یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ
اى کسانى که ایمان آورده اید، نباید مردانى به مردانِ دیگر ریشخند زنند، شاید آنان نزد خدا از اینان بهتر باشند،

وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ
و نباید زنانى به زنانِ دیگر ریشخند زنند، شاید ایشان نزد خدا از اینان بهتر باشند،
وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ
و از یکدیگر عیبجویی نکنید و یکدیگر را با لقبها و عنوانهاى بد یاد مکنید. آلوده شدن به گناه [یاد کردن مردم به بدى] پس از ایمان آوردن آنان بد است،
وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
و کسانى که [از این گناهان] توبه نکردند، ایشان ستمکارند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛
اى کسانى که ایمان آوردهاید، از گمانهاى بد [درباره دیگران] بسیار بپرهیزید، چرا که (همانا) برخی از گمانها گناه است،
وَ لَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ﴾
و در صدد کشف عیوب مردم برنیایید، و یکدیگر را غیبت نکنید. آیا یکى از شما دوست دارد گوشت برادرش را که مرده است بخورد؟ آن را ناپسند میدارید و از خدا پروا کنید که خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است.
قَدْ یکونُ بَینَ النّاسِ مَنْ هوَ أَحْسَنُ مِنّا، فَعَلَینا أَنْ نَبتَعِدَ عَنِ الْعُجْبِ وَ أنْ لا نذْکُرَ عُیوبَ الْآخَرینَ بِکَلامٍ خَفی أَوْ بِإشارَهٍ.
گاهی میان مردم کسی هست که از ما بهتر است، پس باید از خودپسندی دوری کنیم و عیبهای دیگران را با سخنی پوشیده، یا با اشاره یاد نکنیم.
فَقَدْ قالَ أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلی «أکبرُ العیب أن تَعیب ما فیکَ مِثلُهُ».
امیر مؤمنان علی فرموده اند: بزرگترین عیب آن است که عیبی را بجویی که مانند آن در خودت هست.
تَنصَحُنا الْآیهُ الأولی وَ تَقولُ: لا تَعیبُوا الْآخَرینَ وَ لا تُلَقِّبوهُم بِأَلقابٍ یکرَهونَها.
آیهٔ نخست، ما را اندرز میدهد و میگوید: عیبجویی دیگران را نکنید و به آنان لقبهایی که ناپسند میدارند ندهید.
بِئسَ الْعَمَلُ الْفُسوقُ! وَ مَن یفعَلْ ذلِکَ فَهوَ مِنَ الظّالِمینَ.
آلوده شدن به گناه بد است و هر کس چنین کند در این صورت از ستمگران است.
إذن فقد حَرّم الله تَعالی فی هاتَینِ الْآیتَینِ:
بنابراین، خدای بلندمرتبه در این دو آیه حرام ساخته است:
الإسْتِهزاءَ بِالْآخَرینَ، وَ تَسْمیتَهُم بالأسماء الْقَبیحَهِ.
ریشخند زدن به دیگران، و صدا کردنشان با نامهای زشت را.
سوءَ الظَّنِّ، وَ هوَ اتِّهامُ شَخصٍ لِشَخصٍ آخَرَ بِدونِ دَلیلٍ مَنطِقی.
بدگمانی، و آن، اتهام زدن کسی به کسی دیگر بدون دلیلی منطقی است.
اَلتَّجَسُّسَ، وَ هوَ مُحاوَلَهٌ قَبیحَهٌ لِکَشفِ أَسرارِ النّاسِ لِفَضْحِهِم
جاسوسی، و آن، تلاشی زشت برای آشکار ساختن رازهای مردم برای رسوا کردنشان است
وَ هوَ مِنْ کَبائِرِ الذُّنوبِ فی مَکتَبِنا وَ مِنَ الْأَخلاقِ السَّیئَهِ.
این کار در آیین ما از گناهان بزرگ است؛ همچنین از اخلاق بد به شمار میرود.
و الغیبه، وَ هی مِن أَهَمِّ أَسبابِ قَطعِ التَّواصُلِ بَینَ النّاسِ.
غیبت، و آن از مهمترین دلیلهای قطع ارتباط، میان مردم است.
سَمّی بَعْضُ الْمُفَسِّرینَ سورَهَ الْحُجُراتِ الَّتی جاءَتْ فیها هاتانِ الْآیتانِ بِسورَهِ الأخلاق.
برخی از مفسران، سورهٔ حجرات را که در آن این دو آیه آمده، سورهٔ اخلاق نامیده اند.
عَیِّن الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرس. (درست و نادرست را با توجه به متن درس شناسایی کن.)
۱- سَمَّی بَعضُ الْمُفَسِّرینَ سورَهَ الْحُجُراتِ بِعَروسِ الْقُرآنِ. ꭓ (برخی از تفسیرگران سوره حجرات را عروس قرآن نامیدهاند.)
۲- حَرَّمَ الله فی هاتَینِ الْآیتَینِ الِإسْتِهْزاءَ وَ الْغیبَهَ فَقَطْ. ꭓ (خداوند در این دو آیه فقط ریشخند زدن و غیب را حرام کرده است.)
۳- اَلْغیبَهُ هی أَنْ تَذْکُرَ أَخاکَ وَ أُختَکَ بِما یکْرَهانِ. √ (غیبت آن است که از برادرت و خواهرت درباره آنچه ناپسند میدارند، یادی کنی.)
۴- إنّ الله ینْهَی النّاسَ عَنِ السُّخْریهِ مِنَ الْآخَرینَ. √ (همانا خداوند مردم را از مسخره کردن دیگران بازمی دارد.)
۵- اَلسَّعْی لِمَعرِفَهِ أَسرارِ الْآخَرینَ أَمرٌ جَمیلٌ. ꭓ (کوشش برای آگاهی از رازهای دیگران کار زیبایی است.)




إعلَموا= بدانید






اِسْمُ التفضیل و اسْمُ المَکان
اسم تفضیل مفهوم برتری دارد و در زبان عربی بر وزن «أَفْعل» است.
اسم تفضیل معادل «صفت برتر» و«صفت برترین» در زبان فارسی است؛ مثال: کبیر: بزرگ؛ أَکبَر: بزرگ تر، بزرگ ترین / حسن: خوب، أحسن: خوب تر، خوب ترین
آسیا أکبرُ مِن أوروبا. آسیا بزرگ تر از اروپا ست.
آسیا أکبرُ قاراتِ العالم. آسیا بزرگ ترین قارههای جهان است.
آسیا أکبرُ قارهٍ فِی العالم. آسیا بزرگ ترین قاره در جهان است
جبلُ دماوند أعلی مِن جَبل دنا. کوه دماوند بلندتر از کوه دناست
جبلُ دماوند أعلی جِبال إیران. کوه دماوند بلندترین کوههای ایران است.
جبلُ دماوند أعلی جَبل فی إیران. کوه دماوند بلندترین کوه در ایران است.
أَکبَرُ الْعَیبِ، أَنْ تَعیبَ ما فیکَ مِثلُهُ
بزرگ ترین عیب آن است که [از کسی] عیبی بگیری که مانندِ آن در خودت هست.
■ گاهی وزن اسم تفضیل به این شکلها میآید:
أعلی: بلندتر، بلندترین / أغلی: گران تر، گران ترین / أحبّ: محبوب تر، محبوب ترین / أقلّ: کمتر، کمترین
■ مؤنث اسم تفضیل بر وزن «فُعلی» میآید؛ مثال: فاطمه الکبری: فاطمۀ بزرگ تر، زینب الصُغری: زینب کوچک تر
اسم تفضیل در حالت مقایسه بین دو اسم مؤنث معمولا بر همان وزن «أَفعَل» میآید؛ مثال: فاطِمهُ أکبرُ مِن زینب.
■ غالبا جمع اسم تفضیل بر وزن «أفاعِل» است؛ مثال: إذا مَلکَ الأراذِل هَلکَ الأفاضِل. (أراذل جمع أرذل و أفاضل جمع أفضل است.)
■ هرگاه اسم تفضیل همراه حرف جرّ «مِن» بیاید (أَفعَلُ مِن …)، معنای «برتر» دارد؛ مثال: هذا أکبرُ مِن ذاک. = این از آن بزرگ تر است. و هر گاه اسم تفضیل مضاف واقع شود، معنای «برترین» دارد؛ مثال: سورهُ البَقره أکبرُ سورهٍ فِی القُرآن. = سورۀ بقره بزرگ ترین سوره در قرآن است.
گوشزد۱: «آخَر» و مؤنثش «أُخْری» (هر دو به معنای «دیگر») اسم تفضیل اند.
گوشزد۲: ساختار «ما أَفْعَل» برای تعجب است و اسم تفضیل نیست؛ مانند: ما أجْمَل غاباتِ مازندران: جنگل های مازندران چه زیباست!
گوشزد۳: برخی رنگها بر وزن «أَفْعَل» میآیند و اسم تفضیل نیستند؛ مانند: أَبیَض: سپید.



اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ الأحادیثَ التّالیهَ، ثُمَّ ضَعْ خَطّاً تَحتَ اسْمِ التَّفضیلِ.
(خودت را بیازما: حدیثهای زیر را به فارسی برگردان؛ سپس خطی را زیر اسم تفضیل بگذار[بکش].)
۱- سُئِلَ رَسولُ اللهِ: من أحَبُّ النّاسِ إلَی اللهِ. قال: أنفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ.
(از پیامبر پرسیده شد: چه کسی دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند است. او گفت: سودمنترین مردم برای مردم.)
۲- أحسَنُ زینَهِ الرَّجُلِ السَّکینَهُ مَعَ إیمانٍ. ꭓ (بهترین زیور مرد آرامش با ایمان است.)
۳- أفضلُ الأعمال الکسبُ مِن الحَلال. (رسول الله) √ (برترین کارها کسب از راه حلال است.)
■ دو کلمه «خَیر» و «شَرّ» علاوه بر اینکه به معنای «خوبی» و «بدی» هستند، میتوانند به معنای اسم تفضیل نیز بیایند؛ در این صورت، معمولاً بعد از آن حرف جرّ «مِنْ» است، یا به صورتِ «مضاف» میآید؛ مثال:
۱- خَیرٌ مِنَ الْخَیرِ فاعِلُهُ، و أجمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ. = بهتر از خوبی انجام دهنده اش است و زیباتر از زیبا گوینده اش می باشد.
۲- شَرُّ النّاسِ مَنْ لا یعْتَقِدُ الأمانه و لا یَجتَنبُ الخیانَه. (أمیر المؤمنین علی)
بدترین مردم کسى است که پایبند به امانت نباشد و از خیانت دورى نکند.
۳- خَیرُ الأُمورِ أوسَطها. (أمیر المؤمنین علی) بهترین کارها میانه ترین آنهاست. ۴- حَی علی خَیرِ العَمل. به سوی بهترین کار بشتاب.
۱- اَلرَّجُل: انسان، مرد ۲- اَلسَّکینَه: آرامش ۳- حَیَّ: بشتاب







اخْتَبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ العِباراتِ التّالیهَ. (خودت را بیازما؛ عبارتهای زیر را به فارسی برگردان.)
۱- ﴿… رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیرُ الراحِمین﴾ المؤمنون: ۱۰۹
(پروردگارا؛ ما ایمان آوردیم؛ پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی.)
۲- خیرُ إِخْوانِکُمْ مَنْ أَهْدَى إِلَیکُمْ عُیوبِکم. (رسول الله)
(بهترین برادرانتان کسی است که عیبهایتان را به شما پیشکش کرد.)
۳- ﴿ لَیلهُ الْقَدْرِ خَیر مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴾ القدر: ۳
(شب قدر از هزار ماه بهتر است.)
۴- مَن غَلبَت شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهوَ شَرٌّ مِن البَهائِم.
(هر کس شهوتش بر خردش چیره شد، پس او از چارپایان بدتر است.)
۵- شرُّ الناس ذو الْوَجْهَینِ.(بدترین مردم انسان دوروست.)
۱- أهدی: هدیه کرد ۲- غلبَت: چیره شد
■ اسم مکان بر مکان دلالت دارد و بیشتر بر وزن مَفْعَل و گاهی بر وزن مَفْعِل و مَفْعَله است؛ مثال:
مَلعب: ورزشگاه؛ مَطعَم: رستوران مَصنَع: کارخانه؛ مَطبخ: آشپزخانه
موقف: ایستگاه؛ مَنزِل: خانه؛ مَکتبه: کتابخانه؛ مَطبعه: چاپخانه
جمع اسم مکان بر وزن «مَفاعِل» است؛ مانند: مَدارِس، مَلاعب، مَطاعم و مَنازل.
■ موارد دامدار: مَزارع: مَزرعهها؛ مُزارِع: کشاورز / مَدرَس: کلاس؛ مُدَرِّس: آموزگار
اخْتبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ الآیتَینِ وَ العِبارَهَ، ثمَ عَینِ اسْمَ المَکانِ وَ اسْمَ التفَّضیلِ.
(خودت را بیازما: آیه و عبارت را ترجمه کن؛ سپس اسم مکان و اسم تفضیل را شناسایی کن.)
۱ -﴿… وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ…﴾ النحل: ۱۲۵
(و با بهترین طریق با ایشان مناظره کن؛ همانا خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده اند بهتر میداند.) اسم تفضیل: أَحْسَنُ؛ أَعْلَمُ
۲- ﴿وَ الْآخِرَهُ خَیرٌ وَ أبقی﴾ (و آخرت بهتر و پایدارتر است.) اسم تفضیل: خَیرٌ؛ أبقی
۳- کانت مَکتبه جندی سابور فی خوزستان أکبرُ مَکتبهٍ فِی العالم القَدیم.
(کتابخانه گندی شاپور در خوزستان بزرگترین کتابخانه در جهان کهن بود.) اسم مکان: مَکتبه / اسم تفضیل: أکبَر
۱- جادل: ستیز کن ۲- ضلَّ: گمراه شد




در گروههای دو نفره شبیه گفت وگوی زیر را در کلاس اجرا کنید.
حوار = گفتگو
(فی سوقِ مَشهَد) = در بازار مشهد
اَلزّائِرَهُ الْعَرَبیهُ= دیدارگر عربی | بائِعُ الْمَلابِسِ= فروشنده جامه |
سَلامٌ عَلَیکُم.= درود بر شما. | عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ.= درود بر شما. خوش آمدید. |
کَم سِعرُ هذَا الْقَمیصِ الرِّجالی؟= بهای این پیراهن مردانه چند است؟ | سِتّونَ أَلْفَ تومان.= شصت هزار تومان |
أُریدُ أَرخَصَ مِن هذا. هذِهِ الْأسَعارُ غالیهٌ.= ارزان تر از این میخواهم. این قیمتها گران است. | عِندَنا بِسِعْرِ خَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری. = قیمت پنجاه هزار تومان نیز داریم. بفرما؛ نگاه کن. |
أَی لَوْنٍ عِندَکُم؟ = چه رنگی دارید؟ | أَبیضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفر و بَنَفسَجی. = سفید، سیاه، آبی، قرمز، زرد و بنفش. |
بِکَم تومان هذِهِ الْفَساتینُ؟= این پیراهنهای زنانه چند است؟ | تَبدَأُ الْأسَعارُ مِن خَمْسَهٍ وَ سَبْعینَ أَلفا إلی خَمسَهٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان.= قیمتها از هفتاد و پنج هزار تومان آغاز میشود تا هشتاد و پنج هزار تومان. |
اَلْأسْعارُ غالیهٌ! = قیمتها گران است. | سَیّدَتی، یخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیاتِ = بانوی من؛ قیمت بر اساس جنس تغییر میکند. |
بِکَم تومان هذِهِ السَّراویلُ؟ = این شلوارها چند است. | السِّراویلُ الرِّجالی بِتِسعینَ أَلف تومان و السِّراویلُ النِّسائی بِخَمسَهٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان. = شلوارهای مردانه نود هزار تومان و شلوارهای زنانه نود و پنج هزار تومان. |
أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هذِهِ. = شلوارهای بهتر از این میخواهم. | ذلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ. = آن مغازه همکارم است؛ او شلوارهای بهتری دارد. |
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ … = در مغازه همکارش. | |
رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هذَا النَّوعِ وَ … = لطفا، شلواری از این نوع به من بده. کَم صارَ الْمَبلَغُ؟ = مبلغش چقدر شد؟ | صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. = مبلغش دویست و سی هزار توام شد. أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً. = پس از تخفیف دویست و ده هزار تومان به من بده. |
۱- سِعْر: قیمت «جمع: أَسْعار» ۲- نَوعیهَّ: جنس ۳- مَتْجَر: مغازه ۴- زَمیل: همکار ۵- تَخْفیض: تخفیف

گوشزد: دانش آموزان ارجمند، برخی از این واژه های پرسشی را هنوز نخوانده اید؛ ولی بهتر است همه اینها را بیاموزید.
اَلتَّمرینُ الأَوَّلُ: أَی کَلِمَهٍ مِنْ کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیهَ؟
(چه واژه ای از کلمههای لغتنامه درس مناسب گزارشهای زیر است.)
۱- جَعَلَهُ حَراماً: حَرَّمَ (آن را حرام قرار داد.)
۲- اَلَّذی لَیسَ حَیاً: مَیّت (کسی که زنده نیست.)
۳- اَلذُّنوبُ الْکَبیرَهُ: کبائِر (گناهان بزرگ.)
۴- اَلَّذی یقْبَلُ التَّوبَهَ عَن عِبادِهِ: التَوّاب (کسی که از بندگانش توبه را میپذیرد.)
۵- تَسمیهُ الْآخَرینَ بِالْأسَماءِ الْقَبیحَهِ : التَنابُز بِالْأَلقابِ (نامهای زشت به دیگران دادن.)
۶- ذَکَرَ ما لا یَرْضَی بِهِ الْآخَرونَ فی غیابِهِم: اِغْتابَ (مطلبی را در نبود مردم یادکردن به گونه ای که ایشان از آن خرسند نباشند.)
اَلتَّمرینُ الثّانی: تَرْجِمْ هذِهِ الأَحادیثَ النَّبَویهَ، ثُمَّ عَینِ الْمَطلوبَ مِنکَ.
(این حدیثهای پیامبر را ترجمه کن؛ سپس آنچه را از تو خواسته شده شناسایی کن.)
۱- حُسنُ الخلق نصف الدّین. (المبتدأ و الخبر)
(خوش خویی، نیمی از دین است.)/ المبتدأ: حُسنُ / الخبر: نصف
۲- مَن ساءَ خلقُه عَذّب نفسَه. (المفعول)
(هرکس اخلاقش بد باشد (بد شد)، خودش را شکنجه میدهد.)/ المفعول: نفس
۳- اللهمّ کما حَسّنتَ خَلقی، فحَسّن خُلقی. (الفعل الماضی و فعل الأمر)
(خدایا؛ همانطور که آفرینشم را نیکو گردانیدی، اخلاقم را هم نیکو بگردان.)/ الفعل الماضی: حَسّنتَ / فعل الأمر: حَسّن
۴- لیسَ شَیء أثقل فی المیزانِ من الخُلق الحَسَن. ( اسم التفضیل و الجار و المجرور)
(در ترازوی اعمال چیزی سنگین تر از خوش اخلاقی نیست.)/ اسم التفضیل: أثقل / الجار و المجرور: من الخُلق
۱- ساء: بد شد ۲- عذب: عذاب داد ۳- لأ تمم: تا کامل کنم ۴- حسنت: نیکو گردانیدی ۵– میزان: ترازو ؛ ترازوی اعمال
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: تَرْجِمِ الأَفعالَ وَ الْمَصادِرَ التّالیهَ. (ترجمه: فعلها و مصدرهای زیر را ترجمه کن.)
اَلْماضی | اَلْمُضارِعُ وَ الْمُستَقبَلُ | اَلأَمْرُ وَ النَّهْی | اَلْمَصْدَر |
قَدْ أَحْسَنَ: نیکی کرده است | یُحْسِنُ: نیکی میکند | أَحْسِنْ: نیکی کن | إحْسان: نیکی کردن |
اِقْتَرَبَ: نزدیک شد | یقْتَرِبونَ: نزدیک میشوند | لا تَقْتَرِبوا: نزدیک نشوید | اِقْتِراب: نزدیک شدن |
اِنْکَسَر: شکسته شد | سَینْکَسِرُ: شکسته خواهد شد | لا تَنْکَسرْ: شکسته نشو | اِنْکِسار: شکسته شدن |
اسْتغْفَرَ: آمرزش خواست | یسْتَغْفِرُ: آمرزش میخواهد | اِسْتَغْفِرْ: آمرزش بخواه | اِسْتِغفار: آمرزش خواستن |
ما سافَرْتُ: سفر نکردم | لا یسافِرُ: سفر نمی کند | لا تُسافِرْ: سفر نکن | مُسافَرَه: سفر کردن |
تَعَلَّمَ: یاد گرفت | یتَعَلَّمانِ: یاد میگیرند | تَعَلَّمْ: یاد بگیر | تَعَلُّم: یاد گرفتن |
تَبادَلْتُم: عوض کردید | تَتَبادَلونَ: عوض میکنید | لا تَتَبادَلوا: عوض نکنید | تَبادُل: عوض کردن |
قدْ علَّمَ: آموزش داده است | سَوْفَ یعَلِّمُ: آموزش خواهد داد | عَلِّمْ: آموزش بده | تَعْلیم: آموزش دادن |






اَلتَّمرینُ الرّابِعُ: اُکتُبِ الْعَمَلیاتِ الْحِسابیهَ التّالیهَ کَالْمِثالِ: ( عملیات حسابی زیر را مانند نمونه بنویس.)
۱- عَشَرَهٌ زائِدُ أَرْبَعَهٍ یُساوی أَرْبَعَهَ عَشَرَ. 14 = 4+ 10 (ده بعلاوه چهار برابر چهارده میشود.)
۲- مِئَهٌ تَقسیمٌ عَلَی اثْنَینِ یساوی خَمْسینَ. 50 = 2 ⁒ ۱۰۰ (صد تقسیم بر دو برابر پنجاه میشود.)
۳- ثَمانیهٌ فی ثَلاثَهٍ یساوی أَربَعَهً وَ عِشْرینَ. 24 =3 × ۸ (هشت در سه برابر بیست و چهار میشود.)
۴- سِتَّهٌ وَ سَبعونَ ناقِصُ أَحَدَعَشَرَ یساوی خَمْسَهً وَ سِتّینَ. 65 = 11 – ۷۶ (هفتاد و شش منهای یازده برابر شصت و پنج میشود.)
اَلتَّمرینُ الْخامِسُ: عَینِ الْمَحَلَّ الْإعرابی لِلْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَهِ. (نقش (محل اعرابی) واژگان رنگی را شناسایی کن.)
۱- ﴿ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴾ الفتح: ۲۶ (خداوند آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد.)
سَکِینَه: مفعول / رَسُولِ: مجرور به حرف جر
۲- ﴿ لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها ﴾ البقره: ۲۸۶ (خداوند هر کس را فقط به اندازه تواناییش تکلیف میکند.)
اللَّهُ: فاعل / نَفْساً: مفعول
۳- السُکوت ذَهبٌ و الکلامُ فضهٌ. (رسول الله) (خاموشی طلا و سخن نقره است.)
الکلامُ: مبتدا / فضهٌ: خبر
۴- أحبُّ عباد الله إلی الله أنفعهُم لعِباده. (رسول الله) (دوست داشتنی ترین بندگان خدا نزد خدا سودمندترین ایشان برای بندگانش است.)
أحبُّ: مبتدا / عباد: مضاف الیه / الله: مجرور به حرف جر / أنفع: خبر
۵- عَداوَهُ العاقلِ خیرٌ مِن صَداقهُ الجاهِل. (دشمنی خردمند از دوستی نادان بهترست.)
عداوهُ: مبتدا / خیرٌ: خبر / صداقهُ: مجرور به حرف جرّ
اَلتَّمرینُ السّادِسُ: تَرْجِمِ التَّراکیبَ وَ الْجُمَلَ التّالیهَ، ثُمَّ عَینِ اسْمَ الْفاعِلِ، وَ اسْمَ الْمَفعولِ، وَ اسْمَ الْمُبالَغَهِ، وَ اسْمَ الْمَکانِ، وَ اسْمَ التَّفضیلِ. (ترکیب ها و جملههای زیر را به فارسی برگردان؛ سپس اسم فاعل، اسم مفعول، اسم مبالغه، اسم مکان، اسم تفضیل را شناسایی کن.)
۱- رَبُّ المَشرق و المَغرب. (پروردگار مشرق و مغرب.) / اسْمَ الْمَکانِ: المشرق، المَغرب
۲- إنّکَ أنتَ عَلّام الغُیوب. (همانا تو دانای غیبهایی.)/ اسْمَ الْمُبالَغَهِ: عَلّام
۳- ﴿…. مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴾ یس: ۵۲ (که ما را از خوابگاهمان برانگیخت. این همان وعده خداوند مهربان است و فرستادگان [خداوند] همه راست گفتند.)/ اسْمَ الْمَکانِ: مَرْقَدِ / اسْمَ الْمَفعولِ: الْمُرْسَلُونَ
۴- یا مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ: (ای کسی که نیکوکاران را دوست دارد.)/ اسْمَ الْفاعِلِ: الْمُحْسِنینَ
۵- یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ: (ای مهربانترین مهربانان.) اسْمَ التَّفضیلِ: أرْحَمَ / اسْمَ الْفاعِلِ: الرّاحِمینَ
۶- یا ساتِرَ کُلّ مَعیوبٍ: (ای پوشاننده هر عیبی.) / اسْمَ الْفاعِلِ: ساتِرَ / اسْمَ الْمَفعولِ: مَعیوبٍ
۷- یا غَفّارَ الذُّنوبِ: (ای بسیار آمرزنده گناهان.)/ اسْمَ الْمُبالَغَهِ: غَفّارَ
اَلتَّمرینُ السّابِعُ: عَیّنِ الْکَلِمَهَ الْغَریبَهَ فی کُلِّ مَجموعَهٍ. (واژه ناهماهنگ را در هر مجموعه شناسایی کن.)
۱- صَباح (بامداد) □ مَساء (شب) □ لَیل (شب) □ مَیت (مرده) ■
۲- عُجْب (خودپسندی) □ لَحْم (گوشت) ■ فُسوق (آلوده شدن به گناه) □ إثْم (گناه) □
۳- کَبائِر (گناهان بزرگ) ■ نِساء (زنان) □ رِجال (مردان) □ أَوْلاد (فرزندان) □
۴- سَخِرَ (مسخره کرد) □ عابَ (عیب جویی کرد) □ ساعَدَ (کمک کرد) ■ لَمَزَ (عیب گرفت) □
۵- أَحْمَر (قرمز) ■ أحسَن (بهتر) □ أَجْمَل (زیباتر) □ أَصْلَح (صالح تر) □
۶- أَصْفَر (زرد) □ أَزْرَق (آبی) □ أَبْیض (سپید) □ أَکْثَر (بیشتر) ■
اَلتَّمرینُ الثّامِنُ: ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً. (در جای خالی واژه مناسب را بگذار.)
۱- اِشْتَرَینا ………………. وَ فَساتینَ بِأَسْعارٍ رَخیصَهٍ فِی الْمَتْجَرِ. سَراویل(شلوارها) ■ أَشْهُراً (ماهها) □ مَواقِفَ (ایستگاهها) □
(در فروشگاه شلوارها و پیراهنهای زنانه را با بهای ارزان خریدیم.)
۲- مَن ………………. الْمُؤمِنینَ فَعَلَیهِ أَنْ یعْتَذِرَ إلَیهِم. اِغْتابَ (غیبت کرد) ■ اِتَّقی (پروا کرد) □ مَدَحَ (ستود) □
(هر کس از مؤمنان غیبت کند، پس باید از ایشان پوزش بخواهد.)
۳- خَمْسَهٌ و سِتّونَ ناقِصُ ثَلاثَهٍ وَ عِشْرینَ یُساوی ……….. اِثنَینِ و أَربَعینَ (چهل و دو) ■ اِثنَینِ وَ سَبعینَ (هفتاد و دو) □ أَربَعَهً و عِشْرینَ (بیست و چهار) □
(شصت و پنج منهای بیست و سه برابر چهل و دو میشود.)
۴- أَرادَ الْمُشتَری ……………. السِّعْرِ. نَوعیهَ (جنس) □ مَتْجَرَ (مغازه) □ تَخْفیضَ (تخفیف) ■
(خریدار تخفیف قیمت خواست.)




البحث العلمیّ (ترجمه: پژوهش علمی.)
اِسْتَخْرِجْ خَمْسَهَ أَسْماءِ تَفضیلٍ مِنْ دُعاءِ الِإفْتِتاحِ. (پنج اسم تفضیل را از دعای افتتاح بیرون بیاور.)