به دو کلمۀ همجنس و همسان «جناس» میگویند. این دو گاه جز معنا، هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند، و گاه علاوه بر معنا، در یک واج (مصوّت یا صامت) ناهمسان هستند.
جناس در یک نگاه کلیّ دو دسته است: همسان و ناهمسان.
جناس همسان: یکسانی دو واژه، با معانی متفاوت است. ارزش موسیقایی جناس تام در سخن بسیار است.
برادر که دربند خویش است نه برادر، نه خویش است. (سعدی) [خویش: ۱- خود ۲- خویشاوند]
پدر با پسر یکدگر را کنار / گرفتند کرده غم از دل کنار (اسدی توسی) [کنار: ۱- آغوش ۲- کرانه؛ گوشه]
انواع جناس ناهمسان
■ اختلافی: ناهمسانی واژهها در یک واج اوّل، وسط یا آخر
مگذران روز سلامت به ملامت، حافظ / چه توقّع ز جهان گذران میداری (حافظ)
کنونت که چشم است اشکی ببار / زبان در دهان است عذری بیار (سعدی)
بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی (رودکی)
دل من هست از این بازار، بیزار/ قسم خواهی به دادار و به دیدار (نظامی)
■ افزایشی: ناهمسانی واژهها در تعداد حرف.
کفر است در طریقت ما کینه داشتن / آیین ماست سینه چو آیینه داشتن (طالب آملی)
گر مر او را این نظر بودی مدام / چون ندیدی زیر مشتی خاک، دام (مولوی)
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند / که با این درد اگر در بندِ درمان اند، درمانند (حافظ)
■ حرکتی: ناهمسانی واژهها در مصوّتهای کوتاه.
نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی / که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی (حافظ)
ای مِهر تو در دل ها، وی مُهر تو بر لب ها / وی شور تو در سرها، وی سرّ تو در جان ها (سعدی)
مکن تا توانی دلِ خلق، ریش / وگر می کُنی، می کَنی بیخ خویش (سعدی)
توجّه: جناس میان دو واژه را زمانی جناس ناقص میخوانیم که اختلاف آنها بیش از یک حرف (واج) نباشد.
اشتقاق: همریشه بودن واژهها در حروف اصلی را «اشتقاق» مینامند، این هم ریشگی و تکرار واجها بر موسیقی سخن میافزاید.
گل نعمتی است هدیه فرستادها ز بهشت / مردم کریم تر شوند اندر نعیم گل (کسایی)
واژه های مشخّص شده از یک ریشه (ن، ع، م) ساخته شده اند و چند واج یکسان دارند؛ این یکسانی واجها از عوامل غنای موسیقی لفظی شعر است.
وجه خدا اگر شودت منظر نظر / زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی (حافظ)
ز مشرق سرکوی، آفتاب طلعت تو / اگر طلوع کند طالعم همایون است (حافظ)
در این دو بیت، کلمات «منظر و نظر» و « طلعت، طلوع، طالع»، به ترتیب، در سه صامت «ن، ظ، ر» و «ط، ل، ع» مشترک اند. این هم ریشگی، موسیقی دل نشینی را به وجود آورده است.
توجّه: گاه دو واژه که هم ریشه هستند، تنها در یک حرف با هم اختلاف دارند، در این حالت هم جناس دارند و هم اشتقاق. اما اگر اختلاف آنها در بیش از یک حرف باشد و با هم، هم ریشه باشند، فقط اشتقاق خواهند داشت.
نوح تویی، روح تویی، فاتح و مفتوح تویی / سینۀ مشروح تویی، بر در اسرار مرا مولانا (مولوی)

خودارزیابی
۱- در بیت های زیر، انواع جناس را مشخّص کنید.
در دل، عطش عشق خدایی ما راست / دیوانۀ وصلیم و جدایی ما راست (قیصر امین پور) [جناس ناهمسان اختلافی]
بهرام که گور می گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت (خیام) [جناس همسان] [گور:۱- گورخر ۲- قبر]
بگفت از سور کمتر گوی با مور / که موران را قناعت خوش تر از سور (پروین اعتصامی) [جناس ناهمسان اختلافی]/ سور: مهمانی
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را / مُهر لب او بر در این خانه نهادیم (حافظ) [جناس ناهمسان حرکتی] / مهر: دوستی / مُهر: مهر نامه / [جناس ناهمسان اختلافی]
زد به دلم در آتشی، عشق بتی که نام او / زُهره و آفتاب را زَهره به آب می کند (نظامی) [جناس ناهمسان حرکتی] / زُهره: ناهید / زَهره: کیسه صفرا
هر که گوید کلاغ چون باز است / نشنوندش که دیده ها باز است (سعدی) [جناس همسان] / [باز:۱- باز شکاری ۲- گشاده]
تا روانم هست نامت بر زبان دارم روان / تا وجودم هست خواهد بود نقشت در ضمیر (سعدی) [جناس همسان] / [روان:۱- جان ۲- جاری]
غم خویش در زندگی خور که خویش / به مرده نپردازد از حرص خویش (سعدی) [جناس همسان] / [خویش:۱- خود ۲- خویشاوند ۳- خود]
آسمان صاف و شب آرام/ بخت خندان و زمان رام/ خوشۀ ماه فروریخته در آب / شاخه ها دست برآورده به مهتاب (فریدون مشیری) [جناس ناهمسان افزایشی]
وه چه بیگانه گذشتی، نه کلامی نه سلامی / نه نگاهی به نویدی، نه امیدی به پیامی (شفیعی کدکنی) [جناس ناهمسان اختلافی]
به مُلکِ جَم، مشو غرّه که این پیران رویین تن / به دستانت به دست آرد، اگر خود پور دستانی (خواجوی کرمانی) [جناس ناهمسان افزایشی]/ [دستان:۱- نیرنگ ۲- لقب زال]
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق / مژه بر هم نزند، گر بزنی تیر و سنانش (سعدی) [جناس ناهمسان اختلافی]
مرا زمانه ز یارم به منزلی انداخت / که راضی ام به نسیمی کز آن دیار آید (یغمای جندقی) [جناس ناهمسان افزایشی]/
ای دلیل دلِ گم گشته، خدا را مددی / که غریب ار نبرد ره، به دلالت برود (حافظ)
ای بسا شاعر، که او در عمر خود، نظمی نساخت / وی بسا ناظم، که او در عمر خود، شعری نگفت (محمّد تقی بهار) [جناس ناهمسان اختلافی]/
گر تیغ برکشد که محبّان همی زنم / اوّل کسی که لاف محبّت زند، منم (سعدی) [جناس ناهمسان اختلافی]/
۲- برای هریک از انواع جناس از کتاب فارسی خود، نمونه ای بنویسید.
[جناس ناهمسان اختلافی]: الهی فضـــــل خود را یار ما کن / ز رحمت یک نظر در کار ما کن
[جناس ناهمسان افزایشی]: در بر مــن ره چــو به پایان بــرد / از خجـــــلی سر به گریبان برد
[جناس ناهمسان حرکتی]: شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک / کز کرم و بخشش او، روشن و بخشنده شدم
[جناس همسان]: به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب / که علم کند به عالم شهدای کربلا را [که:۱- چه کسی ۲- حرف پیوند]