در این فصل، متنهایی را میخوانیم که به شیوۀ داستانی، موضوعها و مفاهیمی را بیان کرده اند. به این گونه آثار که با بهره گیری از عنصر روایت، شخصیت، لحن، زمان، مکان و زاویۀ دید و… پدید میآیند؛ «ادبیات داستانی» گفته میشود.
ادبیات داستانی، همۀ آثار روایی را در برمیگیرد. به دیگر سخن هر اثر روایتی خلّاقانه، در قلمرو ادبیات داستانی، جای میگیرد. ادبیات داستانی شامل قصّه، داستان، داستان کوتاه و رمان است.
داستان در حقیقت، ظرفی است که نویسنده به کمک آن، اندیشهها، آرزوها و جهت گیریهای فکری خویش و مفاهیم خاص را در آن میگنجاند؛ پس با خواندن هر متن داستانی، باید به درون مایه و محتوای آن بیندیشیم.
داستان طوطی و بقال
۱- بود بقالی و وی را طوطـــیای / خوش نوایی، سبز گـــویا طوطیای
قلمرو زبانی: بود: فعل تام (وجود داشت)/ وی: او / خوش نوا: خوش سخن / گویا: سخن گو / را: نشانه دارندگی و مالکیت / حذف فعل به قرینه لفظی: وی را طوطی بود / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / «طوطی»: نماد انسانهایی است که شتاب زده و بر بنیاد ظاهر داوری میکنند / واجآرایی «ی»
بازگردانی: بقّالی، طوطیای خوش آواز، سبزرنگ و سخنگویی داشت.
۲- در دکان بودی نگـــــــهبان دکان / نکته گـــــفتی با همه سوداگـــــران
قلمرو زبانی: بودی: میبود / نکته گفتن: شوخی کردن / سوداگر: آنکه کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر. / قلمرو ادبی: واجآرایی «ن» و «ا»
بازگردانی: طوطی از دکّان نگهبانی میکرد و با خریداران همسخن میشد و شوخی میکرد.
۳- در خطابِ آدمــــــی ناطــــق بدی / در نوای طوطـــــیان، حــــاذق بدی
قلمرو زبانی: خطاب: رویاروی سخن گفتن / آدمی: انسان/ ناطق: سخنگو، گویا / بُدی: میبود (بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو) / نوا: نغمه و آواز / حاذق: ماهر، چیره دست. / قلمرو ادبی: واجآرایی «ا»
بازگردانی: در سخن گفتن با آدمیان گویا و در آوازخوانی میان طوطیان چیره دست بود.
۴- جست از صدر دکان، سویی گریخت / شیشههای روغنِ گُل را بریخــــت
قلمرو زبانی: جستن: پریدن، جهیدن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه) / صدر: بالا، سینه (شبه همآوا← سدر: گونهای درخت) / گریخت: فرار کرد (بن ماضی:گریخت، بن مضارع: گریز) / قلمرو ادبی: گریخت، بریخت: جناس ناهمسان ندارند
بازگردانی: طوطی از بالای دکان به سویی پرید و شیشههای روغن گل را ریخت.
۵- از سوی خانه بیامد خواجه اش / بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش
قلمرو زبانی: خواجه: سرور، آقا / فارغ: آسوده (هماوا؛ فارق: جدا کننده) / خواجه وش: کدخدامنش / وش: مانند؛ ادات تشبیه / قلمرو ادبی: واژه آرایی: خواجه / خواجه وش: تشبیه.
بازگردانی: دارنده طوطی از خانه به مغازه آمد و با خیال آسوده و کدخدامنشانه در مغازه نشست.
۶- دید پر روغن دکان و جامه چرب / بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب
قلمرو زبانی: جامه: پارچه / مرجع «ش» در«سرش»: طوطی / کل: مخفّف کچل / گشت: شد / ضرب: زدن / قلمرو ادبی: چرب، ضرب: جناس ناهمسان / ایهام: کل (۱- کچل؛ ۲- گنگ) [کتاب راهنمای معلم]
بازگردانی: بقّال دید که مغازه پر روغن و پارچهها (وسایل) چرب شده اند، عصبانی شد و چنان ضربهای بر سر طوطی زد که طوطی کچل گشت.
