در این فصل متنهای «مهر و وفا» ،«جمال و کمال» و «بوی گل و ریحانها» را میخوانیم. موضوع این متنها، بیان عواطف و احساسات شاعر یا نویسنده دربارهٔ دوستی، محبّت، عشق، شادی و برخی مفاهیم عمیق عرفانی است. به آثاری که چنین درون مایهای دارند، «ادبیات غنایی» گفته میشود.
ادبیات غنایی، اشعار و متونی است که احساسات، عواطف شخصی، حالات عاشقانه و امید و آرزویی را با زبانی نرم و لطیف بیان میکند. در ادبیات فارسی، موضوعهای غنایی با مفاهیمی همچون: عشق، عرفان، مرثیه، مناجات و گلایه و شکایت، معمولا در قالبهای شعری غزل، مثنوی و رباعی و نیز در قالب نثر نوشته میشود. ادبیات عرفانی ما که بسیار غنی و گسترده است، در حوزۀ ادبیات غنایی قرار میگیرد.
برای آگاهی بیشتر از ادب غنایی اینجا را بفشارید.
● ادبیات غنایی چیست؟ – اشعار و متونی است که احساسات، عواطف شخصی، حالات عاشقانه و امید و آرزویی را با زبانی نرم و لطیف بیان میکند.
قلمرو زبانی: غِنا: آواز خوش؛ سازو آواز (همآواواره؛ غَنا: بی نیازی؛ توانگری) / مرثیه: سوگ سروده / غنی: پرمایه
● ادبیات عرفانی جزء کدام یک از انواع ادبی زیر قرار دارد؟
الف) نمایشی ب) غنایی √ پ) حماسی
مهر و وفا
۱- هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد/ خداش در همه حال از بلا نگه دارد
قلمرو زبانی: اهل وفا: باوفایان، وفاداران / خداش: جهش ضمیر، خدا او را / بلا: گرفتاری / قلمرو ادبی: قالب: چامه یا غزل / وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (رشته انسانی)/ جانب کسی را نگه داشتن: کنایه، پشتیبانی کردن / نگه دارد: ردیف / هر، در: جناس / واجآرایی «ا»
بازگردانی: هر کس از باوفایان پشتیبانی و حمایت کند، خداوند نیز او را در هر حالی از گرفتاریها حفظ میکند.
پیام: وفاداری
۲- حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست / که آشنا سخن آشنا نگه دارد
قلمرو زبانی: حدیث: ماجرا، روایت، سخن / مگر: جز / حضرت: جناب / که: زیرا / آشنای نخست: معشوق، دلبر؛ آشنای دوم: عاشق، دلشده / قلمرو ادبی: تضمین شعر سعدی / واژه آرایی: دوست، آشنا
بازگردانی: ماجرای دوست را فقط به جناب دوست میگویم؛ زیرا فقط دوست محرم راز دوستش است.
پیام: محرم بودن یار
۳- دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای/ فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
قلمرو زبانی: معاش: زندگی، زیست، زندگانی کردن / دل: منادا / فرشته ات: جهش ضمیر، فرشته تو را / قلمرو ادبی: دلا: ای دل، جانبخشی / دل: مجاز از انسان / بلغزد پای: کنایه از خطا کند، دچار کژروی شود / دل، پا، دست: تناسب / واجآرایی: «د»
بازگردانی: ای دل، به گونهای زندگانی کن که اگر دچار لغزش و خطا شدی، فرشته با دعا کردن در حق تو، تو را حفظ کند.
پیام: معاش حلال
۴- گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان / نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
قلمرو زبانی: گرت: اگر تو را، جهش ضمیر / هوا: میل و آرزو / نگسلد: نشکند، پاره کردن (بن ماضی: گسست، بن مضارع: گسل) / رشته: ریسمان / قلمرو ادبی: سر رشته را نگه دار: کنایه از وفاداری کن / دار، دارد: همریشگی (رشته انسانی) / گر، سر: جناس / واجآرایی: «گ»، «ر»
بازگردانی: اگر میل و آرزوی آن داری که معشوق پیمانش را با تو نشکند، تو نیز در حق او وفادار باش تا او نیز با تو وفادار باشد.
پیام: لزوم وفاداری دلشده
۵- صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی / ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
قلمرو زبانی: صبا: بادی که از شمال شرقی میوزد، باد بهاری، ای صبا، منادا (همآوا: صبا، سبا (نام شهری)) / زلف: موی بلند جلوی سر/ ار: اگر/ از روی: به خاطر / قلمرو ادبی: ای صبا: جانبخشی؛ نماد پیک و نامه بر؛ واسطه میان دلبر و دلشده / سر: ایهام تناسب، ۱- نوک ۲- کله (در معنای دوم با زلف و روی تناسب دارد) / دل را سر زلف دیدن: کنایه از «عاشق یار بودن» / روی: ایهام تناسب، ۱- به خاطر ۲- چهره (در معنای دوم با زلف و سر تناسب دارد) / جا نگه دارد: وفادار باشد، حق دوستی را ادا کند / دل، زلف: تناسب / واجآرایی: «ر» /
بازگردانی: ای باد صبا، اگر دل مرا اسیر زلف یار دیدی، لطفاً به یارم بگو که نسبت به من بی مهر نباشد.
پیام: درخواست وفاداری از دلبر
۶- چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت / ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / ش: مرجع آن، دلبر است / قلمرو ادبی: دلم را نگاه دار: کنایه از وفادار باش، دلم را نشکن / گفتم، گفت: همریشگی (همریشگی) / دست: مجاز از توان و نیرو / خاستن: بلند شدن (بن ماضی: خاست؛ بن مضارع: خیز) / ز دست بنده چه خیزد: پرسش انکاری/ خدا نگه دارد: تلمیح به «توکلّتُ عَلَی الله» / دست، دل: تناسب
بازگردانی: هنگامی که به یارم گفتم دلم را نشکن او چه گفت؟ او گفت از دست بنده چه کاری برمیآید. خدا دلت را نشکند.
پیام: توکل بر خدا
۷- سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری / که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
قلمرو زبانی: زر: طلا / یار: دلبر / مهر: عشق، مهربانی / قلمرو ادبی: سر: مجاز از جان / دل: مجاز از وجود/ زر: مجاز از دارایی / سر و زر و دل و جانم: مجاز از همه هستی ام / سر، زر: جناس / سر، دل، جان: تناسب / مهر: ایهام تناسب (مهر و وفا نام دو دلداده در داستانهای عاشقانه) / حق صحبت نگه دارد: کنایه از اینکه حق دوستی را ادا کند
بازگردانی: جان و دارایی و همه هستی ام فدای آن یاری که حق دوستی را ادا کند و نسبت به من وفا باشد.
پیام: جانفشانی دلشده
۸- غبار راهگذارت کجاست تا حافظ / به یادگار نسیم صبا نگه دارد
قلمرو زبانی: راهگذار: رهگذر، محل عبور / حافظ: نام هنری، تخلّص / قلمرو ادبی: غبار راهت کجاست: کنایه از ارزشمندی یار/ واجآرایی: «ا»، «ر»
بازگردانی: گرد و غبار محل عبور تو کجاست تا حافظ به یادگار نسیم صبا آن غبار را حفظ کند. پیام: ارزشمندی دلبر در چشم دلشده