فی الحضه الأولى کان الطلاب یستمعون إلى کلام مُدرّس الکیمیاء.
ترجمه: در زنگ نخست دانش آموزان به سخن معلم شیمیگوش فرامیدهند.
و کان بینهم طالب مُشاغب قلیل الأدب، یضرّ الطلاب بسلوکه.
ترجمه: و در میان ایشان دانش آموزی اخلالگر و بی ادب بود که با رفتارش به دانش آموزان آسیب میرساند.
یلتفت تاره إلى الوراء و یتکلم مع الذی خلفه و تاره یهمس إلى الذی یجلس جنبه حین یکتُب المُعلَمُ على السبّوره.
ترجمه: یک بار رویش را به عقب برمیگرداند و با کسی که پشت سرش بود، صحبت میکرد و یک بار وقتی که معلم روی تخته مینوشت، با کسی که کنارش بود، پچ پچ میکرد.
و فی الحصه الثانیه کان الطالب یسأل مُعلّم علم الأحیاء تعنّتاً.
ترجمه: و در زنگ دوم همین دانش آموز به قصد مچگیری از آموزگار زیست شناسی پرسش میکرد.
و فی الحصه الثالثه کان یتکلم مع زمیل مثله و یضحک.
ترجمه: و در زنگ سوم، با همکلاسی همچون خودش سخن میگفت و میخندید.
فنصحهٔ المعلم و قال: من لا یستمع الی الدرس جیداً یرسب فی الامتحان.
ترجمه: آموزگار، او را پند داد و گفت: هرکس به درس خوب گوش فرا ندهد، در امتحان مردود میشود؛
ولکن الطالب استمر علی سلوکه.
ترجمه: اما آن دانش آموز رفتارش را ادامه داد.
فکّر مهران حول هذه المُشکله، فذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسی و شرح له القضیه و قال:
ترجمه: مهران دربارهٔ این مشکل اندیشید و نزد دبیر ادب پارسی رفت و موضوع را برایش شرح داد و گفت:
أحبّ أن أکتُب إنشاء تحت عُنوان «فی محضر المُعلّم»؛ فوافق المُعلّم على طلبه، وَ قال له:
ترجمه: دوست دارم انشایی تحت عنوان «در محضر آموزگار» بنویسم؛ آموزگار با درخواستش موافقت کرد و به او گفت:
إن تطالع کتاب «مُنیه المُرید» لزین الدین العاملی «الشهید الثانی» یُساعدک على کتابه إنشائک:
ترجمه: اگر کتاب «منیه المرید» زین الدین عاملی «شهید ثانی» را مطالعه کنی، تو را در نوشتن انشایت کمک میکند.
ثم کتب مهران انشاءهٔ و آعطاهٔ لمّعلمه. فقال المعلم لهٔ:
ترجمه: سپس مهران انشایش را نوشت و به آموزگارش داد. آموزگار به او گفت:
إن تقرأ إنشاءک أمام الطلاب فسوف یتنبّه زمیلک المُشاغب.
ترجمه: اگر انشایت را پیشاروی دانش آموزان بخوانی همشاگردی اخلالگرت آگاه خواهد شد.
و هذا قسم من نص إنشائه.
ترجمه: و این بخشی از متن انشای اوست.
… ألف عدّه من العلماء کتباً فی مجالات التربیه و التعلیم، یرتبط بعضها بالمُعلَم، وَ الأخرى بالمُتعلّم:
ترجمه:… شماری از دانشمندان در زمینه های آموزش و پرورش کتابهایی نگاشته اند که برخی از آنها به آموزگار ربط دارد و برخی دیگر به یادگیرنده،
وَ للطالب فی محضر المُعلّم آداب، من یلتزم بها ینجح، أهمّها:
ترجمه: دانش آموز در محضر آموزگار آدابی دارد، هرکس پایبند به آن باشد کامیاب میشود؛ مهمترین آنها عبارت اند از:
أن لا یعصی أوامر المعلم.
ترجمه: اینکه نافرمانی آموزگار را نکند.
ألاجتناب عن کلام فیه إساءه للأدب.
ترجمه: دوری کردن از سخنی که در آن بی ادبی است.
أن لایهرب من آداء الواجبات المدرسیه.
ترجمه: اینکه از انجام تکالیف مدرسه نگریزد.
عدم النوم فی الصف، عندما یُدرس المُعلَمُ.
ترجمه: نخوابیدن در کلاس، وقتی که آموزگار درس میدهد.
أن لایتکلم مع غیره من الطلاب عندما یادرس المعلم.
ترجمه: اینکه وقتی آموزگار درس میدهد، با دانش آموزان دیگر سخن نگوید.
أن لا یقطع کلامهٔ، و لا یسبقهٔ بالکلام، و یصبر حتی یفرغ من الکلام.
ترجمه: اینکه سخن او را نبُرد و در سخن، از او پیشی نگیرد و درنگ کند تا سخن او به پایان رسد.
الجلوس أمامه بأدب، و الاستماع إلیه بدقه و عدم الالتفات إلى الوراء إلا لضروره.
ترجمه: نشستن فراپیش او با ادب و به دقت گوش فرا دادن به او و برنگشتن به عقب جز به ضرورت.
لمّا سمع الطالب المُشاغب إنشاء مهران، خجل و تدم على سلوکه فی الصف.
ترجمه: هنگامیکه آن دانش آموز اخلالگر انشای مهران را شنید، شرمنده شد و از رفتارش در کلاس پشیمان گشت.
قال الشاعر المصری أحمد شوقی عن المُعلم:
ترجمه: شاعر مصری احمد شوقی دربارهٔ آموزگار گفته است:
قم للمُعلّم وفه التبجیلا کاد المُعلم أن یکون رسولا
ترجمه: برای آموزگار برخیز و کامل آزرمش را به جا آور/ نزدیک است که آموزگار پیامبر گردد.
أعلمت أشرف أو أجل من الذی یبنی وَ یُنشئ أنفساً وَ عُقولا
ترجمه: آیا شناخته ای (سراغ داری) شریف تر و باشکوه تر از آموزگاری که / جان ها و خردها را میسازد و پدید میآورد؟