آموختیم که حماسه دو گونه است: طبیعی و مصنوعی. یکی از حماسههای مصنوعی و سنّتی حمله حیدری از باذل مشهدی است. سخنور در این مثنوی به شرح زندگی و جنگهای پیامبر (ص) و علی (ع) تا شهادت آن حضرت در محراب مسجد کوفه پرداخته است. بخشی از این کتاب را که توصیف نبرد حضرت علی(ع) با عمرو بن عبدود است میخوانیم. شاعر تحت تأثیر حماسههای ملّی ایران، حماسهای دینی را به شیوه شاهنامه سروده است.
۱- دلیران میدان گشوده نظر / که بر کینه اوّل که بندد کمر
قلمرو زبانی: دلیران : پهلوانان / میدان: میدان جنگ؛ رزمگاه / گشوده: باز کرده / که: چه کسی / کینه: دشمنی / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / نظر: مجاز از چشم / کینه: مجاز از جنگ / نظر گشودن: کنایه از چشم انتظار بودن / کمر بستن: کنایه از آماده برای انجام کاری شدن / جناس همسان: که (۱- حرف پیوند۲- چه کسی) / واجآرایی «ک»
بازگردانی: پهلوانان همه منتظر بودند که چه کسی نبرد را میآغازد.
پیام: انتظار برای اقدام به جنگ
۲- که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد / برانگیخت ابرش برافشاند گرد
«عَمرو» و «عُمر»: هر دو اسم خاص اند. برای این که شکل نوشتاری آنها با هم اشتباه نشود، به اوّلی یک حرف «و» میافزایند؛ امّا این «و» به زبان نمیآید.
قلمرو زبانی: سپهر: آسمان / ابرش: اسبی که دارای پوست خال دار یا رنگ به رنگ (به ویژه سرخ و سفید) است. در اینجا مطلق اسب منظور است./ برانگیختن: تحریک کردن (بن ماضی: برانگیخت، بن مضارع: برانگیز) / برافشاندن: پراکندن (بن ماضی: برافشاند، بن مضارع: برافشان) / قلمرو ادبی: عمرو، سپهر نبرد: تشبیه فشرده / گرد برافشاندن: کنایه از جولان دادن
بازگردانی: که ناگهان عمرو که در جنگاوری مثل آسمان بود، اسبش را به حرکت درآورد و همه جا را پر گرد و غبار کرد.
پیام: حمله دشمن به مسلمانان
۳- چو آن آهنین کوه آمد به دشت / همه رزمگه کوه فولاد گشت
قلمرو زبانی: چو: وقتی که / رزمگه: مخفّف رزمگاه، میدان جنگ / قلمرو ادبی: آهنین کوه: استعاره از عمرو/ دشت، گشت: جناس ناهمسان اختلافی / رزمگه کوه فولاد گشت: تشبیه، اغراق
بازگردانی: وقتی که عمرو با اندام درشت و پوشیده از جنگ افزار به میدان آمد، گویی که کوه فولادی میدان جنگ را فراگرفت.
پیام: شکوه عمرو
۴- بیامد به دشت و نفس کرد راست / پس آن گه باستاد هم رزم خواست
قلمرو زبانی: باستاد: بایستاد / همرزم: حریف ، هم نبرد / قلمرو ادبی: نفس کرد راست: کنایه از اینکه نفس تازه کرد / راست، خواست: جناسواره / واجآرایی «س»
بازگردانی: به میدان جنگ آمد و لحظهای ایستاد و نفس تازه کرد؛ سپس حریف خواست.
پیام: هم رزم طلبیدن
۵- حبیب خدای جهان آفرین / نگه کرد بر روی مردان دین
قلمرو زبانی: حبیب: دوستدار، یار، از القاب رسول اکرم / قلمرو ادبی: نگه کرد بر روی مردان دین: کنایه از منتظر اقدام بودن / واجآرایی «ن»، صدادار کوتاه «-ِ»
بازگردانی: دوست خداوند آفریدگار جهان (پیامبر) بر روی سپاهیان خود نگه کرد و منتظر اقدام مسلمانان بود.
پیام: درخواست پیامبر از مسلمانان برای جنگ با عمرو
۶- همه برده سر در گریبان فرو / نشد هیچ کس را هوس، رزم او
قلمرو زبانی: گریبان: یخه / هوس: میل / را: رای اضافه گسسته / قلمرو ادبی: سر به گریبان فروبردن: کنایه از شرمندگی و ترس / جناس: سر، در / گریبان، سر: تناسب
بازگردانی: همه از ترس عمرو سر در یقه فرو برده بودند و هیچ کس میلی به نبرد با عمرو نداشت.
پیام: ترس مسلمانان از عمرو
۷- به جز بازوی دین و شیر خدا / که شد طالب رزم آن اژدها
قلمرو زبانی: طالب: خواهان / اژدها: مار / قلمرو ادبی: بازوی دین، شیر خدا: استعاره از حضرت علی (ع) / اژدها: استعاره از عمرو
بازگردانی: به جز حضرت علی (ع) که مایل به نبرد با عمرو بود.
پیام: داوطلب شدن حضرت علی
۸- بر مصطفی بهر رخصت دوید / از او خواست دستوری امّا ندید
قلمرو زبانی: بر: پیش، نزد / مصطفی: برگزیده؛ منظور پیامبر است / بهر: برای / رخصت: اجازه / دستوری: رخصت، اجازه دادن/ قلمرو ادبی: بر، بهر: جناس ناهمسان افزایشی / دستوری ندید: حسآمیزی
بازگردانی: حضرت علی (ع) برای اجازه گرفتن از حضرت رسول با شتاب به سوی ایشان رفت؛ ولی پیامبر اجازه نداد.
پیام: اجازه جنگ ندادن به حضرت علی
عمرو برای بار دوم مبارز میطلبد. پیامبر از لشکر میپرسد که چه کسی حاضر است با عمرو بجنگد؟ لیکن جز حضرت علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمیکند. پیامبر (ص) به علی هشدار میدهد که عمرو است. علی (ع) جواب میدهد: «من هم علی ابن ابی طالبم» و پس از گفتگوی بسیار، از پیامبر (ص) اجازه نبرد میگیرد. در میدان نبرد عمرو از جنگ با علی امتناع میکند؛ با این بهانه که نمیخواهم به دست من کشته شوی؛ امّا علی (ع) در پاسخ میگوید: ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است. عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین میآید و:
قلمرو زبانی: اعلام: آگاهانیدن / امتناع میکند: سرباز زدن / مُلک: فرمانروایی / قلمرو ادبی: لشکر: مجازاً لشکریان / ریختن خون: کنایه از کشتن
۹- به سوی هژبر ژیان کرد رو / به پیشش برآمد شه جنگ جو
قلمرو زبانی: هژبر: شیر / ژیان: خشمناک، خشمگین/ به پیشش برآمد: جلویش درآمد / قلمرو ادبی: هژبر: استعاره از حضرت علی (ع) / رو کرد: کنایه از حرکت کرد / رو، جو: جناس ناهمسان؟
بازگردانی: عمرو به حضرت علی (ع)، آن شیر خشمگین رو کرد و حضرت علی (ع) جلویش درآمد.
پیام: رویارویی علی و عمرو
۱۰- دویدند از کین دل سوی هم / در صلح بستند بر روی هم
قلمرو زبانی: کین: کینه، دشمنی / قلمرو ادبی: سوی و روی: جناس ناهمسان اختلافی / در صلح: اضافه تشبیهی یا اضافه استعاری / در صلح بستن: کنایه از اینکه جایی برای آشتی نگذاشتند
بازگردانی: با دلی پر از دشمنی به سوی هم تاختند و جای آشتی نگذاشتند.
