کارگاه تحلیل فصل۲(علوم۳)

پروین اعتصامی
پروین اعتصامی

خط عروضی: راستی یاموز بَسی جُوْ فُروش / هَست دَرین شَهر کِ گَندُم نِماست

(مصراع نخست؛ هجای سوم: تغییر کمیت مصوت؛ بلند به کوتاه / مصراع نخست و دوم؛ هجای چهارم: حذف همزه)

خط عروضی: نَبینی باغِبان چُن گُل بِکارَد / چِ مایِ غَم خُرد تا گل بَرارَد

(مصراع دوم؛ هجای سوم: تغییر کمیت مصوّت / هجای دهم: حذف همزه)

پایه‌های آوایینَ  بی  نی  با غِ  بان  چُن  گل بِ  کا  رَد 
پایه‌های آواییچِ  ما  یِ  غَم خُ   رَد   تا   گُلبَ  را  رَد
نشانه‌های هجایی– – – U– – – U– – U
وزنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمَفاعی(فَعولُن)

خط عروضی: غَمَش دَر نَهان خانِ یِ دِل نِشینَد / بِ نازی کِ لِیلی بِ مَحمِل نِشینَد

(هجای هشتم مصراع نخست: تغییر کمیت مصوّت)

پایه‌های آواییغَ  مَش  دَر نَ ‌هان  خا نِ  یِ  دِل نِ شی  نَد
پایه‌های آواییبِ  نا  زی کِ  لِی  لی بِ  مَح  مِل نِ  شی  ند
نشانه‌های هجایی– – U– – U– – U– – U
وزنفَعولُنفَعولُنفَعولُنفَعولُن

خط عروضی: گَرَزین مَنزِلِ ویران بِ سُیِ خانِ رَوَم / دِگَرانجا کِ رَوَم عاقلُ فَرزانِ رَوَم

(هجای دوم و سوم مصراع نخست: حذف همزه / هجای دهم و یازدهم مصراع نخست: تغییر کمیت مصوّت/ هجای سوم مصراع دوم: حذف همزه)

خط عروضی: مَنُ تُ غافِلیمُ ماهُ خُرشید / بَرین گَردونِ گَردان نیست غافِل

(هجای دوم و سوم مصراع نخست: تغییر کمیت مصوّت / هجای دوم مصراع دوم: حذف همزه)

پایه‌های آواییمَ   نُ    تُ  غا فِ   لی   مُ   ما   هُ  خُر  شید
پایه‌های آواییبَ  رین  گَر  دو نِ  گر  دان  نیـس  غا  فِل 
نشانه‌های هجایی– – – U– – – U– – U
وزنمَفاعیلُنمَفاعیلُنمفاعی(فَعولُن)
برگه آموزگاری و تدریس
تدریس خصوصی

لف۱: قبض ، لف۲: بسط / نشر۱: گریه مینا ، نشر۲: خندیدن ساغر (مرتّب) / تضاد: قبض، بسط؛ گریه، خندیدن

لف۱: دشمن ملک، لف۲: دین / نشر۱: پادشاه بی حلم ، نشر۲: زاهد بی علم (مرتّب)

تضاد: روز، شب؛ رفتی، آمدی

تضاد: غم، شادی

متناقض­‌نما:‌ سقف ساده بسیارنقش (پارچه ساده نمی­تواند بسیارنقش باشد.)

متناقض­‌نما:‌ آب آتش فروز(آب نمی­تواند آتش را بیفروزد.)؛ آتش آب سوز(آتش نمی­تواند آب را بسوزاند.) / تضاد: آب، آتش

«باری، چه دردسر بدهم؟ آن قدر گفت و گفت و گفت تا ما را به این کار واداشت. حالا  که می‌بیند آن روی کار بالاست، دست و پایش را گم کرده، تمام آن حرف‌ها یادش رفته. تا یک فرّاش قرمزپوش می‌بیند، دلش می‌تپد. تا به یک ژاندارم چشمش می‌افتد، رنگش می‌پرد. هی می‌گوید: امان از همنشین بد.»

قلمرو زبانی: واژه‌ها و ترکیب عربی ناآشنا کم است / نثر ساده و قابل فهم و دور از تعابیر پیچیده و به زبان محاوره­ای و عامیانه نزدیک است / ترکیب دستوری کلام و جمله‌ها درست تر و با طبیعت زبان هم آهنگ­تر است. / واژه فرانسوی «ژاندارم» در آن به کاررفته است. / در آن از جملات کوتاه و کنایی استفاده شده است.

کارگاه تحلیل فصل
پیمایش به بالا