سپیده دم سره‌نویسی

شاید برخی از دانش‌پژوهان گمان کنند که سره‌گرایی و سره‌سرایی، جنبشی است که در یکی دو سده گذشته پی افکنده شده و در گذشته‌های دور پیروان و هوادارانی نداشته و هیچ پیوندی با جنبش و خیزش شعوبی ندارد؛ همانگونه که دیدگاه فرهنگنامه ادب پارسی اینچنین است؛ امّا به گمان پژوهشگر از همان آغاز پیدایش پارسی دری و در سده‌های چهار و پنج، گروهی بودند که انگیزه‌های ملّی و ایرانی، ایشان را واداشت که از واژه‌های بیگانه بپرهیزند و از پارسی ناب و سره بهره ‌بجویند. در فرهنگنامه ادب فارسی اینچنین آمده: « آثار فارسی به جا مانده از سده‌های چهارم و پنجم هجری، آکنده از واژه‌ها و عبارات ناب فارسی هستند. با این همه نمی‌توان چنین دلیلی را برخاسته از فضای عرب‌ستیز آن دوره یا تعصّب در به کارگیری فارسی ناب برشمرد. از سده سیزدهم هجری، حرکتی در ایران آغاز شد که پالایش فارسی را از واژگان، اصطلاحات و تعبیرات بیگانه، به ویژه عربی تجویز می‌کرد. این حرکت از زمان پادشاهی ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳ق) آغاز شد و پس از چندی به صورت جنبشی درآمد که تا حدی بر آگاهی‌های تاریخی و تعصّب ملّی استوار بود. سره‌نویسی در سده سیزدهم هجری به دنبال ساده‌نویسی پدید آمد که واکنشی در برابر نثر مصنوع و پرتکلّف آن روزگار بود.» (زیر واژه سره‌نویسی)

         دو دستاویز در این باره یافته‌ام: یکی از قابوس‌نامه و دیگری از روضه منجمین که نشان می‌دهد سره‌آفرینی و سره‌جویی، جنبش کهنی است و به یکی دو سده گذشته بازنمی‌رسد و نظر فرهنگنامه ادب فارسی نادرست است:

قابوس‌نامه:« و اگر نامه پارسی بود، پارسی مطلق منبیس که ناخوش بود؛ خاصه پارسی دری که نه معروف بود، آن خود نباید نبشت به هیچ حال؛ که خود ناگفته بهتر از گفته بود؛ و تکلفهای نامه تازی خود معلوم است که چون باید کرد؛ و اندر نامه تازی سجع هنرست و خوش آید؛ لکن اندر نامه پارسی سجع ناخوش آید، اگر نه ‌گویی بهتر باشد.» (ص۲۰۸)

روضه منجمین:« و از همه طُرفه‌تر آن است که چون کتابی به پارسی کنند، گویند: از بهر آن بدین عبارت نهادیم تا آن کس که تازی نداند بی بهره نماند؛ پس سخنهایی همی‌گویند دری ویژه‌ مطلق که از تازی دشوارتر است و اگر سخنهای متداول گویند دانستن آسان‌تر بود.»

 (گفت‌آورد از پایان‌نامه «درباره سره نویسی»، ص ۴۳)

بدان‌سان که از این دو دستاویز برمی‌آید، پارسی دری مطلق یا پارسی سره در آن روزگار نیز بوده و سره‌نویسی یا به پارسی دری مطلق نوشتن در آن روزگار نیز هوادارانی داشته است. گمان می‌رود که برخی از نوشته‌های سره کم‌کم نابود شده و به دست ما نرسیده باشد. نشانه‌هایی از این گونه نوشته‌ها را می‌توان در برخی از شاهکارهای پارسی یافت. در این شاهکارها، نشانه‌های سره‌گرایی آشکارا دیده می‌شود. شاهنامه فردوسی نمونه‌ای هویدا است از گرایش سره‌نویسانه. فردوسی به باور بسیاری از دانشوران آگاهانه از وامواژه‌ها پرهیخته است و کوشیده از واژه‌های بیگانه بهره نجوید. ادوارد براون دراین باره می‌گوید:

