الدَّرسُ الرّابعُ: تَأثیرُ اللُّغَه الفارِسیَّه علَی اللُّغَهِ العَرَبیَّه

خداوند بخشاینده، قرآن را آموزش داد و انسان را آفرید، سخن گفتن را به او آموخت.

واژگان فارسی از روزگار جاهلی وارد عربی شد.

واژگان فارسی بسیاری به خاطر بازرگانی و ورود ایرانیان به عراق و یمن به زبان عربی منتقل گشته است.

این واژگان به کالاهایی مرتبط بود که عرب نداشت؛ مانند مشک و ابریشم .

پس از پیوستن ایران به دولت اسلامی انتقال از فارسی به عربی شدت گرفت .

در روزگار عباسیان هنگامی که ایرانیان در برپایی دولت عباسی به دست امثال ابومسلم خراسانی و خاندان برمک شرکت کردند، نفوذ زبان فارسی افزود.

ابن مقفع نقش بزرگی در این اثرگذاری داشت.

او تعدادی از کتاب‌های فارسی مانند کلیله و دمنه را به عربی برگرداند.

فیروزآبادی واژه نامۀ شناخته شده ای به نام «قاموس» دارد که واژگان بسیاری را به زبان عربی در برمی‌گیرد.

زبان شناسان عربی و فارسی ابعاد این تأثیر را در مطالعاتشان آشکار کرده اند.

دکتر تونجی کتابی را نگاشته که واژگان فارسی عربی شده را دربر می‌گیرد که آن را «واژه نامۀ عربی شدگان فارسی تبار در زبان عربی» نامید.

 [البته] واژگان فارسی که در زبان عربی وارد شده، آواها و وزن‌هایش دگرگون شده است.

و اعراب آن‌ها را بر اساس زبانشان بر زبان می‌راندند.

در نتیجه حرف‌های فارسی مانند: «گ، چ، پ» را که در زبانشان یافت نمی‌شد به حرف‌های نزدیک به واجگاه آنها تبدیل کرده اند؛ مانند:

پَردیس فِردَوس، مِهرگان مِهرَجان، چادُرشَب شَرشَف

و از آنها واژگان دیگری برگرفتند، مانند «یکنزون» در آیه «و زر و سیم می‌اندوزند» که از واژه «گنج» فارسی گرفته شده است.

باید بدانیم که دادوستد واژگان میان زبان‌های جهان، امری بهنجار است که زبان را در سبک و بیان مایه ور می‌گرداند.

و نمی‌توانیم زبانی را بدون وامواژه بیابیم.

تأثیر زبان فارسی در زبان عربی پیش از اسلام بیشتر از تأثیر آن پس از اسلام است.

اما پس از پیدایش اسلام، به سبب عامل دینی، واژگان عربی در زبان پارسی افزود.

لغات درس چهارم عربی یازدهم
لغات درس چهارم

۱- لِماذَا ازْدادَتِ الْمُفرَداتُ الْعَرَبیَّهُ فِی اللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ بَعْدَ ظُهورِ الْإسلامِ؟ ازْدادَتِ الْمُفرَداتُ الْعَرَبیَّهُ فی اللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ بَعْدَ ظُهورِ الْإسلامِ فَقَدِ بِسَبَبِ الْعامِلِ الدّینیِّ.

(چرا پس از ظهور اسلام واژگان عربی در زبان فارسی افزایش یافت. ـ پس از پیدایش اسلام، به سبب عامل دینی، واژگان عربی در زبان پارسی افزود.)

۲- بَعْدَ أَیِّ حادِثٍ تاریخیٍّ اشْتَدَّ نَقْلُ الْکَلِماتِ الْفارِسیَّهِ إلَی الْعَرَبیَّهِ؟ وَ اشْتدَ النَّقلُ مِنَ الْفارِسیَّهِ إلَی الْعَرَبیَّهِ بَعدَ انْضِمامِ إیران إلَی الدَّولَهِ الْإسلامیَّهِ.

(پس از چه رخداد تاریخی ای، انتقال واژگان پارسی به عربی شدت گرفت؟ ـ پس از پیوستن ایران به دولت اسلامی انتقال از فارسی به عربی شدت گرفت.)

۳- مَنْ هوَ مُؤَلِّفُ «مُعْجَمِ الْمُعَرَّباتِ الْفارِسیَّهِ فِی اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ؟» الدُّکتورُ التّونجیُّ مُؤَلِّفُ هذا الکتاب.

(نویسنده کتاب «واژه نامۀ عربی شدگان فارسی تبار در زبان عربی» کیست؟ ـ دکتر تونجی نویسنده این کتاب است.)

۴- مَتی دَخَلَتِ الْمُفرَداتُ الْفارِسیَّهُ فِی اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ؟ – اَلْمُفرَداتُ الْفارِسیَّهُ دَخَلَتِ اللُّغَهَ الْعَرَبیَّهَ مُنذُ الْعَصرِ الْجاهِلیِّ.

(کی واژگان فارسی وارد زبان عربی شد؟ ـ واژگان فارسی از روزگار جاهلی وارد عربی شدند.)

۵- بِأَیِّ سَبَبٍ نُقِلَتِ الْمُفرَداتُ الْفارِسیَّهُ إلَی الْعَرَبیَّهِ؟ فَقَدْ نُقِلَتْ إلَی الْعَرَبیَّهِ أَلفاظٌ فارِسیَّهٌ کَثیرَهٌ بِسَبَبِ التِّجارَهِ وَ دُخولِ الْإیرانیّینَ فی الْعِراقِ وَ الْیَمَنِ.

(به چه علتی، واژگان پارسی به عربی منتقل شد؟ ـ واژگان فارسی بسیاری به دلیل بازرگانی و ورود ایرانیان به عراق و یمن به زبان عربی منتقل شد.)

۶-أَیُّ شَیءٍ یَجْعَلُ اللُّغَهَ غَنیَّهً فِی الْأسُلوبِ وَ الْبَیانِ؟ إنَّ تَبادُلَ الْمُفرَداتِ بَیْنَ اللُّغاتِ یَجْعَلُها غَنیَّهً فی الْأسُلوبِ وَ الْبَیانِ.

(چه چیزی زبان را در اسلوب و بیان مایه ور می‌گرداند؟ ـ دادوستد واژگان میان زبانها، زبان را در سبک و بیان مایه ور می‌گرداند.)

اِعلَموا (بدان)

اسم معرفه اسمی است که نزد گوینده و شنونده، یا خواننده شناخته شده است؛ امّا اسمِ نکره، ناشناخته است. مهم ترین نشانه اسم معرفه، داشتنِ «ال» است؛ مثال:

جاءَ مُدَرِّسٌ= معلّمی آمد.           جاءَ الْمُدَرِّسُ= معلّم آمد.

وَجَدْتُ قَلَماً= قلمی را یافتم.         وَجَدْتُ الْقَلَمَ= قلم را یافتم.

معمولاً هرگاه اسمی به صورت نکره بیاید و همان اسم دوباره همراه «ال» تکرار شود، می توان الف و لامش را «این » یا «آن» ترجمه کرد؛ مثال:

رَأَیتُ أَفراساً. کانَتِ الْأَفراسُ جَنبَ صاحِبِها. = اسب‌هایی را دیدم. آن اسب‌ها کنار صاحبشان بودند.

کلمه أفراساً «نَکره» است. اسم نکره نزد گوینده، شنونده، یا خواننده ناشناخته است؛ اسم نکره معمولاً تنوین(ﹱ ؛ -ٍ؛ -ٌ) دارد؛ مثال: رَجُلاً، رَجُلٍ و رَجُلٌ.

در زبان فارسی اسم نکره به سه صورت می آید: مردی آمد. / یک مرد آمد. / یک مردی آمد.

معادل عربی هر سه جمله بالا می شود: جاءَ رَجُلٌ.

اسم خاص (یعنی نام مخصوص کسی یا جایی ) در زبان عربی «اسم عَلَم» نامیده می شود و معرفه به شمار می رود؛ مانند: هاشم، مریم، بغداد، بیروت و …

اسم عَلَم، مانند: عَبّاسٌ، کاظِمٌ و حُسَینٌ تنوین دارد، ولی نکره نیست؛ بلکه معرفه است.

سال گذشته با مبتدا و خبر آشنا شدید. گاهی خبر تنوین دارد؛ مثال: اَلْعِلْمُ کَنْزٌ. دانش گنج است. فَریقُنا فائِزٌ. تیم ما برنده است.

در دو مثال بالا کنزٌ و فائزٌ تنوین دارند؛ امّا نیازی به نکره معنا کردن نیست.

(خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه‏ اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است.)

(فرستاده ای را به سوی فرعون فرستادیم. [اما] فرعون نافرمانی فرستاده را کرد.)

(دانایی که از دانشش سود برده شود، بهتر از هزار پرستنده است.)

تَرْجَمَهُ الْفِعْلِ الْمُضارِعِ (۱)

حروف «أَنْ: که» و «کَی، لِـ، لِکَی ، حَتَّی: تا ، برای اینکه» بر سر فعل مضارع می آیند و در معنای آن تغییر ایجاد می کنند؛ فعل‌هایی که دارای این حروف اند، در فارسی «مضارع التزامی» ترجمه می شوند؛ مثال:

یَحْکُمُ: داوری می کند / حَتَّی یَحْکُمَ: تا داوری کند

یُحاوِلونَ: تلاش می کنند / أَنْ یُحاوِلوا: که تلاش کنند

تَفْرَحونَ: شاد می شوید / لِکَی تَفْرَحوا: تا شاد شوید

یَجْعَلُ: قرار می دهد / لِیَجْعَلَ: تا قرار بدهد

یَذْهَبْنَ: می روند / کَی یَذْهَبْنَ: تا بروند

فعل مضارعِ دارای «لَنْ» معادلِ «آینده منفی» در زبان فارسی است؛ مثال:

تَنالونَ: دست می یابید؛ لَنْ تَنالوا: دست نخواهید یافت.

این حروف در انتهای فعل مضارع تغییراتی را ایجاد می کنند. (به جز در ساخت‌هایی مانند یَفْعَلْنَ و تَفْعَلْنَ)

۱- ﴿عَسَی أن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسَی أن تُحِبّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم﴾ / الفعل المضارع: تَکرَهوا، تُحِبّوا

(شاید چیزى را ناپسند بدارید در حالى که آن براى شما نیکوست؛ و شاید چیزى را دوست بدارید در حالى که آن براى شما بد است.)

۲- ﴿… أنفِقوا مِمّا رَزَقناکُم مِن قَبلِ أن یَأتیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ ﴾ / الفعل المضارع: یَأتیَ

(از آنچه به شما روزی کرده ایم دهش کنید، پیش از آنکه روزی بیاید که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی.)

۳- مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَهُ قَبلَ أن یَسمَعَ وَ المُعارَضَهُ قَبلَ أن یَفهَمَ وَ الحُکمَ بِما لا یَعلَمُ. / الفعل المضارع: یَسمَعَ، یَفهَمَ، یَعلَمُ

(یکى از خویهاى نادان آن است که قبل از شنیدن [مطلب] پاسخ مى دهد و پیش از آن که [مقصود گوینده را ] بفهمد، مخالفت مى ورزد و درباره آنچه نمی‌داند، داوری مى کند.)

سعیدجعفری
جعفری سعید
جعفری سعید
پیمایش به بالا