۷- روزک چندی سخن کوتاه کـــــرد / مرد بقـــــّــال از ندامـــــت آه کـــــرد
قلمرو زبانی: روزک چندی: چند روز اندک؛ «ک» نشانه کمی و تقلیل / ندامت: پشیمانی، تأسف / قلمرو ادبی: سخن کوتاه کردن: کنایه از «سخن نگفت»
بازگردانی: طوطی چند روزی خاموش شد و سخن نگفت. [از این رو] مرد بقّال از پشیمانی آه و ناله میکرد.
۸- ریش برمیکند و میگفت:ای دریغ / کآفتاب نعمــــتم شد زیر مـــیغ
قلمرو زبانی: دریغ: افسوس / شد: رفت / میغ: ابر / قلمرو ادبی: کنایه: ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن) / آفتاب نعمت: اضافه تشبیهی / آفتاب، میغ: تناسب / آفتاب نعمتم … میغ: کنایه از «از دست دادن نعمت»
بازگردانی: مرد بقال موهای چهره اش را میکند و میگفت افسوس که نعمتم را از دست دادم.
پیام: پشیمانی از کردار گذشته
۹- دست من بشکسته بودی آن زمان / چون زدم من بر سر آن خوش زبان
قلمرو زبانی: بودی: میبود(بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو) / چون: هنگامی که / قلمرو ادبی: دست، سر، زبان: تناسب / زبان، زمان: جناس ناهمسان / زبان: مجاز از سخن / واجآرایی: «ن» / واژه آرایی: من
بازگردانی:ای کاش آن زمانی که بر سر طوطی خوش آوازم میزدم، دستم میشکست.
پیام: پشیمانی از کردار گذشته
۱۰- هدیهها میداد هـــر درویش را / تا بیابد نطــــــــق مرغِ خـــــویش را
قلمرو زبانی: درویش: تهیدست، گدا / را: به / نطق: سخن گفتن / مرغ: پرنده
بازگردانی: مرد بقّال به هر نیازمندی کمک میکرد تا شاید طوطی دوباره سخن بگوید.
۱۱- بعدِ سه روز و سه شب، حیران و زار / بر دکان بنشسته بد نومـــــــــیدوار
قلمرو زبانی: حیران: سرگشته / زار: درمانده و ناتوان، بیچاره (هم آوا← ضار: زیان رساننده)/ بد: بود (بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو)/ نومیدوار: با ناامیدی / وار: مانند؛ ادات تشبیه / قلمرو ادبی: سه: واژه آرایی / روز، شب: تضاد / نومیدوار: تشبیه.
بازگردانی: بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با ناامیدی در دکّانش نشسته بود.
۱۲- مینمود آن مرغ را هر گون شگفــت / تا که باشد کاندر آید او به گُــــــــفت
قلمرو زبانی: نمودن: نشان دادن (بن ماضی: نمود؛ بن مضارع: نما)/ گون: گونه، نوع / را: به معنای حرف اضافه «به» / شگفت: عجیب / اندر: در / گفت: سخن(اسم) / قلمرو ادبی: شگفت، گفت: جناسواره، قافیه، قافیه عیب دار(رشته انسانی).
بازگردانی: بقّال برای طوطی کارهای شگفت انگیز انجام میداد (ادا و شکلک در میآورد) تا شاید پرنده اش آغاز به سخن گفتن کند.
۱۳- جولقییای سر برهـنه میگذشت / با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت
قلمرو زبانی: جولقی: پشمینه پوش، درویش / سربرهنه: بی کلاه / طاس: کاسۀ مسی / قلمرو ادبی: واژه آرایی: سر / سر، مو؛ طاس، طشت: تناسب / چو پشت طاس و طشت: تشبیه / ایهام تناسب: طاس (۱- کاسه مسی؛ ۲- بی مو؛ با واژه «سر» ایهام دارد) [کتاب راهنمای معلم]
بازگردانی: روزی گدایی سربرهنه که سرش مانند پشت کاسه مسی و تشت صاف بود از آن جا میگذشت.
۱۴- طوطی اندر گــفت آمد در زمان / بانگ بر درویش زد که هی فـــلان
قلمرو زبانی: اندر: در/ گفت: سخن گفتن(اسم) / درزمان: بی درنگ / بانگ: فریاد / درویش: گدا، تهیدست / هی:هان، آهای.
بازگردانی: طوطی بی درنگ آغاز به سخن گفتن کرد و گدا را صدا زد و گفت: آهای، فلانی:
۱۵- از چهای کــل با کـــلان آمیختی؟ / تو مگر از شیشه روغن ریخــــتی؟
قلمرو زبانی: از چه: چرا / کل: مخفف کچل؛ کلان: کچلها / آمیختی: معاشرت کردی(بن ماضی: آمیخت، بن مضارع: آمیز) / مگر: قید پرسش / از شیشه روغن: روغن شیشه (از= اضافه گسسته) / ایهام: کل (۱- کچل؛ ۲- گنگ) [کتاب راهنمای معلم] / قلمرو ادبی: واژه آرایی: کل
بازگردانی: تو چرا کچل شدی و در جمع کچلها درآمدی؟ آیا تو هم شیشههای روغن را ریختهای؟
پیام: ظاهربینی
۱۶- از قیاسش خنده آمد خــــــلق را / کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را
قلمرو زبانی: قیاس: سنجش، مقایسه / خنده آمد: خنده گرفت / خلق: مردم / کو: که (زیرا) او / پنداشت: تصور کرد (بن ماضی:پنداشت، بن مضارع: پندار) / دلق: جامه پاره پاره / صاحب دلق: ژنده پوش / قلمرو ادبی: دلق، خلق: جناس ناهمسان/ تشبیه پنهان.
بازگردانی: مردم از سنجش نادرست طوطی خندیدند، زیرا طوطی آن مرد گدای بی مو را مانند خودش پنداشته بود.
پیام: نکوهش سطحی نگری و شتابزدگی در داوری
۱۷- کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گرچه ماند در نبشتن شــــیر و شیر
قلمرو زبانی: پاکان: انسانهای پاک / قیاس گرفتن: سنجیدن، مقایسه کردن / مانستن: مانند بودن(بن ماضی: مانست، بن مضارع: مان)؛ ماندن: اقامت کردن (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان) / نبشتن: نوشتن (بن ماضی: نبشت، بن مضارع: نبیس) / قلمرو ادبی: شیر، شیر: جناس همسان، شیر نخست: شیر بیشه، شیر دوم: شیر نوشیدنی
بازگردانی: رفتار انسانهای پاک را با کار خودت نسنج. هر چند دو واژه« شیر درنده» و «شیر خوردنی» در نوشتن یکسان اند؛ امّا معنای آنها بسیار از هم دور است.
پیام: پرهیز از ظاهربینی
۱۸- جمله عالم زین سبب گمراه شد / کم کـــــسی ز ابدال حق آگـــــــاه شد
قلمرو زبانی: جمله: همه / عالم: جهان / زین سبب: به این خاطر / ابدال: جِ بَدیل و بَدَل؛ مردان کامل / قلمرو ادبی: عالم: مجاز از مردم جهان
بازگردانی: مردم جهان به دلیل چنین سنجشهای ناروایی به گمراهی افتاده اند. کمتر کسی است که مردان حقّ را بشناسد و به جایگاه آنها پی ببرد.
پیام: گمراهی به سبب ظاهربینی
۱۹- هر دو گون زنبور خوردند از محل / لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
قلمرو زبانی: گون: گونه / لیک: ولی / قلمرو ادبی: نیش، عسل: تضاد / جناس: زان، زین / واجآرایی «ن»
بازگردانی: هر دو نوع زنبور (زنبور عسل و زنبور سرخ) از یک گل شهد میمکند، امّا یکی عسل میسازد و دیگری نیش زهرآلود.
