۱- ای بی نشانِ محض، نشان از که جویمت؟
گم گشت در تو هر دو جهان، از که جویمت؟
قلمرو زبانی: ای: یا / نشان: نشانه / محض: ناب / جهش ضمیر (نشانت را از که جویم)/ جستن: جستجو کردن (بن ماضی: جست؛ بن مضارع: جو) / دو جهان: دنیا و آخرت / از که جویمت؟: از چه کسی سراغ تو را بگیرم / لحن: لحن ستایشی / قلمرو ادبی: واژهآرایی: نشان / قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (رشته انسانی) / ردیف: از که جویمت؟ / پرسشی انکاری در سراسر شعر
بازگردانی: ای خداوند بی نشانه، نشانه ات را از چه کسی بجویم؟ دنیا و آخریت در تو گم شد(دنیا و آخرت در برابر شکوه تو هیچ است.)، از چه کسی تو را بجویم؟
پیام: ناتوانی در شناخت یزدان
لحن ستایشی: ستایش مخصوص خداوند است و شاعر یا نویسنده در سروده یا نوشته خود، خداوند را که خالق بی همتا، قادر بی نظیر و صاحب الطاف فراوان است، میستاید.
۲- تو گــم نه ای و گـمشدۀ تو منم ولیــک / نایافت یافت مینتوان، از که جویمت؟
قلمرو زبانی: مرجع تو: یزدان / نه ای: نیستی (کاربرد تاریخی دستور؛ جدا آوردن نشانه منفی ساز فعل «نـ»)/ ولیک: ولی (کاربرد کهن واژه) / نایافت: نایافته؛ صفت مفعولی کوتاه / مینتوان: نمی توان / قلمرو ادبی: واژهآرایی: تو / واجآرایی «ت» / لحن: پرسشی انکاری در مصراع دوم
بازگردانی: تو ناپیدا و گم شده نیستی و من گمشدۀ توام(وجود من بی ارزش و هیچ است نه تو)؛ ولی نمیتوان نایافته (خدا) را یافت، از چه کسی تو را بجویم؟
پیام: ناتوانی در شناخت یزدان
۳- پیــدا بســـی بجُســتمت امّا نیافــتم / اکنون مرا بگو که نهان، از که جویمت؟
قلمرو زبانی: بسی: بسیار / جستن: جستجو کردن (بن ماضی: جست؛ بن مضارع: جو) از که جویمت؟: از چه کسی سراغ تو را بگیرم / قلمرو ادبی: پیدا، نهان: تضاد
بازگردانی: ای خداوند بی نشانه، تو را آشکارا بسیار جستجو کردم؛ اما نیافتمت. حالا به من بگو که پنهانی تو را از چه کسی جستجو کنم؟
پیام: ناتوانی در شناخت یزدان
۴- چون در رهت یقین و گمانی همــی رود / ای برتر از یقین و گمان، از که جویمت؟
قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / رهت: راه تو / یقین و گمان رفتن: یقین و گمان پیش آمدن / همیرود (کاربرد تاریخی دستور)/ قلمرو ادبی: واژهآرایی: یقین و گمانی
بازگردانی: هنگامی که که در راه تو یقین و گمان پیش میآید، ای کسی که برتر از یقین و گمانی، تو را از چه کسی بجویم؟
پیام: برتری خدا از یقین و گمان بشر
۵- در جست و جوی تو، دلم از پرده اوفتاد / ای در درون پردۀ جــان، از کــه جویمت؟
قلمرو زبانی: اوفتاد: افتاد (کاربرد کهن واژگان)/ قلمرو ادبی: دل: مجاز از وجود / واژهآرایی: پرده / از پرده اوفتادن: کنایه از رسوا شدن / پرده جان: اضافه تشبیهی / واجآرایی «ر»
بازگردانی: در جست و جوی تو، دلم رسوا شد.(نشان داد که ناتوان در شناخت توست.) ای کسی که در درون پردۀ جان ما جای داری، تو را از چه کسی بجویم؟
پیام: ناتوانی در شناخت یزدان
۶- عطّار اگرچــه یافت به عینِ یقـین تو را / ای بس عیان به عینِ عیان از که جویمت؟
قلمرو زبانی: عین: چشم / بس: بسیار / عیان: آشکار / عینِ عیان: چشم سر در برابر چشم دل و باطنی / قلمرو ادبی: عطار: تخلص؛ نام هنری / واژهآرایی: عین، عیان / عین، عیان: جناسواره (بسته به نوع تلفظ واژهها)/ واجآرایی: «ع»
بازگردانی: اگرچه عطّار به چشم دل تو را پیدا کرد، ای کسی که بس آشکار هستی، با چشم سر تو را از چه کسی بجویم؟
پیام: ناتوانی حواس ظاهری در شناخت یزدان
گوشزد: شناسامردان به سه گونه یقین باور دارند: علم یقین و عین یقین و حقّ یقین. علم یقین (دانش آگاهی): بینگارید آتشی پشت دیواری افروخته شده است، و شما نمی توانید آتش را ببینید. اگر شما از اثر آتش (مانند دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم یقین است. پس اگر کسی با برهان و دلیل، خدا را بشناسد و بدو بگرود، به علم یقین دست یافته است.
عین یقین(چشم آگاهی): اگر شما، از دیوار بالا روید و آتش را از نزدیک ببینید، به عین یقین رسیده اید. پس اگر به چشم دل خدا را دریابید، به عین یقین رسیده اید. حق یقین(دل آگاهی): اگر در آتش روید و وجود شما مانند آتش شود و در آتش بسوزد، به حق یقین رسیده اید. در این مرحله وجود شناسامرد رنگ می بازد و خود را در خدا نابوده شده می یابد.
عطار نیشابوری
پی دی اف الهی علوم و فنون ادبی دهم