پیام: اقدام به جنگ
۱۱- فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ / بود سهمگین جنگ شیر و پلنگ
قلمرو زبانی: فلک: آسمان / سهم: ترس / باختن: از دست دادن / سهمگین: هراس انگیز، ترس آور/ قلمرو ادبی: فلک رنگش را باخت: جانبخشی، کنایه از ترسیدن / شیر، پلنگ: تناسب / جنگ، رنگ: جناس ناهمسان اختلافی / واجآرایی: «گ» / اغراق: فلک از سهم آن جنگ رنگ باخت / واژهآرایی: جنگ
بازگردانی: جنگ آن قدرسهمگین بود که آسمان رنگ باخته بود، حق هم داشت؛ زیرا جنگ شیر و پلنگ بسیار ترسناک است.
پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ
۱۲- نخست آن سیه روز و برگشته بخت / برافراخت بازو چو شاخ درخت
قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد (بن ماضی: افراخت، بن مضارع: افراز) / شاخ: شاخه / قلمرو ادبی: سیه روز: کنایه از بدبخت، برگشته بخت / بازو: مجاز از دست / بازو چو شاخ درخت: تشبیه / واجآرایی «خ»، «ت»
بازگردانی: نخست عمرو بدبخت و تیره روز، دست خود را مانند شاخه درخت بالا برد.
پیام: اقدام به شمشیر زدن عمرو
۱۳- سپر بر سر آورد، شیر اله / عَلم کرد شمشیر آن اژدها
قلمرو زبانی: علم: پرچم (هم آوا← الم: درد) / قلمرو ادبی: شیراله: استعاره است از حضرت علی (ع) / علم کرد: کنایه از بلند کرد / اژدها: استعاره از عمرو / عیب قافیه (رشته انسانی)/ سپر، سر: جناسواره / بر، سر: جناس ناهمسان / علم کرد: کنایه از اینکه بالا برد / تناسب: سپر، شمشیر
بازگردانی: حضرت علی (ع) سپرش را بالا آورد و عمرو دوباره شمشیرش را بالا برد.
پیام: دفاع حضرت علی
۱۴- بیفشرد چون کوه پا بر زمین / بخایید دندان به دندان کین
قلمرو زبانی: خاییدن: جویدن، به دندان نرم کردن / دندان کین: اضافه اقترانی / قلمرو ادبی: پا بر زمین فشردن: کنایه از پایداری / چون کوه: تشیبه / دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشم / جانبخشی: مانند کوه پایش را بر زمین فشرد / واژه آٰرایی: دندان
بازگردانی: حضرت علی (ع) مانند کوه، خشمگینانه پایداری ورزید.
پیام: خشمگین شدن حضرت علی
۱۵- چو ننمود رخ شاهد آرزو / به هم حمله کردند باز از دو سو
قلمرو زبانی: چو: هنگامیکه / نمودن: نشان دادن(بن ماضی: نمود؛ بن مضارع: نما) / شاهد: زیبارو / قلمرو ادبی: شاهد آرزو: اضافه تشبیهی / ننمود رخ شاهد آرزو: کنایه است از جلوه گری نکردن (ناکامی) / دو، سو: جناسواره
بازگردانی: چون هیچ جنگجویی از این حمله، نتیجهای نگرفت، دوباره به هم حمله ور شدند.
پیام: بی نتیجه بودن جنگ
۱۶- نهادند آوردگاهی چنان / که کم دیده باشد زمین و زمان
قلمرو زبانی: نهادن: قرار دادن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / آوردگاه: میدان جنگ، نبردگاه / کم: کمتر / قلمرو ادبی: زمین، زمان: مجاز از زمینیان / زمین، زمان: جناس ناهمسان اختلافی
بازگردانی: چنان جنگی در میدان نبرد پدید آوردند که اهل زمین و زمان چنین میدانی را به یاد ندارند.
پیام: سهمگین بودن صحنه جنگ
۱۷- ز بس گرد از آن رزمگه بردمید / تن هر دو شد از نظر ناپدید
قلمرو زبانی: بس: بسیاری / بردمید: بلند شد / هر دو: علی و عمرو / نظر: دید / قلمرو ادبی: اغراق
بازگردانی: از بسیاری گرد و خاکی که بلند شده بود، هر دو پهلوان از نظرها ناپدید گشتند.
پیام: برخاستن گرد و خاک
۱۸- زره لخت لخت و قبا چاک چاک / سر و روی مردان پر از گرد و خاک
قلمرو زبانی: لخت لخت: پاره پاره / حذف «بود» به قرینه معنایی / قلمرو ادبی: سر و روی: تناسب / قبا: نوعی جامۀ جلو باز که دو طرف جلو آن با دکمه بسته میشود./ چاک، خاک: جناس / واژهآرایی: لخت، چاک
بازگردانی: جامۀ ایشان پاره پاره شده و سر و رویشان پر از گرد و خاک بود.
پیام: شدت درگیری
۱۹- چنین آن دو ماهر در آداب ضرب / ز هم رد نمودند هفتاد حرب
قلمرو زبانی: ماهر: ورزیده / ضرب: زدن، کوفتن / حرب: جنگ / قلمرو ادبی: ضرب: مجاز از جنگ و زدوخورد / حرب: مجازاً ابزار جنگی؛ مانند شمشیر، خنجر، نیزه و … / ضرب، حرب: جناس ناهمسان اختلافی / اغراق (هفتاد ابزار جنگی)
بازگردانی: آن دو جنگجو که هنر جنگ میدانستند، هفتاد گونه جنگ افزار را به کار بردند؛ ولی هیچ یک اثرگذار نبود.
پیام: به کار بردن همه گونه جنگ افزار
۲۰- شجاع غضنفر وصیّ نبی / نهنگ یم قدرت حق، علی
قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / وصی: جانشین / نبی: پیامبر / نهنگ: سیاه سر؛ تمساح / یم: دریا / قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از حضرت علی (ع)/ نهنگ: استعاره از علی / یم قدرت: اضافه تشبیهی / نهنگ، یم: تناسب / موقوف المعانی
بازگردانی: شیر شجاع ، جانشین پیامبر و نهنگ دریای حق، حضرت علی (ع)،
۲۱- چنان دید بر روی دشمن ز خشم / که شد ساخته کارش از زهر چشم
قلمرو زبانی: ساختن: درست کردن (بن ماضی: ساخت؛ بن مضارع: ساز) / قلمرو ادبی: خشم، چشم: جناس ناهمسان اختلافی / چشم: مجاز از نگاه / زهر چشم: اضافه استعاری، کنایه از نگاه تند / کارش ساخته شد: کنایه از اینکه کارش به پایان رسید و تمام شد
بازگردانی: چنان از روی خشم به چهره دشمن نگاه کرد که عمرو از زهر چشم کارش ساخته شد.
پیام: نگاه گیرای حضرت علی
۲۲- برافراخت پس دست خیبر گشا / پی سر بریدن بیفشرد پا
قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد(بن ماضی: برافراخت؛ بن مضارع: برافراز) / پی: به دنبال / قلمرو ادبی: خبیرگشا: تلمیح / خیبر: مجاز از در دروازه قلعه خیبر / سر: مجاز از گردن / پا فشردن: کنایه از پافشاری کردن / پی: در معنی پا، ایهام تناسب
بازگردانی: بازگردانی: علی دست نیرومند خیبرگشای خود را بلند کرد و در ایستاد تا عمرو را نیست و نابود کند.
پیام: اقدام برای کشتن عمرو
۲۳- به نام خدای جهان آفرین / بینداخت شمشیر را شاه دین
قلمرو زبانی: شاه دین: منظور حضرت علی (ع) است / بینداخت: بزد / قلمرو ادبی: واجآرایی «ن»
بازگردانی: حضرت علی (ع) با نام خدای جهان آفرین با شمشیرش ضربهای به عمرو زد.
پیام: شمشیر زدن حضرت علی
۲۴- چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ / به سر کوفت شیطان دو دست دریغ
قلمرو زبانی: چو: چون، هنگامیکه / راندن: زدن / خصم: دشمن / تیغ: شمشیر / دست دریغ: اضافه همراهی (اقترانی) / قلمرو ادبی: به سر کوفتن: کنایه از اظهار اندوه و ناراحتی کردن / سر، دست: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واجآرایی «ر»
بازگردانی: هنگامیکه حضرت علی (ع) بر دشمن شمشیر کشید، شیطان دو دست افسوس بر سر کوبید و ناامید شد.
پیام: ناامیدی شیطان از پیروزی
۲۵- پرید از رخ کفر در هند رنگ / تپیدند بت خانهها در فرنگ
قلمرو زبانی: تپیدند: بی قراری و اضطراب نمودن، لرزیدن از ترس/ فرنگ: باخترزمین به ویژه اروپا / قلمرو ادبی: رنگ پریدن: کنایه از ترسیدن / رخ کفر: تشخیص / اغراق / بت خانه تپیدند: تشخیص / فرنگ، رنگ: جناس ناهمسان افزایشی
بازگردانی: کافران و بت پرستان هند بسیار ترسیدند و بتخانههای اروپا از هراس به خود لرزیدند.
پیام: هراسیدن بی دینان روی زمین
۲۶- غضنفر بزد تیغ بر گردنش / در آورد از پای، بی سر تنش
قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / بی سر تنش: تن بی ارزش / مرجع «ش»: عمرو / جهش ضمیر: بی سر تنش (تن بی سرش)/ قلمرو ادبی: غضنفر: استعاره از علی / از پای در آوردن: کنایه از تباه کردن / سر، پا، تن: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واجآرایی «ر»
بازگردانی: حضرت علی (ع) شمشیر بر گردن عمرو زد و سرش را از تن بی ارزشش جدا کرد.
پیام: کشته شدن عمرو
۲۷- دم تیغ بر گردنش چون رسید / سر عمرو صد گام از تن پرید
قلمرو زبانی: دم: لبه / تیغ: شمشیر / چون: هنگامیکه / گام: قدم / قلمرو ادبی: گردن، سر، گام، تن: تناسب / بر، سر: جناس ناهمسان اختلافی / واجآرایی «ر» / اغراق: سر عمرو صد گام دورتر افتاد / صد: مجاز از بسیار و زیاد
بازگردانی: وقتی که شمشیر بر گردن عمرو فرود آمد، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرف تر افتاد.
پیام: کوبه سهمگین حضرت علی
۲۸- چو غلتید در خاک آن ژنده فیل / بزد بوسه بر دست او جبرئیل
قلمرو زبانی: ژنده: بزرگ، عظیم، گنده / قلمرو ادبی: ژنده فیل: استعاره از عمرو / غلتیدن در خاک: کنایه از شکست خوردن و مردن / بر دست بوسه زدن: کنایه از بزرگ داشتن
بازگردانی: هنگامیکه آن قهرمان درشت اندام به دست حضرت علی (ع) کشته شد، جبرئیل دستان حضرت علی (ع) را بوسید.
پیام: سپاس گزاری جبرئیل از علی
حمله حیدری، باذل مشهدی
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- معادل معنایی واژههای زیر را از متن درس بیابید.
اسب (ابرش) اجازه (دستوری) شیر)غضنفر(
۲- چهار واژۀ مهمّ املایی از متن درس انتخاب کنید و بنویسید.
غضنفر – خصم – دریغ – وصیّ.
۳- در بیت بیست و یکم، گروههای اسمی و هستۀ هر یک را مشخّص کنید.
۲۱- چنان دید بر روی دشمن ز خشم / که شد ساخته کارش از زهر چشم
چنان: هسته / روی دشمن← هسته: روی / خشم← هسته: خشم / کارش← هسته: کار / زهر چشم← هسته: زهر
قلمرو ادبی
۱- در متن درس، دو نمونه استعاره بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.
ژنده فیل: استعاره از عمرو / غضنفر: استعاره از حضرت علی
۲- مفهوم کنایههای زیر را بنویسید.
دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشمگین شدن / رنگ باختن: کنایه از ترسیدن
۳- دو نمونه از کاربرد آرایۀ اغراق در متن درس بیابید.
■ پرید از رخ کفر در هند رنگ / تپیدند بت خانهها در فرنگ ■ فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