از سوی دیگر سنجش میان شاهنامه و دیگر سرایندگانی که در این روزگار می‌زیسته‌اند و با فردوسی همروزگارند نشان می‌دهد که شمار وامواژه‌های شاهنامه بسیار کمتر از دیوانهای دیگر است. می‌توان شاهنامه را با دیوان منوچهری، عنصری یا هر سراینده دیگری سنجید. از این سنجش به خوبی می‌توان دریافت که فردوسی آگاهانه و بخواست از به کاربردن واژه‌های بیگانه خودداری کرده است. (تاریخ ادبیات ادوارد براون، ص؟) فردوسی کوشش بسیار کرده که در حد توان واژه‌های عربی را در شاهنامه به کار نبرد. (همان، ص۲۱۰)

درباره دیباچه شاهنامه ابومنصوری نیز نظر بهار آن است که گویا نگارنده آگاهانه و بخواست از آوردن واژگان تازی خودداری کرده است. (سبک شناسی، ج۱ ، ص۲۶۵)

در ایران همیشه دو گروه رویاروی هم ایستاده‌اند: گروهی که پارسی را ارج می‌نهادند و پارسی‌نویسی پیشه کردند و دوم گروهی که گرایه و گرایش به زبانهای دیگر داشته‌اند. این گرایش می‌توانست به زبان تازی، فرانسه یا انگلیسی بوده باشد. در آغاز پیدایی فارسی این گروه به زبان تازی گرایش داشتند و امروزه به زبانهای فرنگی. عربی دیگر توش و توان رویارویی با فارسی را ندارد؛ ازین‌رو گروه دوم امروزه در نقش پشتیبانی از زبانهای اروپایی چهره می‌نمایند. گروه دوم از زبان دانش سخن می‌گویند و به این می‌بالند که در سخنان خود پیوسته و بی‌مر وامواژه‌های انگلیسی یا فرانسوی را به کار آرند و می‌خواهند ازین راه به دیگران خودی بنمایند و خویش را از دیگران برتر بشمارند؛ به همان‌سان که گروهی، در سده‌های چهارم و پنجم به زبان تازی می‌بالیدند و تازی‌دانی را نشانه دانش و فرهیختگی می‌شمردند. روشن و نمایان است، کسی که انگیزه ملّی و ایران‌گرایی نداشته باشد، هیچ پروایی از به کار بردن وامواژه‌ها نخواهد داشت. گروه دوم در گذشته خود را زیر پوشش دین و دانش می‌نهفتند و امروزه خود را زیر پوشش دانش و نوگرایی می‌نهنبند. به گمان نویسنده نه دین‌باوری نه نوگرایی ناساز با زبان دری نیست. می‌توان دیندار بود؛ امّا پارسی را ارج نهاد. آیا نیاکان ما که زبان تازی نمی‌دانستند، هیچ یک، مسلمان از جهان نرفتند؟ آیا هر کس به زبانی جز زبان عربی سخن بگوید، مسلمان نیست؟ پیامبران چه گفته‌اند و از ما چه خواسته‌اند؟ کردار نیک یا عربی‌دانی؟

آیا دکتر حسابی که به پارسی می‌اندیشید، دانشمند نبود؟ آیا نویسندگان و دانشورانی همچون دکتر مصاحب، دکتر آشوری … نمی‌توانند به فارسی بیندیشند و به فارسی کتاب علمی بنویسند؟ کوتاه سخن اینکه جنبشهای ملّی‌گرا که در سده‌های سوم و چهارم پاگرفت، می‌باید همراه با سره‌گرایی و پارسی‌خواهی بوده ‌باشد. نغز است که زبان دری نیز به یاری و پشتیبانی یعقوب لیث صفاری جان گرفت. یعقوب لیث نخستین کسی است که بر خلیفه شورید و همو نخستین کسی است که سرایندگان را از تازی‌سرایی بازداشت. خودایستایی فرمانروایان ایرانی، زمینه‌ای فراهم ساخت که فارسی ببالد و سرایندگان، به پارسی بسرایند. هر جا ملّی‌گرایی و میهن‌دوستی نیرو گرفت، بی‌درنگ پشتیبانی از زبان پارسی و خیزش و جنبش برای گسترش آن نیز در پی آمد.

