله‌هایی مانند «اَلزُّمَلاءُ حَضَروا فی صالَهِ الِمْتِحانِ إِلّا حامِداً.» مستثنی مِنه «واو» در «حَضَروا» نیست؛ بلکه مرجعِ این «واو» یعنی «الزُّمَلاءُ» مستثنی مِنه است.

۱- ﴿ کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إلّا وَجهَهُ﴾(هر چیزی به جز چهره او نابود شدنی است.)

۲- ﴿فَسَجَدَ المَلائکَهُ کُلُّهُم أجمَعونَ إلّا إبلیسَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرینَ﴾(پس همه فرشتگان باهم سجده کردند؛ به جز شیطان که خود را بزرگ یافت و از بی دینان بود[شد].)

۳- کُلُّ عَینٍ باکیهٌ یومَ القیامَهِ إلّا ثَلاثَ أعین؛ عَینٌ سَهِرَت فی سَبیلِ اللهِ وَ عَینٌ غُضَّت عَن مَحارِمِ اللهِ وَ عَینٌ فاضَت مِن خَشیهِ اللهِ.

(هر چشمی روز رستاخیز گریان است، به جز سه چشم: چشمی که در راه خدا بیدار مانده و چشمی که از محارم بر هم نهاده شده و چشمی که از پروای خدا لبریز شده است.)

۴- کُلُّ وِعاءٍ یضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إلّا وِعاءَ العِلمِ فَإنَّهُ یتَّسِعُ بِهِ. (هر ظرفی با آنچه در آن نهاده شده تنگ می‌شود، به جز ظرف دانش؛ زیرا به کمک آن فراخ می‌شود.)

۵- کُلُّ شَیءٍ یرخُصُ إذا کَثُرَ إلّا الأدَبَ فَإنَّهُ إذا کَثُرَ غَلا. (هر چیزی به جز ادب هر گاه فراوان شود ارزان می‌شود؛ زیرا ادب هر گاه زیاد شود پر بها می‌شود.)

۶- لا تَعْلَمُ زَمیلاتی اللُّغَهَ الْفَرَنسیهَ إلّا عَطیهَ. (هم شاگردیانم به جز عطیه زبان فرانسه نمی‌دانند.) / مستثنی: عَطیهَ / مستثنی مِنْهُ: زَمیلاتی

۷- حَلَّ الطُّلابُ مَسائِلَ الرّیاضیاتِ إلّا مَسأَلَهً. (دانش آموزان به جز یک مسئله [همه] مسایل ریاضی را حل کردند.) 

هنگامی که پیش از «إلّا» جملۀ منفی آمده و مستثنیٰ مِنْه ذکر نشده باشد، می توانیم عبارت را به صورت مثبت و مؤکَّد نیز ترجمه کنیم؛ مثال:

ما شاهَدْتُ فِی الْمَکْتَبَهِ إلّا کاظِماً   ←  در کتابخانه، تنها کاظم را دیدم.

در کتابخانه، کسی جز کاظم را ندیدم.

۱- ﴿ وَ مَا الحَیاهُ الدُّنیا إلّا لَعِبٌ وَ لَهوٌ…﴾ (و زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.) / (و زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است.)

۲- ﴿… لا ییأَسُ مِن رَوحِ اللهِ إلّا القَومُ الکافِرونَ﴾( کسی جز گروه کافران از رحمت خدا ناامید نمی‌شود.) / ( تنها گروه کافران از رحمت خدا ناامید می‌شوند.)

۳- ﴿إنَّ الإنسانَ لَفی خُسرٍ إلّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ﴾( همانا انسان در زیان است به جز آنان که ایمان آوردند و کارهاى نیک انجام دادند.) / أُسلوب الاِستثناء

۴- قرَأتُ الکِتابَ التاّریخی إلّا مَصادِرَهُ. (کتاب تاریخی را به جز منابعش خواندم.) / أُسلوب الاِستثناء

۵- اِشتَرَیتُ أنواعَ الفاکِهَهِ إلّا أناناسَ. (هر گونه میوه‌ای به جز آناناس را خریدم.) / أُسلوب الاِستثناء

۱- المَصادِر: منابع

2 دیدگاه دربارهٔ «الدرس الثالث: الکتب طعام الفکر»

  1. اقای جعفری خدا خیرتون بده
    انشالله از خدا هر چی میخوایین بهتون بده
    من چندین ساله از جزوه های فارسی‌تون استفاده میکنم و امسال هم عربی۳ رو با شما جمع کردم
    ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا