یکی از بحرهای مشترک زبان فارسی و عربی است. این وزن از بازآورد «مفاعیلن» ساخته می شود. «هزج» در واژه به معنای شادی آور و سرود شادی بخش است. این بحر یکی از رایج ترین و خوش آهنگ ترین وزن های زبان پارسی است.
هزج مثمن اخرب: مفعول مفاعیلن // مفعول مفاعیلن (همسان دولختی) یا مستفعل مفعولن // مستفعل مفعولن
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها / بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل / با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها / وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم / بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن / کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد / باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید / چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید / ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو / باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش / میگویم و بعد از من گویند به دورانها (سعدی)
هزج مثمن اخرب: مفعول مفاعیلن // مفعول مفاعیلن (همسان دولختی) یا مستفعل مفعولن // مستفعل مفعولن
روزی که ترا ببینم آدینهٔ ماست / هر روز به دولتت به از دینهٔ ماست
گر چرخ و هزار چرخ در کینهٔ ماست / غم نیست چو مهر یار در سینهٔ ماست (مولانا)
مفاعیلن مفعول مفاعیلن فعولن
زنخدان چون سیم و بر او از شبه خالی / دلم برد و مرا کرد ز اندیشه خیالی (فرخی سیستانی)
مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست / بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست (خیام)
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
چه مکتوبش نویسم من که باشد خامه ام خام / مگر آن سرو گلرخ برد در نامه ام نام (رشید الدین وطواط)