داستانهای شاهنامه

دسته‌بندی نشده

داستان رستم و سهراب

رستم روزی از بامداد غمی است. گویی ناآگاه می‌داند که به پیشباز رویدادی رنج بار خواهد شتافت. به آهنگ نخجیر

پیمایش به بالا