آموزه چهارم: گسترش محتوا(۳)گفت و گو

یکی از تیرهای سقف صدا می‌دهد، سرم را می‌برم بالا.

ننه می‌گوید: «برفش ریز است. خیال نمی‌کنم به این زودی‌ها دست از سرمان بردارد.»

می‌گویم: «اگر تا صبح ببارد، خطر ندارد؟»

می‌گوید: «چرا! خیلی سنگین می‌شود.»

برمی‌گردد و فتیله چراغ را می‌کشد بالا. دوباره نگاهی به سقف می‌اندازم و از جایم بلند می‌شوم.

– کجا؟

– می‌خواهم برف پشت بام را بریزم.

– الان؟!

– آره.

– ولی هوا سرد است. کف پشت بام هم یخ زده. می‌ترسم لیز بخوری.

– نترس، حواسم هست.

کوه مرا صدا زد، بایرامی

گفت وگوها بخش زیادی از زندگی ما را شکل می‌دهند. آرزوها، نگرانی‌ها و شادی‌های ما در گفت وگو تجلّی می‌یابد.

یکی از روش‌های گسترش نوشته، ایجاد گفت وگوست. گفت وگو به معرّفی شخصیت‌های نوشته کمک می‌کند و به شکل غیرمستقیم اطّلاعات بسیاری را از زبان آنان به خواننده انتقال می‌دهد. از گفت وگوی صفحه قبل در می‌یابیم راوی پسری کاری و زِبر و زرنگ است؛ مادر او نیز زنی مهربان و دلسوز است.

یکی دیگر از کارکردهای گفت وگو، به حرکت درآوردن نوشته است که در نمونه زیر می‌بینید:

جاهایی را که پارو کرده ام، برف دوباره سفید کرده؛ با خود می‌گویم: «عیبی ندارد، دیگر سنگین نخواهد شد.» ننه صدایم می‌کند، خودم را می‌کشم لب بام.

– چقدر دیگر مانده؟

– برف اتاق را ریخته ام.

– می‌خواهی بیایم کمکت؟

– نه خودم از پسش برمی‌آیم.

– آخه هنوز خیلی مانده.

– عیبی ندارد، تمامش می‌کنم تو برو.

– عرق بر پیشانی ام می‌نشیند، می‌ترسم سرما بخورم، خودم را می‌رسانم کنار سوراخ سقف.

– ننه، کلاهم را بفرست بیاید.

همان منبع

برای گسترش محتوا با استفاده از عنصر «گفت وگو»، می‌توانیم مطابق با مراحل زیر بنویسیم:

مرحله اوّل: انتخاب موضوع

برای دست ورزی در گفت وگونویسی، ابتدا موضوعات گوناگونی را که به ذهن می‌رسد، یادداشت می‌کنیم؛ مانند: شادی، جنگل، عشق، پرنده، دریا، زندگی، دوستی و…

در اینجا موضوع انتخابی ما «دریا» است. شما چه موضوعی را برای نوشتن انتخاب می‌کنید؟

فعّالیت (۱)

از موضوعاتی که نسبت به آنها دانش، تجربه و دلبستگی بیشتری دارید، چند نمونه بنویسید:

…………………………………………………………………………………….

……………………………………………………………………………………..

…………………………………………………………………………………….

……………………………………………………………………………………..

مرحله دوم: تجسّم و بارش فکری

ابتدا موضوع «دریا» را در ذهن مجسّم می‌کنیم، از تجربه قبلی حضور در آن موقعیت، بهره می‌گیریم و تصاویری را که از دریا در ذهن داریم، بازسازی می‌کنیم. به این ترتیب تصویر دریا را به صورت شفّاف در ذهن خود مرور می‌کنیم.

■ عظمت آفریننده دریا و علت آفرینش آن را درک می‌کنیم.

■ همهمه شاد ماهیگیران بازگشته از صید و مرغان دریایی را می‌شنویم.

■ شن‌های نرم و مطبوع ساحل را زیر پاهایمان حس می‌کنیم.

■ طرح‌های زیبا و متنوّع صدف‌ها را لمس می‌کنیم.

■ در غروب ساحل به رنگ خورشید نگاه می‌کنیم.

■ به رازهای پنهان شده در اعماق دریا می‌اندیشیم.

■ درخشش مرواریدهای غلتان را در ذهن مجسّم می‌کنیم.

■ به ذخایرو ثروت های عظیم اعماق دریا ها فکر می کنیم.

در ادامه با توجّه به فضایی که گفت و گو در آن شکل می‌گیرد، موضوع را گسترش می‌دهیم و موضوعات و محورهای مرتبط با آن را در نموداری ثبت می‌کنیم. موضوع انتخاب شده را می‌توان مانند نمونه زیر گسترش داد.

بارش فکر

فعّالیت (۲)

حالا نوبت شماست؛ موضوع انتخابی خود را در ذهن مجسّم کنید و واژه‌های مرتبط با آن را در نموداری مشابه نشان دهید.

بارش فکر

مرحله سوم: سازماندهی و طرح اوّلیه

در این مرحله، ابتدا دو طرف گف ت وگو را مشخّص می‌کنیم؛ سپس با استفاده از تصویر روشنی که از فضای موضوع داریم و با بهره گیری از عناصر و اجزای مرتبط با موضوع، یک گفت وگو را طرّاحی می‌کنیم.

دو طرف گفت وگوطرح گفت وگو
دو ماهیدو ماهی از خاطرات خود سخن م یگویند.
صدف با دریاصدف از پروردن مروارید با دریا و دریا از خاطر. تولّد هزاران مروارید که شاهد آن بوده است، سخن می گوید.
ماهی گیر با خودشنجوای ماهی گیری که در پی صید ماهی، چند روزی در دریا سرگردان است.
ناخدا و دوست دوران کودکی اشدو ناخدا از خاطرات شیرین دوران کودکی خود می گویند.

فعّالیت (۳)

به کمک تجسّمی که از موضوع خود داشتید، دو طرف گفت وگو را مشخّص کنید و طرح گفت وگو را بنویسید.

دو طرف گفت وگوطرح گفت وگو
  
  
  
  

مرحله چهارم: پیش نویس

اکنون بر اساس یکی از طرح‌هایی که در جدول صفحه قبل به آنا شاره شد، گفت وگویی را بین ناخدا و دوست دوران کودکی اش می‌نویسیم:

■ شیخ طائف، بلند شو بریم. باید امشب دست خالی برگردیم. ناخدا، من نمی‌دونم این دریا چی داره که تو ازش دل نمی‌کنی؟!

■ تو مهمونی و حبیب خدا ولی دریا هم. زندگی منه.

■ یادمه از وقتی بچّه بودیم، همیشه جای تو لب ساحل بود.

■ آره، کنار ساحل کشتی سازها.

■ می‌رفتی و زل می‌زدی به کشتی سازها.

■ دلم می‌خواست یه روز یه کشتی بسازم که بزرگ ترین کشتی جزیره باشه.

■ کشتی ساز نشدی امّا ناخدای خوبی شدی. این بهتر نیست ناخدا؟

■ ناشکر نیستم، این بلم جای پسرم رو برام پر می‌کنه.

فعّالیت (۴)

با توجّه به طرح گفت وگو در فعّالیت (۳)، پیش نویس متن گفت وگو را بنویسید.

……………………………………………………………………………………….

………………………………………………………………………………………….

………………………………………………………………………………………….

………………………………………………………………………………………….

…………………………………………………………………………………………..

مرحله پنجم: بازبینی و گسترش متن

در این مرحله با اضافه و کم کردن برخی واژ هها، تغییر و اصلاح بعضی جمله‌ها و گاه با کوتاه کردن آنها، پیوستگی گفت وگوها را به صورت منطقی برقرار می‌کنیم و نوشته را گسترش می‌دهیم.

سایه دو مرد، درحالی که قلّاب‌های ماهیگیری در دست دارند، روی شن‌های ساحل پهن شده است.

 – شیخ طائف پاشو بریم. امروز ما رو شانس نیستیم. اون یک دونه ماهی را هم که گرفتی، گفتی سهم دریاست و به آب انداختی. امشب باید دست خالی برگردیم ناخدا، من نمی‌دونم این دریا چی داره که تو ازش دل نمی‌کنی؟!

– تو مهمونی و حبیب خدا ولی دریا هم. زندگی منه.

– یادمه از وقتی بچّه بودیم، همیشه جای تو لب ساحل بود.

