همیشه زبانشناسان در پی ساختن خطّی بودهاند که به درست نشانگر آواهای زبان باشد. خط آرمانی، همانگونه که نوشته میشود، خوانده نیز میآید و نیازی به درس املا ندارد. به دیگر سخن پیوستگی میان نویسهها و واجهای زبان، همنگری (=تناظر) یک به یک است. هر واج تنها یک نویسه دارد و هر نویسه نمایانگر یک واج است؛ امّا هیچ دبیرهای در جهان با این ویژگی یافت نمیشود و همه دبیرههای امروزین جهان، ناتوانی و کاستیهای خود را دارند.
روشن است که دبیره نیز همچون دیگر ساختههای بشر، کمکم بهبود یافته و به ریخت امروزین درآمده است. هر چه به گذشته نگاه میافکنیم، خطها سادهتر و ابتداییتر میشوند. با گسترش دانش و آگاهی ما از زبان، خط نیز رساتر و گویاتر خواهد شد. به نظر میرسد که خطهای امروز جهان نیز نیاز به بازبینی و بهسازی داشته باشند. در برابر این دیدگاه گروهی گذشتهگرا و باستانگرا به چشم میآیند که کهنه را بیشتر میپسندند و شهر آرمانی خود را در گذشتههای دور میجویند. کهنگی و باستانی بودن همه جا نشانگر نغزی و بوندگی نیست. هر چیز که کهنه شد، پربها نخواهد بود. شاید دستنوشتههای کهن و شاهکارهای باستانی، پربها و گرانسنگ باشند؛ امّا این داوری درباره هر چیز کهنه و باستانی درست نمیآید.
خط امروز فارسی در آغاز، نقطه نداشت و واکههای کوتاه آن نگاشته نمیشد. آوردهاند که ابوالاسود دئلی با افزودن نقطه و حرکت به خط کوفی تا اندازهای این خط را بهبود بخشید و نویسههای همانند و همال را که نشانگر واجهای گونهگون بود از هم جدا داشت. اگرچه در درستی این داستان چند و چون است؛ امّا به هر روی نقطهگذاری سبب شد، دبیره کوفی کاملتر شود و آسانتر خوانده آید. در خط کوفی، ب، ت، ث، به یک ریخت (ب) نوشته میشد و خواننده از روی گمان خود و همنشینی واژهها میتوانست واژهها را درست بخواند. با افزودن نقطه و حرکت تا اندازهای خط ساده و آغازین کوفی رساتر و گویاتر شد و همین خط در ایران توانست جای خط ناقص پهلوی را بگیرد. دبیره پهلوی زود و تند کنار نشست؛ زیرا این دبیره دشوارتر از خط مسلمانان بود و نارساتر. امروزه نیز اگر دبیره پارسی، دشواریها و نارساییهایش زدوده نشود، خواه ناخواه، خط بهتر و بوندهتری جای آن را خواهد گرفت. چند سده از رواج خط تازه نگذشته بود که ایرانیان با افزودن سرکج و نقطه برای واجهای ایرانی: پ، ژ، گ، چ، نویسههایی را آفریندند و این خط تازه آمده را تا اندازهای با زبان خود سازگار و دمساز کردند.
امّا میباید در نظر داشت که دبیره امروز ایران، گرهها و کمبودهای بزرگ دیگری دارد. این خط برای زبانهای سامی ساخته شده و همیشه با ساختار آوایی پارسی همسو و سازگار نیست. ارزش واکه کوتاه و همخوان در زبان دری یکسان است. با افزودن یا دگرکرد یک واکه کوتاه معنا دگرگون میشود و به نظر میرسد، گهگاهی نیاز به نویسهای برای سه واکه زیر، زبر و پیش باشد. زبانهای سامی نیاز به نویسهای برای واکههای کوتاه ندارند، زیرا وزن واژهها به سادگی نشان میدهد که یک واژه چگونه باید خوانده شود. برای نمونه: عرب زبان با دیدن واژه «کاتب» به سادگی درمییابد که این واژه میباید به زیر «تا» خوانده شود و نه به زبر «تا»؛ امّا در زبانهای آریایی اینچنین پیشبینی به انجام نمیرسد.
از سوی دیگر، برخی از واجهای فارسی دارای چندین نویسهاند. در زبان عربی ظ، ذ، ز، ض هر یک به گونهای به زبان میآید و برگوییشان یکسان نیست. عربزبان با شنیدن یک واژه به سادگی میتواند بازشناسد که این واژه با ظا است یا ذال؛ امّا این چهار نویسه در فارسی یکسان و همسان به زبان میآیند. به سخن دیگر، فارسیزبان با شنیدن واژه «اضطراب» نمیتواند بازشناسد که ریخت نوشتاری آن چگونه باید باشد!: ازتراب، اضتراب، اذطراب… میتوان واژه اضطراب را به دهها شکل نوشت و همین سبب میشود که به دانشآموزان در دبستان و راهنمایی و حتا دبیرستان درسی به نام املا داده شود؛ در صورتی که عربزبانان نیازی به درس املا ندارند و اگر هم داشته باشند به اندازه پارسی پیچیده و دشوار نیست. این نویسههای عربی، باری است بر دوش خط پارسی؛ امّا همین خط برای عربی بسیار شایسته است و بسازتر.
چه باید کرد؟ این خط را چگونه میتوانیم با ساختار زبانمان همسو کنیم؟ آیا بهتر نیست که این خط را فروبنهیم و همانند ترکیه و تاجیکستان خط لاتین و سیریلی را درپذیریم؟ برخی تندروانه در پی جایگزینی خط دیگری به جای این خط اند. این گروه پیشنهاد میکنند، خط لاتین پذیرفته شود، همان رفتاری که آتاتورک انجام داد و خط ترکیه را لاتین گردانید یا اینکه خط دیگری همچون دبیره اوستایی به جای آن رواج یابد.
به نظر میرسد که هر دو این دیدگاهها ناشدنی و نادرست باشد. خط اوستایی، نزدیک به بیش از هزارو پانصد سال است که فراموش شده و جایگزین کردن آن به جای خط امروزین، سرمایه و بودجه هنگفتی میطلبد. دوم این که سبب گسست فرهنگی خواهد شد. با رواج خط اوستایی پیوند و پیوستگی ما با بسیاری از کشورهای پارسیزبان خواهد گسست و در این جهان پرآی و رو تکافتاده و تنها خواهیم ماند. گسترش خط لاتین نیز بیزیان نیست. اگر خط لاتین در ایران رواج یابد، ناخواسته به همراه آن، بستر و زمینهای فراهم میشود که واژههای لاتین در پارسی رواج یابد. زبان تازی دیگر توش و توان آن را ندارد که در برابر فارسی خودی بنمایاند. نگرانی از زبان تازی احساس نمیشود؛ امّا انگلیسی این گونه نیست.
از سوی دیگر میباید بررسی موشکافانهای به انجام رسد که دگرکرد خط در تاجیکستان و ترکیه چه پیامدهایی را داشت. به سود این کشورها بود یا یه زیان ایشان. پیامد این دگرکرد چه بود؟ تا در اینباره کندوکاو و کاوشی درخور آراسته نشود، دگرکرد دبیره نباید فراپیش نهاده شود.
ما در این جستار در پی آن نیستیم که این دو دیدگاه را بررسی و واکاوی کنیم. در اینجا تنها به نظر گروهی میپردازیم که خواستار بهسازی و بهکرد خط امروزیناند. این گروه که در میانشان سرهگرایان نیز دیده میشوند برآنند که خط امروز را با هنجارهای زبان فارسی سازگار و دمساز کنند. در زیر نگره این گروه گذرا و فهرستوار یاد میشود.
◙ به جای آنکه تنوین به شکل عربی آن نوشته شود( اً ) به ریختی درآید که با دیگر نویسههای فارسی هماهنگ است، پس به جای مسلماً میتوان نوشت: مسلمن و یا به جای واقعاً میتوان نوشت: واقعن. این روش، باری را از دوش زبان دری برخواهد داشت و هیچ دشواری در خواندن آن نیست. ناگفته نماند که سخنسرایان و سخندانان سترگ ما همیشه تنوین را به ریخت «ا» به کار میبردهاند: به جای عمداً، میگفتهاند: عمدا
◊ گو نام ما زیاد به عمدا چه میبری؟! خود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما (حافظ، ص۹)
◊ مرد از قاتل عمـدا بگـریزند به جان پاکبازان بر شمشیر به عمدا آیند.
(غزلهای سعدی، ص ۴۳)
◙ واژههای فارسی و غیر عربی همه به گونهای نوشته شود که در فارسی به زبان میآید. برای نمونه واژه طهران که در گذشته با ط نوشته میشد، امروزه با «ت» نوشته میشود؛ زیرا این واژه پارسی است و دلیلی برای اینکه با «ط» نوشته شود نیست یا واژه صد بهتر است که با سین نوشته شود: «سد»؛ همچنین واژه اصفهان به ریخت «اسفهان» درآید. این کنش، سبب میشود که املای فارسی سادهتر گردد و دانشآموز کمتر نیاز به درس املا داشته باشد.
واژه ارسطو یونانی است و ریشه تازی ندارد. پس دلیلی ندارد که با «ط» نوشته شود. بهتر است که به جای «ط» از «ت» بهره بجوییم و آن را به ریخت «ارستو» بنگاریم.
◙ برخی از نویسههای عربی که کاربرد گستردهای ندارد، بهتر است، کنار نهاده شود. برای نمونه تای گرد ( ه ) را میتوانیم همه جا به ریخت تِی دو نقطه (ت) بنوسیم؛ زیرا این نویسه تنها در چند واژه دایره المعارف و تذکره الاولیا و… دیده میشود. بهتر است که تای گرد از خط پارسی زدوده شود و همه جا به جای تای گرد، تای دو نقطه به کار رود. پس «دایره المعارف» به ریخت «دایرتالمعارف» نگاشته خواهد شد و «تذکره الاولیا» به شکل «تذکرتالاولیا». این روش، حروف نگاری را ساده خواهد کرد و خط پارسی را روانتر.
دلیلی نیست که موسا با «ی» نگاشته شود یا مصطفا با «الف کوتاه» نگاشته شود. افزودن الف کوتاه به خط فارسی باری است به دوش آن. این نویسهها بسیار کمبسامدند و فرونهادن آنها هیچ آسیبی به خط فارسی نخواهد زد.◙ برخی از سرهگرایان تندرو پیشنهاد میکنند که همه واژهها چه عربی و چه فارسی با نویسههای پارسی نگاشته شود. برای نمونه به باور ایشان، بهتر است که «حسن» به ریخت «هسن» درآید و یکسره نویسههای عربی کنار نهاده شود. به گمان پژوهشگر این اندیشه کامیاب نخواهند بود و با شکست روباروی خواهند شد. با بخشنامه نمیتوان دستکاریهای ژرف اینچنینی را گزارد. هیچ کاری، ناشدنی نیست؛ امّا با سرمایه و بودجه ما، این دگرگونیها و دگردیسیها به انجام نمیرسد. در کشوری که رواج تنها یک واژه نیاز به سرمایه و هماهنگیهای نهادهای گوناگون دارد، چگونه میتوان امید بست که با بخشنامه یکباره نویسههایی که هزار سال در متنهای دری به کار رفته ورافتد! پالایش و پیرایش خط پارسی از همه نویسههای تازی، ناشدنی است. بهتر است واقعیتها را بپذیریم و برنامهریزیمان در حد توانمان باشد.
برای دیدن جستارهای دیگر درباره سره نویسی اینجا را کلیک کنید.