سجع: یکسانی دو واژه در واج یا واجهای پایانی و وزن یا هر دوی آنهاست.
◙ سجع چیست؟ – یکسانی دو واژه در واج یا واجهای پایانی و وزن یا هر دوی آنها.
آرایۀ سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند تا آرایۀ سجع پدید آید؛ درست مانند قافیه که در پایان مصراعها یا بیتها میآید.
◙ آرایۀ سجع در کلامی دیده میشود که حداقل ………. (دو – سه) جمله باشد.
گوشزد: وزن بر دو گونه است: وزن صرفی وزن عروضی. در اینجا منظور وزن عروضی است نه صرفی. مانند: کمال و جمال که هم وزن صرفی یکسانی دارند و هم وزن عروضی؛ اما عمر و مال فقط وزن عروضی یکسانی دارند. وزن صرفی آنها یکسان نیست. در وزن صرفی مصوّتها باید کاملا یکسان باشند.
■ همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال. (گلستان سعدی)
بازگردانی: همه مردم گمان میکنند که خردشان کامل است و فرزندشان زیبا.
مُلک بی دین باطل است و دین بی مُلک ضایع. (کلیله و دمنه)
قلمرو زبانی: ملک: پادشاهی / ضایع: تباه شده
به کلمات مشخّص شده در هر جمله «ارکان سجع» و به آهنگ برخاسته از آنها «سجع» میگویند.
سجع هم در نثر و هم در شعر به کار میرود. فایده آن ایجاد موسیقی در نثر و افزایش موسیقی در شعر است. نثر و شعری که سجع در آن به کار رود «مسجّع» نامیده میشود.
سجع به شکلهای گوناگون به کار میرود. برای آشنایی با انواع سجع، به نمونههای زیر توجه کنید:
◙ سجع در …………….. (نثر – شعر – نثر و هم شعر) به کار میرود.
◙ فایده سجع چیست؟ – افزایش موسیقی در شعر
انواع سجع
■ توانگری به هنر است نه به مال، و بزرگی به عقل است نه به سال.
کلمات «مال و سال» که در پایان دو جمله آمده اند، هموزناند و واجهای پایانی آنها نیز یکی است. این نوع سجع، «متوازی» نامیده میشود.
■ دوستی را که به عمری فراچنگ آرند نشاید که به یک دم بیازارند.
در مثال دوم، کلمههای «آرند و بیازارند» که در پایان دو جمله آمدهاند، هموزن نیستند، امّا واجهای آخر آنها یکسان است؛ این نوع سجع را «مُطَرّف» میگویند.
■ مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال.
در مثال سوم، دو کلمۀ «عمر و مال» که در پایان دو جمله آمده اند، فقط هموزن اند؛ این نوع سجع را «متوازن» مینامند.
ارزش موسیقایی سجع متوازی از همه سجعها بیشتر است.
سجع بیشتر در نثر به کار میرود، امّا در شعر نیز نمونههایی از آن را میتوان یافت. به بیت زیر دقّت کنید:
■ در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
چنان که میبینید، شاعر بیت را به چهار قسمت، تقسیم کرده است و در پایان سه قسمت از آن، واژههایی را آورده است که با هم سجع متوازی یا مطرّف دارند؛ مانند: بدن، سخن و خویشتن.