اینکه پورسینا و ابوریحان بیرونی در کتابهایشان برای واژه‌های علمی برابر فارسی پیشنهاده‌اند، می‌تواند نشانه‌ای باشد بر اینکه نویسندگان یادشده می‌کوشیدند برای واژه‌های تازی برابر پارسی بسازند و این رویکرد بی‌گمان با سره‌نویسی همراه بوده است. جای شگفتی است که دکتر فرشیدورد به جای پشتیبانی از پورسینا و بیرونی درباره این والایان اینچنین داوری می‌کند:

سره‌نویسی از دیرباز در بین دانشمندان و نویسندگان ما هواخواهانی داشته، از آن جمله بوده‌اند: ابن سینا و ابوریحان و ناصرخسرو و غزالی و باباافضل و پاره‌ای دیگر. اینان به جای اصطلاحات عربی، کلمات فارسی گذاشته‌اند که اکثر یا غیرفصیح یا غلط یا نارسا بوده است و به این سبب بیشتر تعبیرات به اصطلاح فارسی آنان رواج نیافته است؛ بلکه به جای آنها لغتهایی که قبلاً استعمال می‌شده رایج گردیده، به این معنی که همان اصطلاحات عربی و هندی و یونانی و لاتین به شیوه قدیم به کار رفته است و نه کلمات به اصطلاح فارسی اینان.

برای مثال شهمردان بن ابی الخیر در نیمه دوم قرن پنجم و اوایل قرن ششم دو کتاب علمی نوشت؛ یکی به نام « روضه المنجمین» درباره نجوم و دیگر«نزهه نامه علایی» درباره نجوم و علوم مختلف دیگر که در واقع دایرت المعارفی بود از علوم و فنون گوناگون. این دانشمند در وضع اصطلاحات راه طبیعی را در پیش گرفت و از ابن سینا و بیرونی پیروی نکرد و بیشتر همان تعبیرات عربی را که در کتابهای علمی آن زمان رایج بود به کار برد.

در قرن هفتم نیر خواجه نصیر طوسی در «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» و کتابهای دیگر خویش همین شیوه را به کار گرفت و از سره‌نویسی روگردان شد و اصطلاح‌سازی را به مسیر طبیعی خود سوق داد و دانشمندان و حکمای پس از او نیز چنین کردند و به دنبال سره‌نویسی و ایجاد زبان مصنوعی و نارسا نرفتند، به این ترتیب، فن اصطلاح‌سازی پیشرفت کرد. (مسأله درست…، صص۱۵۳-۱۵۴)

جای شگفتی است که این استاد پرمایه، نوآفرینی‌های پورسینا و بیرونی را نمی‌پسندد و راه ایشان را سترون و نازا می‌شمارد. تا آنجا که پژوهشگر آگاهی دارد بیشتر اندیشمندان ایران در پی آن‌اند که راه پورسینا و بیرونی را پیش بگیرند و شیوه واژه‌سازی این رایومندان را زنده کنند؛ امّا فرشیدورد به جای پشتیبانی از این دو سره‌مرد؛ ایشان را می‌نکوهد.

راه پورسینا و بیرونی به چه دلیل سترون ماند، به دلیل واژه‌های ناشیوا یا به دلیل اوضاع بد سیاسی؟ با تاخت و تاز مغولان دیگر کسی نمی‌توانست در پی دانش برود و زمینه سیاسی برای شکوفایی دانش و گسترش واژه‌های پارسی را فراهم کند. در درازای هزار سال گذشته چه کسی به پایه و مایه پورسینا رسیده است و ما چه کسانی را توانستیم هم‌ارز و هم‌سنگ پورسینا بپروریم. شکست راه پورسینا و سترون ماندن راه او، نه به دلیل ناشیوایی واژه‌های پورسینا؛ بلکه به دلیل حال و هوای نادرخور و آلوده کشور و مرگ دانش در ایران است. علت سترون ماندن راه این مِهان را باید در اوضاع بشولیده و پریشان جست نه در نادرستی واژه‌سازی ایشان. اینکه زبان دری برای بازگفت دانسته‌های علمی به کار گرفته نشد، می‌تواند علتهای گونه‌گونی داشته باشد؛ امّا دو علت را می‌توان در این جستار بررسید: چیرگی روزافزون زبان تازی، کم‌ارج شدن پرسمانهای علمی در جامعه ایرانی.

