سعید

ستایش: ای بی نشان

۱- ای بی نشانِ محض، نشان از که جویمت؟  

      گم گشت در تو هر دو جهان، از که جویمت؟

عطار نیشابوری

قلمرو زبانی: ای: یا /  نشان: نشانه / محض: ناب / جهش ضمیر (نشانت را از که جویم)/ جستن: جستجو کردن (بن ماضی: جست؛ بن مضارع: جو) / دو جهان: دنیا و آخرت / از که جویمت؟: از چه کسی سراغ تو را بگیرم / لحن: لحن ستایشی / قلمرو ادبی: واژه‌آرایی: نشان / قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (رشته انسانی) / ردیف: از که جویمت؟ / پرسشی انکاری در سراسر شعر

بازگردانی: ای خداوند بی نشانه، نشانه ات را از چه کسی بجویم؟ دنیا و آخریت در تو گم شد(دنیا و آخرت در برابر شکوه تو هیچ است.)، از چه کسی تو را بجویم؟

پیام: ناتوانی در شناخت یزدان

لحن ستایشی: ستایش مخصوص خداوند است و شاعر یا نویسنده در سروده یا نوشته خود، خداوند را که خالق بی همتا، قادر بی نظیر و صاحب الطاف فراوان است، می‌ستاید.

۲- تو گــم نه ای و گـمشدۀ تو منم ولیــک  /   نایافت یافت می‌نتوان، از که جویمت؟

قلمرو زبانی: مرجع تو: یزدان / نه ای: نیستی (کاربرد تاریخی دستور؛ جدا آوردن نشانه منفی ساز فعل «نـ»)/ ولیک: ولی (کاربرد کهن واژه) / نایافت: نایافته؛ صفت مفعولی کوتاه / می‌نتوان: نمی توان / قلمرو ادبی: واژه‌آرایی: تو / واج‌آرایی «ت» / لحن: پرسشی انکاری در مصراع دوم / نایافت، یافت: متضادنما (نایافته، یافتن)

بازگردانی: تو ناپیدا و گم شده نیستی و من گمشدۀ توام(وجود من بی ارزش و هیچ است نه تو)؛ ولی نمی‌توان نایافته (خدا) را یافت، از چه کسی تو را بجویم؟

پیام: ناتوانی در شناخت یزدان

۳- پیــدا  بســـی  بجُســتمت  امّا نیافــتم / اکنون مرا بگو که نهان، از که جویمت؟

قلمرو زبانی: بسی: بسیار / جستن: جستجو کردن (بن ماضی: جست؛ بن مضارع: جو) از که جویمت؟: از چه کسی سراغ تو را بگیرم / قلمرو ادبی: پیدا، نهان: تضاد

بازگردانی: ای خداوند بی نشانه، تو را آشکارا بسیار جستجو کردم؛ اما نیافتمت. حالا به من بگو که پنهانی تو را از چه کسی جستجو کنم؟

پیام: ناتوانی در شناخت یزدان

۴- چون در رهت یقین و گمانی همــی رود / ای برتر از یقین و گمان، از که جویمت؟

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / رهت: راه تو / یقین و گمان رفتن: یقین و گمان پیش آمدن / همی‌رود (کاربرد تاریخی دستور)/ قلمرو ادبی: واژه‌آرایی: یقین و گمانی

بازگردانی: هنگامی که که در راه تو یقین و گمان پیش می‌آید، ای کسی که برتر از یقین و گمانی، تو را از چه کسی بجویم؟

پیام: برتری خدا از یقین و گمان بشر

۵- در جست و جوی تو، دلم از پرده اوفتاد  / ای در درون پردۀ جــان، از کــه جویمت؟

قلمرو زبانی: اوفتاد: افتاد (کاربرد کهن واژگان)/ قلمرو ادبی: دل: مجاز از وجود / واژه‌آرایی: پرده / از پرده اوفتادن: کنایه از رسوا شدن / پرده جان: اضافه تشبیهی / واج‌آرایی «ر»

بازگردانی: در جست و جوی تو، دلم رسوا شد.(نشان داد که ناتوان در شناخت توست.) ای کسی که در درون پردۀ جان ما جای داری، تو را از چه کسی بجویم؟

پیام: ناتوانی در شناخت یزدان

۶- عطّار اگرچــه یافت به عینِ یقـین تو را  /  ای بس عیان به عینِ عیان از که جویمت؟

قلمرو زبانی: عین: چشم / بس: بسیار / عیان: آشکار / عینِ عیان: چشم سر در برابر چشم دل و باطنی / قلمرو ادبی: عطار: تخلص؛ نام هنری / واژه‌آرایی: عین، عیان / عین، عیان: جناسواره (بسته به نوع تلفظ واژه‌ها)/ واج‌آرایی: «ع»

بازگردانی: اگرچه عطّار به چشم دل تو را پیدا کرد، ای کسی که بس آشکار هستی، با چشم سر تو را از چه کسی بجویم؟

پیام: ناتوانی حواس ظاهری در شناخت یزدان

گوشزد: شناسامردان یقین را سه دسته کرده اند: علم یقین و عین یقین و حقّ یقین.

علم یقین (دانش آگاهی): بینگارید آتشی پشت دیواری افروخته شده است، و شما نمی توانید آتش را ببینید. اگر شما از اثر آتش -مانند دودی که از پشت دیوار بلند است- پی به وجود آتش ببرید، این علم یقین است. همچنین اگر کسی با برهان و دلیل، خدا را بشناسد و بدو بگرود، به علم یقین دست یافته است.

عین یقین(چشم آگاهی): اگر شما، از دیوار بالا روید و آتش را از نزدیک ببینید، به عین یقین رسیده اید. همچنین اگر به چشم دل خدا را دریابید، به عین یقین رسیده اید.

حق یقین(دل آگاهی): اگر در آتش روید و وجود شما در آتش بسوزد و مانند آتش شود، به حق یقین رسیده اید. همچنین اگر وجود شناسامرد  در خدا رنگ ببازد و خود را در خدا نابوده شده یابد، به حق یقین رسیده است.

عطار نیشابوری

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

پی دی اف الهی علوم و فنون ادبی دهم

ویدئوی ای بی نشان (آپارات)

ویدئوی ای بی نشان (یوتیوپ)

پیمایش به بالا