پیام: پرهیز از ظاهربینی
۲۰- هر دو گون آهو گیا خوردند و آب / زین یکی سرگین شد و ز آن مشک ناب
قلمرو زبانی: سرگین: فضلۀ برخی چهارپایان، مانند اسب و …، پهن / مشک: گونهای عطر / ناب: خالص / قلمرو ادبی: سرگین، مشک: تضاد / گیاه، آب: تناسب / آب، ناب: جناس ناهمسان. / واجآرایی «ن»
بازگردانی: هر دو نوع آهو، آب و گیاه میخورند؛ امّا یک نوع آهو(آهوی معمولی) پشگل تولید میکند و دیگری (آهوی ختن) مُشک ناب.
پیام: پرهیز از ظاهربینی
۲۱- هر دو نی خوردند از یک آبخَور / این یکی خالی و آن پر از شکـــر
قلمرو زبانی: آبخور: آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند / خالی: پوک / قلمرو ادبی: خالی، پر: تضاد. / واژه آرایی: یک / قافیه سالم: آبخَور، شکر
بازگردانی: هر دو نوع نی از یک آب، آبیاری میشوند؛ امّا یکی نیشکر میسازد و دیگری پوک میشود.
پیام: پرهیز از ظاهربینی
۲۲- صد هزاران زین چنین اشباه بین / فرق شـــــان هفتاد ساله راه بین
قلمرو زبانی: اشباه: جِ شِبْه و شَبَه، مانندها، همانندان(همآوا؛ اشباح؛ ج شبَح: سایهها) / قلمرو ادبی: صد هزار: مجاز از بسیار فراوان / هفتاد ساله راه: کنایه از فاصله فراوان و زیاد / هزاران، هفتاد، صد: تناسب / واژه آرایی: بین / واجآرایی: «ن» «ا»
بازگردانی: هزاران گونه از این همانندیهای ظاهری وجود دارد؛ امّا این همانندیها، ظاهری است و تفاوت میان متشابهات بسیار زیاد است.
پیام: شباهتهای ظاهری نباید ما را فریب دهد.
۲۳- چون بسی ابلیس آدم روی هست / پس به هر دستی نشاید داد دست
قلمرو زبانی: بسی: بسیاری / ابلیس: اهریمن / شاید: شایسته است (فعل)/ قلمرو ادبی: آدم روی: آدم نما، تشبیه (چهرهای مانند چهرۀ آدم) / ابلیس، آدم: تضاد / دست دادن: کنایه از«همنشینی و دوستی کردن» / هست، دست: جناس ناهمسان / دست: واژه آرایی.
بازگردانی: به این دلیل که شیطانهای آدم نما در جهان بسیارند؛ پس شایسته نیست که با هر کسی دوست شوی.
پیام: پرهیز از انسانهای ابلیسخو
واژگان ستاره دار درس
ابَدال: جِ بدَیل و بدَل مردان کامل / اشَباه: جِ شِبْه و شَبَه، مانندها، همانندان / تَلطَّف: مهربانی، اظهار لطف و مهربانی کردن، نرمی کردن / جولقی: پشمینه پوش، درویش / حاذق: ماهر، چیره دست / خواجه وش: کدخدامنش / زبون: خوار، ناتوان / سرگین: فضله برخی چهارپایان، مانند اسب و … / سفاهت: بی خردی، ک معقلی، نادانی / سوداگر: آن که کارش دادوستد است، بازرگان، تاجر / طاس:کاسه مسی / عَربَده: فریاد پرخاشجویانه برای برانگیختن دعوا و هیاهو، نعره و فریاد / قَهر: خشم، غضب / کَل: مخفف کچل / مُسلمّ داشتن: باور کردن، پذیرفتن / ندامت: پشیمانی، تأسف