– آره، همیشه کنار ساحل بودم.

– می‌رفتی و زل می‌زدی به کشتی سازها.

– هی… خیلی دلم می‌خواست یه روز با دستای خودم یه کشتی بسازم که بزرگ ترین کشتی جزیره باشه ولی نشد!

– کشتی ساز نشدی امّا ناخدای خوبی شدی. این بهتر نیست ناخدا؟

ناخدا طائف به بلم که آرام و سنگین در ساحل لم داده اشاره می‌کند.

– اینکه کشتی نیست.

– ناشکری نکن ناخدا.

– ناشکر نیستم، این بلم جای پسرم رو برام پر می‌کنه.

فعّالیت (۵)

پیش نویس را بخوانید و ازنظر ساخت جمله‌ها و واژه‌ها آن را اصلاح کنید و در صورت لزوم گسترش دهید.

مرحله ششم: نوشتن نهایی

در این مرحله، متن کامل گفت وگو پاک نویس و از نظر املایی و نقطه گذاری اصلاح می‌شود.

فعّالیت (۶)

متن کامل گفت وگو را پاک نویس کنید.

اینک نوشته‌هایتان را بخوانید یا در اختیار دوستانتان قرار دهید تا با استفاده از معیارهای جدول زیر آن را ارزیابی کنند.

سنجه ارزیابی

کارگاهِ نوشتن

تمرین (۱) متن زیر را بخوانید؛ سپس موضوع و طرح گفت وگو را معین کنید.

زری آمرانه گفت: «اینجا من دستور می‌دهم. خانم خانه من هستم. برو اسب را از طویله درآر. »

غلام گفت: «خانم از من بشنو، این کار را نکن. فکر فردا را بکن که پسرت از راه می‌رسد و دلش می‌شکند. فکر پس فردا را بکن که آقا می‌آید. ازشان نترس. بگو نمی‌دهم. فارغ! چه کارت می‌توانند بکنند؟»

ژاندارم گفت: «مگر تو همشهری من نیستی؟» و راه افتاد.

غلام پرسید: «کجا می‌روی؟»

ژاندارم گفت: «می‌روم طویله.»

غلام گفت: «همشهری ام هستی، باش. جرئت داری پایت را به طویله بگذار.»

ژاندارم گفت: «تفنگم را نیاوردم. حالا می‌روم می‌آورم.»

غلام با ژاندارم دست به یقه شد و داد زد: «حالا تفنگت را به رخ من می‌کشی؟

مگر تو همان کسی نبودی که شب‌ها می‌رفتی مرغ دزدی؟»

عمّه خانم غلام را صدا کرد و آهسته گفت: «غلام، جِد نکن. خان کاکا قول داده. فعلاً اسب را بده ببرد. من فکر خوبی کرده ام به شرطی که هنوز خسرو برنگشته، اسبش اینجا باشد.»

غلام رفت و اسب را از طویله درآورد و افسارش را داد دست ژاندارم. زری احساس کرد که انگار تمام جلا و رنگ باغ را برده اند.

سووشون، دانشور

تمرین (۲) موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متن گفت وگو را بنویسید.

تمرین (۳) نوشته دوستانتان را براساس معیارهای جدول ارزشیابی درس بررسی کنید.

مثل نویسی

مثل‌های زیر را بخوانید؛ سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.

■ چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟

یعنی: مرد خردمند و دانا کاری را انجام نمی دهد که در آینده از انجامش پشیمان گردد.

■ عجله، کار شیطان است.

یعنی: هر کس در انجام کاری شتاب و عجله کند پشیمان می شود و کارش به درستی انجام نخواهد شد.

■ آدم ترسو، هزار بار می‌میرد.

یعنی: نباید در این جهان با ترس زیست زیرا ترسو در این جهان خوشی نمی بیند و سرانجام هم می میرد ولی نترس خوش می زید و یک بار می میرد.

■ آبِ ریخته، جمع شدنی نیست.

یعنی: برخی لغزشهای آدمی جبران ناپذیر است و به هیچ شیوه ای نمی توان آن را جبران کرد.

■ آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم.

یعنی: با اینکه چیزی را خودمان داریم آن را نمی بینیم و از دیگران می طلببیمش.

موضوع:

پیمایش به بالا