چیرگی روزافزون زبان تازی

با گسترش اسلام در خاورمیانه، زبان تازی نیز در کشورهای بسیاری درگسترد و جان گرفت؛ به گونه‌ای که در دویست سال نخست اسلام، هیچ نوشتاری به پارسی یا زبان پهلوی در دست نیست؛ از همین رو دکتر زرین کوب این روزگار را روزگار تیره و تاریک می‌نامد. پس از اینکه فرمانروایی ایرانی در کشور پا گرفت، کمابیش کسانی بودند که از زبان تازی پشتیبانی کنند و ستیز با این زبان را نبرد با دین اسلام بشمرند؛ چنانکه آورده‌اند: پیکر فردوسی را به گورستان مسلمانان می‌بردند، فقه‌دانی بر در گورستان ایستاد و از به‌ خاکسپاری فردوسی پیشگیری کرد؛ چراکه وی رافضی است و دین باخته. این اندیشه کم‌کم درشکست و با رویکرد مردم همراه نشد؛ امّا همچنان زبان تازی چونان زبان دانش در کشورهای اسلامی رواج یافت. بیشتر دانشمندان به تازی می‌نوشتند و این زبان را به کار می‌بردند. در آن روزگار پارسی پشتی نداشت و کشور ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در جایگاهی نبود که بتواند زبان تازی را از میدان بدرکند و جای آن را بگیرد؛ همانگونه که امروز انگلیسی چنان جایگاهی یافته که به ویژه در رشته پزشکی همه جا یکه‌تاز است. در ایران نیز پزشکی، رشته‌ای است که فارسی در آن هیچ رنگی ندارد و دانشواژه‌های آن یکسره انگلیسی است. نثرهای پزشکی به درست به نثر درّه نادره و وصّاف الحضره می‌ماند که جز «است» و «بود» و «شد» در آنها پارسی نیست.

       از سوی دیگر دانشواژه‌های پارسی یکدست نبودند و نویسندگان گوناگون برای یک مفهوم واژه‌های گونه‌گونی را پیشنهاد می‌کردند؛ درباری نیز به پشتیبانی از فارسی دست نمی‌یازید. در این اوضاع چه آینده‌ای را می‌توان برای نثر پارسی چشم داشت، گسترش یا کاهش؟! آیا می‌توان امید بست که نوواژه‌های دانشوران رواج یابد و همگانی شود؟ پرآشکار است که رواج و گستراندن این نوواژه‌ها ناشدنی می‌نماید.

کم‌ارج شدن دانش در ایران       

علت دیگری که فارسی را از بالیدن بازداشت، کم‌ارج شدن دانش در ایران است. پس از سده‌ ششم و هفتم، عرفان یکه‌تاز بود و مردم دانش را ارج نمی‌نهادند. فلسفه یونان خوار شد و تنها دانشهای دینی درگسترد. مردم خواهان شعر و داستان و خداشناسی بودند نه فلسفه و شمارشناسی و هندسه. جامعه‌ای که در درازای سده‌ها نتواند یک فلسفه‌دان نامدار یا یک هندسه‌دان سترگ بپرورد، چگونه می‌تواند زبانش را در زمینه دانشواژه‌ها توانا سازد. دیگر ایران پورسینا و بیرونی نداشت که راه ایشان پی‌گرفته شود؛ از آن است که با مرگ ایشان راه ایشان نیز سترون ماند. سترون ماندن راه پورسینا به سبب نادرستی کاوشهای ایشان نبود؛ در نبود شاگردان والا بود؛ در نبود دانشوران و دانش‌پژوهان کارآزموده بود. کشور در بیشتر زمینه‌ها پس رفت و سر بر نشیب نهاد؛ ایدون در زمینه واژه‌سازی و زبان پارسی.

سعید جعفری

برای دیدن جستارهای دیگر درباره سره نویسی اینجا را کلیک کنید.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا