
طالِباتُ الْمَدرَسَهِ مَسروراتٌ؛ لِأَنَّهُنَّ سَوفَ یَذْهَبْنَ لِسَفْرَهٍ عِلْمیَّهٍ مِنْ شیراز إلی یاسوج.
(دانشآموزان مدرسه شادند؛ زیرا بزودی به گردش علمی از شیراز به یاسوج خواهند رفت.)
اَلْمُدیرَهُ: سَنَذْهَبُ إلی سَفْرَهٍ عِلْمیَّهٍ یَومَ الْخَمیسِ فِی الْأسُبوعِ الْقادِمِ. (مدیر: روز پنجشنبه هفته آینده به گردش علمی خواهیم رفت.)
عَلَیْکُنَّ بِمُراعاهِ بَعْضِ الْأُمورِ: (باید برخی کارها را رعایت کنید.)
– تَهیِئَهُ الْمَلابِسِ الْمُناسِبَهِ؛ لِأَنَّ الْجَوَّ فی یاسوج بارِدٌ. (آماده کردن لباسهای مناسب؛ زیرا هوا در یاسوج سرد است.)
– تَهیِئَهُ مِنْشَفَهٍ صَغیرَهٍ وَ کَبیرَهٍ وَ فُرشاهٍ وَ مَعجونِ أَسنانٍ. (آماده کردن حوله کوچک و بزرگ، مسواک و خمیردندان.)
– اَلْحُضورُ فی ساحَهِ الْمَدرَسَهِ فِی السّاعَهِ السّابِعَهِ صَباحاً. (حضور در حیاط مدرسه در ساعت هفت بامداد.)
اَلطّالِباتُ یَسْأَلْنَ الْمُدیرَهَ: (دانشآموزان از مدیر میپرسند:)
اَلْأُولَی: یا سَیِّدَتی، إلی أَیْنَ نَذْهَبُ؟ (نخستی: بانوی من، کجا میرویم؟)
اَلْمُدیرَهُ: إلی یاسوج وَ حَولَها. (مدیر: به یاسوج و پیرامونش.)
فی هذِهِ الْمُحافَظَهِ غاباتٌ وَ أَنْهارٌ وَ أَزهارٌ وَ بَساتینُ وَ عُیونٌ وَ شلَلّات جَمیلَهٌ.
(در این استان جنگلها، جویها، گلها، باغها، چشمهها و آبشارهای زیبایی است.)
اَلثّانیهُ: کَمْ یَوْماً نَبْقی؟ (دومی: چند روز میمانیم؟)
اَلْمُدیرَهُ: ثَلاثَهَ أَیّامٍ مِنَ الْخَمیسِ إلَی السَّبْتِ. (مدیر: سه روز از پنجشنبه تا شنبه.)
اَلثّالِثَهُ: مَتی نَرْجِعُ؟ – اَلْمُدیرَهُ: صَباحَ یَومِ الْأَحَدِ فِی السّاعَهِ السّابِعَهِ.
(سومی: کی بازمیگردیم؟ مدیر: بامداد روز یکشنبه ساعت هفت.)
اَلرّابِعَهُ: بِمَ نَذْهَبُ إلی هُناکَ؟ اَلْمُدیرَهُ: بِالْحافِلَهِ. (چهارمی: با چی به آن جا میرویم؟ مدیر: با اتوبوس.)
اَلْخامِسَهُ: أَیْنَ نَأْکُلُ الفَطورَ وَ الْغَداءَ وَ الْعَشاءَ؟ (پنجمی: کجا ناشتایی، نهار و شام میخوریم؟)
اَلْمُدیرَهُ: فی مَطْعَمٍ نَظیفٍ وَ جَیِّدٍ. (مدیر: در غذاخوری پاکیزه و خوب.)
اَلسّادِسَهُ: هَلِ الْجَوّالُ مَسْموحٌ لَنا؟ اَلْمُدیرَهُ: نَعَمْ. (ششمی: آیا گوشی برای ما مجاز است؟ مدیر: آری.)
اَلسّابِعَهُ: أَینَ نَبقی لِلِإسْتِراحَهِ؟ اَلْمُدیرَهُ: فی فُندُقِ الْمُعَلِّمینَ. (هفتمی: کجا برای آسودن میمانیم؟ مدیر: در مهمانسرای آموزگاران.)
اَلثّامِنَهُ: هَلْ هُناکَ مَلْعَبٌ؟ اَلْمُدیرَهُ: نَعَمْ؛ ثَلاثَهُ مَلاعِبَ. (هشتمی: آیا آن جا ورزشگاه دارد؟ مدیر: آری؛ سه ورزشگاه.)
فَرِحَ الْجَمیعُ لِهذِهِ السَّفْرَهِ الْجَمیلَهِ. (همگی به خاطر این گردش زیبا شادمان شدند.)




فعل مضارع (8)
اَلْفِعلُ الْمُضارِعُ ← (یَفْعَلونَ، یَفْعَلْنَ، یَفْعَلانِ، تَفْعَلانِ)

ماذا یَفعَلونَ؟ (این پسران چه میکنند؟) ماذا یَفعَلْنَ؟ (این دختران چه میکنند؟)
هُمْ یَسْمَعونَ الْقُرآنَ. (این پسران (ایشان) به قرآن گوش میسپارند.) هُنَّ یَسْمَعْنَ القْرُآنَ. (این دختران(ایشان) به قرآن گوش میسپارند.)

ماذا یَفعَلانِ؟ (این دو پسر چه میکنند؟) ماذا تَفعَلانِ؟ (این دو دختر چه میکنند؟)
هُما یَجمَعانِ الْأَزْهارَ. (این دو پسر گل میچینند.) هُما تَجمَعانِ وَرَقَ الشّایِ. (این دو دختر برگ چای میچینند.)
بدانیم
پرسش و پاسخ با کلمه پرسشی کَیفَ: چگونه
۱- کَیفَ حالُکَ؟ – أَنَا بِخَیرٍ. (حالت چگونه است؟ – من خوبم.) 2- کَیفَ وَصَلْتَ؟ – بِسُرعَهٍ. (چگونه رسیدی؟ – به سرعت.)
کَیفَ یَخْرُجُ الْوَلَدُ مِنَ الصَّفِّ؟ (چگونه پسر از آموزگاه بیرون میرود؟) کَیفَ تَسْأَلُ الطّالِبَهُ؟ (چگونه دانشآموز پرسش میکند.)
یَخْرُجُ سریعاً. (به سرعت بیرون میرود.) تَسْأَلُ مَسرورَهً. (با شادی پرسش میکند.)
فنّ ترجمه
گاهی کلمه «عِنْدَ: نزد» یا «لِـ، لَـ : برای» برای مالکیّت به کار میرود؛ مثال:
لِلّهِ الْأسَماءُ الْحُسنی. | خدا نامهای نیکو دارد. | لَنا مَکتَبَهٌ واسِعَهٌ. | کتابخانه ای وسیع داریم. |
عِندَکَ صَدیقٌ صادِقٌ. | دوستی راستگو داری. | عِنْدَکُم بَیتٌ کَبیرٌ. | خانه ای بزرگ دارید. |
لِأُمّی عَباءَهٌ جَمیلَهٌ. | مادرم چادری زیبا دارد. | لَهُم حَدیقَهٌ صَغیرَهٌ. | باغی کوچک دارند. |
اکنون این گفت وگوها را ترجمه کنید.
هَل عِندَکَ قَلَمٌ أَزرَقُ؟ (آیا مداد آبی داری؟) هَل عِندَکِ مُعجَمُ الْعَرَبیَّهِ؟ (آیا فرهنگ عربی داری؟)
لا؛ عِنْدی قَلَمٌ أَخضَرُ. (نه؛ مداد سبز دارم.) نَعَم؛ عِندی. (آری؛ دارم.)

گوشزد: دانش آموزان ارجمند، برخی از این واژه های پرسشی را هنوز نخوانده اید؛ ولی بهتر است همه اینها را بیاموزید.